مدارا و مروت مهدی کروبی

اکبر گنجی

پس از برگزاری انتخابات متقلبانه ی ریاست جمهوری سال 1384 ، هاشمی رفسنجانی اعلام کرد که چون شورای نگهبان تخلفات را پیگیری نخواهد کرد، به جای تعقیب ماجرا همه چیز را به خدا واگذار می کند،اما مهدی کروبی به شدت نسبت به اقدامات متقلبانه اعتراض کرد. خود را "منتخب اول ملت ایران" اعلام کرد و نتیجه ی اعلام شده را "حرکت کودتا گونه ی شورای نگهبان" با همکاری سپاه پاسدران و بسیج به شمار آورد. علی خامنه ای به شدت از این مواضع مهدی کروبی خشمگین شد و در پاسخ او گفت:

"به آقای کروبی بگویید:من رئوس مطالب شما را نگاه کردم. مطالبی که شما گفتید به کلی دور از شأن شما و در جهت ایجاد بحران در کشور است.آیا متوجه هستید که چه کار دارید می کنید؟آیا متوجه هستید که ایجاد بحران و بدبین کردن مردم کاملاً در جهت خواست دشمنانی است که خیز برداشته اند برای این که بلایی بر سر انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در بیاورند که همه ی شما را در برخواهد گرفت. اگر اعتراض به انتخابات دارید مگر راه قانونی وجود ندارد؟ چرا فضا را خراب می کنید؟ ممکن است دیگران نیز اعتراضات مشابه داشته باشند.آیا حق می دهید آنان فردا همه چیز را زیر سئوال ببرند؟ من از شما مطلقاً انتظار چنین برخوردی ندارم و من به حول و قوه ی الهی نخواهم گذاشت افرادی در کشور بحران ایجاد کنند"[1].

سلطان علی خامنه ای،مطابق مشی همیشگی اش،اعتراض قانونی و برحق کروبی را در جهت "ایجاد بحران در کشور" و از آن مهمتر "خواست دشمنان"ی که در صدد نابودی انقلاب و رژیم هستند، قلمداد کرد و ضمن تهدید، گوشزد نمود که نمی گذارد تا او در کشور بحران ایجاد کند. اعلام تقلب در انتخابات به وسیله ی سپاه و بسیج و شورای نگهبان،از نظر سلطانی که خود فرماندهی مستقیم این نیروها را در دست دارد، به منزله ی ایجاد بحران در کشور است. به چند نکته ی کوتاه زیر درباره ی کنش/واکنش/ کنش/واکنش علی خامنه ای و مهدی کروبی توجه کنید:

یکم- پس از این سخنان تهدید آمیز، شیخ شجاع نامه ی سرگشاده ای خطاب به سلطان علی خامنه ای نوشت و گامی پیشتر رفت.نه تنها پیروزی احمدی نژاد را محصول دخالت مستقیم شورای نگهبان و سپاه و بسیج اعلام کرد، بلکه به صراحت این اعمال را تحت فرماندهی فرزند رهبری به شمار آورد:

"اخباری مبنی بر حمایت فرزند محترم شما - آقا سید مجتبی - از یکی از کاندیداها منتشر شد که پس از به تواتر رسیدن این اخبار نگران شدم که مبادا این موضوع مرتبط با دیدگاه حضرتعالی باشد. اما تجربیات سابق و شناختی که از شما داشتم مرا مطمئن کرد که این موضوع نظر شخصی ایشان می باشد . پس از آن هم شنیدم که یکی از بزرگان[ناطق نوری] به جنابعالی گفته اند که "آقا زاده ی حضرتعالی از فلانکس حمایت می کند و شما فرموده اید: ایشان آقاست نه آقا زاده" و به هر حال مشخص شد که آن حمایتها نظرشخصی آقا مجتبی بوده است. درعین حال کماکان خبرهایی در مورد فعالیت ایشان به نفع یکی از کاندیداها- که سه روز قبل از انتخابات ناگهان ستاره ی بخت او افول کرد و عنایتها به طرف فرد دیگر[محمود احمدی نژاد] سرازیر شد - و حتی رفت و آمد به ستاد انتخاباتی آن کاندیدا منتشر شد"[2].

اعلام فعالیت مستقیم فرزند سلطان به سود محمود احمدی نژاد در یک نامه ی سرگشاده در آن شرایط ، شکستن خطوط قرمز نظام بود.هیچ یک از زمامداران جمهوری اسلامی تصور چنان کاری را نمی کرد، چه رسد به اقدام عملی در این خصوص.معنای این عمل این بود که یکی از مقامات خود نظام رسماً عریانی سلطان را اعلام کرده بود.

دوم- مهمترین بخش آن نامه، پس دادن سمت هایی است که سلطان علی خامنه ای به مهدی کروبی داده بود.کروبی اعلام کرد از کلیه ی پست های سیاسی نظام کناره گیری کرده و حزبی مستقل راه می اندازد تا فعالیت سیاسی جمعی را دنبال کند:

"تصمیم به تشکیل حزبی فراگیر و غیر حکومتی گرفته ام...حزبی که اینجانب تشکیل می دهم...برای شفاف شدن مواضع و تقویت مبانی تحزب اقدام می نماید...برای آنکه خودم مشمول این انتقاد[تأسیس احزاب توسط قدرتمندان] نباشم و شائبه ی هر گونه سوء استفاده ی از قدرت سیاسی و اجرائی در تشکیل و ادامه ی فعالیت حزب منتفی شود ، ضمن تشکر از ابراز اعتماد جنابعالی ، از این لحظه از کلیه ی مسئولیتهای سیاسی از جمله مشاورت حضرتعالی و عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام استعفاء می دهم"[3].

پس دادن حکم خامنه ای عملی اعتراضی/شجاعانه بود.بهانه ی کروبی(شائبه ی تأسیس حزب دولت ساز) مهم نیست،اقدام او مهم بود که بازهم به تصور مقامات نمی رسید که کسی حکم خامنه ای را در ملأ عام بدو باز گرداند. گویی "حکم" سلطانی که که نه تنها مهر تأیید بر تقلب می نهد، بلکه فرماندهی تقلب را برعهده می گیرد، فاقد "مشروعیت" است.

سوم- کروبی از چند سال پیش پیگیر مسائل زندانیان سیاسی بود.اگر منتقدان زندانی می شدند، او با همه ی مقامات وارد مذاکره می شد تا بلکه گشایشی صورت گیرد.وی  در پایان نامه ی سرگشاده خطاب به علی خامنه ای به نکته ی مهمی اشاره می کند. وعده ای که می دهد، بسیار مهم و اساسی است.التزام نظری به "حقوق بشر" و "مدارا"ی در عمل را برملا می سازد. می نویسد:

"در هر شرایطی حتی دفاع از حقوق شهروندی کسانی که با آنها اختلاف عقیده دارم - چه متحجران و چه سکولارهای مخالف حکومت دینی - را فراموش نخواهم کرد و بعنوان یک وظیفه بر آن پافشاری می نمایم"[4].

مخالفان و اصلاح طلبان، در انتخابات ریاست جمهوری سال  1384 مهدی کروبی را تنها گذاردند و نسبت به او بی مهری هایی روا داشتند. آن انتخابات از سوی گروهی از مخالفان (به عنوان مثال: شیرین عبادی،گنجی،امیر انتظام،محمد ملکی،احمد زیدآبادی،ناصر زرافشان،علی افشاری،مرحوم ورجاوند،  دفتر تحکیم وحدت و نامه ای که با امضای 560 نفر از فعالان سیاسی و اجتماعی داخل کشور منتشر شد )- به دلیل نامنصفانه،ناآزاد، متقلبانه و ناموثر بودن- تحریم شد.اکثر گروه های اصلاح طلب چون جبهه ی مشارکت اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از مصطفی معین حمایت کردند. هاشمی رفسنجانی هم کاندیدای برخی از گروه ها چون کارگزاران سازندگی بود. مهدی کروبی دبیرکل مجمع روحانیون مبارز بود، اما این گروه نیز در انتخابات از دبیر کل خود حمایت به عمل نیاورد.برخی ادعا کرده اند که اطرافیان میر حسین موسوی هم در آن انتخابات به محمود احمدی نژاد رأی دادند[5].

به طور طبیعی کروبی از بسیاری از اصلاح طلبان- خصوصاً خاتمی و موسوی لاری به دلیل تأیید صحت انتخابات متقلبانه- رنجیده بود. آنان به او خیانت کرده بودند[6].اما وعده می دهد که تحت "هر شرایطی از حقوق شهروندی کسانی که با آنها اختلاف عقیده دارد"، دفاع کند.به طور مشخص از "سکولارهای مخالف حکومت دینی" نیز نام می برد. با اینکه دفتر اول و دوم "مانیفست جمهوری خواهی"- که از سکولاریسم دفاع و حکومت دینی را نفی می کرد- قبلاً انتشار یافته بود، و با اینکه یکی از تحریم کنندگان انتخابات 84 بودم،اما مهدی کروبی تا آخر از حقوق من دفاع کرد و در آزادی ام  پس از تحمل شش سال تمام زندان، بسیار موثر بود. کروبی از همه ی زندانیان سیاسی دفاع می کرد. در زمانه ای که بسیاری سکوت مطلق کرده بودند، در زمانه ای که محمد خاتمی با خانواده ی زندانیان سیاسی ملاقات نمی کرد،مهدی کروبی با شکستن خطوط قرمز، در دفتر خود با خانواده ی زندانیان ملی- مذهبی هم ملاقات کرد.تمام تلاش خود را می کرد تا زندانیان را آزاد سازد. یکی از دوستان زندانی(سردبیر یکی از روزنامه های توقیف شده) به او گفته بود:"حاج آقا شأن شما اجل از آن است که به سعید مرتضوی زنگ بزنید تا به من مرخصی بدهد".کروبی پاسخ داده بود:

"من پیغمبر بدون معجزه هستم. پیغمبری که درخت را به سوی خود خواند، و چون درخت به نزد او نیآمد، او به نزد درخت رفت.من برای اینکه شما پیش خانواده تان باشید،به مرتضوی زنگ می زنم و حتی حاضرم نزد او بروم".

چهارم- تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد 88، کروبی چهره ای بود که با ریش گرو گذاشتن و شیخوخیت مشکلات و مسائل اصلاح طلبان را حل می کرد. این امر،موجب دلخوری شدید سلطان علی خامنه ای را فرآهم آورده بود.سلطان ناراحتی خود را نتوانست پنهان کند، در حضور جمع آن را به فاطمه ی کروبی گفت تا به اطلاع همسر خود برساند.در هفته ی اول پس از انتخابات نمایندگان چهار کاندیدای ریاست جمهوری به دیدار سلطان علی خامنه ای می روند تا نظرات و مطالبات خود را با وی در میان بگذارند. در پایان جلسه:

"همه به گرد رهبری حلقه زدند. خانم کروبی جلو آمدند و با آقا احوال‌پرسی کردند و گفتند: آقا نمی شود این هایی که دستگیر شده اند، آزاد شوند؟ آقا فرمودند:"خانم کروبی بنده در این فیلم های تبلیغاتی آقای کروبی می دیدم که ایشان مدام افتخار می کنند به اینکه مجرمین را از زندان آزاد کرده اند.به ایشان بگویید که این افتخار نیست که کسی مجرمی را آزاد کند". خانم کروبی گفتند آخر در بین این ها خانواده شهید هست. در حالی که همه به دقت به صحبت های آقا گوش می دادند، آقا فرمودند: "خانم کروبی شما که بهتر می دانید، خانواده شهید بودن، آخوند بودن، آخوندزاده بودن که مصونیت نمی آورد. حرف من این است که نه باید مجرمی را بدون دلیل آزاد کرد و نه باید کسی را بدون جرم زندان کرد. هر دو کار غلط است"[7].

مخالفان که با فرمان سلطان تحت عنوان "فتنه گران" و عاملان "انقلاب مخملی" بازداشت گردیدند، از نظر سلطان،"مجرمانی" بودند که نباید از زندان آزاد شوند.مهدی کروبی حتی در آن روزهای پر تلاطم به فکر زندانیان بود و به فاطمه ی کروبی سفارش کرده بود تا در آن دیدار بدون نتیجه، حداقل کاری برای بازداشت شدگان صورت دهد.اما آن مطالبه نیز با برخورد تند سلطان مواجه شد که مهدی کروبی را به دلیل چنین اقدامی محکوم می کرد.

پنجم- کروبی نمی خواست و نمی توانست نماد مدرنیته باشد، اما می خواست و می توانست نماد رویکردی باشد که حافظ نماد آن بود.مطابق این رویکرد:

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است                                        با دوستان مروت با دشمنان مدارا

مهدی کروبی از دگراندیشی را هم دفاع کرده است.به طور قطع او با آرای عبدالکریم سروش درباره ی وحی و فرایند تکوین قرآن نمی تواند موافق باشد.اما از سروش به عنوان یک نواندیش دینی دفاع کرد و در حالی که مراجع تقلیدی چون مکارم شیرازی، نوری همدانی و جعفر سبحانی؛ سروش را بدتر از سلمان رشدی قلمداد کردند، او نوشت:

"آرای دينی سروش در باب وحی و قرآن و پيامبر اسلام نه بی سابقه است و نه بی پاسخ. تاريخ اسلام پر است از مساله‌های كه سبب رونق بازار دين و دانش شده اند و جواب های درست و قانع كننده ای یافته اند و سروش یکی از طراحان این مسئله هاست"[8].

ششم- حرکت 20 ماه پس از انتخابات چهره ی دیگری از "مروت" و "مدارا" ی مهدی کروبی را به نمایش گذارد که در طراز جامعه ی ما دارای اهمیت بسیار است. لحظه ای خود را جای کروبی بگذارید و خود را با موسوی مقایسه کنید.اولاً:کروبی آخوند است و موسوی غیر روحانی.معمولاً عموم آخوندها خود را از غیر روحانیت سر می دانند.فقه را که داشته باشید، همه ی علوم در چنگ شماست. ضمن آنکه فقیهان خود را اسلام شناس و مفسر رسمی دین به شمار می آورند.ثانیاً: موسوی بیست سال 88- 68 را سکوت کرد و در حاشیه بود، اما کروبی در نزاع ها حضور فعال داشت و اگر نماینده یا داوطلبی از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت می شد،تمام کوشش خود را مصروف تأیید صلاحیت او می کرد.علیه اقتدارگرایان هم سخنان فراوان در آن دوران گفته است.به یاد بیاورید که حکم اعدام هاشم آغاجری را در تربیون مجلس "ننگین" خواند و بیاد بیاورید که گفت اگر لقمانیان آزاد نشود به مجلس باز نخواهد گشت و لقمانیان را همان روز آزاد کردند. با این حال، شعار اصلی سبزها در 21 ماه گذشته معطوف به میر حسین موسوی بود.آیا این امر نباید موجب دلخوری کروبی می شد؟

در تمام این مدت، هیچ کس مانند کروبی با موسوی هماهنگ و همراه نبود.اوج "مروت" و "مدارا"ی کروبی در امضای منشور راه سبز تجلی کرد.منشوری که همان بیانیه ی شماره ی 18 میر حسین موسوی بود که با اندکی اصلاحات به عنوان منشور جنبش به امضای آن دو رسید.موسوی پس از انتخابات همان موسوی پیش از انتخابات نبود، او بسیار خوش درخشید و خوب ایستاد.شایستگی هایش را سبزها دیدند.با این همه، چه کسی حاضر است بیانیه ی یکسال پیش رقیب انتخاباتی خود را امضا کند؟ اما کروبی کسی نبود که بقای یک نوزاد تازه متولد شده را فدای گذشته ی برتر خود سازد.او بخوبی به معنای "مروت" و "مدارا" واقف بود.

هفتم- در روزهای پایانی سال 89 قرار داریم. تعداد زیادی از بهترین فرزندان ایران زمین در زندان ها به سر می برند.خانه تکانی ها صورت گرفته، کودکان و جوان ها لباس های نو خریده،شیرینی و آجیل تهیه شده، سفره های هفت سین پهن است؛اما در گوشه ی سلول های انفرادی- مانند عالم قبر- عده ای زانو در بغل به همسر و فرزند و مادر و پدر و خواهر خود می اندیشند که در وقت سال نو، با چشمانی گریان دور هم جمع شده اند.در سال نو همه یکدیگر را در آغوش می گیرند،اما زنداینان مظلوم ما در برابر طوفان سهمگین ظلم و استبداد دینی ایستاده و قامت بلند آزادگی را استوار نگاه می دارند.آنان که در سلول های انفرادی قبروار باید سال را نو کنند،بیش از همه نیاز به توجه دارند.اگر کروبی آزاد بود،می کوشید تا برای زندانیان مرخصی بگیرد. لااقل به خانواده ی زندانیان زنگ می زد و با آنان همدردی می کرد. اما اینک زهرا رهنورد،فاطمه ی کروبی، میرحسین موسوی؛ خود زندانی هستند و باید به فکر همه ی آنان بود.

حتی اگر یک میلیون اختلاف نظری و عملی داشته باشیم، در این مشی جوانمردانه ی کروبی  اجماع داشته باشیم که باید برای کلیه ی زندانیان سیاسی/عقیدتی- مستقل از جنسیت و قومیت و مذهب شان- کاری کرد.آنان که در زندان ها اسیرند،اگر دوست ما باشند، مشمول "مروت" می شوند،و اگر از منظری آنان را دشمن بدانیم،مشمول "مدارا".

منبع: روزآن لاین، 26/12/ 1389

پاورقی ها:

1 و 2 و 3 و 4 - رجوع شود به لینک: http://mag.gooya.com/president84/archives/031422.php

5- "موسوی و اطرافيانش در انتخابات دولت نهم به محمود احمدی‌نژاد رأی داده بودند لذا وی حتی در شرايط شروع انتخابات دوره دهم نيز با ساير كانديداهای احتمالی جناح اصلاح طلب تفاوت جدی داشت".

رجوع شود به لینک: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8912240168

6- مهدی کروبی بعدها گزارش دقیق تری از این ماجرا و نقش خاتمی و وزارت کشورش در آن واقعه، در گفت و گوی با عباس عبدی و عطریانفر ارائه کرد.از نظر تاریخی، خصوصاً باید به ملاقات کروبی با خامنه ای و خاتمی در بیت خامنه ای توجه کرد.می گوید:

"اگر وزارت كشور در آن زمان با من صادقانه برخورد كرده بود، مشكل حل می ‌شد. مرا بيدار كردند و گفتند كه آقای ‌الهام نتيجه شمارش آرا را اعلام می ‌كند. در اينجا دولت بايد اعتراض می ‌كرد. من با رئيس‌ جمهور[خاتمی] تماس گرفتم اما اثری نكرد. آقای‌ ضرغامی با خانواده ی ما تماس گرفته و گفته بود كه به فلانی بگوييد اشكال او وارد است و من نبوده‌ام كه اين قضايا رخ داده و آقای الهام جلوی دوربين قرار گرفته است. حتی از دفتر رهبری هم با من تماس گرفتند و گفتند كه اشتباه شده است و شما دوم هستيد و آقای ‌احمدی‌نژاد سوم است. وزارت كشور هم صرفاً به من گفت كه شما نگران نباش، در نتيجه ی نهايی شما دوم می ‌شويد. رهبری به من پيامی دادند كه من آن را در نامه‌ام آوردم و نامه ی من به ايشان هم منتشر شد. صبح روز دوشنبه از دفتر رهبری با من تماس گرفتند كه من 6 بعدازظهر به ملاقات رهبری بروم. تا عصر آن روز من حيران و در جست ‌وجوی يك پاسخ از وزارت كشور بودم كه چطور من با شمارش 15 ميليون رای، نفر دوم بودم و يك دفعه با شمارش آرای قم و اصفهان و تهران آرا تغيير كرد. من تا عصر دوشنبه نمی ‌دانستم كه چه بر سرم آمده است. رفتم به ملاقات و در آنجا گفتم كه من نفر دوم هستم اما به من گفتند كه وزارت كشور[موسوی لاری] و رئيس‌ جمهور[سید محمد خاتمی] خود شما می ‌گويند كه بهترين و سالم‌ترين انتخابات بوده است. رهبری حتی گفتند كه "من گفته‌ام حالا اين شهرهايی كه آقای كروبی می ‌گويد را بررسی مجدد كنيد؛ اما آنها می ‌گويند كه درست است". حالا شما به من بگوييد كه من بايد چه می ‌كردم؟ از آسانسور پايين آمديم و آقای ‌خاتمی را ديديم كه می ‌خواست برود بالا. گفتم كه آقای خاتمی متشكر كه انتخابات خيلی خوب و سالمی را برگزار كرديد. آقای ‌خاتمی آمد كه صحبتی بكند، يكی از اعضای دفتر رهبری به آقای ‌خاتمی گفت كه حالا شما زير حرف خودتان نزنيد. من بعد فهميدم كه در مجموع ما بيست و هفت استان جلوتر بوده‌ايم و فقط يك اصفهان همه چيز را تغيير داده است. خب، اگر من اين خبر را داشتم و عصر آن روز، با اين خبر به ملاقات می ‌رفتم، حرفم را می ‌زدم و پای آن می ‌ايستادم. چطور می ‌شود در شهر اصفهان كه يكی از قطب‌های صنعتی  و فرهنگی ما است و آقای ‌معين هم اصفهانی بوده‌اند، آقای ‌احمدی‌نژاد از مجموع رای همه كانديداها، رای بيشتری می ‌آورد و ايشان هشتصد هزار رای می ‌آورند و در مقابل، من، معين، قاليباف و لاريجاني، هر كدام زير دويست هزار رای می ‌آوريم و آقای ‌رفسنجانی هم 250 هزار رای می ‌آورد؟ شما بگوييد كه اين رای، معقول است؟ اما به من هيچ گزارشی ندادند تا براساس آن بروم و اعتراض بكنم كه اگر می ‌دادند حتماً می ‌ايستادم و اعتراض می ‌كردم. زبان ما بسته بود. چه می ‌گفتيم؟ امروز با اين دولت[احمدی نژاد] حداقل می ‌توانيم دعوا كنيم".

رجوع شود به لینک: www.ayande.ir/1387/08/post_638.html

7- رجوع شود به لینک: http://www.jahannews.com/vdchvvnzi23nmid.tft2.html 

8- رجوع شود به لینک:

http://www.soroushmilad.com/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B4%D8%B5%D8%AA-%D9%88-%D9%BE%D9%86%D8%AC/

 

0 comments:

ارسال یک نظر