همسر محسن امین زاده، معاون وزیر امور خارجه دولت اصلاحات با انتشار یادداشتی از رفتار زشت مسئولان زندان اوین با خانواده های زندانیان سیاسی گلایه کرده است.
به گزارش کلمه، اصغرزاده در یادداشت خود آورده است: امروز خانواده زندانیان عادی را می دیدم که طبق قوانین به کارشان رسیدگی می شد، اما انگار زندانیان سیاسی در ایران هیچ حق و حقوقی ندارند. قبل از شروع انتخابات حکم به دستگیری شان می دهند و به برهم زدن نظم عمومی متهم می شوند و بعد از شکایت به خاطر تحمل شکنجه روحی و روانی ناشی از برخوردهای زشت بازجویان، به زندان برمی گردند و حالا هم که حتی از حق تلفن زدن به خانواده هایشان هم محروم شده اند...
امین زاده که چندی پیش با قرار وثیقه از زندان آزاد شده بود، در پی شکایت از تیم کودتا کننده در انتخابات، برای بار دوم راهی زندان شده است .
متن این یادداشت به این شرح است:
ظهر دوشنبه اولین ملاقات با همسرم را انجام دادم. حال عمومی اش خوب بود و مثل همیشه با روحیه بود و سرحال. به بند ۳۵۰ اوین منتقل شده بود. بندی که این روزها برای تمام خانواده هایی که عزیزی در آنجا دارند نگران کننده شده است…
تنها درخواستی که همسرم در این ملاقات از من داشت این بود که چند لباس و حوله برایش تهیه کنم. چون هنگام رفتن تنها یک پیراهن به همراه خود برده بود، که ظاهراً آن هم دزدیده شده بود و از یکی از دوستانش آقای تاجرنیا لباس قرض کرده بود.
همسرم گفت که با رئیس بند آقای بزرگ نیا هماهنگ شده است تا فردا صبح به آقای پاداشی که کارمند زندان است وسایل لازم برای او را تحویل دهیم.
اما امروز صبح که من و دخترم به دم در اوین رفتیم، بعد از مدت ها معطل شدن زیر آفتاب با زبان روزه، با برخورد زشت آن کارمند اوین به نام پاداشی مواجه شدیم، و تازه فهمیدیم ایشان خود را از مسئولین زندان هم مهمتر می داند. او بعد از آن همه معطلی، با چشم و ابرو نازک کردن و پاسخ درست ندادن سعی داشت که ما را بیشتر آزار دهد. در آخر هم که من بعد از چندین سؤال بی جواب پرسیدم که چرا وسایل را تحویل نمی گیرید، با لبخند مضحکی که نشان از حظ وافر او از سرکارگذاشتن مردم داشت گفت: انتظار بکشید… انتظار…
انگار کارمندان زندان خوششان می آید خانواده ها را آزار دهند، چون هفته پیش برخوردی مشابه نیز با خانم صفائی فراهانی شده بود.
اما می خواستم به آقای بزرگ نیا رئیس این بند بگویم که همسر من بیش از چهارماه را در سلول انفرادی گذرانده است و پیش از این هم هشت ماه در اوین بوده است و نرساندن وسایل اولیه به ایشان، در مقابل شرائط سخت زندان و بی خبری های چند ماهه چیزی نیست که روحیه ما را خراب کند.
کاش اگر مسئولین زندان احیاناً در این ماه روزه می گیرند، تنها با نخوردن غذا خیال خود را آرام نسازند و به فکر زندانیان روزه داری که امروز در بند های مختلف زندان هستند و تنها به خاطر نیات ناپاک توطئه گران است که آنجا مهمان آنها شده اند هم باشند.
رمضان ماه بخشش گناهان است، اما برای کسانی که بار گناهانشان را در این ماه بیشتر می کنند، حتماً عذابی الیم در انتظار است.
وقتی ۲۵ خرداد سال پیش برای دستگیر کردن همسرم به در خانه ما آمده بودند، گویی دادستان به سرعت حکم شکستن درب منزل را صادر کرده بود، اما نمی دانم چرا نهاد قضائی ما برای گرفتن چند لباس از خانواده فردی که سال ها برای این مملکت خدمت کرده است، باید این قدر زمان بگذارد؟!
امروز خانواده زندانیان عادی را می دیدم که طبق قوانین به کارشان رسیدگی می شد، اما انگار زندانیان سیاسی در ایران هیچ حق و حقوقی ندارند. قبل از شروع انتخابات حکم به دستگیری شان می دهند و به برهم زدن نظم عمومی متهم می شوند و بعد از شکایت به خاطر تحمل شکنجه روحی و روانی ناشی از برخوردهای زشت بازجویان، به زندان برمی گردند و حالا هم که حتی از حق تلفن زدن به خانواده هایشان هم محروم شده اند…
تنها می توانم بگویم که شما را به خدا وا می گذاریم که خود ناظر این همه بی عدالتی از جانب شماست…
0 comments:
ارسال یک نظر