آقای کروبی عزیز
"مدت ها پیش باید این نوشته را می نوشتم، اما هر بار محذوریتی داشتم. زمانی که همسرم در زندان بود و شما در راس مجلس، نوشتن این مطالب می توانست حمل بر این شود که به خاطر رسیدگی و پیگیری وضعیت همسرش می باشد. زمان انتخابات ریاست جمهوری که شما نامزد بودید، نوشتن این مطلب حمل بر کنش سیاسی و تبلیغاتی میشد، اما اکنون نه شما رئیس مجلس هستید و نه نامزد ریاست جمهوری و تمام امکانات شما از جمله روزنامه، دفتر حزب، دفتر شخصی و… را هم از دست داده اید و راحت تر میتوانم آنچه را که مدتها پیش میخواستم، بنویسم."
از نظر من آقای کروبی که در دوران زندان همسرم آشنا شدم، همان شخصی است که ۸ سال پیش در قامت رییس قوه مقننه دیدمش. چهره ای آرام و قلبی رئوف.
در مجلس ششم زمانی که او رئیس مجلس ششم بود و ما خانواده های زندانیانی سیاسی و عقیدتی، برخی از نمایندگان مجلس حتی حاضر به گفت و گو کوتاه با ما نبودند و پاسخ ساعت ها انتظار ما را به سردی می دادند، اما دفتر رئیس مجلس به روی هر خانواده ای باز بود و فرزندش حسین اقا با همان ادب و احترامی که نسبت به مقامات و مهمانهای پدر به جای میآورد، با خانواده ها برخورد می کرد و دفتر رئیس مجلس پناهگاهی برای خانواده های زندانیان سیاسی- عقیدتی بود.
قبل از دوره بازداشت ملی-مذهبی ها هم دفتر مهدی کروبی محلی برای دلجویی و کمک به خانواده های زندانیان سیاسی بود و ما راهی را که بسیاری با امید پیموده بودند، می پیمودیم وپس از مانیز همان بود. چنانچه در روزهای سخت جنبش دانشجویی نیز کروبی میزبان خانواده های آنان شد.
زمانی که نیروهای ملی –مذهبی و نهضت آزادی با بیانیه های شدید و غلیظ مقامات قوه قضائیه که در تلویزیون قرائت می شد، برانداز نام می گرفتند و فضای سنگینی علیه شان به وجود آمده بود، کروبی با شهامت و شجاعت اعلام کرد که آنها نه تنها برانداز و مخالف نیستند بلکه فقط منتقدند. البته بدیهی بود که با چنین اظهار نظرهایی تا چه حد مورد ملامت هم ترازانش قرار می گرفت.
کروبی فقط دلداری نمی داد و دلجویی نمی کرد بلکه با هر مقامی که میتوانست تماس برقرار می کرد و تا جایی که توان داشت گره از کار می گشود و ما خانواده ها بارها شاهد بودیم که حتی پیش خانواده ها با مسئولان تماس می گرفت و خواسته های ما را عینا و گاه تندتر مطرح می کرد و پاسخ می خواست.
وقتی از سفر عربستان بازگشته بود و خانواده ها برای ملاقات وی نه به خاطر حج بلکه تظلم خواهی رفتند، برای هر خانواده تکه ای از پارچه متبرک کعبه آورده بود که برای مادران وزنان مذهبی آرام بخش و تبرک با ارزشی بود. باز به یاد دارم زمانی که لیلا خانم از بی تابی کودکان خردسالش گفت و از غم، اشک از چشمانش ریخت، کروبی که با لحن پدری دلسوز که گویی دخترش را دلداری می داد، از مسافتی که با او فاصله داشت با شتاب نزدیک امد و از خانم رجایی خواهش کرد که ناراحت نباشد و قول داد هر کاری بتواند خواهد کرد.
از همین روی بود که همان ایام زمانی که خبر بستری شدنش را شب از تلویزیون دیدم ناگهان متوجه شدم که بی اختیار می گریم و فردا که به اتفاق برخی خانواده ها و خانم حقیقت جو به عیادتشان در بیمارستان رفتیم، دیگر خانواده ها نیز در بیمارستان منتظر عیادت از دلجویشان بودند، گویی که عزیزی از خویشاوندانشان در بستر بیماری بود.
اما این روزها نامه های خانواده شهدا از جمله فرزندان و نورچشمان محترم شهید همت و شهید باکری را می خوانیم که نام کروبی نامی آشنا برای چنین خانواده های رنج کشیده ای است. با خواندن این مطالب، انگیزه ام برای ذکر دلسوزی های بشردوستانه ایشان بیشتر شد.
می توان گفت در طول دوران مرارت های برخی خانواده های آسیب دیده ایرانی چه در جنگ و چه بازماندگان شهدا و چه خانواده های بلاکش زندانیان سیاسی طی سالهای اخیر، کروبی آشنا چهره و آشنا نامی است که به نیکی از آن یاد می شود.
و خرداد زمانه دیگری بود از چند جهت: دیگر جنگ عراق علیه ایران نبود و رزمندگان جبهه ها مطرح نبودند و کروبی هم دیگر رئیس مجلس نبود، بلکه انتخابات ریاست جمهوری اسلامی بود و کروبی هم مغضوب کسانی که قدرت در دست داشتند و ملتی که اراذل، اوباش، منافق، ضد انقلاب و اغتشاشگر خوانده می شدند. در چنین شرایطی کروبی، نام خود را یک بار دیگر آشنای آسیب دیدگان کرد. در شرایطی که گلوله به روی سینه و سر جوانان ملت گشوده شده بود و زندانها هزاران هزار ایرانی را با سرکوب و شکنجه پذیرا بود و کهریزک قتلگاه جوانان بود و فرمان دهندگان در تمام رسانه ها از برخورد قاطع با ملت سخن می گفتند، ایستادگی کروبی فقط برای دفاع از خود به عنوان نامزد ریاست جمهوری نبود، بلکه در دفاع از حقوق مردم ایستاد و بعد چیزی فراتر از آن شد. کروبی این بار از نامداران عرصه سیاست، جنبش دانشجویی، عرصه قلم، وزرا و وکلا حمایت نمی کرد و به رسم حاکمان سخن نمی گفت، بلکه معترضانه از بی نام و نشان ترین ها می گفت و می نوشت.
کروبی و موسوی که کمیته صیانت از آرائ را قبل از انتخابات تشکیل داده بودند، کمیته رسیدگی به آسیب دیدگان را تشکیل دادند وحال می بایست شجاعت را نه تنها در عرصه سیاست بلکه در عرصه حقوق بشر در پیش می گرفتند. اوضاع به گونه ای رقم خورد که به جای صیانت از آرائ باید از فرزندان ملت دفاع می کردند و به حق همان شد.
آقای کروبی عزیز و محترم
"به حق آنچه انتظار می رفت را انجام دادی. اگر جز این می کردی جای تعجب بود. نامه های اعتراض آمیز شما نسبت به تقلب در انتخابات به نامه های افشاگرانه و اعتراض آمیز نسبت به نقض حقوق بشرتبدیل شد. اما نه نقض حقوق بشر به سبک گزارشگران حقوق بشر، بلکه پرده برداشتن از جنایاتی که اگر بنا به گفته بسیاری در گذشته نیز انجام شده بود، حتی قربانیان، اینگونه پرده از آن برنداشته بودند و نه گزارش از نقض حقوق زندانیان با نام و نشان بلکه اعتراض به رفتار غیرانسانی با گمنامان و قربانیان بی نام و نشان که بسیاری حتی اطمینان هم نمی کردند تا حکایت پر دردشان را گوش فرا دهند.
من به عنوان یک مدافع حقوق بشر حقیر و ناتوان، از آنچه نوشتید و ایستادید و بی پروا سخن گفتید، فقط تحسین و احساس کوچکی بیشتر و بیشتر کردم. به حق شما مدافع حقوق بشری هستید که نه با نام و عنوان حقوق بشر بلکه در عمل به آن عمل کردید.
دفاع شما از قربانیان جنایت های اخیر، دفاع از یک فرد قربانی نبود، بلکه دفاع از ملتی بود که با افشاگری شما مقاوم تر و پیگیر تر و حقانیت ادعایشان آشکارتر شد، هر چند شاید شما اکنون خواص مردودی به شمار می آیید، درحالی که می توانستید یکی از خواص نمره ممتاز و نورچشمی باشید.
دفاع شما از قربانی ای- ترانه – بود که دیگر وجود هم نداشت تا قدردانی کند. اما یقین بدانید ترانه های دیگری سروده خواهند شد که این بار نام کروبی را نه فقط آشنای خانواده های شهدا و زندانیان سیاسی که نامی آشنا برای قربانیان خشونت، تجاوز شدگان و شکنجه دیدگان ملت ایران خواهد کرد."
*منبع: سحام نیوز
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.
0 comments:
ارسال یک نظر