دیر نیست که احمدینژاد، سخنان ۲۹ خرداد ۸۸ را به به یاران رهبری یادآوری کند و از آنان بخواهد که مطیع نزدیکترین اندیشه به رهبری باشند. دیر نیست که احمدینژاد فتوای مشهور مصباح یزدی را علیه خود او بکار گیرد و با توسل به پیمان مشترکِ «هدف وسیله را توجیه میکند» سیلی از «دروغ» و راست را چنان به هم بیامیزد که نه نشانی از فتوا بماند و نه صاحب فتوا. – و این نیز از تناقضات آشکار فرقهٔ مطلقیه است
کلمه- داریوش محمدی:
درآمد
وقتی محمود احمدینژاد برای اشاره به کسانی که از اسکلههای غیر مجاز واردات غیر قانونی دارند، اصطلاح «برادران قاچاقچی» را به کار گرفت، محمد علی جعفری (عزیز) آنچنان سریع به این اصطلاح واکنش نشان داد که همهٔ تردیدها را در خصوص مصادیق آن، برطرف کرد. تیر به هدف خورده بود.
فرمانده سپاه پاسداران، قبل از هر کس دیگری این اصطلاح را به خود گرفت و در واکنش به آن اعلام کرد: «این یک بحث انحرافی است که توسط عدهای ذینفع مطرح میشود چون سپاه اسکله دارد، اما قاچاق نمیکند!»
عملی شدن تهدیدهای احمدینژاد و واکنش زود هنگام فرمانده سپاه، سبب شد که رهبری روز بعد در جمع فرماندهان سپاه هشدار دهد که «به این جنجال دامن نزنند تا دشمن خوشحال نشود!» اصطلاح «برادران قاچاقچی»، ظاهراً ساخته ی با مسمایی از حلقهٔ احمدینژاد و یاران اوست، تا بتواند سپر بلای آنان در مقابل تیرهایی باشد که به نام «جریان انحرافی» در کمین دولت انحرافی آنهاست. این واژهٔ مرکب، پختهتر از آن است که بشود به سادگی از کنار آن گذشت.
حقیقت ماجرا
انتخابات مجلس نهم در راه است – تا الان که نمیشود این واقعه را انتخابات نامید، دوستی پیشنهاد کرده است که ان را «انتخصابات» بنامیم چون به نام انتخاب است و به کام انتصاب – و حلقهٔ احمدینژاد ماهها و بل سالی است که برای این انتخابات دورخیز کردهاند. اگر حلقهٔ احمدینژاد بتواند مجلس نهم را در اختیار بگیرد، در اسرع وقت بساط قدرت خویش را بر رهبری خواهد گشود و به طمع رهبری برخواهد خاست. – این هشدار را بسیاری از «اصحاب بصیرت» به رهبری داده بودند اما شنیده نشد! -.
از آن طرف، مدعیان اصول تجربه کردهاند و بیخوبی میدانند که در این دولت قواعد واقعی انتخابات «اجرا نمیشود» و در «غیبت قانون اساسی» و به برکت نظارت استصوابی و شورای نانگهبان قانون اساسی، هر اتفاقی ممکن است.
لذا میکوشند به جای برنامه ریزی برای رقابتهای واقعی، پیش از انتخابات مجلس نهم، احمدینژاد را مهار کنند، حتی اگر این مهار شدن به قیمت حذف او تمام شود. این واقعیت تلخِ سیاست امروز ایران است که از آن گریزی نیست.
شواهد حاکی است که مصباح یزدی، صفارهرندی، احمدخاتمی، محسنی اژهای، ذوالنور، الله کرم، حسینیان، نقدی، طائب، جوانی، جعفری وحسین شریعتمداری و مداحان و… نامها و چهرههای آشنایی هستند که فرمان شلیک به حلقهٔ احمدینژاد را دریافت کردهاند. هر بار که قرار است شخص یا جریانی از عرصهٔ سیاسی – و حتی فیزیکی – حذف شود، این چند نام مشهور بدون هرگونه هراسی از قانون و با بهره گیری از واژگانی یکسان و مشابه هجوم خود را آغاز میکنند و به تدریج «هدف» را تا پای نابودی پیش میبرند. در دو دههٔ اخیر، این تجربه در خصوص اشخاص و جریانهای مختلفی با موفقیت پیش رفته است. در این یادداشت، این تجربهٔ نامیمون را «استراتژی تضعیف» مینامیم.
استراتژی تضعیف، تکنیکی ماکیاولیستی است. این استراتژی متکی به «گفتمان دشمن و دین سیاسی» – با سیاست دینی اشتباه نشود – است. در این استراتژی، دایرهای ازتهمتها و دشنامها و قواعد اثبات نشده، حول نام حریف تنیده میشود تا در فرصت مناسب دست و پای او را بسته و او را زمین گیر کند. این استراتژی از انحصار رسانهای بهره میگیرد و در غیبت رسانههای آزاد، دشنام اثبات نشدهای را طراحی میکند و به آرامی آن را در خصوص حریف نافذ میکند. به تدریج گروههای فشار در شکل دستههای چند صد نفره و به نام گروههای خود جوش، این دشنام و بهتان را در مراسم و مناسبات رسمی و مذهبی به کار میگیرند و با پوشش به موقع صدا و سیما، ناگهان یک «خواستهٔ عمومی!!» برای برخورد و یا مواجهه با شخص یا جریان مورد نظر شکل میگیرد.
در باب نمونه، «استراتژی تضعیف» روزگاری توانسته بود از هاشمی رفسنجانی «اکبر شاه» و از کرباسچی «غارتگر بیت المال» بسازد تا عوام را به شعار «عدالت خواهی» و مبارزه با سرمایه داری بفریبد. استراتژی تضعیف، اصلاح طلبان را «برانداز» و خاتمی را منادی «تهاجم فرهنگی» خوانده بود تا خاطر سنت گرایان را آزرده و اذهان محافظه کاران را آشفته کند – تحصن ۳ روزه در قم و چهره سخنرانان ان را به خاطر بیاورید! -. استراتژی تضعیف، دشنامهایی چون منافق، منحله، بهایی، صهیونیست و… را بیهیچگونه تعریف و مصداقی علیه روشنفکران منتقد و احزاب مخالف به کار میگیرد تا در فرصت مناسب فرمان دستگیری و ترور شخصیتی و فیزیکی طرف را صادر کند و «چراغ» ترور را برافروزد – برای آشنایی بیشتر با این واژگان و این استراتژی کیهان را بخوانید! -
با این اشاره میشود فهمید اصل ماجرا از این قرار است که «استراتژی تضعیف» برای حذف احمدینژاد، با اسم رمز «جریان انحرافی» عملیاتی شده است. برای حمله به احمدینژاد، ابتدا باید حلقهٔ اصلی او را تضعیف کرد.
پس حملهٔ گروههای فشار تشدید میشود. – به شعارهایی که در سخنرانی احمدینژاد در مراسم سالگرد رحلت امام داده شد دقت کنید، آیا شباهتی نمیبینید؟ -. نامهای مشهور دشنام دادن را از سر میگیرند؛ بیهیچ ملاحظهای. مصباح یزدی آنان را فراماسون و شیاطینی میخواند که با ادعای ارتباط مستقیم با امام زمان قصد حذف ولایت فقیه را در این میانه دارند.
ذوالنور احمدینژاد را فاسدی میخوانند که با انتخاب او دفع افسد کردهاند – پیدا کنید نقش مردم را در این انتخاب! -. محسنی اژهای میگوید جریان انحرافی در فساد اقتصادی غوطه ورند اما مشکلات آنها فراتر از فساد اقتصادی است. جعفری آنان را متهم میکند که از طریق پول و رانت درصدد یارگری برای انتخاباتاند. صفار هرندی به تازگی کشف کرده است که آنان از اسلام و مهدویت استفاده ابزاری میکنند – گویی کسی نمیدانست!–
و حسین شریعتمداری با استفاده از الهامات غیبی از ارتباط آنها را جن انگلیسی مینویسد و…
اما «استراتژی تضعیف» نخ نما شده است؛ حتی اگر این بار «ضعفها» واقعی باشند. حلقهٔ احمدینژاد هم با این استراتژی «بیگانه» نیست، چرا که خود روزگاری در بهره برداری و اجرای آن سهم بزرگی داشته است – انتخابات ۸۴تجربهٔ موفقی برای احمدینژاد در این باره بود-.
حلقهٔ احمدینژاد به هیچ قیمتی بازی را وا نمیگذارد. احمدینژاد نه هاشمی رفسنجانی است که خود را از پایه گذاران نهضت و نظام بداند و «مصلحت» اندیشی کند؛ نه سید محمد خاتمی است که به «قانون» تن دهد و طفل را به «دایه» بگذارد و نه میر حسین موسوی است که «اخلاق» بگزیند و «سکوت» پیشه کند. احمدی نژاد «بازیکن شروری» است که میداند «شانس» دیگر درِ خانهای او را نخواهد زد و حلقهٔ احمدینژاد موبوکراتهایی هستند که در این بازی نابلداند و نشان دادهاند که به هیچ صراطی مستقیم نیستند و به قانون این آب و خاک نامحرماند. «آنان» را به بازی با منافع ملی «عادت» دادهاند. «انکار ارزشها» و «خلق فرقهها» و «تمسخر واژهها» و «فریب خلق الله» برای عوام فریب که کاری ندارد.
حلقهٔ احمدینژاد به دفاع بر میخیزند. «برادران قاچاقچی» نخستین حملهٔ آنها برای «تضعیف» و تهدید حلقهای است که سالهاست به تضعیف و تهدید مشغول است. «برادر» واژهٔ مبارکی است که در دوران دفاع مقدس به صورت خاص برای پاسداران وطن به کار میرفت – مادامی که سپاه توسط چند تن از سرداران خود سیاه شده است، چرا این واژه نیز آلوده نشود! – نشستن واژهٔ پلید «قاچاقچی» در کنار این واژه، هدیهٔ محمود احمدینژاد در آستانهٔ روز پاسدار! به نظامیانی است که او را برکشیدند و در مقابل رای ملت ایستادند. – باشد که این تحقیر! عبرتی شود برای همهٔ سپاهیانی که میخواهند در برابر ارادهٔ ملت خویش بایستند.
حقیقت گم شده
اگرچه، رهبری طرفین منازعه را به سکوت فرمان داده است اما بعید است حلقهٔ احمدینژاد این سکوت را باور کند. آنان شاگردان به حق این مکتباند و حتی اگر سخنان خود را به دروغ پس بگیرند و آنان را تکذیب کنند، راه و روش خود را تغییر نخواهند داد. آنان میدانند در جایی که موضوع تقسیم غنایم در میان است، سکوت جایز نیست. آنان نخواهند پذیرفت تنها ابزاری برای کنار گذاشتن اصلاح طلبان و حصر میر حسین و شیخ مهدی باشند. آنان سهم خود را از کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد بیشتر از اینها میدانند و در صورت لزوم بارها و بارها آرای ۲۵ میلیونی!! خود را به رخ حریف خواهند کشید تا از این «دروغ مشترک» بیشترین بهرهها را بگیرند. دیر نیست که احمدینژاد، سخنان ۲۹ خرداد ۸۸ را به به یاران رهبری یادآوری کند و از آنان بخواهد که مطیع نزدیکترین اندیشه به رهبری باشند. دیر نیست که احمدینژاد فتوای مشهور مصباح یزدی را علیه خود او بکار گیرد و با توسل به پیمان مشترکِ «هدف وسیله را توجیه میکند» سیلی از «دروغ» و راست را چنان به هم بیامیزد که نه نشانی از فتوا بماند و نه صاحب فتوا. – و این نیز از تناقضات آشکار فرقهٔ مطلقیه است -.
این دو حلقه، مدعیان قدرتاند و در میدان اقتدارگرایی رو در روی هم ایستادهاند وگرنه آبشخور فکری هر دو از یک گفتمان است. هر دو بنیادگرایانی هستند که خویش را صاحب حق و حقیقت محض میپندارد؛ تنها واسطههای فیضشان یکی نیست!
امروز حقیقت در میدان اقتدارگرایی گم شده است و رهروان حقیقت – و نه صاحبان آن – در حصر و زندان اقتدارگرایان به سر میبرند. امروز حقیقت گم شده قانونی است که معلوم نیست جای او در این منازعات سیاسی کجاست. امروز حقیقت گم شده مردمی هستند که معلوم نیست بیت المالشان چرا صرف منازعهها و گروکشیها و دعوی به آشتیها میشود. امروز حقیقت گم شده رای مردمانی است که همچنان به دنبال آن میگردند…
0 comments:
ارسال یک نظر