گزیده خبرها از روز آنلاین



استبداد به نام دین، بدترین نوع استبدادست

بهرام رفیعی

در آستانه 22 بهمن ماه، میرحسین موسوی طی یک گفت و گوی تفصیلی با انتقاد مجدد از اقدامات قوه قضاییه و برخوردهای صورت گرفته از سوی حکومت با معترضان به دولت مستقر، و ضمن تاکید بر موارد مطروحه در بیانیه های پیشین خود اعلام کرد: "امروز مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است و عدم سازگاری مردم با دروغ، تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان می دهد."

در این گفت و گو که سایت اینترنتی کلمه در بامداد 13 بهمن ماه آن را منتشر کرد، میرحسین موسوی با اشاره به درپیش بودن 22 بهمن و حضور مردم در راهپیمایی این روز گفته است: "راهپیمایی و تجمعات مسالمت آمیز، حق مردم است، زنان و مردان و جوانان و میانسالان و سالخوردگان به نظر من مردم در اصل هیچ کینه ای نسبت به نیروهای انتظامی و بسیج ندارند چرا که آنها را نیز از خود می دانند."

وی در ادامه با اشاره به اینکه "درگیری موقعی پیش می آید که این نیروها در مقابل حرکت آرام مردم قرار می گیرند" افزوده:" توصیه بنده به نیروهای انتظامی و بسیج، مهربانی و ملاطفت با مردم است و توصیه من به طرفداران جنبش سبز آن است که تمایز خود را با بقیه مردم، چه کم و چه زیاد، کم کنند. این نهضت از میان مردم برآمده و متعلق به مردم است."

 میرحسین موسوی همچنین با بیان اینکه "تحلیل انقلاب اسلامی هنوز پایان نیافته"، گفته: "هزاران کتاب و مقاله نوشته شده و هنوز هم نوشته می شود اما آنچه امروز جالب است این است که انتخابات اخیر و حوادث بعد از آن دوباره انقلاب اسلامی را در معرض نقد های جدیدی قرار داده است."

نخست وزیر سابق کشور همچنین ضمن مقایسه تاریخی زمان حاضر و اعتراضات اخیر با روزهای منتهی به انقلاب 57، یکی از دلایل پیروزی انقلاب را "یکپارچگی مردم" دانسته و در تشریح شرایط آن روز ایران افزوده: "رژیم مشروعیت خود را به طور کامل از دست داده بود. البته کشتارهای خیابانی در تسریع این روند نقش عظیم داشت؛ مخصوصا کشتار هفده شهریور تعیین کننده بود. اگر کمی دورتر برویم می توان به قطع و یقین گفت که اگر پهلوی ها به میراث مشروطیت خیانت نمی کردند رژیم شاهنشاهی با اصالت رای مردم و نقشی که قانون اساسی مشروطه بر عهده شاه گذارده بود، می توانست مثل بعضی از کشورها ادامه پیدا کند."

وی در ادامه با اشاره به اینکه "در سالهای اول انقلاب اسلامی اکثریت مردم قانع شده بودند که انقلاب همه ساختارهایی را که می توانست منجر به استبداد و دیکتاتوری شود از بین برده است و من هم یک نفر از این جمع بودم. ولی الان چنین اعتقادی ندارم" به مقایسه شرایط فعلی حکومت با زمان پیش از انقلاب پرداخته و تصریح کرده است: "امروز هم عوامل و ریشه هایی را که منجر به دیکتاتوری می شود می توان شناسایی کرد و هم مقاومت در مقابل بازگشت به این دیکتاتوری را که باید گفت مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است."

میرحسین موسوی در تشریح نشانه های این دیکتاتوری و استبداد نیز تاکید کرده: "بسته شدن فضای مطبوعاتی و رسانه ای و پر شدن زندانها و کشتن بیرحمانه مردم در خیابانها که به صورت مسالمت آمیز احقاق حقوق خود را خواستارند نشان دهنده حضور ریشه های استبداد و دیکتاتوری باقیمانده از نظام شاهنشاهی است."

 
انتقاد از قوه قضاییه
میرحسین موسوی در ادامه گفت و گوی خود همچنین با انتقاد از احکام قوه قضاییه برعلیه معترضان گفته است: "مردم دنبال آزادی و عدالت هستند و متوجه اند که دستگیری ها و اعدام ها با اغراض سیاسی و در تعارض با قانون اساسی و قوانین رایج صورت می گیرد. آنها از رژیم شاهنشاهی نفرت دارند و در عین حال متوجه اند که با داد و ستدهای بی اهمیت و بدون رعایت مراتب قانونی ممکن است عده ای به کام مرگ فرستاده شوند تا امام جمعه بی رحمی که همواره از تبعیض و خشونت و تقلب دفاع کرده به قوه قضاییه دست مریزاد بگوید."

آقای موسوی که بدون نام بردن از احمد جنتی (امام جمعه موقت تهران) او را مورد خطاب قرار داده، در ادامه افزوده است: "برای او مهم نیست که شایعات گسترده ای برا ی اعتراف گیری های غیر قانونی وجود دارد و برای او مهم نیست که این افراد ربطی به جریانات انتخابات ندارند. مهم برای او اعدام برای زهر چشم گرفتن است. او از قدرت تکوینی اثربخشی خون بیگناهان غافل است و نمی داند سیل خون شهیدان، رژیم شاه را از بین برد."

میرحسین موسوی در این بخش از گفت و گوی خود همچنین با اشاره به اینکه نیروهای امنیتی و نظامی برای قوه قضاییه تصمیم گیری می کنند، خاطرنشان کرده: "امروز وقتی دیده می شود که دروغ از سوی دولت و صدا و سیما و روزنامه های وابسته، سکه رایج است؛ وقتی ملت ما می بیند که عملا این نیروهای امنیتی و نظامی هستند که بر پرونده های قوه قضاییه حکم می رانند و در حقیقت این قوه قضاییه است که ضابط نیروهای امنیتی شده است، به این نتیجه می رسیم که ما در اول انقلاب زیاد خوش بین شده بودیم."

موسوی با تاکید بر اینکه "امروز مردم برای نیل به عدالت و آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود در صحنه حضور دارند" هشدار داده که: "انقلاب اسلامی حاصل تلاش و از خود گذشتگی عظیم ملت ماست و کمی غفلت و عقب گرد ما را به استبدادی تاریکتر از قبل از انقلاب می برد چرا که استبداد به نام دین، بدترین نوع استبداد است."

وی همچنین با اعلام اینکه "بنده اعتقاد دارم، آن قرائت  اسلام که مردم را خس و خاشاک و بزغاله و گوساله می نامد و مردم را قسمت قسمت می کند تا عده ای بجان عده ای دیگر بیفتند، متاثر از فرهنگ شاهنشاهی است" درباره اجرای احکام اعدام در پایان هفته گذشته گفته است: "سزاوار بود که قوه قضاییه بجای اعدام چند جوان و نوجوان، که شایعات جدی در مورد نحوه اعتراف گیری از آنها وجود دارد، به این ریشه ها توجه می کرد."

میرحسین موسوی در این بخش از گفت و گوی خود با اشاره به اینکه "ما کاملا از قوه قضاییه قطع امید کرده ایم" و گفتن این جمله که "قوه قضاییه از اهداف تعریف شده انقلاب دور شده است" تصریح کرده: "امروز زندانها را پاکترین فرزندان ملت پر کرده اند؛ از دانشجویان و اساتید و دیگر اقشار. مطابق فرمول های مندرس شده ای به دنبال پرونده سازی برای آنها هستند با پرونده هایی مالی یا جنسی یا جاسوسی. در حالی که منحرفان واقعی و غارتگران بیت المال در بیرون از زندان ها مشغول جولان هستند. آنها به جای آنکه دنبال جاسوسان واقعی باشند انسان های شریف و مؤمن را به جاسوسی متهم می کنند."

آقای موسوی همچنین در برای اولین بار در گفته ها و وبیانیه هایش از مشاوران بازداشت شده خود یاد کرده و گفته است: "جا دارد در اینجا بنده از همه مشاوران پاک و فداکار و فرهیخته خود که همگی دستگیر شده اند و در محبس عدالت آقایان گرفتارند دفاع نمایم و شرمندگی خود را از اینکه کنار آنها نیستم ابراز کنم. از مشاوران خود نام نبردم تا احترام خود را به همه زندانیان سیاسی ابراز کرده باشم. ایران نام و فداکاری همه این عزیزان را حفظ خواهد کرد."

 
دولت مستقر و امتداد روحیه استبدادی رژیم پهلوی
میرحسین موسوی در بخش دیگری از اظهاراتش دولت مستقر فعلی را به استمرار روحیه و آثار رفتار استبدادی رژیم گذشته ایران متهم کرده و در باره این موضوع گفته است: "برترین نمونه را در به هم خوردن روابط منطقی و قانونی ارکان نظام مشاهده می کنیم. الان به طور واضحی دیده می شود که زور مجلس در مواردی که جزء وظایف آن است به دولت نمی رسد. این فقط گفته مخالفان دولت نیست. اصول گرایان منصف و آگاه از این مسئله می نالند. عدم پاسخ گویی در موارد اعلام شده دیوان محاسبات عمومی، روشن نبودن نحوه فروش نفت و شیوه های هزینه کردن آن، بی اعتنایی به برنامه چهارم و ویران کردن دستگاه برنامه ریزی برای فرار از حساب و کتاب و الخ موارد بسیار روشنی از برگشت ما حتی به ماقبل پهلوی ها است."

وی با این توضیح در ادامه افزوده: "در حالی که در مجلس به دلیل جنایات بی سابقه در کهریزک گزارش داده شده است، یکی از مسئولین می گوید مسئله کهریزک بی خود بزرگ شده است. نمونه بارز دیگر این روزها نحوه ارتباط قوه قضاییه با باصطلاح ضابطین خودش است. باید دید قاضی ها فرمان می دهند و تصمیمی می گیرند یا نیروهای انتظامی و امنیتی؟ قوه قضاییه ای که در قانون اساسی به صورتی قوی بر استقلال آن تأکید شده است امروز باید دید که اختیاراتش تا چه حد است؟ تا چه مقدار شأن و منزلت آن مراعات می شود."

 میرحسین موسوی همچنین در تشریح این بخش از گفته های خود تاکید کرده: "به نظر من یکی از مظاهر بارز ادامه روحیه استبدادی را در مظلوم واقع شدن قوه قضاییه و مجلس می توان مشاهده کرد. آیا امروز قوه قضاییه و قوه مقننه می توانند از همه اختیاراتی که قانون اساسی برای آنها تعیین کرده است، استفاده کنند. مشابهتی که انتخابات ها هم با انتخابات آن دوره پیدا می کند یکی دیگر از این نشانه ها است. شما شیوه رای گیری مجالس اول انقلاب را با الان مقایسه کنید تا ببینید ما به جلو حرکت کرده ایم یا به گذشته."

 
مردم عدالت و آزادی را باهم می خواهند
نخست وزیر سابق کشور همچنین در ادامه گفت و گوی خود با اشاره به اینکه "گمان نمی کنم مجبور باشیم میان عدالت و آزادی یکی را انتخاب کنیم" در نقد سیاست های اقتصادی دولت گفته: "بطور عینی و ملموس توجه کنید که با خط فقر هشتصد و پنجاه هزار تومانی و وجود توأمان تورم و بیکاری، دارند درخواست آزادی را محدود می کنند."

وی با این توضیح که "درست در همین نقطه است که طمع سیطره و مهار خواستهای آزادی خواهانه مردم بروز و ظهور پیدا می کن" تاکید کرده: "در کوچکتر شدن سفره مردم است که توزیع سیب زمینی و اقتصاد صدقه ای برای جلب آرا و خواسته های مردم مورد توجه قرار می گیرد و بررسی وضعیت موجود کشور نشان می دهد که امروز گره خوردن خواست برای عدالت بویژه عدالت اقتصادی با خواست برای آزادی سیاسی یک ضرورت است."

وی با ابراز ناراحتی از اینکه "مشکلات حاد سیاسی باعث شده است مشکلات اقشار پایین دست جامعه و همچنین کارگران، معلمان و دانشجویان نادیده گرفته شود"، گفته : "امروز کسانی که مسئول شور بختی مردم و عقب ماندگی ملی ما هستند و کسانی که مسئول تورم و بیکاری و ویرانی اقتصاد کشور هستند، مسئول تعطیلی پروژه های بزرگ و عقب ماندگی ما از رقیبان در منطقه هستند، با تزریق مسکّن ها و سیاست های بی سر و ته ولی عوام فریبانه سعی می کننداز این وضعیت استفاده کنند. کافی است ببینید باسهام عدالت و حقوق بازنشستگان و شیوه غلط اجرای اصل ۴۴ چه بلایی به سر مملکت آورده اند. سرنوشت برنامه چهارم و بودجه سال آینده مایه نگرانی جدی است، مخصوصا با ندانم کاری هایی که منجر به افزایش خطر تحریم ها شده است."

موسوی با بیان اینکه "اقشار مستضعف جامعه که دل در ارزش های اسلامی دارند بالقوه خواستار تحقق اهدافی هستند که جنبش سبز نیز بدنبال آن است" همچنین در ادامه افزوه: "کسانی که خواستار اجماع ملی برای تغییراند باید بیشتر با اقشار تهی دست گره بخورند و از منافع آنها دفاع بکنند گذشته از آن، امروز به دلیل سرنوشت ساز بودن تصمیمات و سیاست های اقتصادی همه باید به اخبار و تحلیل های اقتصادی حساسیت نشان بدهند. این روزها حجم اخبار اقتصادی و اجتماعی درمقایسه با اخبار سیاسی بسیار اندک است و در این زمینه اطلاع رسانی کمی صورت می گیرد."

 
قانون اساسی وحی منزل نیست
میرحسین موسوی اما در یکی از مهمترین بخش های گفت و گوی خود به شعارهایی که اخیرا در باره عبور از قانون اساسی درمیان طرفداران جنبش سبز مطرح می شود، پرداخته و ضمن دفاع از اصلاحات قانون فعلی آن را دچار اشکالات فراوان دانسته و تاکید کرده است:" بعضی از شعارهای معطوف به عبور از قانون اساسی موردسوء ظن مردم متدین ونهادهای سنتی است و متاسفانه باید گفت، گاهی شعارهای افراطی در این زمینه بیشتر از افراط کاری های اقتدارگرایان به جنبش آسیب می رسانند. اینکه شما مخالف خرافه گرایی و تحجر هستید یک خواست خوب و اساسی است.ولی اینکه وسط معرکه بحث هایی به میان کشیده شود که با اعتقادات و دین و ایمان مردم ناسازگاری دارد، مشکوک است."

وی در توضیح این گفته خود طرح این گونه شعارها را "به پرتاب شدن در تاریکی" تشبیه کرده وافزوده: "اگر ما این ریسمان اتصال را که حاصل زحمات و تلاش های نسلهای گذشته ماست از دست بدهیم به قطعات ریز ریز بی خاصیت تبدیل خواهیم شد. طبیعی است که دنبال آن رویگردانی عامه مردم از این آشفتگی و حرکت در تاریکی را شاهد باشیم."

میرحسین موسوی در تکمیل توضیحات خود در این باره خاطرنشان کرده: "بنده جایی گفته ام که قانون اساسی وحی منزل نیست و همانطور که سال ۶۸ یکبار تغییر پیدا کرد می توان با توجه به نیازهای فکری مردم و مطالبات مردم و تجربیات ملی گام های مهمی در جهت کارآمدسازی بیشتر آن برداشت. منتهی باید بداینم که صرف داشتن یک قانون خوب مسئله را حل نمی کند. ما باید به طرف سازو کارهایی حرکت کنیم که امکان نقض و تخطی از قانون هزینه های گزافی برای نقض کنندگان آن در هر سطح و مرتبتی داشته باشد."



6 بازداشت؛ دو آزادی، نامه ای با600 امضا

لیلا طیری

درحالیکه نگرانی ها از وضعیت زندانیان سیاسی و مطبوعاتی، با آغاز دور جدید از فشارها و نقل و انتقالات جدید این زندانیان فزونی یافته، معاون اول قوه قضائیه روز گذشته خبر از اعدام قریب الوقوع 9 نفر دیگر از بازداشت شدگان حوادث اخیر داد. همزمان600 نفر از فعالان سیاسی و مدنی با انتشار بیانیه ای، ضمن حمایت از مهین فهیمی، زهره تنکابنی و امید منتظری، خواستار آزادی آنان شدند.

سید ابراهیم رئیسی، معاون اول قوه قضاییه ضمن اعلام خبر اعدام نه نفر دیگر در روزهای آینده، در عین حال اعلام کرده است "دونفری که اخبرا اعدام شدند و ۹ نفر دیگر که به زودی اعدام خواهند شد قطعا در جریان آشوب‌های اخیر دستگیر شدند و هر کدام به یکی از جریان‌های ضد انقلاب مرتبط بوده و با انگیزه نفاق و براندازی نظام در اغتشاشات حضور یافته‌اند."

ادعاهای رئیسی در حالی صورت می گیرد که آرش رحمانی پور در اردیبهشت و محمدرضا علیزمانی در فروردین ماه بازداشت شده بودند و در زمان انتخابات و وقایع بعد از آن در زندان به سر می بردند و دادسرای تهران نیز دیروز اعلام کرده بود که اعدام آنان ارتباطی با حوادث پس از انتخابات نداشته است.

معاون اول قوه قضائیه همچنین گفته است که برای رسیدگی به جرم برخی خواص منتظر شکایت مردم نیستیم و قطعا با پیگیری مدعی‌العموم به پرونده این آقایان رسیدگی می‌کنیم.

این خط و نشان کشیدن ها و تهدیدها در حالی صورت می گیرد که تاکنون با متهمان پرونده کهریزک برخوردی صورت نگرفته است و دادستان انتظامی قضات، هرگونه قضاوت درمورد سعید مرتضوی را که براساس گزارش کمیته ویژه مجلس، متهم اصلی پرونده کهریزک است، به بعد از صدور قرار تعلیق برای وی موکول کرده است.

همزمان اخبار حاکی از آن است که برخلاف ادعای مسئولان مبنی بر تعلیق حيدري فر(داديار سابق امنيت) و سبحاني(بازپرس دوم امنيت) از قضاوت، این دو نفر به دادسرای انقلاب مستقر در اوین منتقل شده اندو در این دادسرا به کار مشغولند.این درحالیست که حیدری فر و سبحانی، از متهمان پرونده کهریزک هستند که حکم انتقال بازداشت شدگان به این بازداشتگاه مخوف را صادر کرده اند.

محرومیت مادام العمر برای کیوان صمیمی

حکم کیوان صمیمی روز گذشته صادر شد و بر اساس آنچه به وی ابلاغ، او به  شش سال حبس به علاوه محرومیت مادام العمر از فعالیتهای سیاسی محکوم شده است.

اتهامات  اصلی کیوان صمیمی  تبلیغ علیه نظام، و اجتماع و تبانی برای برهم زدن امنیت ملی بوده است.

شرکت در تظاهرات و صدور بیانه علیه سلامت انتخابات نیز از جمله اتهامات کیوان صمیمی مطرح شده بود در حالیکه وی یک روز بعد از انتخابات دستگیر و تمام این مدت در زندان بوده است.

کیوان صمیمی که روز ۲۳ خرداد در منزل شخصی اش بازداشت شده بود، پس از گذشت نزدیک به ۶ ماه به طور موقت و به خاطر حضور در مراسم عروسی دخترش از زندان آزاد شد. برای مرخصی ۱۰ روزه کیوان صمیمی، قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی صادر شد.

 

بازداشت های تازه

نیلوفر لاری پور، خبرنگار چلچراغ، علیمحمد اسلامپور سردبیر نشریه نوای وقت کرمانشاه، وحید و نوید عابدینی و اسماعیل ایزدی خواه، سه فعال دانشجویی بازداشت شدند. پیش از انها نیز علیرضا ثقفی، عضو کانون نویسندگان ایران بازداشت شده بود.

نیلوفر لاری پور شاعر، ترانه‌سرا و خبرنگار نشریه چلچراغ  روز دوشنبه با مراجعه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات بازداشت شد.
به گزارش پارلمان نیوز، ساعت ۶:۳۰ دقیقه روز گذشته از وزارت اطلاعات با این خبرنگار تماس گرفته شد و از او خواستند تا ساعت ۷ به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات مراجعه کند و لاری پور در پی این احضار بازداشت شد.
خواهر نیلوفر لاری‌پور نیز گفت: دوشنبه شب ماموران با خواهرم در منزل حاضر شده و کیس کامپیوتر او و برخی وسایلش را بردند.

وی با بیان اینکه برخورد ماموران بسیار محترمانه و خوب بود اظهار امیدواری کرد:هر چه زودتر مشکل نیلوفر حل شده و به خانه برگردد.

وی در خصوص فعالیت‌های خبری لاری‌پور گفت:ایشان مسئول صفحه ترانه‌های مجله هستند که بیشتر در مورد ترانه‌های مذهبی و ریشه آن در ایران باستان مطلب می‌نوشته است.

 

آزادی دو فعال سیاسی و مطبوعاتی

مصطفی ایزدی و محمدتقی خلجی، روز گذشته آزاد شدند.

مصطفی ایزدی، نویسنده و روزنامه نگار اصلاح طلب است که شنبه شب، پس از 34 روز بازداشت، به قید وثیقه آزاد شد. این روزنامه نگار که روز عاشورا بازداشت شده بود، تمام مدت بازداشت خود را در سلول انفرادی محبوس بوده است.

مهدی خلجی نیز در وبلاگ خود خبر از آزادی پدرش، محمد تقی خلجی داده و نوشته است: پدرم، محمد تقی خلجی، دوشنبه، یکم فوریه به همراه شماری دیگر از زندانیان سیاسی، به قرار وثیقه از زندان اوین آزاد شد. وثیقه، سند خانه‌ی ما در قم است که تنها دارایی پدرم است.

مقامات اطلاعاتی و قضایی، هنوز هیچ اطلاعی درباره‌ اتهامات احتمالی یا زمان برگزاری دادگاه او به خانواده نداده‌اند.

 

آزادی متهمان بی حرمتی به عکس آیت الله خمینی

در حالیکه گفته می‌شد ۶ تن از دانشجویان دانشگاه تهران پس از ۱۶ آذر و در ارتباط با موضوع بی‌حرمتی به تصویر امام خمینی(ره) بازداشت شده‌اند، پس از آزادی ۵ تن از این افراد تا روز گذشته، تنها دانشجوی باقی‌مانده از این افراد نیز آزاد شد.

این در حالی است که به رغم تبلیغات گسترده صداوسیما، دادگاهی برای این افراد ـ که اکثراً غیرسیاسی بوده‌اند ـ برگزار نشده است.

پس از طرح موضوع پاره کردن تصویر آیت الله خمینی در صداوسیما، اکثر جریانات و گروههای سیاسی اصلاح طلب  نسبت به وقوع چنین رخدادی ابراز تردید و محافل خبری نیز از آن به عنوان سناریویی برای سرکوب جنبش سبز باد کرده بودند.

 

بی خبری از وضعیت سردبیر سحام نیوز

پس از گذشت بیش از دو ماه از تشکیل دادگاه محمد داوری، عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران و سردبیر سایت سحام نیوز در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، هنوز هیچ تصمیم قضایی در خصوص پرونده وی اتخاذ نشده است.

به گزارش سحام نیوز برای این فعال صنفی، مدنی وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی صادر شده اما او قادر به پرداخت این مبلغ نیست و همچنان پس از گذشت ۵ ماه در بازداشت به سر می برد. وی معلم یکی از مدارس منطقه ۱۱ تهران بوده و از زمان بازداشت قادر به حضور در کلاس درس نبوده و از این بابت دچار مشکلات کاری و حتی اخراج به علت غیبت طولانی مدت شده است.

از جمله اتهامات محمد داوری فعالیت تبلیغی علیه نظام، اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور و اخلال در نظم عمومی عنوان شده است. وکلای وی، ژینوس شریف رازی و مینا جعفری هستند.

محمد داوری در روز ۱۷ شهریورماه در پی حمله نیروهای امنیتی به دفتر شخصی مهدی کروبی و دفتر حزب اعتماد ملی با حکم جلب صادره از سوی دادستانی تهران بازداشت شد.

 

اعتراض وکیل  زیدآبادی و باستانی

وکیل احمد زید‌آبادی و مسعود باستانی، روزنامه نگاران دربند، نسبت به انتقال موکلان خود از زندان اوین به زندان رجایی شهر اعتراض کرد.

محمد شریف در گفت‌وگو با ایلنا با بیان اینکه اتهام موکلانم به گونه‌ای نیست که‌آنها به حبس در تبعید محکوم شوند، گفت: حبس در تبعید چه براساس قانون باشد و چه براساس فتوا، تنها درباره اتهام محاربه صادق است.

وکیل زیدآبادی و باستانی تصریح کرد: هنوز از اینکه توسط چه مرجعی موکلانم به زندان رجایی شهر منتقل شده‌اند خبری ندارم، اما طبق اصول حقوقی محکوم باید در زندانی تحمل کیفر کند که جرم در آن حوزه قضایی رخ داده است.

وی در پاسخ به این پرسش که آیا حکم مسعود باستانی در مرحله تجدیدنظر قطعی شده است؟ گفت: همچنان این پرونده در مرحله تجدیدنظر است و در مورد پرونده وی هنوز تصمیمی گرفته نشده است.

 

بیانیه 600 نفره

به دنبال دستگیری مهین فهیمی، زهره تنکابنی و امید منتظری، از اقوام سهراب اعرابی که جزوا ولین جان باختگان حوادث پس از 22 خرداداست و همچنین حضور امید منتظری در دادگاه نمایشی، بس از 600 نفر از فعالین مدنی و سیاسی با انتشار بیانیه ای ضمن اعتراض به وضعیت نامعلوم آنان، خواستار آزادی شان شدند.در این بیانیه با اشاره به کشتار سال 67 که در امید منتظری نیز طی آن جان خود را از دست داد، آمده است: بیش از بیست سال از کشتار زندانیان سیاسی در ایران می گذرد و هنوز هیچ پاسخی به خانواده های این زندانیان و نیز افکار عمومی داده نشده است که این افراد چرا و به حکم چه دادگاهی به مرگ محکوم شدند و آیا برای دولتی که در آن سال ها در صدد کسب کامل قدرت بود هیچ گریزی جز کشتار مخالفان وجود نداشت؟پس از گذشت سالها هنوز تعداد دقیق کشته شدگان مشخص نیست و حاکمیت نه تنها تا به حال مسئولیت این فاجعه  و پیامدهای آن را بر عهده نگرفته است ، بلکه حتی در تمام این سالها با برگزاری مراسم یادبودی که از سوی خانواده ها در معروف ترین گور دسته جمعی این زندانیان در خاوران و گورستانهای دیگربرگزار می گردد برخورد کرده اند.از آن سالهای سیاه و خونین دو دهه گذشته است ولی خانواده های قربانیان این فاجعه تاریخی از گزند بی عدالتی ها در امان نمانده اند و سالهاست نه تنها از عمده حقوق اجتماعی خود به عنوان یک شهروند محروم بوده اند بلکه همواره به بهانه های مختلف تحت بازجویی و فشار قرار گرفته اند، اما آنها به جای سرگردانی در دایره خشونت راهی دیگر جستند و در راه دستیابی به صلح  و اجرای عدالت و قانون برای همه مردم فعالیت کردند، آنان چاره کار را در پایان خشونت جستجو می کردند و اکنون دیگر بار اسیر خشونتی شدند که گویا بی وقفه بر سرنوشت آن ها سایه افکنده است.

در ادامه این بیانیه با اشاره به نحوه دستگیری مهین فهیمی آمده است: "در نیمه شب ششم دی ماه 12 نفر از ماموران وزارت اطلاعات به منزل مهین فهیمی  همسر یکی از کشته شدگان دهه شصت و زنی که در این سال ها جز برای صلح فعالیت نکرده است،  هجوم برده و پس از تفتیش منزل او و همسایگان با رفتاری توهین آمیز اقدام به ضبط وسایل شخصی و کامپیوترهای ساکنان این منازل و بازداشت آنان به همراه مهمانانشان کردند.صبح روز بعد زمانی که فرزند مهین فهیمی (امید منتظری)  دانشجوی رشته حقوق دانشگاه علامه طباطبایی که در حوزه فرهنگ و اندیشه  فعالیت می کرده است، به اداره پیگیری اطلاعات مراجعه می کند در آستانه امتحانات آخرین ترم تحصیلیش، توسط ماموران بازداشت می شود. این مادر و پسر سال ها قبل زمانی که مادر فرزند خویش را آبستن بوده نیز مدتی را با هم در زندان گذراندند و اکنون بعد از سال ها باز در کنار یکدیگر در محبس قرار گرفته اند، اما این بار بی خبر از هم". 

در ادامه این بیانیه می خوانیم:"در یکی از همان روزهای ابتدایی دی ماه زهره تنکابنی  یکی دیگر از بازماندگان دهه شصت نیز در منزل شخصی خود  و علی رغم بیماری بازداشت شده است  او همچون دوست و یار قدیمی خود مهین فهیمی همواره برای صلح فعالیت نموده و در این سال ها یکی از مادران صلح ایران زمین بوده است.یکی از زنانی که اگر چه شاهد زندان و شکنجه و کشتار بوده اند اما هرگز رویای صلح را از سر بیرون نکرده اند.آنان در این سال ها صبورانه درد خود را تاب آورده اند  تا فردایی صلح آمیز را برای این سرزمین به ارمغان آورند. اکنون ما امضا کنندگان این بیانیه خواستار پایان فشارهای مضاعف بر بازماندگان کشتار دهه شصت بوده و با توجه به اینکه آنان فعالیتی خارج از چارچوب های قانونی نداشته و جز برای صلح  و اجرای عدالت و قانون، فعالیتی نکرده اند، از تمامی سازمان های مدافع حقوق بشر خواهان حمایت از زهره تنکابنی, مهین فهیمی وامید منتظری و از مسئولان قضایی خواهان  آزادی بی قید و شرط آنان و دیگر زندانیان هستیم.

 

اسامی امضا کنندگان این بیانیه به شرح زیرست:

آذر محلوجیان، آراز فنی، آرزو امید، آرش، نوشابه امیری، آذر جلیلی، آرش بهمنی، آرش حافظی، آرش سلیمانی، آرش کیا، آرش نصیری اقبالی، آرمین مالکی، آزاده ثبوت، آزاده خسروشاهی، آزاده شکوهی، آزاده فرامرزیها، آسام رفعتی، آسیه امینی، آلش صارمی، آمادور نویدی، آوا شكيب، آیدا سعادت، آیدا قجر، آینده آزاد، ابراهيم امدادي، ابراهیم رنجکش، ابولفضل ارکوخانی، احسان صفایی، احمد باطبی، احمد زاهدی لنگرودی، احمد عبدالهی، احمد مصطفی لو، احمد نجاتی، احمد نوری، احمدرضا علی حسینی، اختر قاسمی، اسد شهیار، اسفندیار طبری، اسماعیل ختائی، اصغر نصرتی، اعظم شاهچراغی، افسانه شهره، افسانه گودرزی، اقبال نظرگاهی، اکبر سیف، اکبر محمدی فر، اکرم ابویی، اکرم رفعتی، اکرم محمدی، اکرم مصباح، اکرم موسوی، البرز سربلند، الناز انصاری، الناز ناطقی، الهام کامیابی، الهام هومين فر، الهه صدر، الینا آذری، امید آقابابایی، امید کوهی، امیده سحر، امیر جواهری لنگرودی، امیر حاجی شریفی، امیر رشیدی، امیر مهرمنش، امیر مومبینی، امیر یعقوبعلی، امین حصوری، انور میرستاری، ایرن رضا زاده، بابک امیرخسروی، بابک جانی، بابک حقوقی، بابک خرم، بانو صابری، برزین ایرانی، برومند صادق پور، بلال مرادویسی، بهار امیدوار، بهار خسور، بهار مجدزاده، بهاره افقهی، بهرام امامی، بهروز پورنام، بهروز خليق، بهروز سورن، بهروز فتحعلی، بهروز فدائی، بهروز قاسمی، بهروز معظمی، بهزاد عباسی، بهزاد کریمی، بهمن امینی، بهمن شفیق، بهمن محمدی، بهمن نیرومند، بهنام دارایی زاده، بهنام وفاسرشت، بيتا طاهباز،  بيژن رحمانِيان، بیان محمدی، بیژن کیارسی، بیژن میثمی، پانته آ بهرامی، پاتریک بیلی، پرتو نوری علا، پردیس درخشانده، پردیس رحمان فرد، پرستو دوکوهکی، پروانه مسلمی، پرویز پور، پرویزقلیچخانی، پروین  ضرابی، پروین ابراهیم زاده، پروین اردلان، پروین پیروانی، پروین قاسمی، پریسا، پریسا تنکابنی، پریسا روشنفکر، پریسا عمادیان، پوران شهپر، پويش عزيزالدين، پویا دوستی، پویا عزیزی، پیام  اطیابی، پیام روشنفکر، پیمان پیدار، پیوند باشکندی، ثریا یوسفی، جادی میرمیرانی، جانی خسروآبادی، جعفر ادمین، جعفر بهکیش،  جعفر حسین زاده، جلوه جواهری، جلیل مبشری، جمشید اطیابی، جمشید جزستانی، جهان خلوتی، جیران مقدم

حامد شیبان، حجت نارنجی، حجت نیابلی، حسن عربزاده حجازی، حسن اعتمادی، حسن جعفری، حسن درويش پور،  حسن زهتاب، حسن شمس، حسن نایب هاشم، حسن نظری، حسنی، حسین بابایی، حسین دریانی، حسین ولیزاده، حمزه فراهتی، حمید، حمید حمیدی، حمید رضا عسگری نژاد، حمید کینگ، حمیدرضا برهانی، حمیلا نیسگیلی، خاطره معینی، خدیجه مقدم،  خسرو تجربه کاردانش باقرپور، داود معزمی، داوود نوائيان، دکتر  شهین نوائی،  دکتر حسن مثلی، دکتر رسول رضوی، دلارام علی، دنا بابا احمدی، دنیا راد، راحله ایرانی، راحله حسینی، راضيه زيدي، رامین امن گستر، رامین مسلمیان، رحمان شجاع، رزیتا رجایی، رضا  کاویانی، رضا اسدی، رضا امین، رضا جعفری، رضا جوشنی، رضا چرندابی، رضا دهقان، رضا شهابي، رضا صفری، رضا ظهیری، رضا عفتی، رضا کریمی، رضا مرزبان، رضا نیکفر، رضا همیانی، رضوان مقدم، رفعت لنگرودی، رها عسگری زاده، روح الله شجاع، روزبهان امیری، رويا ديناروند، رویا پازوکی، رویا رودسری، رویا واحدی، ریکاردو آساطور، ریما فریدونی، زارا کیا، زهره اسدپور، زویا موسسیان، زیبا رحیمی، زینب پیغمبرزاده، سارا ایرانی، سارا حبیبی، سارا دهکردی، سارا روزدار، سارا شعر، سارا عظيمي، سارا فدوی، ساسان سترگ، سام الدین ضیائی، ساناز محسن پور، سپیده پور محمدی، سپیده خاکسار، سپیده عباس زاده، ستار آوهنگ، ستاره، ستاره شجاعی، ستاره علوی، سحر جامعي، سروش دشتستانی، سعدی عزمیان، سعید احمدی، سعید ارجمندی، سعید محمد زاده، سعید نیکزاد، سعید ولدبیگی، سلطانی، سمانه عابديني، سهراب خوشبویی، سهراب مختاری، سهيلا مسافر، سهیل حاتمی، سهیل کشاورز، سهیلا گلشاهی، سوسن شعبانی، سوسن کولیوند، سيامک سلطانی، سیامک مؤیدزاده، سیاوش دریایی، سیاوش فرجی، سیاوش کوهرنگ، سیاوش محمودی، سیما حسین زاده، سیما محضری، سیمین اصفهانی، سیمین رادمنش، سیمین مرعشی، سینا انصاری، شاهین انزلی، شبنم ایرانی، شكوفه سخی، شکوفه منتظری، شکوه ش، شهاب الدین شیخی، شهاب سیروان، شهاب فیضی، شهاب مولوی، شهباز نخعی، شهرام رفیع زاده،  شهرزاد صادقی، شهریار آهی، شهلا ابقری، شهلا بهاردوست، شهلا فرید، شيما فرزادمنش، شیرین صوفی، شیرین فامیلی، شیرین فدوی،

 صادق کار، صادق کشاورز، صادق ناهومی، صبری نجفی، صحرا آزاد، صدیقه پاک ضمیر، صفا بهرام، صفا مرادی، طاهره امام قلی، طاهره سوری، طلعت تقی نیا، عباس شکری، عباس فرد، عباس مظاهری، عذرا اباذری، عذرا طبری، عسل اخوان، عسل تقی پور، عشا مومنی، عفت ماهباز، علي رضاجباري، علي مشمولي، علي معظمي، عليرضا اخوان، علی اشرف یاراحمدی، علی اکبر خسروشاهی، علی پور نقوی، علی توفیق، علی حسنی، علی دروازه غاری، علی دشتی، علی س، علی ساکی، علی ستاری، علی صادقی، علی صمد پوری، علی طایفی، علی عاشوری، علی کلائی، علی ماهباز، علی مختاری، علی مغازه ای، علی ملک زاده،  علی موسوی، علی ندیمی، علیرضا پورنوروز، علیرضا حیرتی، علیرضا صادقی، علیرضا منصوبی، غلام حسین عسگری، فائزه محسنی، فائزه منزوی، فاطیما آرا، فخری شادفر، فراز صفوی، فرامرز سبزعلی زاده، فرامرز شیراوند، فرج الله برجیان، فرح خلیل نژاد، فرحناز محمدی، فرخ قهرمانی، فرخنده جبارزادگان، فرداد پورمند، فردوس تاجدینی، فرزانه ايل بيگي، فرزانه سوری، فرزانه شریفی، فرزانه عظیمی، فرزین آصفی، فرزین شریفی، فرشته صوفی، فرشته فراهانی، فرشته قاضی، فرشته مجیدی، فرشید، فرشین کاظمی نیا، فرنگیس ایرانی، فرنگیس بایقره، فرهاد رها، فرهاد فرجاد، فروزان عبدرزاده، فریبا تحقیقی، فریبا حمیدی، فریبا مجد، فریبا هادی زاده، فریبرز شمشیری، فریده آزاد، فریده پور عبدالله، فریده رضایی، فریده یزدی، فریدون رمضانی، فرین فخاری، فواد محمودی، فیروزه راد، فیروزه مهاجر، قاسم ارسیان، قدسی سرمست، کارن جواهري، کامران احمدی، کامران پارسایی، کامران طاهباز، کاوه آهنگری، کاوه بنایی، کاوه قاسمی کرمانشاهی، کاوه مظفری، کاوه یغمایی، کبری کریمی، کریم پورحمزاوی، کریم دیناروند، کسری شیخ، کولیایی، کیانا حسینی، کیانا مالکی، کیخسرو خسروپرویز، گلرخ جهانگیری، گلناز خواجه گیری، گلناز ملک، گوهرشميراني، گیتی سلامی، ليدا صدرالعلمايي، لیلا آرا، لیلا اصلانی، لیلا انصاری، لیلا جدیدی، لیلا منصور، لیلا نظری، ماریا رشیدی، ماشاله سلیمی، مانا علوی، مازیار پ، ماندانا کایدی، مبین حوتک، مجتبی عابدینی، مجید تمیمی، مجید جعفری هرستانی، مجید عبدالرحیم پور، محبوبه حسین زاده، محبوبه کرمی، محسن خوشبین، محسن نژاد، محمد بهشتی، محمد تک دهقان، محمد شمس، محمد شیرازی، محمد طرفه نژاد، محمد علی اصغری، محمد فلاح نيا، محمد ق، محمد کلاهی، محمد محمدی، محمدرضا یدک، محمدرضاراعی، محمود عراقی، محمود ارغوان، محمود خلیلیان، محمود علوی، محمود کرد، محمود معمار نژاد، مرتضی صادقی، مرجان افتخاری، مرسده محسنی، مرضیه بخشی زاده، مرضیه مهاجر، مروارید مناهی، مريم زندي، مریم امیری، مریم حبیبی، مریم حقیقی، مریم رام، مریم نوری، مژگان ثروتی، مسعود خدادادی، مسعود رسا، مسعود سرابچیان، مسعود شب افروز، مسعود فتحی، مسعود کرمی، مصطفی بیگلری، مصطفی محمدرضایی، مقصود صالحی، ملودی دادرسان،  ملیحه پویا بهار، مناف عماری، منصوره بهکیش،  منصوره خسرو شاهی، منصوره درزی، منوچهر راستا، منوچهر شهرکی، منوچهر لرستانی، منيژه نجم عراقي، منیره کاظمی، منیژه احمدی، مه ناز طالبی طاری، مهدی ابراهیم زاده، مهدی احمدلو، مهدی حسینی، مهدی شوقی، مهدی فتاپور، مهدی ماهباز، مهدیه صالح پور، مهدیه طایفه کلهری، مهرآفرین ثابتیان، مهران ادیب، مهران کشاورز، مهرداد دادرسان، مهرداد درویش پور، مهرداد گیلانی، مهرداد مهران، مهرداد نای داوودی، مهرگان پسگویی، مهرنوش اعتمادی، مهری جعفری، مهری معمارحسینی، مهسا شکرلو، مهشید معتضدی، مهناز دشتی، مهناز ده بزرگی، مهین جوشک، مهین خدیوی، مونا محمد زاده، ميتراابراهيمي، ميلا مسافر، میترا خلعتبری، میترا یوسفی، میثم اخوان، میرعلیرضا میرمویدی، میلاد زرکری، میلاد م، مینا خانی، مینا مشکات، مینو فروغ، مینو همیلی، میهن قریشی- جزنی، نادرساده، نازلی فرخی، نازنین پروین، نازی عرفانی، ناسیه صوفی، ناصر اشجاری، ناصر رحمانی نژاد، ناهید جعفری، ناهید میرحاج، ناهید ناظمی، ناهید نصرت، نیلوفر سنندجی زاده، نبی صمیمی، ندا اقبالی، ندا حق، ندا منابادی، نرگس ساجدی، نرگس مقدم، نسرين چنگيزيان، نسرین بصیری، نسرین حمیدی، نسرین صادقی، نسرین عباسی، نسیم روشنایی، نسیم سلطان بیگی، نصور نقی پور، نقی حمیدنیا، نقی حمیدیان، نگار مرتضوی، نهال شرفی، نوشين  كشاورزنيا، نوشین شاهرخی، نويد محبي، نيما نامداري، نیره توکلی، نیکزاد زنگنه، نیلوفر گلکار، نیما حیدری، نیما علوی، هادی ابراهیمی، هادی قادری، هادی میرمویدی، هانا دارابی، هایده تابش، هایده دراگاگی، هایده راوش، هدا امینیان، هدی جوانمرد، هدیه آسمانی، هما علیزاده، هما مرادی، هوشنگ حسین پور، هوشنگ ديناروند، هژیر پلاسچی، هادی معینی، وحید آرال، وحید میرشکار، وحیده محمودی، وحیده مولوی، وهاب انصاری، وهاب دوستی دوکوشکانی، ویدا  بیگلری، ياسمن نيلفروشان، یاسمن صوفی، یاور خسروشاهی، یوسف احمدی، یلدا نادری، یوسف فاطمی

 


خشونت و دفاع مشروع

عباس عبدي

رويدادهاي چند ماه گذشته ايران بويژه حوادث عاشورا موجب شد كه بحث خشونت و خشونت‌گريزي در سطح نظري پيشين باقي نماند و مباحث نظري به محك و تجربه عملي درآيد تا معلوم گردد كه آموزه‌هاي نظري هنگام عمل تا چه حد رعايت مي‌شود. يكي از مسايلي كه از سوي برخي صاحب‌نظران مطرح شد، تئوريزه كردن برخي رفتارها در ذيل عنوان دفاع مشروع بود. به نظر بنده شايد این صاحب‌نظران محترم ـ‌كه به سهم خودم براي برخي از آنان احترام بسيار قايل هستم‌ـ تا حدي تحت تأثير فضاي سياسي موجود آگاهانه يا ناآگاهانه ـ‌پوزش از اين جسارت‌ـ قصد داشته‌اند كه رفتارهاي مذكور را توجيه كنند، در حالي كه به نظر من وظيفه تك‌تك ماست كه نسبت به هر خطايي بويژه نزد كساني كه خود را با آنان همراه‌تر و همدل‌تر مي‌دانيم، حساس باشيم. ترديدي نيست كه جريان سیاسی موجود دچار نقاط ضعف و قوتي هست، اما اگر بنابر ملاحظاتي نقاط ضعف آن گفته نشود، اين نقاط ضعف توانايي آن را دارند كه به سرعت تكثير و تثبيت شوند و به جزء جدايي‌ناپذير جنبش سياسي تبديل شوند و ديگر هيچ كس نتواند آنها را اصلاح نمايد. در اين يادداشت مي‌كوشم تا حدي اين نگاه توجیه گر خشونت را نقد كنم. اميدوارم كه از جاده انصاف خارج نشوم.

اصطلاح دفاع مشروع در حقوق جزا به كار برده مي‌شود. استفاده از اين اصطلاح كه در روابط و درگيري‌هاي شخصي مصداق دارد، در حوزه سياست، خطاست، زيرا در حوزه سياست، رفتارها جمعي است، و بايد واجد مشخصه جمعي باشد، و نمي‌توان آن را به يك عمل فردي فرو كاست. مثلاً اگر كسي به صفت فردي به من يا شما خواننده محترم يا هر كس ديگري حمله و هر یک از ما را مضروب كند يا قصد مضروب كردن ما را داشته باشد، ما چه واکنشی مي‌توانيم انجام دهيم؟ به لحاظ حقوقي ـ‌البته تحت شرايطي‌ـ هر يك از ما حق دفاع از خود را داريم، اما هر نوع واكنش دیگري هم كه انجام دهيم، اگر به لحاظ اخلاقي براي وجدان خودمان موجه باشد، شاید قابل دفاع باشد، اما به لحاظ حقوقي دفاع مشروع شرايطي دارد. از جمله بايد دفاع متناسب با حمله باشد، امكان فرار يا اخذ كمك از نيروهاي قانوني فراهم نباشد. حال اگر حمله‌كننده نيروي دولتي باشد، چه مي‌توان كرد؟ در اين صورت اثبات دفاع مشروع پيچيده‌تر است و توجيه رفتار متقابل در ذيل اين عنوان مشكل خواهد بود، حتي اگر نيروهاي مذكور از حدود اختيارات و وظايف خود تجاوز كرده باشند.
اما اگر عده‌اي سياسي در جريان تظاهرات خياباني مورد تهاجم قرار گيرند، آيا مي‌توان از عنوان دفاع مشروع براي توجيه مقابله به مثل استفاده كرد؟ شايد بتوان واكنش يك جوان را در برابر چنين رفتاري به صفت فردي درك كرد، اما قطعاً نمي‌توان و نمي‌بايد آن را توجيه كرد، زيرا چنين واكنشي بايد مستلزم صدور مجوز رهبري تظاهرات باشد. پيش‌فرض حضور در چنين مراسمي، تبعيت و اطاعات از رهبري سياسي دعوت‌كننده است. شايد گفته شود كه چنين رهبري در واقعيت خارجي تظاهرات خياباني تهران وجود ندارد، در اين حالت بايد گفت كه پس برحسب كدام مجوز اخلاقي بايد در چنین كنش سياسي كه كنشي جمعي است حضور يافت؟ در اين صورت آيا هر فرد شركت‌كننده حق هرگونه انجام هر کنش و واکنشی را دارد يا خير؟ مثلاً مي‌تواند با خود اسلحه حمل كند تا در صورت مورد حمله واقع شدن، مقابله به مثل يا دفاع كند؟ اگر بلي آيا نتايج چنين اقدامي قلب ماهيت كل تظاهرات و رفتن دود آن به چشم سايرين نخواهد بود؟ اگر كسي حق چنين اقدامي را ندارد، چگونه است كه به او حق داده مي‌شود كه مثلاً با سنگ يا چوب حمله كند، اما با اسلحه يا چاقو نه؟ در كنش جمعي سياسي، نمي‌توان وظايف را چنان سيال و شناور تعريف كرد كه تعيين حد و حدود آن را افراد شخصا تعيين كنند.
بعلاوه فرض كنيم كه چنين حقي هم به افراد داده شود، آيا حاضريم تبعات آن را بپذيريم؟ وقتي كه فرد يا افرادي، پليس باتوم به دست را بزنند، به طور طبيعي دفعه بعد پليس با سلاح گرم خواهد آمد، آيا چنين نتيجه‌اي را مي‌پذيريم يا خير؟ از همه مهمتر اسلحه واقعي مردم تظاهركننده مقابله به مثل و زدن نيست، اين اسلحه‌اي است كه قوي‌تر از آن در دستِ طرفِ مقابلِ چنين مردمي است، و اگر مردم چنين سلاحي را بكشند، از ابتدا شكست خورده تلقي خواهند شد، زيرا قوي‌تر از آن را طرف مقابل خواهد كشيد و مردم را در اين تقابل شكست خواهد داد. در اين صورت ممكن است مردم نيز مجبور شوند براي مقابله به مثل بيش از پيش بر اين سلاح متكي شوند، كه نهايت امر رودررويي و درگيري خواهد بود، و آنچه كه در این میان پيروز خواهد شد، خشونت و زور عريان است، و كساني هم جلودار و رهبري هر يك از دو جریان را به دست خواهند گرفت كه در كاربرد اين سلاح تواناتر هستند و از اين مبارزه هرچه درآيد، خير و صلاح مردم و جامعه بيرون نخواهد آمد.
بنابر این اگر مردمي كه در معرض تعدی قرار مي‌گيرند، قادر شوند كه مقابله به مثل خود را در قالب دفاع مشروع توجيه كنند، در اين صورت كاري جز بالا بردن سطح خشونت انجام نداده‌اند، و ديگر نمي‌توانند خشونت‌پرهيزي را ويژگي رفتار سياسي خود معرفي كنند، قدرت جنبش‌هاي خشونت‌پرهيز، در توان آنان در خشونت‌پرهيزي و تحمل خشونت و بردباری در برابر آن است. حتي ممكن است كه در برابر حملات شديد هم كوچكترين واكنشي نشان ندهند و تنها راهي كه مي‌تواند خشونت طرف مقابل آنان را ناكارآمد و خنثي كند، همين كتك خوردن و مقابله به مثل نكردن است. چيزي كه روح و ذهن خشن‌ترين افراد را هم تسخير مي‌كند، اين رفتار است، به همين دليل است كه اگر كسي بخواهد، مجادله خود با مخالفان را با خشونت فيصله دهد، بهترين راه است كه مخالفان خود را با انواع ترفندها به جاده خشونت بكشاند، در اين صورت خشونت به صورت پله‌اي و گام به گام تشديد و درجه آن به سرعت افزايش خواهد يافت.
نكته كليدي‌تر براي فهم خشونت‌پرهيزي اين است كه خشونت را نبايد به خشونت فيزيكي محدود كرد. اتفاقاً در موارد زيادي خشونت زباني منشاء خشونت فيزيكي است يا حداقل آن را موجد و تشديد مي‌كند. دروغ، توهين و فحاشي، مسخره كردن؛ آثار تخريبي كمتري از خشونت فيزيكي ندارند. براي مثال در روابط خانوادگي اين نكته به خوبي ديده مي‌شود. همسر يا فرزندان در بسياري از موارد نسبت به توهين، فحاشي، مسخره كردن حساسيت بيشتري از خشونت فيزيكي دارند، بويژه آنكه خشونت زباني علنی و در حضور ديگران انجام شود. ترديد نبايد داشت كه خشونت موجود در اظهارات، شعارها و سياه و سفيد كردن، دوقطبي كردن افراد، و مجاز شدن زدن هر اتهام يا دشنامي عليه ديگران، عامل مهمي در تشديد خشونت يا موجه كردن اعمال خشونت نزد بسياري خواهد بود.
در اين ميان ممكن است گفته شود كه اين رفتارها واكنشي بوده است. اين پاسخ قابل فهم است، اما قابل قبول نيست. چرا؟ اگر در خيابان يك نفر به ديگري توهين كند، و مثلاً فحش بدهد، پاسخ نفر مقابل چه خواهد بود؟ اگر با منطق آماري اظهار نظر كنيم، قابل درك است كه تعداد زيادي از افراد مورد اتهام يا توهين پاسخ متقابل می دهند و احتمالاً كار مجادله بالا می گيرد و ممکن است به زد و خورد تبديل شود اگر در 80 درصد از موارد چنين اتفاقي رخ دهد، تعجب نخواهيم كرد، زيرا واكنش افراد را برحسب احساسات و امور شخصي آنان مي‌توان حدس زد. اما حتماً در صفحه حوادث روزنامه‌ها خوانده‌ايد كه در برخي از اين مجادلات كار بجاهاي باريك كشيده و حتي يكي از طرفين كشته مي‌شود. بنابراين گرچه واكنش مذكور قابل فهم است، اما از منظر عقلانی چندان قابل دفاع نيست، چون عوارض بعدي آن معمولاً به گونه‌اي است كه موجب پشيماني مي‌شود. در هر حال هر یک از این افراد مجاز و مختارند كه برحسب خواست و احساسات و علايق خود تصميم بگيرند و واكنش نشان دهند. اما در سطح سياسي، بروز اين واكنش‌ها حتي در سطح جمعي هم درست نيست، چه رسد به اينكه به صفت فردي چنين واكنش‌هايي بروز داده شود، زيرا استقلال تعيين خط‌مشي را از رهبري سياسي سلب مي‌كند و در درست جناح رقيب قرار مي‌دهد، و آنان خواهند بود كه با رفتار خود تاكتيك و سپس استراتژي مقابل خود را تعيين مي‌كنند. در اين يادداشت موضوع به صورت كلي و تا حدی خلاصه عنوان شد، شايد بهتر باشد كه در ادامه مباحث مشابه وارد جزييات و نقد موردي هم شد.


4200 متقاضی و امکانات محدود

فرشته قاضي

کودتای انتخاباتی 22 خرداد و وقایع خشونت بار بعد از آن، خروج هزاران ایرانی از کشور را به دنبال داشت؛ ایرانیانی که به دلیل نداشتن امنیت جانی یا ترس از زندان و شکنجه، راه خارج را در پیش گرفته اند. براساس آمار کمپین بین المللی حقوق بشر بیش از 4200 نفر فقط از خرداد تا آذر امسال از ایران خارج شده و تقاضای پناهندگی به کشورهای غربی را کرده اند.از این تعداد بیش از 50 نفر روزنامه نگارند.

از میان پناهجویان تعدادی توانسته اند خود را به  امریکا یا کشورهای اروپایی برسانند اما افرادی که از راه ترکیه و عراق از کشور خارج شده اند، با شرایطی غیرقابل انتظار رو به رو شده اند. "روز" در این گزارش به بررسی وضعیت این پناهجویان و انتقادات آنها از نهادهای حقوق بشری می پردازد و همچنین در گفتگو با مسئولان و سخنگویان برخی از این سازمان های حقوق بشری، این مشکلات را بررسی میکند.

روزنامه نگاران و فعالان سیاسی پناهجو می گویند: "برای سازمان های حقوق بشری قهرمان مرده را عشق است و تا وقتی درایران در خطر هستیم اطلاعیه میدهند اما اکنون که ناچار به خروج از کشور شده ایم هیچ کمکی نمی کنند".

در مقابل این سازمان ها نیز معتقدند که کار آنها تنها اطلاع رسانی و تهیه گزارش درباره وضعیت حقوق بشر در ایران است و در عین حال با ارائه تاییدیه و توصیه نامه و برخی امکانات مالی محدود به کمک پناهجوها می شتابند.

 

وضعیت پناهجویان در ترکیه و عراق

کسانی که برای پناهندگی وارد ترکیه و عراق می شوند، از طریق کمیساریای عالی پناهندگان در این دو کشور درخواست پناهندگی میکنند. اما این روند چقدر زمان می برد و چگونه طی می شود؟ یکی از فعالان جنبش زنان که از دو ماه پیش در ترکیه به سر می برد، به این سئوال چنین ب پاسخ می گوید:دوروز بعد از ورود به ترکیه  به یو ان (کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل)  مراجعه کردم که تشکیل پرونده دادند و وقت مصاحبه  برای 22 فوریه،  یعنی در حدود دو ماه و نیم دیگر دادند. البته طوری که متوجه شدم وقت مصاحبه ها را در چند ماه اخیر از پنج تا هشت ماه تعیین می کنند. اما با توجه به وضعیت اضطراری و فوریت پرونده ممکن است کمی روند کار را تسریع کنند؛ به من به دلیل اینکه هنوز آثار زخم و کبودی را روی بدنم داشتم زودتر وقت دادند.

وی توضیح میدهد: روند کار این است که پرونده را ثبت می کنی و بعد وقت مصاحبه تعیین می کنند. بعد متقاضی را به پلیس شهری که خود تشخیص می دهند، معرفی می کنند. آن وقت باید در فاصله مدتی که از اسکان در آن شهر تا زمان مصاحبه  اصلی و استقرار در این کشور دارید ـ بدون اینکه امکان کارکردن داشته باشید ـ هزینه های اقامت در ترکیه را بپردازید. این هزینه ها آنقدر سرسام آور هستند که برای آدم هایی که امکان مالی ندارند، کاملا فلج کننده و کمر شکن است، مخصوصا هزینه  مسکن و سوخت و آب و برق و گاز و...

این فعال جنبش زنان با بیان اینکه "هیچ نظر مثبتی بین پناهجو ها نسبت به سازمان ملل وجود ندارد و همه شاکی هستند"، می افزاید: تعداد زیادی پناهجو بعد از از انتخابات  به ترکیه آمده اند و سازمان ملل با حجم زیادی از پرونده های جدید مواجه است، اما در مقابل این اتفاق، هیچ عکس العمل و یا واکنشی نشان نداده که حاکی از توجه به این شرایط اضطراری و ویژه باشد؛یعنی هیچ تجدید آرایشی در نیروی انسانی و خدمات خود که نداده هیچ،  بلکه با پناهجوها طوری برخورد می کند که انگار همه دروغ میگویند و پرونده سازی کرده اند و....

وی در خصوص نقش سازمان های حقوق بشری و کمک این سازمان ها به پناهجویان می گوید: اینجا من هیچ اثر و ردی از سازمان های حقوق بشری ندیدم که موضوع پناهنده ها برایشان مهم باشد و پیگیر باشند و عملا درگیر کمک شوند. در واقع اگر پناهجویی نیاز به کمک داشته باشد باید با کلی بدبختی یک راه تماسی با این سازمان ها پیدا کند که تازه اول دردسرست چون باید به همه ثابت کنید که مستحق دریافت کمک های حقوق بشری هستید. اما گاهی وقت ها طبق درخواست افراد، این امکان وجود دارد که توصیه نامه هایی برای سازمان ملل و کمیساریای عالی پناهندگان بفرستند و شما را تایید کنند. این مساله در نگاه سازمان ملل البته تاثیر خوبی خواهد داشت چون همانطور که در ایران همه متهم هستند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود، در ترکیه و یو ان هم، همه دروغ گو هستند مگر اینکه بتوانند خلاف آن را ثابت کنند.

وی می افزاید: شاید بد نباشد که سازمان های حقوق بشری، کمی از بعضی از افراد و ایرانیان داوطلب کمک به پناهجوها در ترکیه یاد بگیرند. در تمام این مدت دو ماه، بارها تماس هایی از طرف افرادی از ایرانیان خارج از کشور داشتم  که تمایل دارند به پناهجوها کمک کنند ولی نمی دانند که این کمک ها را از چه طریقی می توانند به دستشان برسانند؛ اینجا اگر همین سازمان های حقوق بشری نقش حلقه واسطه برای دریافت و توزیع عادلانه این کمک ها را که آماده ارسال هستند، ایفا می کردند شاید کمی نسبت به حضور و نقش انها امیدوارانه تر حرف می زدم اما ظاهرا هیچ چیزی نمی تواند خواب خوش سازمان های حقوق بشری را آشفته کند.

این فعال حقوق زنان در تشریح وضعیت خود و کسانی که همچون او ایران را برای گرفتن پناهندگی ترک کرده اند، می گوید: اینجا نه من و نه هیچ کدام از پناهجوهای دیگر وضع مناسبی نداریم. صرف نظر از بلاتکلیفی و شوک روانی که در اثر خروج بالاجبار از کشور و آوارگی ناخواسته دچار آن هستیم،  مشکلات در ترکیه انقدر زیادست که شرح آن مثنوی هفتاد من می شود،  به هر حال عمده ترین مشکلات این است که آدمی که پناهنده می شود،  بدون پول بیرون می آید و در شرایط اضطرار آخرین گزینه را برای زنده ماندن و تامین حداقل امنیت جانی انتخاب کرده است. بعد از ثبت پرونده در یو ان،  بدون آشنایی به زبان و بدون اینکه کسی کمک کند باید خانه ای پیدا کرد که هزینه اجاره خانه از یک طرف و هزینه های سوخت، آب، گاز و کلا شارژ بسیار بالاست.. غیر از اینها هزینه های درمان و خدمات رفاهی هم سرسام آورست.

اما این فعال حقوق زنان تنها کسی نیست که در این زمینه انتقاد میکند. روزنامه نگاران و فعالان سیاسی که در ترکیه و عراق هستند نیز همین انتقادات را نسبت به این سازمان ها مطرح میکنند و خواهان کمک بیشتر از سوی این سازمان ها هستند. آنها در گفتگو با "روز" می گویند از این سازمان ها توقع دارند در کوتاه شدن زمان اخذ پناهندگی و همچنین از نظر مالی به آنها کمک کنند.

 در عراق اما وضعیت بدتر از ترکیه است؛ یکی از روزنامه نگارانی که اکنون در عراق به سر می برد به "روز" می گوید: اینجا نیز به نوعی زندگی مخفی داریم چون به صورت غیرقانونی وارد این کشور شده ایم. تمام شبانه روز را در منزل دوستانی که به ما پناه داده اند سپری میکنیم تا موعد مصاحبه مان در سازمان ملل برسد.

  این روزنامه نگار که منتظر تاریخ مصاحبه اش در کمیساریای عالی پناهندگان در سازمان ملل است می افزاید: ایرانیان بسیاری متقاضی پناهندگی شده اند؛ کار دشوار و طولانی است؛مااز طریق چند سفارت خانه ها اقدام کرده ایم ولی هنوز نتیجه ای حاصل نشده است.

او نیز از سازمان های حقوق بشری به شدت انتقاد دارد و می گوید تنها کاری که برای ما می کنند این است که برای سازمان ملل تاییدیه میدهند و تایید میکنند که ما استحقاق اخذ پناهندگی را داریم و غیراز این هیچ کمک دیگری نمی کنند.

 

پاسخ گزارشگران بدون مرز به این انتقادات

اما سازمان های حقوق بشری از کمبود امکانات مالی و همچنین اختیارات کم خود در کمک به پناهجویان می گویند. رضا معینی، مسول بخش ایران سازمان گزارشگران بدون مرز با بیان اینکه قوانین پناهندگی، قوانین مشخصی است، به "روز" میگوید: ما با خروج گسترده روزنامه نگاران مواجه شده ایم؛حال نمی توانیم به کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل زیاد فشار بیاوریم و یا امر کنیم.کاری که ما می توانیم بکنیم این است که درباره روزنامه نگاری که مورد تهدید قرار گرفته، تاییدیه و توصیه نامه برای این کمیساریا می فرستیم و در خواست می کنیم به پرونده این روزنامه نگار رسیدگی شود اما این کمیساریا می تواند توصیه ما را بپذیرد یا نپذیرد و هیچ اجباری در پذیرش توصیه ما ندارد.

وی با توجه به خروج همزمان تعداد زیادی روزنامه نگار از ایران می گوید: برخی از این روزنامه نگاران مورد تهدید واقع شده اند و ما تقاضای همکاری و استمداد فوری کرده ایم اما این تقاضا فقط در حد توصیه است و هیچ کار دیگری نمی توانیم انجام دهیم؛ باید پروسه پناهندگی طی شود.

معینی سپس تاکید می کند که: ما اول تشکیل پرونده می دهیم و سعی میکنیم افراد را شناسایی کنیم و این هشدار را جدی می گیریم که رژیم برخی از نیروهای امنیتی خود را به عنوان پناهجو به ترکیه یا عراق فرستاده تا جاسوسی کنند.ما باید بدانیم فرد واقعا روزنامه نگار هست و از طرف دیگر به دلیل فعالیت های مطبوعاتی مجبور به کشور وطن شده است.

مسول بخش ایران سازمان گزارشگران بدون مرز سپس با اشاره به اخذ ویزای "آزادی" برای تعدادی از روزنامه نگاران می گوید: ما از کشورهای مختلف تقاضای ویزای آزادی کردیم؛ برخی از این کشورها پدیرفتند و برخی نپذیرفتند و تاکنون 36 نفر را به مناطق امن منتقل کرده ایم و 10 ویزای آماده نیز داریم. تعداد دیگری نیز هستند که ویزای آنها در دست بررسی است اما در هیچ کدام از این پرونده ها ما دخالت مستقیم نداشته ایم بلکه فقط لیست تهیه کرده و به کشورهای مختلف داده ایم و آن کشورها هستند که می پذیرند یا نمی پذیرند.

وی در عین حال از اولویت های سازمان متبوع خود درباره روزنامه نگاران پناهجو سخن  می گوید. روزنامه نگارانی که همراه خانواده هستند و کودک کوچکی به همراه دارند و روزنامه نگارانی که بیمار هستند به گفته معینی، در اولویت قرار دارند.

وی درباره کمک های مالی نیز می گوید: سازمان ما یک سازمان مستقل است که از هیچ دولتی، پول نمی گیرد؛ این واقعیت که این بچه ها در شرایط بدی هستند هیچ اجباری برای سازمان های حقوق بشری ایجاب نمی کند چون این سازمان ها هیچ گونه امکان مالی ندارند و نمی توانند به کسی به صورت ماهانه پول بدهند چنانچه خود کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل هم چنین امکانی ندارد. اما با این حال تاکنون پول هواپیمای 36 نفری راکه به نقاط امن منتقل کرده ایم، پرداخته ایم و اکنون نیز پول هتل آنها را ما می پردازیم. به تعدادی از بچه ها در کشورهای مختلف نیز کمک مالی کرده ایم و حتی یک مورد هم نیست که تقاضای کمک شده باشد، اما ما نکرده باشیم؛در عین حال باید توجه داشت که این کمک ها نیز از طریق فراخ


0 comments:

ارسال یک نظر