سالگرد عاشورای۸۸؛ حکومت رسواتر، معترضان راسختر

نادر مرزبان
 جرس: فراش باشی ها خیابان ها را از خون پاک کرده اند. شیشه های شکسته مغاره ها و اتومبیل ها نو شده و از دود لاستیک های گر گرفته خبری نیست. زخم دلهای داغ دیده اما هنوز تازه است. حنجره های رنج دیده هنوز غصه دار و بغض های در گلو هنوز برای هق هق بی تابی می کنند. عاشورایی گذشته است و آن لشکر جنون که هموطنان خود را از پل به پایین پرت کردند، با ماشین از رویشان گذشتند  و با باتوم و قمه و گاز اشک آور به جانشان افتادند هنوز عربده مستانه می زنند. غم سنگینی است این در چشم کسانی که عاشورای پیشین را در خیابان ها به نظاره  نشستند. به عزای حسین و به عزای خودشان. سیاه پوش امام سوم شیعیان و دل خسته از ظلمی که پس از گذشت 1400 سال هنوز پابرجاست و پاسبانانش برای حفظ بنای سست حکومت از ریختن هیچ خونی پرهیزی ندارند.

 

روز واقعه

 

هنوز چند روزی به عاشورا مانده بود که دیوارها یکی یکی سبز شدند.  عبارت "عاشورای سبز" در معابر و خیابان ها، پل های عابر پیاده، باجه های تلفن، تابلوهای تبلیغی و هر آن جا که در معرض دید شهروندان بود حک شد. عاشورای سبز یعنی که خیابان ها از آن ما خواهد بود. یعنی که فریاد حق طلبی در خیابان به هوا بلند خواهد شد. یعنی که بنای ظلم به لرزه خواهد افتاد. روایت این لحظه ها که هاله ای از غرور پیوسته به غم آن را احاطه کرده برای هر آن کس که عاشورای پیشین را به چشم دیده باشد آسان نیست. روایت آن ساعات غریبی که هزاران هزار نفر بی واهمه از نیروهای گارد ویژه و لباس شخصی ها روانه خیابان شدند و در مسیر میدان امام حسین تا میدان آزادی تهران گردهم آمدند.

 

هنوز عقربه های ساعت عدد 10 را نشانه نرفته بود که میدان های شهر همچون صحنه جنگ بود. ماموران گارد ویژه کنار پل ها، ایستگاه های اتوبوس، خروجی های مترو و هر جایی که امکان سرازیر شدن جمعیت به خیابان وجود داشت را به محاصره خود درآورده و صدها بسیجی موتور سوار " حیدر، حیدر" کنان در خیابان ها رژه می رفتند تا به خیال خود شهروندان معترض را بترسانند. جمعیت اما نمی ترسید و پیش می آمد. دست ها با نمادهای سبز به نشانه پیروزی بالا می رفت و شعارهای " این ماه ماه خونه ، یزید سرنگونه" یکصدا سر داده می شد. با طنین انداز شدن هر شعاری ماموران به سمت جمعیت هجوم می آوردند. در هر حمله عده ای دستگیر می شدند، عده ای به ضرب باتوم زخمی و عده ای که باقی می ماندند نفس زنان عقب می رفتند تا پس از پایان یورش ماموران دوباره به خیابان بیایند. از هر طبقه و قومی ، از هر سن و نسلی و از هر مرام و مسلکی در جمعیت دیده می شد. پراکندن جمعیت بی فایده بود.تنها چند ثانیه غفلت ماموران کافی بود تا جمعیت در جای جای مسیر گردهم آیند و دوباره شعار سر دهند که " این لشکر حسینه، یاور میرحسینه" . تراکم خیره کننده جمعیت، نیروهای امنیتی را مستاصل کرده بود. این استیصال را می شد از خشونت بی حد و حصری که علیه معترضان به کار می بردند تشخیص داد. خشونت عریان و سبعانه ای که با زیرگرفتن شهروندان توسط اتومبیل های نیروی انتظامی، شلیک مستقیم به آنها و پرت کردنشان از پل در مسیر تظاهرات خود را نشان داد. به رغم همه این خشونت عذاب آور که گازهای اشک آور و گاز فلفل و دود لاستیک های گر گرفته آن را تحمل ناپذیر تر نیز می کرد جمعیت معترض حاضر به یک گام عقب نشینی نبود. در برخی از مسیرها نظیر میدان فردوسی، پل کریمخان و تقاطع شادمان در خیابان آزادی، هواداران جنبش سبز برای ساعاتی کنترل کامل خیابان را در اختیار داشتند. شعارهای الله اکبر و بوق ممتد اتومبیل ها در این مناطق نشان از تسخیر خیابانها داشت. بنای اعتراض جنبش سبز اما بر حرکات مسالمت آمیز بود و قرار نبود که شهروندان در خیابان بمانند. آنها عاشورایی از جنس عاشورای سال 61 هجری را در صف آرایی با ماموران حکومتی جمهوری اسلامی به چشم دیده و با چشمانی اشک بار و بدن هایی زخم دیده روانه خانه های خود می شدند. در مسیر خانه، خون شهروندان بی گناه بر سنگفرش های خیابان  بود و این ظهر سرخ ، کوچکترین تردیدها برای ادامه مبارزه در مسیر آزادی خواهی و حق طلبی را به کنار می زد.

 

حوالی غروب از جمعیت معترض در خیابان ها خبری نبود. شام غریبان بود. خیابان ها آرام اما میلیونها قلب پرشور و استوار. خبرهای رسمی حکایت از شهادت هشت نفر از شهروندان در تظاهرات عاشورا می داد اما تعداد واقعی قربانیان خشونت ماموران در آن روز بسیار بیش از این تعداد برآورد می شد. گذشت یک سال هنوز آمار دقیق قربانیان عاشورا را معلوم نکرده و حتی از تعداد دقیق دستگیرشدگان و زخمی های این روز نیز اطلاعی در دست نیست. پلیس از حوالی عصر با پراکنده شدن جمعیت به همه نقاطی که احساس می کرد ممکن است دوباره به محلی برای تجمع معترضان تبدیل شود نیرو گسیل کرد و شبه نظامیان بسیج را نیز در این ماموریت به یاری طلبید. آنها بنایشان را بر وحشت آفرینی گذاشتند. بسیجیان موتور سوار که در حوالی میدان های مرکزی پایتخت مستقر شده بودند به ایجاد مزاحمت برای شهروندان پرداخته و از به کار بردن سخیف ترین فحش ها ابایی نداشتند. آنها هر کس که کوچکترین اعتراضی می کرد را بلافاصله مورد ضرب و شتم قرار می دادند و اگر وسیله نقلیه ای متعلق به شهروندان معترض در مسیر خود می دیدند به آن آسیب می رساندند، شیشه هایش را می شکستند و با باتوم روی بدنه اش می کوبیدند. این گوشه ای از حکایت شام غریبان بود اما همه آن  نبود. جماعت یک دل هوادار جنبش سبز در ساعت 10 شب به پشت بام هایشان آمدند و یک صدا ندای الله اکبر سر دادند تا نشان دهند که از آن خشونت و بیداد خوفی به دل راه نداده و به آرمان خود وفادار مانده اند.

 

حکمرانی دروغ

 

فردای عاشورای 88 ، حکومت بنا را بر هیاهو گذاشت. تظاهرات هواداران جنبش سبز را هتک حرمت عاشورا خواند و معترضان را مفسد فی الارض نامید. دادگاه های فرمایشی برای دستگیرشدگان این روز ترتیب داد و برخی افراد را  تحت فشار و شکنجه واداشت تا اعتراف کنند که از سازمان های تروریستی برای تظاهرات پول دریافت کرده اند. این سناریوهای نخ نما شده بخشی از واکنش های حکومت به عاشورای خونین را تشکیل می داد. هدف اصلی حکومت قلب ماهیت وقایع این روز بود و از همین رو علاوه بر اعتراف گیری های تحت شکنجه از متهمان، در اخبار رسمی رسانه های حکومتی، جای قربانی و مجرم تغییر کرد. رسانه های حکومتی مدعی شدند که شهروندان هوادار جنبش در عاشورا ماموران را کتک زده اند و اقدام به کشتن برخی از بسیجیان کرده اند. آنها کار را تا جایی پیش بردند که حتی فیلم های متعدد زیر گرفتن شهروندان توسط اتومبیل های نیروی انتظامی یا پرت کردن شهروندان از بالای پل و شلیک تیر مستقیم به سمت آنها را مونتاژ شده خوانده تا به این ترتیب از زیر بار همه جنایت هایی که در این روز علیه معترضان حکومت انجام دادند شانه خالی کنند. این همه اما خاطر حکومت را آسوده نکرد. رهبر جمهوری اسلامی که معترضان در تظاهرات روز عاشورا بارها علیه حکومتش شعار داده بودند دست به کار شد تا برای القای مشروعیت اش تظاهراتی برگزار کند. تمام دستگاه های دولتی برای برگزاری این تظاهرات به خدمت گرفته شدند. به کارکنان برخی ادارات هشدار داده شد که اگر در این تظاهرات شرکت نکنند با مشکل مواجه می شوند. برخی دستگاه ها نیز برای ترغیب کارکنانشان به شرکت در این تجمع وعده پرداخت اضافه حقوق و پاداش به آنها دادند. علاوه بر این صدها اتوبوس از نیروهای بسیجی ساکن شهرستان ها به تهران آورده شدند و در تاریخ نهم دی ماه راهپیمایی فرمایشی در حمایت از رهبری آقای خامنه ای برگزار شد. به رغم همه تدارک های حکومتی و به رغم آن که دست اندکاران این تجمع اعلام کرده بودند 5 میلیون جمعیت را در این روز از میدان امام حسین تا میدان آزادی جمع خواهد کرد ؛ ناظران مستقل جمعیت دست چین شده را حدود 200 هزار نفر برآورد کردند و این جمعیت حتی یک چهارم مسیر وعده داده را هم اشغال نکرده بود. این چیزی جز یک شکست تمام عیار برای حکومت نبود.

 

پیامی برای همیشه تاریخ

 

حوادث خونین عاشورا همه چشم ها را متوجه رهبران جنبش سبز کرد تا واکنش آنان به اعمال خشونت های بی حد و حصر حکومت علیه معترضان را شاهد باشند. "میرحسین موسوی" چند روز بعد از عاشورا در حالی که خواهر زده خود را میان شهدای آن روز خونین می دید بیانیه ای را منتشر کرد و در آن از حوادث روز عاشور با عنوان حادثه ای یاد کرد که اثرات آن به این زودی ها از صحنه سیاسی ایران پاک نخواهد شد. او در بیانیه اش سیاست ارعاب آفرینی حکومت را بی اثر و ناکارآمد خواند و خطاب به متولیان حکومتی گفت : گیرم که چند روز با دستگیریها، خشونت ها، تهدیدها و بستن دهان روزنامه ها و رسانه ها سکوت برقرار گردید، تغییر قضاوت مردم را نسبت به نظام چگونه حل می کنید؟ تخریب مشروعیت را چگونه جبران می نمائید؟ نگاه ملامت آمیز و متعجب همه جهانیان از این همه خشونت یک دولت به ملت خود را چگونه تغییر می دهید؟ با مشکلات بر زمین مانده اقتصادی و معیشتی کشور که به دلیل ضعف مفرط دولت روزبروز وخیم تر می شود چه می کنید؟ با چه پشتوانه ای از کارآمدی و انسجام ملی و سیاست خارجی موثر، سایه قطعنامه ها و امتیازخواهی های بیشتر را در سطح بین الملل از سر کشور و ملتمان دور می کنید؟"

 

 

در بیانیه او توصیه هایی نیز به حکومت برای برون رفت از بحران ارایه شده بود که اعلام مسوولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و تدوین یک قانون شفاف برای انتخابات از زمره آن به شمار می رفت. توصیه های موسوی به حکومت همان طور که انتظار می رفت نادیده گرفته شد و گره های بحران سیاسی حاکم بر کشور روز به روز بسته تر شد. محافظه کاران در این یک سال نه تنها نتوانستند اعتماد به شدت آسیب دیده عمومی به حکومت را ترمیم کنند بلکه شاهد ریزش فزاینده نیروهای حامی خود نیز بوده اند.  در سوی دیگر اما  خشونت ها و سرکوب های انجام شده علیه هواداران جنبش سبز، این جنبش را نه تنها از حرکت باز نداشته بلکه در مسیر حرکت به سمت تکامل بیشتری رهنمون اش کرده است. به گونه ای که کنشگران آن همچنان با گسترش آگاهی های عمومی درصدد درونی کردن بیش از پیش مطالبات دموکراتیک هستند.

 

پیام میرحسین موسوی در آستانه سالگرد عاشورای 88 هم که به تازگی منتشر شده تاییدی بر همین راهکار است. او از هواداران جنبش سبز خواسته است که با گسترش آگاهی های جنبش کاری زیبنی کنند و ملات کاخ دروغ را زایل سازند.

 

مهدی کروبی دیگر رهبر جنبش سبز هم در پیامی به مناسبت سالگرد عاشورای 88 گفته که مقابل حقوق مردم ایستادن یزیدی عمل کردن است. در پیام او آمده است خدا آبروی آنهایی را برد که مردم و خانواده هایشان را عزادار کردند و جمعی را در خیابانها و در روز عاشورا به شهادت رساندند، خدا آبروی آنهایی را برد که حق ملت را تضییع کردند و جمعی از بچه های مردم را اعدام کردند، خدا آبروی آنهایی را برد که افرادی را که شهادت داده بودند که چگونه مردم را از پل انداختند و یا زیر ماشین کردند به زندان محکوم کردند. " رهبران جنبش سبز به این ترتیب در سالگرد عاشورای خونین 88 بر یک نکته مشترک یعنی رسوایی حکومت و بی ثمری سرکوب ها انگشت گذاشته و دلیل این رسوایی را نیز گسترش آگاهی های عمومی توسط حامیان جنبش سبز دانسته اند. زنده نگاه داشتن آرمان ها و حرکت در مسیر حق طلبی  توسط هواداران جنبش سبز الگو برداری از همان حرکتی است که یاران نهضت حسین هم پس از عاشورای سال شصت و یک هجری  کردند تا آن نهضت را در قلب تاریخ جادوانه سازند.

0 comments:

ارسال یک نظر