محمد سلامتی: نگران فاش شدن واقعیت اکثریت و اقلیت اند

برخی افراد حاضر در ارکان قدرت مشکوکند
جرس: محمد سلامتی دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در گفت و گویی به روند جنبش سبز، مطالبات و خواسته های مردم و نقش سپاه در رویدادهای جاری پرداخت و  اظهار داشت: به نظر من ندادن مجوز به جنبش سبز و اصلاح طلبان نشانه وحشت دولت از جمعیت زیاد معترض به سرنوشت آرا خود است. آنها نگران فاش شدن واقعیت اکثریت و اقلیت اند. وی براین باور است که عده ای در قدرت منافع باندی و شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهندو برخی از این افراد قدرت مشکوکند.


 وی در رابطه با نقش سپاه می گوید: سپاه یک ارگان و تشکیات مقدس است و برای انقلاب بوجود آمد و خدمات بسیاری را نیز انجام داد منتها یک عده باید توجه داشته باشند که اگر سپاه از چارچوب وظایف تعیین شده خارج شود بسیار خطرناک و نگران کننده است و به همین دلیل امام بارها از سیاسی شدن سپاه و سپاهیان ابراز نگرانی و هشدارهایی دادند. 


محمد سلامتی به روند اصلاحات در کشور می پردازد و تصریح دارد که اصلاحات و جنبش سبز هردو یک هدف را دنبال می کنند و آن هدف نیز اجرای بی کم و کاست قانون اساسی و قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی است. تعدادی از مسئولان و دست اندرکاران راه دیگری در پیش گرفته و بر خلاف نص صریح قانون اساسی ، آزادی ها خصوصا آزادی قلم و بیان را محدود کرده و جلو فعالیت احزاب را گرفته اند.





به گزارش کلمه متن مصاحبه یاور سبز با محمد سلامتی به شرح زیر است. 

 

 

تعریف شما از جنبش سبز چیست و چه هویتی برای آن قائل هستید؟

جنبش سبــــز ادامه حرکت اصلاحات است اما با این تفاوت که اصلاحات مردمی شده و در بدنه جامعه جا افتاده است. اصلاحات و جنبش سبز هردو یک هدف را دنبال می کنند و آن هدف نیز اجرای بی کم و کاست قانون اساسی و قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی است. در واقع حرکت اصلاح طلبانه جنـبش سبـز مسالمت آمیز و در چارچوب قانون است و برای بازگرداندن مسئولان و دست اندرکاران کشور به اجرای بدون تنازل قانون اساسی تلاش می کنند .
 

انقلاب اسلامی با شعار استقلال و آزادی به پیروزی رسید، استقلال کشور تامین شده است اما آزادی هنوز معضل جامعه است و همانطور که مشاهده می کنید حتی آزادی های اجتماعی دوران شاه نیز وجود ندارد ، انتخابات مجددا چون رژیم گذشته فرمایشی شده است، مطبوعات آزاد وجود ندارد و … . چرا در دهه سوم انقلابی که به نام آزادی به پیروزی رسید باید مجددا انتخاباتی فرمایشی صورت گیرد و آزادی ها محدود شود؟ ( پس چرا مردم انقلاب کردند؟)

عده ای در دستگاه های حکومتی و عده ای دیگر در کنار آنان طرز تفکر خاصی را دنبال می کنند که منجر به عدول از قانون شده است. محور اصلی مطالبات مردم در شعار "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" انعکاس پیدا می کند که این شعار خیلی گویا است. یعنی می خواستیم در مقابل شیوه حکومتی رژیم شاهنشاهی، شیوه ای مبتنی بر آزادی قلم، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و آزادی انتخابات داشتبه باشیم. تمامی این ها از مطالبات اصلی مردم بود و در همین راستا در قانون اساسی اصول زیادی تنظیم و تصویب شد . فصل کاملی به حقوق شهروندان اختصاص داده شد و اصل دوم ، اصل سوم ، اصل نهم و همچنین اصول دیگری نیز در قانون اساسی کشورمان بر آزادی های مردم تاکید کرد و ساختاری تعیین شد برای تضمین این آزادی ها مانند مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا که البته به دلیل مکانیزم ناکامل خود مسیر دیگری را طی کردند و بر خلاف تمامی این اصول ، تعدادی از مسئولان و دست اندرکاران راه دیگری در پیش گرفته و بر خلاف نص صریح قانون اساسی ، آزادی ها خصوصا آزادی قلم و بیان را محدود کرده و جلو فعالیت احزاب را گرفته اند. بدیهی است تمامی این اعمال، ضد نظام ، ضد مطالبات مردم و بر خلاف نظر امام و خواست جامعه است. این افراد با اعمال این محدویت ها ، از منافع و قدرت خود حراست می کنند و به همین دلیل است که فلسفه وجودی حرکت اصلاحات و در نهایت جنبش سبز معنی پیدا می کند .
 

جنبش سبز پس از انتخابات ۲۲ خرداد بوجود آمد، آیا این جنبش نتیجه اعتراضات فروخفته و مطالبات بی پاسخ و سرکوب شده مردم بود یا فقط مردم به نتیجه انتخابات اعتراض داشت ؟

در ۲۲ خرداد یک واقعه مهم رخ داد ، یعنی ۸۵ درصد از واجدین شرایط رأی دادن با امیـــد و آرزوی اینکه انتخابات به شکل آراد و کاملاً سالم برگزار می شود در پای صندوق های رای حضور پیدا کردند و به کاندیدای خود رای دادند ، اما در روز بعد از برگزاری انتخابات ، ناباورانه با صحنه عجیب و حیرت آوری مواجه شدند. من اشخاصی را می شناسم که سال ها در انتخابات شرکت نکرده بودند ولی در انتخابات مزبور انگیزه پیدا کرده بودند و راًی دادند. خیلی ها به سیستم نظارت و اجرا صد در صد بی اعتماد نبودند و تصور می کردند که رایشان باطل نمی شود، اما با صحنه ای دیگر مواجه شدند که قابل قبول نبود و از این رو حداقل کاری که برای احقاق حقوق از دست رفته شان به ذهن آنان رسیده بود انجام دادند، یعنی اظهار اینکه رأی ما چه شد؟ و این خواسته ای است مشروع که معمولا همه دولت ها تقریباً درهمه کشورها به آن توجه می کنند ، اما در کشورما نسبت به این امر برخورد غیرقانونی و خلاف صورت گرفت. دولت باید در روز ۲۵ خرداد بر اساس حقوق مسلم مردم اجازه راه پیمایی می داد، اما بدون عذر موجه این اجازه را ندادند و خلاف کردند. در واقع به درخواست حدود ۳ میلیون نفر شهروند تهرانی برای راهپیمایی مسالمت آمیز با شعار" رای من چه شد؟" وقعی گذارده نشد که هیچ بلکه با آنها برخورد خشنوت آمیز انجام دادند. مردم متعجب شدندکه علی رغم اینکه باید برخورد دولت متین، قانونی و احترام آمیز باشد ولی برعکس رفتاری خشن، ضد مردمی و ضد قانونی از خود نشان می دهد. این شیوه برخورد با مطالبات قانونی مردم ، آنان را برای احقاق حقوق خود مصمم تر کرد و در واقع ضرورت پیگیری مستمر و مسالمت آمیز مطالبات قانونی، جنبش سبز را پدید آورد. در واقع می توان گفت که از یک سو پاسخ ندادن و یا پاسخ بد دادن به حداقل خواست های مردم از طرف حکومت و از سوی دیگر ضرورت طرح مطالبات بر حق مردم بمثابه صاحبان انقلاب و کشور و ناگزیری حکومت از انجام آنها موجب شکل گیری جنبش سبز شده است.
 

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران معتقد است که در انتخابات تقلب صورت گرفته است. آیا این یک برنامه از پیش تعیین شده بود یا خیر و چگونه این تقلب صورت گرفته است؟

ابتدا باید تعریفی از تقلب در انتخابات داشته باشیم. به نظر ما تقلب یعنی هر اقدام موثر بر رقابت عادلانه و قانونی که به نفع یک طرف و به ضرر طرف دیگر تمام شود. در دهمین انتخابات ریاست جمهوری این اتفاق افتاد و آقای محتشمی پور که از سوی جبهه اصلاحات ریاست کمیته صیانت از آرا را بر عهده داشت موارد زیادی را ارائه کرد که به روشنی نشان داد جناح رقیب اصلاح طلبان کارهایی را انجام داده که انتخابات را از مسیر درست منحرف کرده است. از جمله مواردی که می توان در این خصوص نام برد توزیع پول در بین برخی آحاد مردم، توزیع کالا بین روستائیان در آستانه انتخابات با جهت گیری روشن ، استفاده از تریبون های عمومی به نفع یک طرف، نقض بی طرفی شورای نگهبان با حمایت هایی که چند تن از آنان از یک کاندیدای خاص داشتند، انتخاب اعضای هیأت های نظارت از افراد وابسته به یک جناح، عدم صدور کارت نمایندگان کاندیدای اصلاح طلبان برای همه صندوق ها، نادرستی صدور کارت های مزبور و ارسال نادرست تر آن برای بقیه که موجب عدم امکان انجام وظایف ناظران شد و همچنین ایجاد محدودیت برای ناظران اصلاح طلب به منظور کنترل دقیق صندوق ها و نیز در هنگام اخذ و شمارش آرا و … . مجموع مواردی که عرض شد، به اضافه قطع شدن سیستم ارتباطی نمایندگان کاندیدای اصلاح طلبان در شعب اخذ راًی و سایر موارد ، به روشنی از سالم نبودن انتخابات و اعمال نظر و النهایه تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم حکایت دارد .
 

اما بازهم به نظر می رسد با توجه به سابقه ای که از قبل وجود داشت باید تمهیدات بیشتری اندیشه می شد و یک کمیته صیانت از آراء نمی توانست به تنهایی جلو تقلب را بگیرد و بسیاری از مردم انتقاد کردند که اصلاح طلبان چرا علی رغم علم موضوع تقلب در انتخابات شرکت کردند و دیگران را هم تشویق کردند؟

ما با همان ایده قبلی مبنی بر اینکه چنانچه مشارکت در حد گسترده و بالا باشد تقلب راکم اثرتر خواهد کرد در انتخابات حضور پیدا کردیم ،اما با تدارکات بسیار گسترده جناح رقیب مواجه شدیم که برای ما قابل پیش بینی نبود. تمام ابزارها در کنترل جناح مقابل بود و از همه آنها به نفع خود و به زیان جریان اصلاح طلب استفاده کرد. به هرحال این تجربه جدیدی بود که مشکل جدیدی بوجود آورد که تا کنون حل نشده است. از طرف دیگر ما به عنوان یک تشکل سیاسی و با مشی اصلاح طلبانه وظیفه خود می دانستیم که مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کنیم و آنان را حتی الامکان از مسایل پیش آمده با خبر سازیم. روش، روش اپوزیسیون نبود که انتخابات را تحریم کنیم. ما همیشه همین روش را داشتیم چون خودمان را از انقلاب و انقلاب را از خود می دانیم .به همین دلیل در مجلس چهارم نیز که نیروهای خط امام (اصلاح طلبان فعلی ) تحت فشار شدید تبلیغات جناح مقابل بودند و رسانه ملی بی رحمانه آنها را مورد حمله قرار می داد و مهندسی انتخابات با رد صلاحیت تعداد زیادی از نیروهای خط امامی کلید خورد و لذا از قبل نتیجه انتخابات روشن بود ، ولی ما خود را از انتخابات کنار نکشیدیم و در ان شرکت کردیم . در مجلس پنجم هم علی رغم تمام رفتارها ی غیر قانونی که علیه خط امامی ها شد حضور پیدا کردیم و موفقیتی نسبی نیز کسب کردیم تا اینکه در انتخابات ریاست جمهوری هفتم به نتیجه کامل رسیدیم. بی تردید حضور گسترده مردم در انتخابات هفتم ریاست جمهوری تقلب را بی تأثیر کرد . ما با این تجربیات وارد انتخابات ریاست جمهوری نهم و دهم شدیم. اما طرف مقابل نیز روند تسلط بر انتخابات را تکامل بخشید و شیوه های دیگری را نیز برای تغییر سرنوشت آرا به کار گرفت.
 

می گویند هر انقلابی فرزندان خودش را می خورد آیا اصولا فکر می کردید روزی ببینیند که دوستان و یارانتان مانند آقای تاج زاده، نبوی، آرمین، میردامادی، عرب سرخی و …..که هرکدام سهمی بزرگ در پیروزی انقلاب دارند راهی زندان شوند و چنین برخوردهایی با آنان صورت بگیرد؟

این برخوردها برای ما غیر منتظره است، خصوصا کسانی زندان رفتند که خود صاحب انقلاب هستند و آنها چه قبل و چه پس از انقلاب منشاً خدمات بسیاری برای انقلاب و نظام بوده اند . این افراد بیشتر از بسیاری از کسانی که امروز در قدرت هستند برای انقلاب زحمت کشیدند و فداکاری کردند و به همین علت هم برای ما غیر منتظره بود. اما اینکه انقلاب فرزندان خود را می خورد چندان زمان نمی شناسد . در انقلاب کبیر فرانسه بعد از گذشت ۱۵-۱۰ سال بسیاری از انقلابیون از بین رفتند . در انقلاب شوروی و و انقلاب چین نیز همین اتفاق رخ داد، اما نباید این انقلاب ها را ملاک قرار داده و نتیجه بگیریم که انقلاب اسلامی هم فرزندان خود را می خورد و این امری طبیعی است چراکه اولا آن انقلاب ها برای ما درس عبرت بوده اند لذا نباید آن تجربه ها را تکرار کرد ثانیا ما ادعا داریم که بر اساس ارزش های اسلامی عمل می کنیم و انگیزه های قدرت طلبانه نباید نقشی در انقلاب بازی کنند. اما واقیت این است که متاسفانه امروزه کسانی از اسلام مایه می گذارند و بر خلاف آن عمل می کنند و در مسیری گام بر می دارند که خلاف شعارهای انقلاب و اسلام است. و نتیجه آن حذف نیروهایی است که به عنوان صاحبان اصلی انقلاب مطرح اند.
 

و در مورد خون های ریخته شده؛ جوانانی که یا در زندانی به نام کهریزک و یا در خیابان ها کشته شدند، ایا هیچ فکر می کردید یک روز در جمهوری اسلامی شاهد چنین خشونتی از سوی حاکمیت باشید؟

این مساله بسیار تاسف بر انگیز است و تا آنجاکه من اطلاع دارم این شیوه عمل را انقلاب های دیگر نداشته اند. حتی از حکومت معمولی انتظار این است که جوانمردانه عمل کند و حقوق شهروندان خود را رعایت کند. اگر در جایی دیگر یک نفر از شهروندان اینگونه کشته می شد مسوولان ذیربط یا استعفا می دادند و یا از کار برکنار می شدند. این کار باید در کشور ما هم رخ می داد تا در ذهن جامعه تصویر درستی از اسلام و جامعه اسلامی بر جای بماند که متاسفانه اینچنین نشد و این تاثیربسیار سویی از حکومت در اذهان عمومی جامعه بر جای گذاشت.
 

در مواردی انتقاد شده است که آمدن مردم به خیابان ها اشتباه بود و نباید خون نداها و سهراب ها ریخته می شد، البته هیچ فراخوانی از سوی رهبران جنبش و اصلاح طلبان وجود نداشت، آیا فکر می کنید این انتقاد درست است؟

رهبران ، شخصیت ها و احزاب هیچ کدام مردم را به خیابان نکشاندند. آنها طبق قانون درخواست مجوز راهپیمایی به وزارت کشور دادند. گر چه وزارت کشور بر اساس حقوق شهروندان می بایست اجازه راهپیمایی را صادر کند و لی این کار را نکرد و به دنبال آن احزاب و شخصیت ها اعلام کردند که راهپیمایی منتفی است ، اما مردم معترض به سرنوشت رای خود به شکل خودجوش به خیابان ها آمدند و با حرکتی مسالمت آمیز و آرام اعتراض خود را نشان دادند . شخصیت های معترض نیز به این منظور در جمع مردم حضور پیدا کردند که از وقایع احتمالی ناخوشایند جلوگیری کنند . کسی تصور نمی کرد که با رفتار مسالمت آمیز ، قانونی و منطقی مردم برخورد آنهم به اسم اسلام و دفاع از ارزش ها رفتار خشونت آمیزی صورت گیرد. بنا بر این می توان گفت کسانی که خشونت به خرج دادند برای توجیه عمل غیر انسانی خود سعی می کنند موضوع را وارونه جلوه داده و مقصر را کس دیگرمعرفی کنند.
 

دهه سوم انقلاب باید دهه ثبات و امنیت باشد و نباید اتفاقات دهه اول در آن تکرار شود اما بازهم می بینیم که در زندان اوین تلفن ها دو روز قطع می شود یا در تظاهرات ها، اعتراض ها و هر حرکتی که بر خلاف خواسته اش است پای کشورهای خارجی به میان می آید چرا نظام نمی خواهد ایرادات خود را قبول کند و به جای تعامل با مردم همه چیز را برگردن کشورهای خارجی می اندازد و آیا این نشانه عدم امنیت در کشور نیست؟

اکنون نزدیک به یک سال از انتخابات گذشته و نتوانسته اند که آن را حل کنند و این خود ضعف دولت را نشان می دهد. آنها خواسته یا ناخواسته راهی را می روند که بحران می آفریند و هر روز یک بحرانی درست می کنند و کسانی را که در ایجاد بحران موثرند مورد تشویق قرار می گیرند. به عنوان نمونه از روزنامه ها و رسانه هایی تقدیرکردند که بیشترین مطلب را علیه جنبش سبز نوشته اند و به بسیاری از افراد توهین کرده و مردم را تحقیر کرده اند، این چه معنی می دهد؟ روشن است که معنی آن حمایت از ایجاد بحران و تأیید دروغ پردازی است. این ها همه انحراف مسیر حکومت را نشان می دهد و این حرکت ها یعنی استمرار و تاکید بر تشنج، اگر رفتار دولت عاقلانه بود می توانست همان روزهای اول بحران را آرام کند و به کارهای اساسی کشور بپردازد، اما نتوانستند یا نخواستند چنین کنند. تمامی این ها نشان می دهد که جریان مقابل دنبال اصلاح امور نیست و برای آنکه دستش رو نشود ناگزیر بحران آفرینی می کند و از طرف دیگر به دنبال گسترش دشمنان خارجی است تا بتوانند رقبا را در داخل سرکوب کند. همانطور که ملاحظه می کنیم متاسفانه حکومت نه فقط دنبال حل مشکلات و رفع بحران نیست، بلکه هر روز مشکل جدیدی را درست می کند و کشور را از مسیر سازندگی منحرف می سازد. به نظر من علت این مساله یا بی کفایتی است یا کسانی منافع خود را ازین طریق دنبال می کنند.
 

به نظر می رسد که دولت و جناح افراطی مقابل با تضعیف و به بند کشیدن نیروهای باسابقه انقلاب به دنبال ضربه زدن و درنهایت از بین بردن جمهوری اسلامی هستند و در مقابل نیز اصلاح طلبان و بیشتر مردم با حفظ پایبندی به قانون اساسی و دنبال کردن اصلاحات می خواهند که نظام را حفقط کنند؛ آیا با این نظر موافقید؟

من بارها این را مطرح کرده ام که نسبت به حرکت بعضی از کسانیکه در بخش هایی از ارکان نظام حضور دارند مشکوک هستم قرائن بسیاری نیز این نظر را تقویت می کند. ما بارها شاهد بودیم که هر موقع چه در زمان اقای هاشمی و چه در زمان دولت های دیگر خواستیم با برخی کشورهای اروپایی رابطه حود را تقویت کنیم عده ای در داخل کارشکنی کردند و شرایطی ایجاد کردند که این سیاست با بن بست روبرو شد. سقوط طالبان در افغانستان ، علیرغم شرایط بسیار مناسب برای ایجاد و روابط بسیار نزدیک با دولت کرزای و گسترش مناسبات سیاسی و اقتصادی، اما عده ای با اقدامات مشکوک خود این زمینه مناسب را از بین بردند. در امور داخلی بارها مشاهده شده است به محض اینکه امور به سمتی پیش می رفته که امید به آرامش بیشتر شده است دفعتاً اتفاقی می افتد که همه چیز به هم می خورد. این کارها توسط کسانی انجام می شود که امکانات وسیعی از لحاظ مادی و تبلیغاتی نیز دارا هستند.
 

نظرتان درباره پروژه های تواب سازی و اعتراف گیری در زندان ها چیست؟

به نظر من، اینگونه رفتارها نمی تواند مردم را تحت تاثیر خود قرار دهد و مردم از این شیوه ها و رفتارها منزجر می شوند تغییر نظر اشخاص برای مردم مهم نیست بلکه تغییر رفتار حکومت مهم است. مردم اگر به جای آزادی – محدودیت، به جای عدالت – ظلم و به جای مهربانی – خشونت و به جای دوستی – دروغ را ببینند و اشخاص و افراد هر چقدر هم از رفتار حکومت تعریف کنند، تاثیری در دیدگاه انها ندارد. تنها اثری که چنین رفتارهایی در جامعه به جا می گذارد بدبینی بیشتر به نظام و اصولی که حکومت کنندگان به ان متمسک می شوند می باشد.
 

سیاست هایی که امروز اعمال می شود از سوی مسوولین و دست اندکاران چقدر نزدیک به سیاست ها و آرمان های امام است؟

آرمان های امام همان آرمان های مردم بود که شامل آزادی بیان، قلم، احزاب، اجتماعات می شود. امام چه قبل و چه بعد از انقلاب، در مصاحبه با خبرنگاران و در سخنرانی هایی که داشتند بر حفظ و حراست از این اصول تاکید می کردندو به عنوان نمونه در دی ماه سال۵۷ خبرنگاری از ایشان پرسید که شما در صورت رسیدن به قدرت به مردم کشورتان آزادی می دهید که امام بدین مضمون جواب دادند: در اسلام دمکراسی و آزادی ای هست که در جاهای دیگر وجود ندارد. در حکومت اسلامی همه ازاد هستند که حرفهایشان را بزنند حتی مارکسیست ها. امام این مشی را پس از انقلاب رعایت کرد. فقط با کسانی که دست به اسلحه بردند و می خواستند که نظام را سرنگون سازند مخالف می کرد. در همان زمان همه شاهد مناظره های شهید بهشتی با کیانوری از کادر رهبری حزب توده در تلویزیون بودند. مردم نیز از چنین وضعیتی راضی بودند چراکه نشان دهنده آزادی بود و اتفاقا قدرت اسلام را نیز نشان می داد. امام به این ها اعتقاد داشت اما اکنون شرایط عوض شده مطبوعات و سایت ها به راحتی نمی توانند فعالیت کنند. سخنرانی و میزگرد آزادانه برگزار نمی شود. خوب تمامی این ها مغایر خط امام، قانون اساسی و آن چیزی است که به خاطرش انقلاب شد.
 

شاید گفته شود که اصلاح طلبان نیز در بوجود آمد وضعیتی که امروز گرفتار آن هستیم مقصر باشند وعملکر نادرست آنان در دوره اصلاحات اتفاقات امروز را رقم زده است، نظر شما در این مورد چیست؟

من شخصا قبول دارم که ندانم کاری هایی توسط اصلاح طلبان شده است و من نیز در بعضی از موارد انتقادهایی داشتم اما این به معنی آن نیست که طرف مقابل از آن مستمسکی برای توجیه کارهای خود داشته باشد و هر خرابکاری که می کند علت اصلی آن را روش اصلاح طلبان قلمداد کند. اگر اصلاح طلبان احیانا کاری را نادرست وناقص انجام داده اند آنها باید درست و کامل انجام دهند. نه اینکه درهمه عرصه ها کاررا به انحراف و خرابی بکشانند.
 

دلیل کینه و دشمنی ها نسبت به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی چیست و چرا به دنبال متوقف کردن فعالیت ها و نهایتا انحلال حزب هستند؟

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران متشکل است از اعضایی که بیشترین خدمات را به ایران و انقلاب کرده است و لذا از پشتوانه کارنامه درخشانی برخوردارند. درکارهایی مثل حل مساله کردستان و حل مشکل سیستان و بلوچستان که دچار حوادث اسفناکی شده بودند و سازمان در حل آنها تلاش بسیاری کرد یا تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، راه انداختن و حضور در فعالیت های کمیته های انقلاب اسلامی، در ارتباط با حل مشکل گروهک فرقان و بسیاری مسایل دیگر اجرایی کشور. پایبندی و علاقه خود را به نظام، انقلاب و مردم نشان داده اند. با این وصف می توان گفت این ها جزو صاحبان انقلاب هستند و همیشه هم تلاش کرده اند که در چارچوب قانون حرکت کنند. و هرموقع استنباط کرده اند که دولت مردان خارج از چارچوب قانون عمل کردند تذکر داده و برخورد مناسب به عمل آورده اند. همیشه در عرصه های مختلف حضور داشته و به تعبیر بسیاری موثر بوده اند، در هر انتخاباتی که انجام شده طبق وظیفه حضور به هم رسانده و شرکت کرده ، اما هیچ گاه دنبال کسب قدرت نبوده اند به همین علت توان تأثیرگذاری بیشتری داشته است. مشکل سازمان مجاهدین انقلاب نیز همین تاثیر گذاری اش بوده چون سوء استفاده کنندگان از قدرت را ناراحت و عصبانی کرده و به همین علت نیز بارها خیز برداشته اند که سازمان را از بین ببرند. گناه سازمان چه بوده جز نقد منصفانه قدرت، تذکرهای به جا، نشان دادن راهکار برای حل مشکلات کشور و جز اینکه دنبال کسب قدرت نبوده؟ و ….کمتر حزبی در کشور بوده انقدر منصفانه و خالصانه فعالیت کرده باشد و اگر هم نقدی بوده به مراتب این نقدها در زمان امام از سوی گروه های ضد خط امام بیشتر بوده و به خصوص خارج از چارچوب بوده است در عین حال کسی مانع فعالیت انها نمی شد در حالیکه ما آرام و در چارچوب قانون عمل کرده ایم. سازمان چون حرف حق می زند با منافع عده ای در تضاد است و به همین دلیل به دنبال محدود کردن و منحل کردن سازمان هستند.
 

آیا گمان می برید که توانایی منحل کردن سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را دارند؟

مهم از بین رفتن سازمان نیست، مهم فکر سازمان است که توانایی نابودی آن را ندارند چرا که تفکر سازمان یک تفکر اصلاح طلبانه است و در میان مردم جای دارد. از بین بردن یک تشکیلات برای آنان دشواری ندارد زیرا از همه قدرتشان سوء استفاده می کنند و تمام قدرتشان را معطوف به این امر می کنند تا بتوانند رقیب یا رقبایشان را حذف کنند. برایشان مهم نیست که با جوانمردی و قانون و ارزش ها بخواند یا نخواند. مهم ان است که آنها به اهدافشان برسند. البته در کمتر جایی از دنیا چنین شیو ه های عقب افتاده ای وجود دارد. که یک حزب قدرت را در دست بگیرد و از آن برای حذف رقبا سوء استفاده کند. البته این ها چند صباحی می توانند اینگونه فعالیت کنند و چند حزب را محدود کنند اما نتیجه آن این است که بعضی افراد به جای آنکه در چارچوب احزاب فعالیت کنند به صورت های غیرقانونی و خطرناک فعالیت خواهند کرد. گرچه استنباط می شود برخی از چنین و ضعی استقبال می کنند زیرا دنبال هر چه بیشتر امنیتی کردن جامعه می باشند.
 

سپاه اول انقلاب برای دفاع از انقلاب و مرزهای کشور تاسیس شد و امام نیز توصیه اکید کردند که هیچ گاه وارد مسایل سیاسی نشود اما اکنون می بینیم که این نهاد نظامی در تمامی عرصه ها از اقتصاد تا سیاست حضور دارد و حتی در این یک سال نه تنها در خیابان ها به عنوان یک نیروی سرکوب گر حضور داشت که حتی اقدام به دستگیری فعالین سیاسی نیز کرد به طوریکه بند ۲ الف سپاه امروز معروف ترین بخش زندان اوین را تشکیل می دهد چرا چنین اتفاقی برای مردمی ترین نهاد نظامی کشور رخ داد؟

سپاه یک ارگان و تشکیات مقدس است و برای انقلاب بوجود آمد و خدمات بسیاری را نیز انجام داد منتها یک عده باید توجه داشته باشند که اگر سپاه از چارچوب وظایف تعیین شده خارج شود بسیار خطرناک و نگران کننده است و همانطور که اشاره کردید به همین دلیل امام بارها از سیاسی شدن سپاه و سپاهیان ابراز نگرانی و هشدارهایی دادند. اما متاسفانه سپاه از این چارچوب خارج شد حضو ردر عرصه انتخابات و رقابت های جناحی یکی از اشتباهات مهمی بودکه برخی از سپاهیان در سپاه آن را باب کردند و علاوه بر این سپاه وظایفی را بر عهده گرفت که عده ی زیادی را نگران کرد فعالیت های اقتصادی است یکی از آنها است. این فعالیت های اقتصادی سبب شد تا تعداد زیادی از تولید کنندگان و فعالان اقتصادی و کسانیکه کار عمرانی می کنند از رده خارج و یا تضعیف شوند و این یعنی ضربه زدن به اقتصاد کشور، هرچند که ممکن است کارهای عمرانی خوبی از سوی سپاه خصوصا در زمان جنگ صورت گرفته باشد اما برای یک کشور درست نیست که نیروهای نظامی دست به اینگونه فعالیت ها آن هم به شکل گسترده و همه جانبه بزنند و باید اینگونه فعالیت ها را مردم به عهده داشته باشند و تخصص ها باید در درون جامعه گسترش پیدا کند. اگر تخصص های گوناگون در جامعه و در سطح کشور تضعیف شود هم ضربه به اقتصاد کشور است و هم به فعالیت های مردم و ارگانی که مورد احترام جامعه باشد اما مسبب این امر باشد احترام خود را از دست می دهد. وقتیکه نهادهایی چون سپاه، نیروی انتظامی و بسیج خود را به صورت رقیب احزاب و بخش های اجتماعی در می آورند ضربه می خورند. متاسفانه از زمانی که سپاه و بسیج مواضع سیاسی و جناحی گرفته و وارد رقابت های اقتصادی شده اند این تأثیر سوء افزایش پیدا کرده است.
 

رفتارهای خشن صورت گرفته چه تاثیری بر آینده جنبش می گذارد؟

در طول تاریخ و در بسیاری از کشورها تجربه نشان داده است پیگیری مردم برای مطالبات بر حق خود گر چه با مشکلاتی کم و زیاد مواجه شده، اما متوقف نشده است. تاریخ نشان داده که ابتدا توسط حکومت ها برای برخورد با خواسته مردم بگیر و ببند و رعب و وحشت صورت گرفته و در نتیجه آن بخش از جامعه موقتاً نسبت به مطالبات خواسته هایشان عقب نشینی کرده است اما وقتی که این شیوه ادامه پیدا می کند جریان برعکس می شود و همان اقشار مجدد بر مطالبات خود مصر می شوند و اگر نتوانند به شکل مسالمت آمیز خواست های خود را پیگیری کنند به مواضع خشن و رادیکال کشیده می شوند. لذا هیچ گاه رفتارهای خشن نتوانسته است مردم را از مطالبات قانونی حود برای همیشه منصرف کند . از آنجا که جنبش سبز و جبهه اصلاحات صرفا مطالبات را در حدود قانون و به شکل مسالمت آمیز تعریف می کند، لذا برخورد های خشن نمی تواند برای همیشه مانع پیگیری آنها شود . ولی امیدواریم خشونت ها باعث نشود که عده ای از مسیر قانون و رفتار مسالمت آمیز منحرف شوند.
 

آینده جنبش سبز را به چه صورت می بینید؟

به نظر من از آنجا که فلسفه وجودی جنبش سبز پیگیری خواست های مردم درخصوص انتخابات آزاد، آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی احزاب و عدالت یعنی همان ها که درقانون اساسی است ، می باشد و ضمنا این پیگیری مسالمت آمیز و درچارچوب همین قانون اساسی است ، لذا تا وقتی که آنها تحقق پیدا نکنند ، جنبش سبز فلسفه وجودی خود را خواهد داشت و ادامه پیدا می کند. اما زمانی که این خواست ها برآورده شود دیگر علتی برای وجود آن نخواهد بود. متاسفانه قرائن نشان می دهد عده ای که در قدرت حضور دارند منافع باندی و شخصی خود را برمنافع ملی ترجیح می دهند و حاضر نیستند معیارهای انقلاب و قانون اساسی را پیاده کنند، لذا تا وقتی چنین انگیزه ها یی وجود داشته باشد، جنبش سبز نیز خواهد بود.
 

درخصوص رهبری جنبش، آیا شما فکر میکنید که اقایان موسوی، خاتمی و کروبی رهبری جنبش را برعهده دارند و یا جنبش به صورت خود جوش و به صورت تصمیم گیری در لایه های اجتماعی راه خود را ادامه می دهد؟

هیچ کدام از این آقایان نگفته اند که ما رهبری جنبش را برعهده داریم، البته هرکدام از آقایان پتانسیل و ظرفیتی دارند که در جهت اهداف جنبش استفاده می شود. احزاب و گروه های سیاسی نیز هستند که فعالیت می کنند بنابراین جنبش سبز و اصلاحات به گونه ای نیست که که یک فرد در راس آن باشد و بقیه از او اطاعت کنند. منتهی وقتیکه یک نفر و حزب ظرفیت بالایی دارد مردم به آن بیشتر توجه دارند. از سوی دیگر مطالبات مردم آنقدر عادی و بدیهی است که انگیزه درونی برای جامعه در جهت پیگیری آنها بسیار بالا است و این خودجوشی جنبش را تقویت کرده و آن را بخوبی نمایان ساخته است.
 

احمدی نژاد و رحیم مشایی چند بار در مصاحبه ها و سخنرانی هایشان گفته اند که کسی به دلیل مخالفت با دولت در زندان نیست و این افراد اغتشاش گر هستند نظر شما چیست؟

بسیاری از کسانیکه بازداشت شدند جرمشان صرفاً حضور در جمع راهپیمایان معترض به جریان انتخاباتی بود که درکنترل بود و حتی احکام دستگیری بعضاً قبل از انتخابات صادر شده بود. بعضی از کسانی که محاکمه شده اند یکی از جرائمی که برای آنها مطرح شده، تبلیغ علیه دولت بوده است. آیا این واقعیت را باید قبول کنیم یا حرف دولتمردان که به دروغگویی معروف شده اند؟
 

امام وصیت کردند نگذارید انقلابمان به دست نا اهلان بیفتد آیا امروز چنین اتفاقی رخ داده است؟

به نظر من هم اکنون عده ای در بخش های مختلف حکومت حضور دارند که بسیار هم تاثیر گذارند اما اینها به هیچ وجه به خط امام و آرمان های انقلاب مردم عقیده ای ندارند. این خود نشانه ای است از اینکه انقلاب به دست نااهلان افتاده است.
 

رفتارهای صورت گرفته در ۱۴ خرداد و اهانت به یادگار امام را چگونه ارزیابی می کنید؟

گستاخی عده ای در روز ۱۴ خرداد نسبت به حاج سید حسن آقا خمینی ( نوه گرانقدر حضرت امام) نمونه بارز سازماندهی عناصر ناباب توسط نااهلان است. این کار حتی طرفداران خود آنها را نیز به موضع گیری کشاند. باید از دولت و دیگردست اندرکاران پرسید آیا این کار با ارزش های اسلامی، رأفت اسلامی، معیارهای انقلاب ، خط امام، اخلاق و قانون و عرف سازگار است؟ اگر نیست، چرا عکس العمل نشان ندادیدکه هیچ، به این کار کمک کردید؟
 

چرا برای راهپیمایی ۲۲ خرداد مجوزی صادر نشد و تبعات آن چیست؟

به نظر من ندادن مجوز به جنبش سبز و اصلاح طلبان نشانه وحشت دولت از جمعیت زیاد معترض به سرنوشت آرا خود است. آنها نگران فاش شدن واقعیت اکثریت و اقلیت اند. ولی به هر حال ندادن مجوز موجب شد که مردم به بی توجهی دولت به قانون بیشتر یقین پیدا کنند.

0 comments:

ارسال یک نظر