احمد قابل: نه هر که نامش علی است، علوی باشد


فرزانه بذرپور
جرس: شاگرد آيت الله منتظري بودن، اتهامي است كه احمد قابل سالهاست به آن افتخار مي كند، اين روحاني 54 ساله كه كسوت روحاني را با حكم دادگاه روحانيت از تن به در كرده معتقد است كه خداوند حق خاصي براي هيچ كس و از جمله فقها براي حكومت به مردم قائل نشده است. این محقق حوزوی  که سالها در محضر استادش نهج البلاغه آموخته است، علی(ع) را بعد از پیامبر اسلام بزرگترین شخصیت علمی – اخلاقی تاریخ  و اسلام را وامدار علی می داند و معتقد است که حتی اهل سنت هم به بزرگی شخصیت علی (ع) معترفند. به مناسبت لیالی قدر با احمد قابل پیرامون فلسفه قدر ،  نهج البلاغه ، شرط  عدالت حاکمان و دست آخر روز قدس  گفتگو کردیم .  

 

فلسفه شب قدر چیست و اگر مقدرات در این شب معین می شود اختیار انسان چگونه است؟

 

بحث شب قدر به عنوان شبی که قرآن نازل شده و شبی که ارزش خاصی در قرآن دارد. در سوره قدر تصریح می کند که در این شب که همان شب نزول قرآن است، خداوند اعمال انسانها را تقدیر می کند و با لطف و عنایت خودش امکاناتی را در اختیار افراد قرار می دهد. اینکه لطف و عنایت در هر سال بخواهد به افراد منتسب شده و در نظر گرفته شود در گرو اعمال سال قبل اوست و این منافاتی با مساله اختیار آدمی ندارد، می شود با یک مثال این را توضیح داد. دانش آموزی را در نظر بگیرید که در حال تحصیل است در طول سال درس می خواند زحمت می کشد و مطالعه می کند و خودش را آماده می کند تا در انتهای سال با امتحانی که از او می گیرند ارتقا پیدا کند و به مرحله بعدی برود. طبیعی است که هر چه تلاش و زحمت بیشتری کرده باشد احتمال فوز و پیروزی برای او بیشتر است در برابر کسی که وقت خودش را در مسیر نادرست مصرف کرده و توجه ای به علم و درس نداشته نتیجه ای که او می برد یکسان نیست با نتیجه کسی که پیش از این تلاش مثبت کرده است. در حقیقت ترجمان نابرده رنج گنج میسر نمی شود در مساله قدر هم می بینیم، اینکه می گویند در خود شب قدر شب را زنده بدارید مثل این می ماند که شما در روزهای آخر و سر جلسه امتحان توجه خاصی داشته باشید نسبت به سوالات و برگه امتحان. حالا در همان شبی که می خواهد و بعضی چیزها در نظر گرفته بشود اینها در گرو توجه فرد به خدا و نسبت به آینده خودش است.

 

آیا مقدرات این شب نافی اختیار آدمی است؟

 

تقدیر این طور نیست که در دستگاه الهی به اختیار آدمی و سایر آن مسائل حقیقی که نسبت انسان با هستی را رقم می زند، خط بطلان بکشد. تقدیر الهی در حقیقت به کارگیری توجه آدمی در مساله نقش خداوند در فراهم کردن امکانات و نقش خداوند در منصرف کردن انسانها از راههای طبیعی نسبت به اعمال ناصحیح است. و خداوند سبحان با توفیقی که ایجاد می کند آن عزم انسانی و اراده انسانی را جهت می دهد و از طریق خود آن انسان به او حقایقی را الهام می کند و تعیین می کند که بنده اش را راهنمایی کند در آنجا که اگر راهنمایی نباشد صدماتی برای فرد دارد و از آن طرف نسبت به میل و اراده فرد به کارهای ناشایست با قرار دادن افراد صالح  در راه او مقدر می کند که این کار را انجام ندهد. خداوند سبحان تقدیرش را از راه اسباب و علل عملی می کند و این طور هم نیست که مثلا برخی در سخنرانی هایشان مطرح می کنند که حالا همین امشب تقدیر انسان در سال آینده رقم می خورد و به نحوی جبر هم در آن هست و توجه نمی کنند که نتیجه برخی سخنان آنها ممکن است که نفی باورهای اصیل دینی باشد و گویندگان ما باید توجه داشته باشند که مسائل را به طور جامع ببینند و نباید مساله شب قدر را طوری مطرح کنند که مسائل دیگر دینی در قبال آن رنگ ببازد. به نظر من این طور می آید که شب قدر یک امکان مشخصی است که خداوند سبحان برای انسانهایی که توجه می کردند و یا باید توجه می کردند ولی در لحظات آخر امکان را برایشان فراهم می شود از این نظر یک فرصت است اما این طور نیست که این تمام ماجرا باشد و تمام آن تلاشها و زحمات فرد نادیده گرفته شود. شب قدر فرصتی است در کنار تمام فرصت هایی که در طول سال انسان دارد و این طور نیست که دراین  شب چیزی مقدر شود که انسان هیچ اختیاری نداشته باشد .

 

جناب آقای قابل شب قدر را شب دعا می دانند شما فکر می کنید بهترین دعا برای ملت ایران چه دعایی است؟

 

من زمانی که در زندان بودم سه دعا برای دوستان و بستگان و کسانی که به ذهن می آیند می کردم، این سه دعا تقریبا تکرار بود و ترجمان هم شاید بود الان هم همین دعا را من برای کل ملت ایران می کنم، آن سه دعا این بود که یکی می گفتم خدایا که همه آن افرادی که نام می برم و حالا اینجا ملت ایران را مد نظر قرار می دهیم همه آنها را مشمول نعمت خود در دنیا و آخرت قرار بده، دعای دوم این بود که این کسانی که در این دنیا عمری باقی دارند خداوند این عمر را همراه با سلامتی کامل و عزت کامل قرار بده و همه آنهایی که زنده هستند را توفیق بده که آنچه رضای خداست را و مورد رضای اوست را موفق باشند به انجامش و آنچه مورد رضای خدا نیست را پرهیز کنند و انتهای همه دعاها هم این بود که خداوند سعادت دنیا و آخرت را به ملت ایران عنایت کند.

 

در ایام شهادت امام اول شیعیان هستیم شما از شاگردان برجسته آیت الله منتظری هستید ایشان توجه بسیاری به نهج البلاغه داشتند و شرحهای مفصلی بر خطبه های ایشان نوشته اند. این توجه چه دلیلی داشت و چه نقشی در زندگی سیاسی و اجتماعی ایشان ایفا می کرد؟

 

      هر کسی که در شریعت اسلام و مصطفی تامل علمی داشته باشد می داند که بعد از رسول مکرم اسلام ،شخصیتی به بزرگی امیرالمومنین نداریم، بعد از وامداری نسبت به صاحب این مکتب یعنی پیامبر گرامی اسلام، همه وامدار علی هستند. وقتی چنین جایگاهی برای امیرالمومنین قائل هستیم و او را شخصیت دوم اسلام می دانیم و کسی که در مکتب پیامبر صاحب علمی است که هیچ کسی به اندازه او از علم پیامبر بهره نبرده و آن روایت معروفی که که علی می فرمود که پیامبر خدا هزاران باب علم را بر من گشود که از هر کدام هزاران باب علم مفتوح می شد. مطمئنا در علم دین هیچ کس به پای علی نمی رسد. یعنی شخصیت اول رسول گرامی اسلام و شخصیت دوم امیر المومنین است حالا اگر در جایی مطالبی که علی (ع ) بیان کرده است و در نهج البلاغه آمده است طبیعی است توجه به آن به معنا و نمادی به توجه به خود امیرالمومنین است البته نهج البلاغه کامل نیست و همه گفته های ایشان نیامده است و آنهایی هم که آورده همه اش را نقل نکرده و آن قسمت هایی که از نظر فصاحت در اوج بوده جمع آوری کرده است. به همین خاطر استاد مرحوم آیت الله منتظری، یکی از کارهایی که می کردند این بود که وقتی وارد بحث شرح نهج البلاغه می شدند سعی می کردند که منابع اصلی را هم معرفی کنند و تا جایی که می شود کلمات مفقوده را هم بیان کنند. توجه مرحوم استاد ما این بود که جایگاه توجه مردم به نهج البلاغه را می دانست ما در سخنان علمای پیشین داریم که نهج البلاغه را برادر قرآن می دانند اما در جایگاه امیرالمومنین کسی شک ندارد حتی برادران اهل سنت به نظر می آید توجه به بیانات امیرالمومنین و اندیشه دینی در حقیقت بردن مردم به سوی توصیه علی و توصیه پیامبر در حدیث ثقلین بود. یعنی اطمینان خاطر وجود دارد که اگر کسی از طریق فرمایشات علی (ع) حرکت کند اطمینان است برای ثبات و استواری در مسیر همیشه دینی قرار دارد . علی در چهار سال و اندی حکومتی که داشت بسیاری از مسائل اجتماعی اسلام را توضیح داده  و نقل شده است .این مساله از این جهت که بعد از انقلاب چیزی به نام حکومت دینی در کشور ما مطرح شده بود لازم بود که دائم تذکرات ایشان به مردم و مسوولان داده شود و آسیب شناسی هایی که حضرت امیر تذکر داده بود، استاد ما اصرار داشت که این می تواند مناط عمل باشد. مثلا خطبه ای که حقوق متقابل حاکمیت و مردم را بیان می کند و نامه ایشان به مالک اشتر اینها کم نظیر است در متون روایی ما و ایشان هم باتوجه به این نکته بود که حتما اندیشه های حضرت امیر در سطح جامعه منتشر شود و تلاش بسیار خوبی هم داشتند.

 

در حال حاضر با حکومتی مواجه هستیم که خودش را علوی می داند و مخالفانش را اصحاب جمل و نهروان، شما خودتان هم انتقاداتی در دفاعیات دادگاهتان از حاکمان داشتید، به نظر شما برای شناخت یک حکومتی که سیره علوی دارد چه ملاکهایی داریم؟

 

من در بازجویی ها و دادگاه این را نوشتم و تذکر دادم که مقایسه حکومت امیرالمومنین با حکومت فعلی و رفتاری که در گذشته شکل گرفته مقایسه مع الفارقی است و درست نیست.گمان می کنم خود آن کسانی که این مقایسه را انجام می دهند اگر یک دقیقه فکر کنند میان این مقایسه و تشابه رفتار حضرت امیر و حاکمیت خودشان، اگر انصاف داشته باشند می پذیرند که میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. حقیقت این است که اوج عدالتی که امیرالمومنین اعمال می کرد به قدری واضح بود  که حتی دشمنان ایشان هم مقر بودند که عدالت علوی در حقیقت باعث قتل امیر شد و عدالت علی (ع) باعث تقابل سه گروه مسلمانان با ایشان بود. هیچکدام آنها هم نمی توانستند این واقعیت را انکار کنند. امروز مخالفان حکومت فعلی و حکومتهای که قبل از این حکومت به اسم اسلام مستقر شدند آیا مخالفان آنها هم اقرار می کنند که این حکومتها در اوج عدالت هستند و به عدالت این حاکمان اقرار دارند .مثلا فرض کنید همه اعتراضها به بی عدالتی ها و سلب حقوق ملت و شهروندان است . آیا امروز توانسته اند افراد را قانع کنند که آنها مسیر اشتباه می رفتند و در مقابل عدالت آقایان اصرار به ظلم می کنند نه از نوع اقاریری که در محیطهای بازجویی و شکنجه هایی که صورت گرفته است .و بعدا نوشته اند که چه بلاهایی سر آنها آورده اند آن اقاریر نه فقط اقراری که مثلا من در خانه خودم بگویم که تا دیروز کارهایی که من می کردم صف آرایی در مقابل عدالت علوی بوده است .چند نفر چنین اقراری کرده اند حتی همان کسانی که برخی اقاریر را تحت فشار گرفته بودند آیا الان که در بیرون هستند در موضعی هستند که تمام گذشته خودشان را ناحق ارزیابی می کنند و آقایان را برحق می دانند. به نظر می آید خیلی راحت است تشخیص این مساله، فرض کنید معاویه در حضور دیگران به عدالت و فضایل علی (ع) اقرار می کند. فرض کنید اینها که خودشان را جای علی می گذارند خودشان مقر هستند که در مسیر ظلم و ستم هستند. به نظرم می آید همان داستانی که مولوی می گوید که از قیاسش خنده آمد خلق را ، خودشان هم از این قیاس خنده شان می گیرد. آن اوج معنویت و اخلاق و پابندی به قانون کجا و این قانون شکنی های گسترده که هر چه هم گفته می شود با وقاحت تکرار می شود و بی شرمانه تکرار می شود.شما همین الان نگاه کنید ما اسممان مسلمان و شیعه و ایرانی است .ما می خواهیم در منزل یک جلسه ای در شب قدر برگزار کنیم و به گفته آنها که می گویند شما صفر هستید و می خواهیم دور هم باشیم  تا شب قدر را به خودمان بپردازیم و داریم که بالاترین ارزش در شب قدر بحث علمی است و در این شبها زیاد جای بحث سیاسی نیست . و به هر حال بحث سیاسی ولو حکومت اجازه نمی دهد این امکان را فراهم می کنیم . مثلا من می خواستم بحث کنم درباره هدف دین جلوی جلسه گرفته می شود و یا دوستان دیگری در مشهد و تبریز و تهران ، این مجالس را بر هم می زنند و ممانعت می کنند .شما توجه کنید در زمان حضرت امیر می شد کسی را از اینکه در خانه خودش جلسه بگیرد و بخواهد درباره دین اظهار نظر کند ولو اظهار نظر های خلاف و غلط آیا ایشان جلسه را تعطیل می کرد و مزاحمت ایجاد می کرد و مانع آزادی مردم می شد .من نمی دانم این چه قیاسی است که هیچ شباهت ندارد، فقط نام آنکه حاکم است علی است و آیا هر که نامش را علی گذاشت علوی است .

 

شرط عدالت در رویت کنندگان هلال ماه رمضان و شوال ضروری است، با این احتساب که نظام موعد عید فطر را معین می کند و آنگونه که آیت الله منتظری می فرمودند شرط عدالت از حکومت ساقط شده است، با این حساب تعیین وقت عید فطر از سوی حکومت، آیا می تواند تکلیف را از دوش مکلفین بردارد؟

 

مساله تعیین اول ماه و رویت ماه امر تقلیدی نیست یعنی هرکسی طبق رساله آقایان علما، علم تک تک مکلفین به دخول ماه یا خروج از ماه رمضان است و باید مطمئن بشوند که فردا اول ماه است، چه شوال و چه رمضان. این امر تقلیدی نیست که حالا بگوییم که کسی که این اظهار نظر را می کند برای او عدالت شرط باشد .اما اگر بنا باشد اعتماد کند به فرد دیگری و تلویزیون را روشن می کند و اعلام می کنند که عید فطر است ، اگر واقعا این اعلام نظر با توجه به اینکه رقابتی در این مساله وجود دارد به نظر می رسد امکان دروغگویی وجود نداشته باشد و نهایتا افراد باید دقت کنند به کسی که مرجع علمی آنهاست چه مرجع دانشگا هی و چه مرجع علمی، اگر از آنها بپرسند و مطمئن شوند که آنها هم می گویند که اول ماه است ، این اعتماد بر آنها حجت است ، اگر هم کسی از طریق رادیو تلویزیون، اعتماد می کند، دیگر خیلی این اعتماد می تواند به  اعتماد حکومت ربطی نداشته باشد. به نظر من خود اعلام اول ماه بر می گردد به مبانی علمی افراد خواه دانشگاهی باشند خواه حوزوی باید برایشان علم حاصل شود که امشب شب اول یا آخر ماه است و این برای آنها حجت است .

 

آیا دفاتر مراجع در اعلام ماه رمضان و شوال مطابق خواست حکومت تحت فشار هستند ؟

 

من بعید می دانم ، الان دیگر کسی برای خواست حکومت تره هم خورد نمی کند و اگر هم علما برایشان ثابت شود و بنابر مصلحت نگویند این دیگر تقصیر خود علما است که تا این حد خودشان را در حوزه حکومت می بینند اگر چنین عالمی باشد این تحقیر شایسته اوست. عالم باید از شجاعتی برخوردار باشد که اگر به چیزی به صورت علمی رسید اعلام کند.

 

روز قدس از سوی آیت الله منتظری پیشنهاد شد و حالا سالهاست که بانی این روز از سوی حکومت نادیده گرفته شده است، در مورد تعیین این روز از سوی آیت الله منتظری و تلاشهای ایشان در حمایت از مردم فلسطین صحبتی می فرمایید و نظر شما درباره روز قدس چگونه است ؟                                                                      

 

روز قدس بعد از تعیین آن در تقویم ، آقای هاشمی و خامنه ای در خطبه های نماز جمعه همان زمان با صراحت می گفتند که این پیشنهاد آقای منتظری و تاییدش از سوی آقای خمینی بوده است در این شکی نیست که پیشنهاد از سوی آقای منتظری بود ، ولی آنچه که مهم است در قضیه فلسطین نگاه و باورهای ما درباره مساله فلسطین است. من باورم نسبت به قضیه فلسطین این است که فارغ از علائق، امید ها و آرزوهایمان ما باید به ملت فلسطین این حق را بدهیم که تصمیم خودش را اعمال کند و حق نداریم نامگذاری کنیم بر روی تصمیمات مردم فلسطین ، امروز هیچ مجمع حقوق بشری را شما نمی توانید پیدا کنید که قائل نباشند به اینکه رفتارهای صهیونیست ها بر خلاف اصول اولیه حقوق بشر است و نقص گسترده حقوق بشر در آنجا می شود و هر انسان آزاده ای در برابر این جنایات وظیفه دارد که حداقل یک دفاع ظاهری از مردم فلسطین بکند. اما اینکه حتما باید به شکل راهپیمایی باشد و حضور در یک روز خاص باشد این پیشنهادی بود و اجباری وجود ندارد و اگر کسی فکر می کند که پیشنهاد خوبی است و می شود فرصتی ایجاد کرد در دفاع از حقوق بشر در فلسطین ، و عده ای تصمیم می گیرند که بیایند در خیابانها همین روز را بر گزیند. الان هم که شرایط به گونه ای است که متاسفانه اجازه حضور افراد با اندیشه متفاوت در خیابانها نمی دهند و دست به سرکوب می زنند من پیشنهادم این است که اگر شرایط آماده و مناسب برای حضور در خیابان نباشد از باب اینکه انسان باید جلوی خشونت را بگیرد، افراد اگر راهی پیدا نکردند که بدون خشونت حاضر شوند از این کار پرهیز شود و همین که صدای اعتراض خودشان را با بیانیه ها بتواند بگو یند ، این به نظر من کفایت می کند . 

 

با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس گذاشتید.

0 comments:

ارسال یک نظر