نهال و آمنه؛ دو قربانی بی تدبیری مسئولان

آیدا قجر
جرس: «مردی که اکنون با دیوارهای اتاقش آوارِ آخرین را انتظار می‌کشد، از پنجره‌ی کوتاهِ کلبه به سپیداری خشک نظر می‌دوزد؛ به سپیدارِ خشکی که مرغی سیاه بر آن آشیان کرده است». نهالی از ریشه جدا شد و آمنه ای از گاز گرفتگی در آغوش مرگ آرام خفت. مادری از زخمهای تن فرزندش نالید و اما در این میان مردمی در ارتباط نهال و دیگری دقیق شدند و مسئولانی از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردند. «هفت روز با زنان» این هفته در میان خبرهای حوزه زنان سعی دارد به اهم موارد اشاره ای گذرا داشته باشد.


مرغ سیاه مرگ

در هفته گذشته خبرهای بسیار و متناقضی در خصوص خودکشی نهال سحابی در فضای رسانه‌ای منتشر شده است به طوریکه خانواده ی وی طی بیانیه ای که در اختیار جرس قرار گرفت بسیاری از اخبار مربوط به ارتباط وی با بهنام گنجی از دوستان صمیمی کوهیار گودرزی و همین طور سیاسی بودن تصمیم نهال را تکذیب کرده و اعلام کردند این مرگ خودخواسته بوده و این صحبتها تنها آزاری بیشتر برای ماست.

برخی دیگر از دوستان نهال در فضای مجازی نیز با تاکید بر ارتباط وی با گنجی و گودرزی، واکنش خانواده را ناگزیر از فشارهای امنیتی بر آنها عنوان کرده اند به طوریکه با اشاره به نوشته های وی در وبلاگ شخصی و صفحات فیس بوکش، نهال را شخصی معترض به نظام فعلی ایران شناخته و منکر سخنان غیر شدند.

از دیدگاه روانشاسان، خودکشی عملی انتقام گیرانه است به طوریکه شخصی که اقدام به این کار میکند در درون خود دردی احساس میکند که رهایی از آن را غیر ممکن میداند، در نتیجه با از میان برداشتن خود میخواهد از عاملان درد انتقام بگیرد.

آنچه حائز اهمیت است، نبودن نهال در میان نهالان این مرز و بوم است و اگر جان آدمی در یک جامعه ای ارزشمند تلقی شود به جای پرداختن به مسائل حاشیه‌ای و با توجه به فشاری که بر خانواده ی فعالان در ایران و دیگر جوامع دیکتاتورمنش وجود دارد بایستی به فکر درمان و هرچه کمتر کردن واکنش‌هایی از جنس خودکشی بود.

در هفته ای که گذشت، نهال تنها قربانی بیماری یک جامعه نبود، آمنه زنگنه، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه صنعتی امیرکبیر به دلیل «سهل انگاری» مسئولان در خوابگاه دانشگاه و در حال استحمام جان سپرد.

بر اساس گزارشهای منتشر شده در رسانه ‌ها، با هماهنگی مسئولان دانشگاه، جهت رفع مشکل گرفتگی لوله های فاضلاب خوابگاه، در چاه های فاضلاب اسید ریخته شده بود، از سوی دیگر با توجه به اضافه ظرفیت خوابگاه دانشجویان، آمنه برای استحمام از حمام زیرزمین که برای استفاده عموم است مراجعه کرد اما به علت استشمام هوای مسموم جان خود را از دست داد.

این اتفاق در حالی رخ داد که هیچ گونه اطلاع رسانی برای توجه دانشجویان به اقدام ریختن اسید در چاه ها انجام نشده بود.

از فردای روز درگذشت آمنه، تعدادی از دانشجویان اقدام به تحصن و اعتراض به کم کاری مسئولان دانشگاه کردند به طوریکه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک تهران با صدور بیانیه ای خواستار استعفای رکتر رهایی، رئیس دانشگاه شد.

در این بیانیه ضمن تسلیت به خانواده وی آمده است «بی شک مسئولیت این فاجعه ناگوار بر عهده شخص علیرضا رهایی، رئیس انتصابی دانشاه است، فردی خود محور، خرد گریز، منفعت طلب و چماق دار که در طول سابقه ی ننگین ریاستش بر دانشگاه همواره به بهترین نحو از عهده وظایف سرکوب گرانه اش بر آمده و در موارد آشکار و واضحی خواست دانشجویان پلی تکنیک را زیر پا گذاشته است. عروسک خیمه شب بازی ای که دقیقا مشابه و هم عرض سلسله مراتبی که در دستگاه سرکوب حکم فرماست مدیران خود را به مثابه مهره هایی فاقد اختیار به کار برده است».


مادران هفته

مادران این هفته اما مانند هفته های قبل نگران از درد تن و روح فرزندانشان، گفتگو با رسانه ها را بر در کنار راهپیمایی در پله های دادگاه ها در برنامه کاری خود قرار دادند تا شاید «فریادرسی» به فریاد خاموششان برسد و جگرپاره هایشان را دریابد.

در هفته ی گذشته فاطمه الوندی، مادر مهدی محمودیان در گفتگو با جرس اعلام کرد که بر خلاف وعده های دادستانی و مسئولان زندان، فرزندش هنوز به هیچ مرکز درمانی منتقل نشده است. وی در میان صحبتهایشان گفت «قبل از این شرایط فکر نمیکردم که مسئولان دروغ بگویند و قصد فریب مردم را داشته باشند و هرچه از این حرفها در باره آنها زده میشد، باور نمیکردم اما حالا دارم با پوست و گوشت خودم این چیزها را احساس میکنم».

الوندی در این گفتگو یادآور شد که مسئولان زندان برای فرزندش و چند زندانی دیگر شروطی برای انتقال به بیمارستان تعیین کرده اند که طی آن باید علاوه بر دستبند و پابند آنها را به یک سرباز زنجیر کنند اما هیچ کدام قبول نکردند و این خود دلیلی شد برای عدم اعزام آنان به بیمارستان.

اشرف رحمانی، مادر امیررضا عارفی که در دادگاه بدوی به اتهام عضویت انجمن پادشاهی ایران، به اعدام محکوم شده بود و در دادگاه تجدید نظر حکمش به پانزده سال زندان کاهش یافت به مسجد سلیمان تبعید شده است که این روزها در شرایط نامناسب روحی و جسمی به سر میبرد در گفتگو با جرس از سختی های راه برای ۲۰ دقیقه ملاقات خبر داد.

رحمانی که که از وضعیت جسمانی فرزندش نگران است میگوید «قبلا غده ای در سر پیمان بود که الان آن به سه غده تبدیل شده، میگرن و سردردهای شدید دارد. اگر حداقل با مرخصی او موافقت کنند او را دکتر می برم تا تحت معاینه پزشکی قرار بگیرد. چندین بار نامه نوشتم و درخواست کردم حداقل دو روز مرخصی بدهند تا او را پیش دکتر متخصص ببرم اما متاسفانه پاسخی نمی دهند و رسیدگی نمی کنند».

وی با بیان این که ۸۹۰ روز از زندان بی مرخصی فرزندش میگذرد اعلام کرد «برای ملاقات ۲۰ دقیقه ای باید ۲۰ ساعت در راه باشیم و وضعیت زندان مسجد سلیمان بسیار بد است. زندانیان معتاد و دزد و زندانیان روحی و روانی را در آنجا نگهداری می کنند. پسر من تنها زندانی سیاسی است که با اینها هم بند است و خیلی تنهاست».

مادر آرش هنرور شجاعی، روحانی وبلاگ نویسی که به ۵۰ ضربه شلاق، چهار سال زندان، ۸۰۰ هزار تومان جریمه نقدی و خلع لباس از روحانیت از سوی دادگاه ویژه روحانیت محکوم شده است در گفتگو با رسانه ها این حکم را غیرقانونی خواند و مدعی شد «هیچ مصداقی برای اتهام سنگین فرزندم وجود ندارد».

وی در جایگاه یک مادر خاطرنشان کرد «من به عنوان مادر آرش می‌توانم صد در صد بگویم که اتهاماتی مثل جاسوسی، توهین به مقدسات و نظایر این‌ها به هیچ عنوان در مورد آرش مصداقی ندارد و چنین اتهاماتی به وی نمی‌چسبد. برای این‌که آرش شخصی است معتقد، اجتهاد کامل دارد، کسی است که تمام اصول دینش و اخلاق را رعایت می‌کند، چنین شخصی نمی‌تواند جاسوس یا ملحد باشد. ولی به هر حال حرف من نه می‌توانست کمکی کند و نه تاثیری داشت و نه سندیتی داشت در دادگاه که بتوانم به او کمک کنم. اما قسم می‌خورم که فرزندم از این اتهامات مبرا ست و این اتهامات بی‌جهت به وی تفهیم شده و به خاطر آن محکوم شده است».


زنان؛ جنسیت و حجاب

 روانشناسی در صحبت های خود سوالی مطرح میکرد که جای بسی تامل دارد؛ چه زمانی و به چه دلایلی ما زن یا مرد شدیم؟ این سوال به این معناست که آیا از روز اول ما به عنوان زن و مرد دسته بندی شده بودیم؟ وی معتقد است جامعه و تربیت است که زن و مرد را از یکدیگر جدا میکند و آنها را متوجه تفاوت های خود میسازد در حالیکه اگر این تربیت غلط از سوی جامعه و خانواده ها وجود نداشته باشد انسان ها یاد میگیرند یکدیگر را بدون نگاه جنسیتی قبول کنند.

خبرهای هفته گذشته مانند بسیاری از هفته های دیگر حاکی از حضور قدرتمند نگاه جنسیتی در جامعه ایران است به طوریکه سید حسن امامی رضوی، معاون درمان وزیر بهداشت از «راه اندازی یک بیمارستان ویژه زنان در هر استان» خبر داد.

وی در گفتگو با ایسنا اعلام کرد «در حال حاضر دو بیمارستان میرزا کوچک خان و آرش در سطح دانشگاه علوم پزشکی تهران و بیمارستان مهدیه در سطح دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در ارائه خدمات به زنان فعال هستند اما به نظر میرسد راه اندازی بیمارستان های جدید طی شش ماه آینده صورت گیرد».

از سوی دیگر، سید صدرالدین شریعتی، رئیس دانشگاه علامه طباطبایی در گفتگو با ایلنا از تکمیل شدن فاز نخست «پردیس دخترانه» خبر داد و اعلام کرد که قبل از پیشنهاد ایجاد پردیس دخترانه توسط نمایندگان مجلس، نظر وزیر علوم نیز همین بود.

وی در ادامه مدعی شد «این طرح به جذب بیشتر استادان خانم، افزایش بار علمی دانشجویان و فراهم کردن امنیت روانی در محیطهای دانشگاهی منجر خواهد شد در نتیجه انتقادها نه تنها سازنده نیست بلکه به اعتقاد بنده نوعی دهن کجی است».

غلامرضا خواجه سروری، معاون فرهنگی و اجتماعی وزیر علوم ایران با تاکید بر «اجباری بودن قانون حجاب و عفاف» از تشکیل ۷ کارگروه برای اسلامی شدن دانشگاه ها خبر داد و مدعی شد «با آگاهی بخش هایی که انجام میشود در چند سال آینده بدحجاب نخواهیم داشت».

وی ضمن تاکید بر اختیاری بودن انتخاب پردیس های دختران توسط دانشجویان اعلام کرد که در هر استان یک دانشگاه دخترانه تاسیس خواهد شد.

در راستای حل مشکلات زنان توسط دولت و کارگزاران، مدیر عامل شرکت بهره برداری مترو تهران در گفتگو با خبرگزاری مهر در هفته گذشته از حضور پنجاه طلبه زن در ایستگاه های مترو برای پاسخگویی به پرسش ها و مشکلات مذهبی مسافران خانم خبر داد.

نکته قابل توجه سخنان این مسئول اینجاست که بنا به گفته وی «اگر واگن های ویژه بانوان در بیشتر ساعات فعالیت مترو خالی بماند، این طرح توجیهی ندارد و ادامه نخواهد داشت» که این خود میتواند نشان از عدم پذیرش تفکیک جنسیتی توسط افراد جامعه باشد.

طرح های تفکیک جنسیتی دیگر نه فقط به دانشگاه و بیمارستان مربوط میشود و نه به مترو و حمل و نقل، بلکه در هفته ای که گذشت به گزارش خبرگزاری مهر، به پیشنهاد مشاور رئیس جمهور، هیاتی از فعالان زن رسانه، بایستی مسائل صنفی خبرنگاران زن را پیگیری کنند.


زنان؛ زیر پوست شهر

نرجس بختیار خلج، مشاور امور بانوان سازمان بهزیستی کشور در گفتگو با خبرنگار مهر آمار زنان سرپرست خانوار را ۱۷۴ هزار نفر عنوان کرد.

وی در ادامه گفتگو مدعی شد «سازمان بهزیستی سعی دارد تا با تفکیک جنسیتی در خدمات رسانی های خود بتواند پاسخگوی کلیه نیازهای بانوان و آقایان تحت پوشش این سازمان باشد».

از سوی دیگر خبرگزاری فارس به مشکل «زن خانه به دوش» ای که دو ماه پیش توسط صاحبت خانه اش در ورامین بیرون شده است به تهران آمده و خیابان ها آواره است پرداخت. این زن که به سختی توسط سازمان بهزیستی پذیرفته شده است در میدان شهید محلاتی تهران به همراه پرندگانش زندگی میکند.

به گفته این زن، او میخواهد در یک خانه حیاطدار اقدام به پرورش پرنده کرده و از این راه خرج زندگی خود را تامین کند و واحد ارتباط مردمی بهزیستی پارک شهر نیز به او وعده «۵ میلیون تومان» پول نقد برای تهیه مسکن داده است.

آن سوی مرزها...

به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان، سیمین بارکزی، نماینده برکنار شده هرات، در برابر ساختمان شورای ملی در اعتراض به برکناری خود دست به اعتصاب غذا زده است و در گفتگو با رسانه ها اعلام کرد «من برای احقاق حق تضییع شده ام از جانب کمیسیون انتخابات و دخالت های پنهان و آشکار برخی حلقات حکومتی دست به اعتصاب غذا زده ام و اگر میدانستم حق به جانب نیستم یک روز هم به عنوان نماینده در پارلمان کشور باقی نمیماندم و تا زنده ام دست از اعتصاب غذا بر نمیدارم».

از سوی دیگر با تحولات تازه در افغانستان زنان این کشور برای از دست دادن دستاوردهای سالهای اخیر خود در جریان مصالحه حکومت این کشور با گروه طالبان نگران هستند. دو موسسه امدادرسانی عمده جهانی هشدار داده اند که «وضعیت زنان از اولویت چندانی برخوردار نیست و به پائین دستور کار سیاستمداران سقوط کرده است».

در هفته گذشته نمایشگاه بین المللی کتاب شهر گوتنبرگ میزبان سخنان پروین اردلان و اولا لارسمو، رئیس انجمن قلم سوئد شد که هر دو از «حق آزادی بیان» سخن گفتند.

دراین نمایشگاه ، گوشه ای از فعالیت ها وکوشش های فردی و جمعی زنان در ایران نوشته پروین اردلان به نمایش در آمد، که روایت گرتلاش زنان ایران برای کسب حقوق برابر و حق آزادی بیان بود و یک کارتونیست سوئدی روایت ها را در قالب سه کارتون تصویرکرده بود.

آزادی بیان، آزادی جنسیتی، آزادی قلم، آزادی اندیشه، آزادی پوشش و هزاران آزادی دیگر هر روزه از نهال های این مرز و بوم دریغ میشود و یکی مرگ را بر زندگی ترجیح میدهد، دیگری خانه به دوشی را و شاید برخی تن فروشی را، انتقام تنها نیاز به تفنگ و گلوله ندارد، انتقام از تن، انتقام از بودن، انتقامی همه جانبه از دیکتاتوری است.


و چه آرام و متن، نهال خشکیده مان چندی پیش قلم زده بود:

گفتم امید به روزهای سبزتر، نگاه کردند
گفتم امکان ندارد، سکوت کردند

گفتم دوباره میشود؟ جدایم کردند

گفتم دروغ میگویید، ناسزا گفتند

گفتم خیانت کردید، تهدیدم کردند

گفتم اعتمادم را به من بازگردانید، باطوم را نشانم دادند

گفتم حقم را میخواهم، گلوله نثارم کردند

گفتم آزادی، خون کردند، خون ریختند

و من.... خون گریستم.

0 comments:

ارسال یک نظر