همراهی با دولت، هنرمندان را از چشم مردم می اندازد!

استاد شجریان در پایان کنسرتهای بهاره خود با گروه "شهناز" بیست و پنج خرداد در میان شادمانی آمیخته با نگرانی دوستدارانش به تهران برگشت، هنرمندی که با حمایت از جنبش سبز مردم ایران، محبوبیتی ملی ودور از تصور پیدا کرده است؛ هرچند کیهان حسین شریعتمداری اورا"خواننده دوره گرد" و "وطن فروش" می خواند و صدا و سیمای عزت اله ضرغامی که این روزها بین مردم ایران به "کیهان مصور" معروف شده، هرچه از دستش بر می آید، برای "خراب" کردن استاد آواز ایران کوتاهی نمی کند! 

اما همه اینها نه تنها از محبوبیت شجریان کم نمی کند، بلکه او را در چشم مردم عزیزتر می کند. همین طور جعفر پناهی و فاطمه معتمد آریا که با وجود محرومیت از فیلم ساختن و بازی کردن در سینما و تلویزیون، جای بیشتری در دل مردم بازکرده اند. به این مجموعه باید محمد نوری زاد نویسنده و فیلمساز را نیز افزود که باردیگر خبر بیماری او در زندان موجب نگرانی دوستداران فرهنگ و هنر ایرانی شده است؛ هر چند که در روزگاری نه چندان دور بعلت حمایت و همراهی با دولت و رهبر شهرت ویژه ای نداشت اما امروز به نمونه ایستادگی و مقاومت هنرمندان در برابر ظلم و جور حکومتی تبدیل شده و در دل مردم جای گرفته است. حالا مریم زندی عکاس صاحب نام نیز به این مجموعه اضافه شده است که با نوشتن نامه ای سرگشاده به وزیر ارشاد، از گرفتن نشان هنر از دست احمدی نژاد سرباز زده است.

گروهی از هنرمندان در فرصت های مختلف همچنان زبان به انتقاد می گشایند و حرف دل بیرون می ریزند. گروهی دیگر با وجود حمایت از جنبش سبز در آغاز، با تهدید چماقدران یا از بیم عاقبت، گوشه عافیت اختیار کرده و سکوت پیش گرفته اند. اما در مقابل هنرمندانی هم وجود دارند که با وجود سابقه درخشان و خلق آثار ماندگار در دنیای هنر، امروز با همراهی با دولت احمدی نژاد از چشم مردم افتاده و در برخی موارد شدیدا مورد انتقاد هنردوستان قرار گرفته اند. استاد محمد رضا لطفی نوازنده تار و آهنگساز، علیرضا افتخاری خواننده، مجید انتظامی موسیقی دان و هدیه تهرانی بازیگر مشهور ترین چهره ها از این نمونه اند.

لطفی و رئیس جمهور محترم

لطفی که دوسال اول انقلاب رئیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شده بود، پس از آن و هنگامی که شایعه هواداری او از حزب توده قوت گرفت، ایران را ترک کرد و پس از اقامتی کوتاه در آلمان، بالاخره سر از آمریکا در آورد. او در این مدت فعالیتهای مختلفی انجام داد اما جز یک کنسرت با شجریان که حاصل آن آلبوم "معمای هستی" بود، هیچ یک از کارهایش جایگاه در خوری پیدا نکرد؛ تا اواخر دولت اصلاحات که با استفاده از فضای باز فرهنگی به ایران بازگشت و دست به کار گشایش مرکزی به نام "مکتب خانه موسیقی میرزا عبداله" و تشکیل دوباره گروه موسیقی "شیدا" شد. اما کسی از بزرگان موسیقی ایران در این دوره حاضر به همکاری با وی نبود و او می رفت و می آمد تا اینکه در دولت احمدی نژاد امکان یافت برنامه های تازه خود را اجرا کند. هم مکتب خانه راه افتاد و هم گروههای سه گانه شیدا تشکیل شد و چند کنسرت اجرا کرد.

در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و وقایع پس از آن، هیچ اثری از لطفی در همراهی با جنبش سبز و دفاع از رای مردم وجود ندارد. برعکس، شاگردان او تعریف می کنند که پس از راهپیمائی بزرگ 25 خرداد سال گذشته، وقتی تعدادی از آنان فردای پس از راهپیمائی با دستبندهای سبز وارد کلاس می شوند، داد استاد درمی آید که جای چنین "جنگولک بازی" هائی در آموزشگاه او نیست! این امر نشان می دهد که لطفی "چپ" حالا به قدردانی از حمایت وزارت ارشاد احمدی نژاد چقدر "راست" شده است.

موسیقی دان صاحب نام کشورمان، این قدردانی را قبل از آن و درشهریور 86 در گفت وگوئی با "کیهان فرهنگی" نشان داده بود و گفت و گو کننده هم کسی نبود جز مهدی کلهر مشاور فرهنگی و رسانه ای احمدی نژاد. لطفی در آن گفت و گو از حمایت "مقام معظم رهبری" از کارهایش صحبت می کند، از دوسال اقامت در جنگلهای آمریکا برای تنزیه روح می گوید و به رسم حکومتیان به "شیطان بزرگ" می تازد و به "دموکراسی لیبرال" خرده می گیرد.  این اواخر هم در نوشته دیگری زبان به انتقاد از شجریان و مشکاتیان می گشاید که "آواز" خواندن را او به شجریان آموخته، "بیداد" ساخته اوست و از مرگ زودهنگام مشکاتیان هم پیشاپیش خبرداشته است. همان نوشته ای که "آوا مشکاتیان" دختر پرویز و نوه شجریان را وادار می سازد در نامه ای خطاب به پدرش بنویسد: "بی شک تاریخ بزرگان را به قضاوت خواهد نشست و مردمان خود نیک می دانند کدامین هنرمند مهر مردم و وطن به دل داشت و که از برای سوسوزدنهای بی فروغ حرمت می شکند؟"

سخنرانی در حضور محمد حسینی وزیر ارشاد که در آن لطفی رئیس جمهوری تقلبی را"دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور محترم" خطاب می کند، تیر خلاصی است که استاد به شهرت و محبوبیت خود زده است. دراین سخنرانی که اوایل خرداد و در پایان نشست روسای شعب انجمن دولتی موسیقی ایران ایراد شد، لطفی به احمدی نژاد پیشنهاد می کند که در کارگروههائی که در سفر به استانهای مختلف تشکیل می دهد، ازاهالی موسیقی نیز استفاده کند. اگر دیدگاههای جوانان اهل موسیقی را در سایتها و وبلاگهای گوناگون دنبال کنید، متوجه می شوید سازنده "ایران ای سرای امید" با شعر هوشنگ ابتهاج و صدای شجریان در آغاز انقلاب، حالا چگونه از چشمها افتاده است؟

مجید انتظامی، شریفی نیا و افتخاری دربیت رهبری

مجید انتظامی موسیقی دان و آهنگساز برجسته که بخصوص در زمینه موسیقی فیلم آثار ماندگاری دارد، از همان آغاز جنبش سیز برای تغییر در ایران، برخلاف پدرش عزت اله انتظامی آقای بازیگر، از مردم فاصله گرفت. روزی که هیئت مدیره خانه موسیقی ایران تصمیم گرفت در مقابل "وطن فروش" خواندن کیهان شریعتمداری به دفاع از شجریان بیانیه ای منتشر کند، هر چه گشتند مجید انتظامی را نیافتند. اما پس از انتخابات شبهه دار و در دیدار هنرمندان دست چین شده با رهبر، او و چند نفر دیگر مانند محمد شریفی نیا (بازیگر) و احسان خواجه امیری (خواننده پاپ) روی زیلو چهار زانو نشسته و بعد پشت سر آقا به نماز قامت بستند تا "خودی" بودن خود را ثابت کنند. در آستانه عید و همزمان با سفر اسفندیار رحیم مشائی به کشورهای اروپائی نیز آخرین ساخته آهنگساز با عنوان "سمفونی صلح" با صرف میلیونها تومان هزینه در شهرهای مختلف به روی صحنه رفت اما همه جا با اعتراض ایرانیان سبز مواجه شد که حالا دیگر سازنده موسیقی فیلم ارزشمند "از کرخه تا راین" را از خود نمی دانستند.

علیرضا افتخاری هم از آنانی بود که قبل از انتخابات تکلیف خود را روشن کرده و از سبزها فاصله گرفته بود. درهمایش های انتخاباتی احمدی نژاد می رفت و برنامه اجرا می کرد که نتیجه اش گزینش او بعنوان چهره ماندگار هنر اصفهان و دریافت جایزه از دست احمدی نژاد بود. می گویند در مراسم امسال "چهره های ماندگار" علم و ادب و فرهنگ ایران، افتخاری بخاطر حضور در محافل ادبی/هنری بیت رهبری، حمایت از احمدی نژاد قبل و بعد از انتخابات و همکاری و همراهی نزدیک با صدا و سیمای ضرغامی، بعنوان چهره ماندگار موسیقی ایران معرفی خواهد شد. یا شاید این عنوان قبل از او به استاد لطفی برسد؟

هدیه تهرانی "سبز" کم رنگ شد

اما داستان هدیه تهرانی داستان جالبی است. او در جریان انتخابات یکی از سبزترین و پرشورترین هنرمندان ایرانی بود که شبها با روسری و دستبند سبز بر سقف اتومبیل خود می ایستاد و مردم را به حضور در انتخابات و رای به موسوی تشویق می کرد. اما پس از بیرون آمدن احمدی نژاد از صندوق، نمایشگاه عکسهای هدیه تهرانی در خانه هنرمندان مسئله ساز شد. اسفندیار رحیم مشائی دوست نزدیک و رئیس دفتر احمدی نژاد و پدر عروس او، در مراسم گشایش نمایشگاه در کنار خانم تهرانی نشست و معلوم شد که هزینه این نمایشگاه را که بین 80 تا 200 میلیون تومان تخمین زده می شود، به دستور او از صندوق سازمان میراث فرهنگی کشور پرداخته اند! این فاش سازی و آبروریزی موجب شد که بازیگر عکاس از برگزاری نمایشگاه در جاهای دیگر منصرف شود و از آن پس در هیچ جای عمومی و در بین مردم آفتابی نشود تا کی آبها از آسیاب بیافتد؟

از این داستانها در یکسال گذشته کم اتفاق نیافتاده است. اما اگر می خواهید بدانید نزدیکی به دولتی که بدون تکیه به رای مردم بر سرکار آمده است، چه آخر و عاقبتی برای هنرمندان دارد، باید نامه "مریم زندی" عکاس نامدار کشورمان را خطاب به وزیر ارشاد بخوانید که دعوت به حضور در همایشی با حضور هفتاد هنرمند دیگر و دریافت نشان هنری از دست رئیس جمهوری را رد کرده و برای گرفتن آن اشتیاقی در خود احساس نمی کند و "تا زمانی که شرایط چنین باشد از دریافت چنین نشانهائی معذور است"!

عدم اشتیاق برای دریافت نشان از احمدی نژاد

مریم زندی در بخشی از نامه خود به سید محمد حسینی نوشته است: "متاسفانه در حالی که تعدادی از عکاسان ایرانی فقط به جرم عکاسی، یعنی انجام وظیفه شان، مورد ضرب و شتم و زندان قرار گرفته اند و در زندان یا بیرون منتظر احکامشان هستند و تعدادی از عکاسان حرفه ای و غیرحرفه ای ما از ترس جان، سرگردان در اقصی نقاط دنیا و در شرایط بسیار نامناسب هستند و در حالی که من حتی از دست گرفتن دوربینم در خیابان باید بترسم و امکان انتشار کتاب عکس خود و بعضی از همکارانم بدون سانسورهای سلیقه ای میسر نمی باشد، در چنین شرایطی برای گرفتن این مدرک دلیل و اشتیاقی در خود احساس نمی کنم."

مریم زندی که چند کتاب پرتره او از شاعران وهنرمندان با عنوان "چهره ها" شهرتی بسیار دارد و برای چاپ عکسهایش از دوران انقلاب تقاضای تجدید چاپ کرده است، از عدم صدور مجوز برای آن مجموعه انتقاد کرده و می نویسد: "اداره کتاب وزارت ارشاد از من خواسته که عکس های انقلاب را سانسور کنم. این اداره خواستار حذف برخی از عکس ها شده است که من با این جریان کاملا مخالفم.این عکس ها سند تاریخی هستند و کم و زیاد نشده اند. این عکس ها روایت تاریخ، بدون کم و کاست است پس کسی نمی تواند درباره نادرستی آنها صحبت کند.به من گفته اند که در حال بررسی علمی این عکس ها هستند. من نمی دانم عکس های انقلاب را چگونه می خواهند بررسی علمی کنند. مگر چه چیز این عکس ها عجیب است"؟

"سعید زندگانی"

0 comments:

ارسال یک نظر