آیت‌الله دستغیب: دعای مردم ستمدیده، بساط ظلم ظالمان را بر می‌چیند


آیت‌الله دستغیب، در جلسه تفسیر قرآن خود با تاکید بر اینکه ستمگران عالم و فرعونهای هر زمان حاضرند همه مردم را بکشند تا خودشان باقی باشند، خاطرنشان کرد: اگر در هر زمان و هر مکانی بساط ظلم ظالمی برچیده شد، به جهت خواست مردم ستمدیده‌ای بود که از همه جا منقطع شدند و روی تضرّع به درگاه پروردگار آوردند.

ایشان در بخش دیگری از سخنانش تصریح کرد: هدف امام حسین‌علیه السلام این است که مردم را متوجّه خدای تعالی کند و از بند هوای خود و دیگران آزاد سازد و تحقّق این هدف در روز عاشورا کاملاً مشهود است و تأثیر این اتفاق در همه قیامهایی که در هر کجای عالم توسط افراد یا توده‌های عظیم مردم علیه ظلم و استبداد رخ می‌دهد، ظاهر است.

این مرجع تقلید مقیم شیراز در پایان جلسه تفسیر خود، بار دیگر خواستار آزادی موسوی و کروبی و همسران آنها شد و برای این منظور و نیز برای آزادی همه زندانیان سیاسی دعا کرد.

به گزارش حدیث سرو، مشروح سخنان آیت‌الله دستغیب در آخرین جلسه تفسیر قرآن ایشان که به تفسیر آیات ۴۹ و ۵۰ سوره غافر اختصاص داشته، به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ قالَ الَّذینَ فِی النّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ«۴۹»قالُوا أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا بَلی‌ قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْکافِرینَ إلاَّ فی ضَلالٍ«۵۰»

ترجمه : و آنها که در آتشند به مأموران جهنم گویند: از پروردگارتان بخواهید تا یک روز از عذاب ما بکاهد. آنها پاسخ دهند: آیا پیامبران شما با دلایل روشن نزد شما نیامدند؟ گویند: پس هر چه می‌خواهید دعا کنید اما دعای کافران جز در گمراهی نیست.

وَ قالَ الَّذینَ فِی النّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ؛ پس از آنکه در جهنّم، مستضعفین از مستکبران و سردمداران کافر خود قطع امید کردند، رو به نگهبانان جهنّم کرده، از آنها برای تخفیف در عذاب خود استمداد می‌طلبند. همچنانکه مؤمنین در بهشت ملائکه و ولدانی دارند که مأموران و کارگزاران آنها در بهشتند، اهل دوزخ نیز مأموران و نگهبانانی دارند که بر عذاب آنها نظارت دارند و خود در آتش نمی‌سوزند.

هر دو گروه مأموران بهشتی و جهنّمی، همچون عذابهای جهنّم و نعمتهای بهشت، ماحصل اعمال خود انسانهایند و هر کس به مقتضای آنچه در دنیا پیش فرستاده علاوه بر بهشت و جهنّم، مأمورین و مراقبین خود را نیز تعیین می‌کنند.

ادْعُوا رَبَّکُمْ؛ خدای تعالی ربّ همه موجودات و مخصوصاً مربّی تمام انسانهاست اما این کافران بجای آنکه خدای تعالی را ربّ خود بدانند و او را بخوانند، به مأمورین جهنّم می‌گویند: «از پروردگارتان بخواهید». این تعبیر، اشاره لطیفی است به روش و سیره کافران در دنیا؛ یعنی آنها در همه عمر بجای آنکه در پی شناخت پروردگار خود باشند و راهی برای تقرّب به او بجویند، همواره از او روی می‌گرداندند و تن به ربوبیّتش نمی‌دادند. در عوض، بتها و صاحبان زر و زور را ربّ و خدای خویش می‌گرفتند لذا این خدایان باطل، ملکه الوهیتشان گشت و به همین جهت ابتدا رو به آنها کردند و پس از ناامیدی از یاریشان، از پروردگار یکتایی که با او بیگانه بودند استمداد جستند.

اهل جهنّم از طریق خزنه دوزخ از خدا می‌خواهند که اندکی از عذابشان را کم کند. این درخواست بخاطر آن است که آنها حاضر نیستند بپذیرند که عذاب امروزشان صورت همان اعمال دنیایشان است. به همین جهت بسیاری از آنها در شقاوت خویش، خود را مجبور و خدای تعالی را مقصّر می‌دانند. همچون شیطان رجیم که خدای تعالی را اغواکننده خود خواند. در حالی که شخص مؤمن نعمتها و توفیقات خود را از پروردگار یکتا می‌بیند و مصائب و گرفتاریهایش را کفّاره گناهان و لغزشهای خویش می‌شمارد و علاوه بر استغفار، شکرگذاری نیز می‌کند.همچنین می‌داند بعضی از دردسرها و ناراحتی هایش بخاطر عمل به تکلیف است مانند آنجا که امر به معروف و نهی از منکر می‌کند و متحمّل برخی آزارها می‌شود لکن می‌داند که اینها نشانه قبولی عمل او است و در این شدائد رشد خود و فیوضات خدای تعالی را حس می‌کند و با آغوش باز آنها را می‌پذیرد و به هیچ وجه آزرده‌خاطر و ناراحت نمی‌شود.

قالُوا أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ؛ «بیّنات» یعنی دلایل منطقی که مطابق فطرت است. نگهبانان دوزخ، رسل الهی را با ضمیر «کُم» (شما) همراه می‌کنند تا اولاً بیان کنند این پیامبران از جنس همان مردمان بودند. ثانیاً یک‌رنگی و صفا و صداقت آنها را نشان دهند. گویی این رسولان از آن همین مردم کافر بودند.

قالُوا بَلی‌؛ این اعتراف کافران به آمدن پیامبران الهی، در واقع اعتراف به کوتاهی خود در اجابت دعوت آنها و پاگذاشتن بر فهم خویش است. اعتراف به این است که با وجود درک حقانیت انبیاء، در مقابل آنها تکبّر کردند و بجای سرنهادن به فرمان خدا و اطاعت از دستورات ایشان، راه نفس و منیّت را پیش گرفتند و مال و مقام دنیا را بر بندگی خدا ترجیح دادند. بجای اطاعت از رسولان الهی از کسانی تبعیت کردند که می‌دانستند دروغگو و خائن و ظالمند. امام حسین‌علیه السلام را می‌دیدند و یزید را هم می‌شناختند اما به جای یاری مظلوم، به کمک ظالم می‌رفتند و جرثومه پلیدی و رذالت را «امیرالمؤمنین» می‌خواندند!

قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْکافِرینَ إلاَّ فی ضَلالٍ؛ مأمورین جهنّم به اهل جهنّم گویند: پس خدا را بخوانید. اما خواندن شما کافران جز در تباهی و گمراهی نخواهد بود و حاصلی برایتان ندارد. این در حالی است که خدای تعالی بی‌هیچ قید و شرطی فرموده: «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم». (غافر/۶۰) لکن این کافران تا در دنیا بودند خدا را نخواندند حتی اگر گرهی در کارشان می‌افتاد به سراغ اسباب ظاهری می‌رفتند و ایمان و اعتقادی به گره‌گشایی پروردگار نداشتند.

به همین جهت در آخرت نیز این ملکه بی‌ایمانی و شرک را با خود همراه دارند و حتی در این زمان که همه اسباب از آنها منقطع و حقیقت آشکار شده نمی‌خواهند و نمی‌توانند به مؤثّریت پروردگار تن دهند حتی اگر شرایطی پیش آید که از روی اجبار خدا را بخوانند باز هم حاضر نیستند دست از منیّت خود بردارند و لذا اگر باز هم به دنیا باز گردند، گمان می‌کنند آنچه دیده‌اند خوابی وحشتناک و پریشان بوده و به همان روال سابق باز می‌گردند؛ «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ» (انعام/۲۸)

این وضع همه ستمگران عالم و فرعونهای هر زمان است. آنها حاضرند همه مردم را بکشند تا خودشان باقی باشند. محمّدرضا شاه وقتی که ناچار شد از ایران برود، اشک ریخت اما اگر کمی با خدا آشنا بود و این اشک را به درگاه پروردگار می‌ریخت، اندکی برایش بهتر بود، هرچند جبران آن همه ظلم و ستمی که به ملّت کرده بود نمی‌شد، اما آن منیّتی که موجب آن ظلمها شد، فطرتش را چنان خاک‌مال کرده بود که دیگر هیچ جای دسترسی به پروردگار برایش نمی‌گذاشت و اجازه رجوع به حضرت ربّ العالمین به او نمی‌داد.

إنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا؛ یاری و کمک خدای تعالی به انبیاء و مؤمنین این است که آنها را به تقاضا و طلبی که دارند، می‌رساند البته به شرط استقامت و ایستادگی آنها. اگر در هر زمان و هر مکانی بساط ظلم ظالمی برچیده شد به جهت خواست مردم ستمدیده‌ای بود که از همه جا منقطع شدند و روی تضرّع به درگاه پروردگار آوردند. در هر زمان که امّت پیامبری به یاری پیامبر خود برخواستند و به دستوراتش عمل کردند، خداوند یاریشان کرد و عزّت دنیا و آخرتشان بخشید؛ همچون مسلمانان دوران پیامبرصلی الله علیه وآله در مدینه. بنابراین دنیا دار اسباب است و هرگز سنّت خداوند بر این نیست که پیامبری را به سوی قومی بفرستد و مردم آن قوم او را حمایت نکنند و او بی‌هیچ سببی و صرفاً با کمک خدای تعالی پیروز شود.

مولا علی‌علیه السلام بعد از پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله کسی را نداشت و جز عده قلیلی، هیچکس یاریش نکرد لذا سکوت کرد و خانه‌نشینی اختیار نمود. علت این امر آن است که انبیاء و اوصیای الهی هدفشان آشناکردن مردم با خدای تعالی است، نه حکومت و ریاست بر آنها. پس اگر مردم نخواهند به سوی خدا هدایت شوند و خواهان ولایت غیر خدا باشند، مختارند و اجباری به پذیرش سعادت و رستگاری ندارند. به همین جهت وقتی همان مردم از ظلم و ستم عثمان به تنگ آمدند و به سوی امیرالمؤمنین‌علیه السلام رو کردند، حضرت خلافت بر آنها را پذیرفت اما پس از گذشت اندک زمانی چون دیدند رویه مولا، رویه پیامبر اکرم است و با سیره شیخین مطابقت ندارد، طلحه و زبیرها سر بر آوردند و به مخالفت برخاستند و شد آنچه شد.

پیروزی امام خمینی‌رحمه الله در نهضت انقلاب اسلامی نیز به دلیل خواست و همراهی مردم بود که اگر چنین نبود ایشان نیز مانند دیگر مبارزان پیش از خود محکوم به شکست بودند.

سنّت دیگر خداوند در نصرت حق‌

نوع دیگری از نصرت خدای تعالی همانند آن چیزی است که برای امام حسین‌علیه السلام پیش آمد. بسیاری از کسانی که در زمانهای مختلف در راه خدا قیام کردند، بهره‌مند از نصرت پروردگار شدند لکن این نصرت، نه به شکل پیروزی ظاهری بلکه از جنس غلبه حق بر باطل بود به همین جهت است که نام آنها در تاریخ ماندگار شد و هدفشان اعتلا یافت. عزاداری‌های باشکوه هر ساله مردم شیعه و حتی دیگر مسلمانان عالم برای حضرت سید الشهداءعلیه السلام و توجه قلوب همه انسانها به ایشان، نصرت خدای تعالی برای ایشان است.

فراموش نکنیم که هدف امام حسین‌علیه السلام این است که مردم را متوجّه خدای تعالی کند و از بند هوای خود و دیگران آزاد سازد و تحقّق این هدف در روز عاشورا کاملاً مشهود است و تأثیر این اتفاق در همه قیامهایی که در هر کجای عالم توسط افراد یا توده‌های عظیم مردم علیه ظلم و استبداد رخ می‌دهد، ظاهر است. اگر خیزش امروز جوامع اسلامی برگرفته از قیام امام خمینی‌رحمه الله است، قیام امام خمینی، خود متأثّر از قیام و حرکت حضرت اباعبداللَّه الحسین‌علیه السلام است. آنکه دین پیامبر را زنده نگه داشت حسین‌علیه السلام بود به همین جهت درروز قیامت پیامبرصلی الله علیه وآله مردم را به امیرالمؤمنین‌علیه السلام و ایشان به امام حسن‌علیه السلام و ایشان به امام حسین‌علیه السلام حواله می‌دهند و آنکه به اذن اللَّه و به اذن پیامبر و مولا علی و امام مجتبی‌علیهم السلام شافع روز محشر است، حضرت اباعبداللَّه الحسین‌علیه السلام است و چون مختار با قیام خود از امام حسین‌علیه السلام خونخواهی نمود و با این کار موجب خنکای دل شیعیان و دوستان حضرت گشت، حتی اگر خلل و نقصی هم در کارش باشد، مورد عنایت امام حسین‌علیه السلام قرار می‌گیرد.

بنابراین خدای تعالی امام حسین‌علیه السلام را نصرت داد و به وسیله ایشان پیامبرصلی الله علیه وآله و مولا علی‌علیه السلام و همه ائمه اطهارعلیهم السلام را نصرت فرمود حتی قیام مهدی (عجل اللَّه تعالی فرجه) با زمینه قیام حسین‌علیه السلام تحقق می‌یابد و بوسیله ایشان مردم آماده پذیرش مصلح می‌گردند پس حضرت سید الشهداءعلیه السلام ناصر مولانا صاحب الزمان (عجل اللَّه تعالی فرجه) نیز هستند.

از خدای تعالی می‌خواهیم که این وضع بحرانی به پایان برسد و همه مردم ایران شاهد آزادی آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان و همه زندانیان سیاسی باشند. احکام اسلام به صورت عادلانه و یکسان برای همه اجرا شود تا همه مردم از لطافت و زیبایی دین اسلام بهره‌مند گردند. به راستی اگر به همه احکام اسلامی مو به مو عمل می‌شد و قانون اساسی بی‌هیچ توجیه و تبعیض به اجرا در می‌آمد، جمهوری اسلامی تبدیل به بهشت می‌شد و طراوت تازه‌ای به همه انسانها می‌داد چرا که اسلام و احکام اسلام مطابق با فطرت بشر است و هر کس در هر کجای عالم، اسلام واقعی را ببیند، خواه ناخواه شیفته آن می‌شود.

0 comments:

ارسال یک نظر