مرتضی کاظمیان
چگونه میتوان باور کرد که صالحی از وضع رهبران جنبش سبز بیاطلاع باشد؟
قدرت، میل به فساد دارد؛ و هرچه قدرت مطلقهتر باشد، میل آن به فساد فزونتر است. قدرت نظارتناپذیر فرجام و گریزی جز نشر فساد و دروغ و اعمال خشونت برای تداوم بقا ندارد. پنج سده پیشتر، نیکولو ماکیاولی به نوعی اندیشه سیاسی مدرن را پایهگذاری کرد. او توضیح داد که چگونه تلاش برای دستیابی به قدرت (حکومت) و کوشش برای حفظ و تثبیت و تداوم آن، جوهر و مسئلهی بنیادین سیاست و سیاستورزی است. ماکیاولی در «شهریار» خود، اصل «حفظ خود» دولت را به هر شکل و بها، توضیح داده است. وی برخلاف افلاطون و ارسطو که اخلاق را بر سیاست مقدم میدانستند، تاکید داشت که این اخلاق است که در درون دولت سامان مییابد.
چکیدهی نظریه سیاسی ماکیاولی _بهویژه در «شهریار» و «گفتارها»_ چیزی نیست جز اینکه: «چگونه قدرت را بهدست آوریم؟ چگونه قدرت را حفظ کنیم؟ و چگونه قدرت را از دست میدهیم؟» البته بوده و هستند اندیشمندان دیگری که به سیاست و قدرت از زاویهای متفاوت نگریستهاند (صاحبنظرانی همچون میشل فوکو، هانا آرنت و یورگن هابرماس، که دیدگاه ایشان در پیوند با بحث این یادداشت نیست.)
اما غرض از این مقدمهی مختصر، تبیین وضعی است که در جمهوری اسلامی مستقر شده و هر روز به شکلی و از جایی، ظهور و خودنمایی میکند. حکومتی که بهدلیل مطلقه بودن ساخت سیاسی آن، به بازتولید فساد و دروغ و خشونت در ابعاد مختلف همت گمارده است.
برای تدقیق موضوع، میتوان به سخنان اخیر وزیر خارجه جمهوری اسلامی در مورد حبس رهبران جنبش سبز اشاره کرد. علی اکبر صالحی، پنجشنبهی گذشته در پاسخ به سئوال خبرنگار یورونیوز که به دستگیری میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران جنبش سبز، اشاره کرد، چشم در چشم او، و پیش چشم میلیونها مخاطب، گفت: «نخیر؛ اینطوری که شما میگویید، نیست؛ این آقایانی که شما به آنها اشاره داشتید، در خانههایشان هستند و مشغول زندگی معمولی خود هستند.»
خبرنگار یورونیوز تاکید میکند که «برخی از گزارشها حکایت از آن دارند که آنها در مکانی تحت نظرند و نمی توانند از تهران خارج شوند»؛ اما صالحی بار دیگر تصریح میکند که «خیر؛ چنین موضوعی صحت ندارد و ما آن را رد می کنیم.» وزیر خارجه جمهوری اسلامی همچنین تاکید میکند: «آنها همیشه از جایی به جای دیگر میروند و آزاد بودهاند که خانواده و بستگانشان را ملاقات کنند. بنابراین، ممکن است آنها به میل و تصمیم خود درحال حاضر در خانه خود نباشند.»
صالحی به همین راحتی، و بی هیچ پروایی (ترس از آخرت، افکار عمومی داخل و خارج، آبروی خود و ...) دروغ میگوید و حقیقت را تحریف میکند. او تلاش میکند واقعیتی را که امروز _در عصر ارتباطات و تکنولوژی اطلاعات_ دیگر کمتر کسی در ایران از آن بیخبر است، و نیز تمامی ناظران سیاسی اوضاع ایران از آن مطلعاند، وارونه توضیح دهد.
آنچه این دروغگویی را اسفبارتر و نیز قابل تاملتر میسازد، سابقه و کارنامهی صالحی است. وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، حکایتی چون کردان ندارد؛ او مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه آمریکایی بیروت و دکترایش را در رشته علوم فنی در سال ۱۹۷۷ از دانشگاه امآیتی آمریکا دریافت کرده است. صالحی، با مرتبهی علمی دانشیار، عضو هیأت علمی دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف بوده و در دو مقطع زمانی برای پنج سال، ریاست این دانشگاه را برعهده داشته است. وی همچنین در دولت سید محمد خاتمی، نمایندهی ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود.
پس از استعفای غلامرضا آقازاده از ریاست سازمان انرژی اتمی ایران، صالحی توسط احمدینژاد به این سمت انتخاب شد. استاد فیزیک هستهای دانشگاه شهید بهشتی، اینک و پس از منوچهر متکی، وزارت خارجه را سکانداری میکند.
چنین کارنامهای، پیشاپیش مخاطب را آماده میکند که از صالحی، پاسخهایی مبهمتر دریافت کند. اما ظاهرا آنکه با دولت نامشروع دست همکاری داده، همان مشی و شیوهی حکومتداری را نیز مورد تأیید و تأسی قرار داده است. اگر رییس دولت کودتا چشم در چشم مخاطبان تلویزیونی، «دروغ» را با لبخند نشر میدهد، پس دلیلی وجود ندارد که وزیر خارجهاش چنین نکند. وقتی رأس هرم قدرت جمهوری اسلامی ابایی از تحریف حقیقت و بیاعتنایی به واقعیت ندارد، چه انتظاری است که یک وزیر و مقام اجرایی نمایشی، به بازتولید قدرت مطلقهی نظارت ناپذیر نپردازد.
ساخت سیاسی قدرت در جمهوری اسلامی، بهدلیل ماهیت مطلقه و نظارت گریزش، روندی بیمهابا برای تداوم اقتدار، در پیش گرفته است. چنین ساختی، که در آن «حفظ نظام، اوجب واجبات» توصیف میشود، از یک استاد دانشگاه و یک دیپلمات باسابقه، یک «دروغگو»ی قهار و همراه چشم و گوش بسته میسازد. این سخن، در مقام نفی جایگاه «کارگزار» (Agent) نیست؛ بهدشواری میتوان نقش «فرد» و ویژگیهای روانشناختی و باورها و چهارچوبهای ارزشیاش را نادیده گرفت. اما بحث بر سر ساختاری است که بهدلیل ماهیت متمرکز و نظارتناپذیر و مطلقهاش، همراهان «چشم و گوش بسته» طلب میکند. همراهانی که بهخاطر منافعشان (منزلتی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی و...) حاضر به زیر پا گذاشتن اصول اولیهی اخلاقی و تحریف حقیقتاند. وگرنه چگونه میتوان باور کرد که صالحی از وضع رهبران جنبش سبز بیاطلاع باشد؟
جمعه شب، پسر قذافی، دیکتاتور لیبی همان رفتاری را از خود بروز داد که احمدینژاد و صالحی و شریعتمداری و دیگر همراهان خودکامگی در این دیار، نشان میدهند. پسر قذافی نیز در برابر چشمان متعجب و حیران خبرنگار الجزیره (مبهوت از اینهمه بیپروایی در تحریف حقیقت) از اعتراض تنها چند صد نفر در لیبی سخن گفت!
ماکیاولی با رونمایی از ماهیت قدرت و با عریان ساختن جوهر قدرت، و تبیین مکانیسم و ماهیت قدرت مطلق و نظارتگریز، نشان داد که کارکرد قدرت متمرکز و خودکامه و کارویژههای حکومتهای فردی یکی است، و چنین حکومتی، شاه و پاپ و حکیم نمیشناسد. استبداد در مصر و تونس و لیبی و ایران، یک ماهیت و خروجی دارد.
ساخت قدرت متکی به شخص خودکامه، چشمان باز را بهنام «بصیرت» کور میکند؛ آگاهان را بهخاطر حفظ و بقای رژیم دیکتاتوری، تحریفگر حقیقت و دروغگو میسازد؛ و تقدیس خشونت را بهمثابهی ضرورتی اجتنابناپذیر و امری معمولی برای تداوم اقتدار نامشروع خویش بهکار میگیرد.
جالب توجه آنکه چنین رژیمهایی درنهایت دقیقا از همینجا ضربه خورده، و دچار بحران اقتدار و فروپاشی میشوند.
0 comments:
ارسال یک نظر