کرباسچی: وقتی نتوان فریاد زد باید خون دل خورد و سکوت کرد

کرباسچی می نویسد:  وقتی برای مصالح کشور و اسلام نتوانی فریاد بکشی و نگران همه چیز و نسل خود و نارساییها و نابسامانیها باشی، چه چیز جز خون دل و مرگ در سکوت و خاموشی برایت می ماند.

هفته نامه آسمان در یادداشتی با عنوان «خون دلش را پایانی نبود» به قلم غلامحسین کرباسچی درباره درگذشت شیخ حسن ابراهیمی نوشت: با چشمان بسته وارد اتاق شدم. احساس کردم غیر از بازجوی قد کوتاه، بد دهن و خشنی که هوشنگ مینامیدنش، کس دیگری هم در گوشهای از اتاق نشسته است. از زیر چشم بند دمپایی پاره و لباس زندانش را دیدم. فکر کردم دستگیری دیگری و حرف و حدیث جدید و مکافات بازجوییاز سر نو! بازجو با خشونت چشم بندم را برداشت و پرسید او را می شناسی؟ شیخ حسن ابراهیمی بود که در حجره مدرسه حجتیه نادی دستگیر شده بود. محمد منتظری فراری شده بود و ماموران در جستجوی هر گوشه قم و اصفهان و نجف آباد، دوستان و نزدیکانش را دستگیر کرده بودند. گفتم او را نمیشناسم و تهدید شدم که اگر دروغ گفته باشم، چه و چه…. به سلول بازگردانده شدم و نگران و متحیر بودم که اگر ابراهیمی حرفی زده باشد، چه؟ آن شب را در انفرادی در فکر ابراهیمی به صبح رساندم. فکر می کردم شاید زیر شکنجه و کتک اقرار کند ولی پس از چند روز که دیدم خبری نشد فهمیدم مردانه مقاومت کرده و لب از لب باز نکرده است.

وی در ادامه  این یادداشت که بخشهایی از آن در خبرآنلاین درج شد، نوشته است که وقتی برای مصالح کشور و اسلام نتوانی فریاد بکشی و نگران همه چیز و نسل خود و نارساییها و نابسامانیها باشی، چه چیز جز خون دل و مرگ در سکوت و خاموشی برایت میماند. ابراهیمی از آنچه در داستان آیتالله منتظری پیش آمد، فقط تاسف میخورد و آه میکشید ولی حاضر نبود کسی را نقد کند و کلمهای علیه کسی صحبت کند اما همیشه به محاسن اشخاص فکر میکرد و از دل دعا می کرد.

کرباسچی در خاتمه آورده است: شیخ حسن ابراهیمی از محمد منتظری و خاطراتش که میگفت، اشک میریخت و تاسف میخورد. عمری از دوستان و مبارزان و مسلمانان پاکستان و دیگران گفت و حسرت کشید.

حسن ابراهیمی از شاگردان آیت الله منتظری، هفته گذشته دار فانی را وداع گفت.

0 comments:

ارسال یک نظر