جرس: عبدالعلی بازرگان با توجه به اینکه مقامات ایرانی یکی از اتهامات وی را تاسیس نهضت آزادی اعلام کرده اند ، گفت که چنین اتهامی وجاهت قانونی ندارد.
وی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که وزارت اطلاعات چندی پیش با احضار مسؤلان نهضت آزادی آنها را با تهدید و ارعاب تحت فشار قرار داد که اعلام انحلال تشکیلاتی نمایند و گر نه همگی دستگیر خواهند شد. این فعال سیاسی با گفتن اینکه آنچه بر ابراهیم یزدی می گذرد با تایید رهبر ایران صورت می گیرد گفت: «ادعای بی خبری از این همه جنایت، عذر بدتر از گناه است و اصولا در نظام ولایت مطلقه فقیه، که همه امور به یک نقطه منتهی می شود، ممکن نیست چنین تصمیماتی بدون توافق کلی و چراغ سبز ایشان به اجرا درآید. آقای خامنه ای می خواهد با فریب توده های مردم، خود را چهره امام علی جا بزند.»
وی در خصوص واکنش اعضای نهضت آزادی به ارعاب وزارت اطلاعات وتهدید به دستگیری اضافه کرد: « البته آنها زیر بار چنین زوری نرفتند، اما پاسخ دادند شما قدرت دارید نهضت را تعطیل کنید و نیازی به اعلان ما نیست . اینک تعداد زیادی از اعضای این حزب در زندانند و برای رهبران و اعضای شورای مرکزی نیز زندان های طویل المدتی بریده اند که به حالت معلق همچون شمشیر داموکلس بالای سرشان قرار دارد تا به محض کوچک ترین فعالیت به اجرا در آورند.»
وی در خصوص اتهام تاسیس نهضت آزادی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: « این هم یکی دیگر از بی خبری های دستگاهای اطلاعاتی و قضایی ماست که حتی سوابق احزاب شناخته شده هم بی خبرند. نهضت آزادی ایران در سال ۱۳۴۰ یعنی ۴۹ سال پیش تاسیس شده است که آقای دکتر یزدی در آن ایام جوان ۳۰ ساله ای بودند که برای ادامه تحصیلات تخصصی به آمریکا رفتند. اسامی موسسان این جمعیت همچون مرحومین [آیت ال محمود] طالقانی، [مهندس مهدی]بازرگان ، [مهدی]سحابی و دیگران در اسناد نهضت و کتابهای دیگر موجود است، جای بسی تعجب است که چنین اتهامی علیه ایشان عنوان شده است.»
عبدالعلی بازرگان در ادامه با تشریح وضعیت فعالیت تشکل سیاسی نهضت آزادی طی چند سال گذشته گفت: « آقای یزدی تنها عضوی از کادر رهبری نهضت آزادی بودند که در سال ۱۳۸۰ هنگام دستگیری اعضای آن ، برای معالجه سرطان مثانه در خارج از کشور به سر می بردند و از دستگیری و تحمل احکام سنگینی که برای سایر اعضای زندانی شورای مرکزی تعیین شده بود، به سلامت ماندند، گویا یکی از دلایل نگهداری و محاکمه ایشان، تعیین حکم زندان تعزیری یا قطعی باشد.»
عبدالعلی بازرگان در خصوص دلیل نگهداری دکتر ابراهیم یزدی علی رغم کهولت سن و بیماری در خانه امن و جلوگیری از ملاقات خانواده ایشان با وی گفت : «دلایل متعددی می تواند وجود داشته باشد، آقای یزدی کوله بار شصت سال فعالیت سیاسی و مذهبی را بر دوش دارد و اگر با تجربه ترین رجل سیاسی موجود نباشد، مسلما" یکی از مجربترین آنهاست، دور نگه داشتن ایشان از بقیه زندانیان و ایزوله کردنشان در خانه امن، توطیه موذیانه دیگری است برای ممانعت از انتقال تجربیات و توصیه های ایشان به سایر مبارزان و خط دادن به جنبش سبز. شما می دانید در زندان با وجود همه مراقبت ها، گهگاه نامه های تظلم یا گزارشهایی توسط ملاقاتی ها، زندانیان آزاد شده یا به مرخصی فرستاده شده و کانال های نا شناخته دیگر به بیرون درز می کند، در خانه امن هیچکدام از این امکانات وجود ندارد. از نظر روحی نیز ، مرغی که در قفس است، اگر ببیند قفسهای دیگری هم در اطاق وجود دارند، احساس اسارت مشترک می کند و خود را تسکین می دهد، تنهای مطلق بودن در یک قفس، که نگاه دایمی پرنده اسیر به پنجه و دندان های درنده باشد، دردآورتر است . می گویند : الخاین خایف ( خاین ترسوست ) بستن دست، بریدن زبان و اسیر کردن اندیشه دکتر یزدی، نشانه آشکاری از ترس شب پرستانی است که از نور روز می هراسند و دایما" در بیم افشای خیانت هایشان هستند.»
وی در پاسخ به این سوال که با توجه به موقعیت برجسته آقای دکتر یزدی در تاریخ سیاسی بعد از انقلاب مسؤلیت بازداشت و سلامت ایشان بر عهده چه کسی است گفت:« آقای خمینی قبل از انقلاب درباره شاه مطلبی به این مضمون گفتند که : اگر ایشان خبر دارد که چه جنایت هایی توسط حاکمیت زیر فرمان ایشان می شود، در آن شریک است و اگر هم خبر ندارد که وای بر ایشان، امروز نیز همین سخن را درباره آقای خامنه ای می توان تکرار کرد . ادعای بی خبری از این همه جنایت، عذر بدتر از گناه است و اصولا در نظام ولایت مطلقه فقیه، که همه امور به یک نقطه منتهی می شود، ممکن نیست چنین تصمیماتی بدون توافق کلی و چراغ سبز ایشان به اجرا درآید. آقای خامنه ای می خواهد با فریب توده های مردم، خود را چهره امام علی جا بزند، اما آن امام عدالت گر، به فرماندار اعزامی خود به بصره می نویسد که مواظب دست و زبانت باش که هر دوی ما در بد و خوب این کار شریک هستیم ( نامه ۱۸). هر گاه نیز سپاهی به مقصدی گسیل می داشت، بخشنامه ای به مردم و مسؤلین مسیری که لشکر از آن عبور می کرد به شرح ذیل می نوشت: … من آنچه خدا سفارش کرده به آنان گفته ام تا به احدی آزار نرسانند و آسیبی را برای کسی موجب نشوند . من به دلیل پیمانی که با شما ملت دارم، از آسیب احتمالی سپاه تبری و بیزاری می جویم … پس کسی را که دست ستم به سویتان می گشاید ، کیفر دهید و در عین حال سفیهانتان را از تعرض به آنها باز دارید. من از دور مراقبم ، شکایتهای خود را به من رسانید و آسیبی را که از ایشان به شما رسیده و توان دفع آن را جز دعا و درخواست از خدا ، یا من نداشته اید در میان نهید یا به یاری حق جبران و اصلاح کنم .»
0 comments:
ارسال یک نظر