در آستانه سالگرد جنگ تحمیلی
سیدمحمد خاتمی در آستانه سالگرد جنگ می نویسد:"جنگ زشت است و چندش آور و ویرانگر و ما که جنگ را در بامداد روز تازه تاریخیمان یعنی پیروزی انقلاب و امید به آینده آزمودیم و هشت سال آن را تحمل کردیم می توانیم زیانباری آن را نیز درک کنیم. ما آغازگر جنگ نبودیم و موضعمان دفاعی بود و ایستادیم و از این بابت شرمسار نیستیم و شرمساران کسانی هستند (یا باید باشند) که امان و امنیت منطقه را بریدند و به این جنگ نکبت بار دست یازیدند."
به گزارش وبسایت شخصی خاتمی، در این یادداشت که در آستانه سالروز آغاز جنگ ه شت ساله و هفته دفاع در یادداشتی ایران سرفراز را نه تنها قهرمان عرصه دفاع مقدس قهرمان، که قهرمان آشتی و صلح مبتنی بر عدالت خواند.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
به نام خدا
۳۱ شهریور، روز آغاز یورش همه جانبه حکومت عراق به ایرانی بود که تازه از طوفان یک انقلاب بزرگ به ساحل آرامش و امید چشم دوخته بود و می بایست سازمان و سامان متناسب با خواستهای بلند یک ملت آزاده را بیابد. و شاید صدام و حامیان او در این پندار که وضع ایران آشفته و در نتیجه آسیب پذیر است این جنایت را که منشاء خسارتهای فراوان به دو کشور و ملت ایران و عراق شد صورت گرفت.
زشتی تهاجم، اشغال، تجاوز و ویرانگری اما در برابر، زیبایی پایداری، سربلندی و دفاع از کرامت انسان و تمامیت ارضی و سرافرازی ایران و انقلاب را نیز داشت.
جنگ زشت است و چندش آور و ویرانگر و ما که جنگ را در بامداد روز تازه تاریخیمان یعنی پیروزی انقلاب و امید به آینده آزمودیم و هشت سال آن را تحمل کردیم می توانیم زیانباری آن را نیز درک کنیم. ما آغازگر جنگ نبودیم و موضعمان دفاعی بود و ایستادیم و از این بابت شرمسار نیستیم و شرمساران کسانی هستند (یا باید باشند) که امان و امنیت منطقه را بریدند و به این جنگ نکبت بار دست یازیدند.
ایران اگر در دفاع مقدس قهرمان بود، قهرمان آشتی و صلح مبتنی بر عدالت نیز بود.
نماینده این ملت با افتخار و با صدایی بلند در مجمع عمومی سازمان ملل متحد از گفت و گو به جای زور و از مهربانی به جای خشونت سخن گفت و چه خوب این سخن شنیده شده و روز ۳۰ شهریور پیشنهاد مطرح شده به تصویب رسید.
سخنان خوب و نغز که انسان را به راستی و نیکی و والایی می خواند در تاریخ کم نبوده است، اما اینگونه نیست که هر سخنی به خوبی شنیده شود و طنین آن در گوش تاریخ بپیچد و ایجاد امید و حرکت کند.
در تاریخ لحظاتی است که جانهای عطشناک سخنی را می شنوند و این شنیدن بسیار مهم و تعیین کننده است. گفت و گوی فرهنگ ها و تمدن ها در آن لحظه تاریخی شنیده شد و ندادهنده می گفت سرمشق و الگوی رابطه و زندگی در جهان به هم پیوسته کنونی چیزی جز ستیز و سلطه و جنگ و اشغال و کشتار و تحقیر انسان نیست و باید دگرگون شود. "زبان" و "کلمه" که بارزترین تجلیگاه وجود آدمی است مناسب ترین بستر ارتباط است، به شرط آنکه سبب تعارف و تفاهم شود. "گفت و گو" (یا دیالوگ) اکسیری است که می تواند و باید دشمنی را به همدلی و تقابل را به "همزیستی" مبدل کند. تمدن ها و فرهنگ ها نه به اختیار یکایک انسان ها پدید می آیند و نه حذف یا هضم آنها در آنکه زور و قدرت تسخیر بیشتر دارد ممکن است. اما می توان عناصر مشترکی را در همه آنها یافت و آن را مبداء حرکت همراه و تفاهم قرار داد و به سوی:
اولا روشن تر کردن چهره حقیقت که همواره دیدار می نماید و پرهیز می کند
و ثانیا دست یابی به راه کار مشترک برای بهبود وضع زندگی و فراهم آوردن امکان بهره گیری همگان از مزایای آن حرکت کرد.
گفت و گو بدان گونه که مطرح شد بخصوص در هنگامه هیاهوی توهم "برخورد تمدن ها" و پندار نا استوار "پایان تاریخ" طنینی شگفت انگیز هم در عرصه رسمی سیاست و ارتباطات جهانی داشت، بدان گونه که این پیشنهاد با اتفاق آراء در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسید و هم طنین خوش آهنگ این پیشنهاد در مجامع علمی، اندیشگی، فرهنگی و روشنفکری و همه محافل دردآشنا اعم از اسلامی و غیراسلامی شگفت انگیز بود.
شاید کمتر موضوعی چون گفت و گوی تمدن ها و فرهنگ ها باشد که نسبت به آن ایجاد دهها کرسی و شاخه و شعبه در دانشگاههای معتبر جهان و دهها سازمان و سامان گفت و گویی رسمی و غیررسمی و صدها کتاب و مقاله و پایان نامه دانشگاهی و دهها گردهمایی بین المللی و عطف توجه سازمان های معتبری چون یونسکو و سازمان کنفرانس اسلامی و … در پی داشته باشد.
در این مورد اگر افتخاری است (که هست) نصیب ملت بزرگ و سرفراز و مؤمن و آزادی خواه ایران است که به نام او و با تکیه بر پیشینه درخشان فرهنگی و تاریخی و پیشتازی او در دوران جدید در آزادی خواهی و استقلال طلبی و پیشرفت جویی این پیشنهاد مطرح شد.
گرچه بخصوص بعد از حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر فضای پیدای جهانی بیشتر فضای جنگ و خشونت و افراط و دائره بسته جنگ علیه ترور و ترور علیه جنگ افروزان و نفرت پراکنی چه از سوی دولتها و چه جریانهای خشونت گرا بوده است ولی در پس لایه های نه چندان ضخیم نارواداری و خشونت گرایی و زورآزمایی، خواست صلح بر پایه عدالت و امنیت فراگیر و توجه به کرامت انسانی (هر انسانی) که گفت و گوی تمدنها راه گشا به سوی آن بوده است روز به روز نیرومندتر می شود و این همه خود حجت موجه است بر ترجیح صلح بر جنگ، آزادی بر سرکوب و خودکامگی، و کرامت آدمی بر تحقیر او.
و چنین باد!
سید محمد خاتمی
سی شهریور ۱۳۹۰
0 comments:
ارسال یک نظر