۱) بنده این چهار خط را به عنوان یک ایرانی و کوچکترین عضو این جنبش مینویسم. از طرف دیگر برای آقای موسوی هم نه قداستی قأیلم و نه ریاستی. ایشان در این چند ماه فداکاریهایی کرده اند و جان و رفاه خود و خانواده خود را به خطر انداخته اند که بنده به سهم خود متشکرم.
۲) جنبش سبز از دستجات و گروههای مختلفی تشکیل شده با باورهای متفاوت. ما باید این واقعیت را بپذیریم و به این گوناگونی باورها احترام بگذاریم. اما باید این حقیقت را هم قبول کنیم که بدون یک حد اقل خواستههای مشترک، جنبشی در کار نخواهد بود و اتحاد و انسجام این حرکت از هم خواهد پاشید. به گمان من حد اقل خواسته مشترک استقرار حکومتی دمکراتیک است که به آزادیها و حقوق فردی و جمعی تمام ایرانیان، از هر قوم و مذهب، چه مرد و چه زن احترام بگذارد.
۳) بیانیه اخیر آقای موسوی اگر فقط بیان نظر ایشان بود بنده در کمال تاسف سکوت اختیار میکردم، اما ایشان آنرا خواسته جنبش سبز معرفی میکنند و از این جهت بر همه کسانی که در این جنبش شرکت دارند لازم است نظر خود را در باب فرمایشات ایشان بیان کنند. اولین عرض بنده این است که ایشان بر اساس کدام اطلاعات و آماری میفرمایند که نظرات ایشان نظرات جنبش سبز است؟
۴) دلیل دیگری که بنده سکوت در باره فرمایشات ایشان را جایز نمیدانم تناقضاتی است که در بیانیه ایشان به چشم میخورد. مثلا ایشان به عنوان درخواست اول خود میفرمایند:"اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائیه."
آقای موسوی، از کدام مجلس و قوه قضاییه صحبت میکنید؟ از دو دستگاه ضد مردمی که تیول لاریجانیهای فاسد است؟ از قوه قضاییهای که شریفترین فرزندان این مملکت را به بند کشیده و به شکنجه گاه برده؟ از قوه قضاییهای که نفس روزنامهها و روز نامه نگاران را بریده؟ از قوه قضاییهای که رئیس جنایت کارش آزادیخواهان جنبش سبز را وابسته به خارجی میخواند و به زندان و اعدام تهدید میکند؟ به قوه مقننهای که احمدی نژاد متقلب دروغ گوی جرثومه فساد را رسما رئیس جمهور ایران میداند؟ که رئیسش همین دو روز پیش خواستار مجازات مردم دلاوری شد که روز عاشورا به دست سپاه ظالمان شهید شدند چون حقوق انسانی خود را طلب میکردند؟ اگر از ماهیت این دو قوه مطلعید، چرا چنین اطلاعیهای میدهید؟ اگر از ماهیت این دو قوه آگاهی ندارید، واقعا باید از شما قطع امید کرد.
جای دیگر میفرمایید:"تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخاباتها به نوعی که اعتماد ملت را به یک رقابت آزاد و منصفانه و بدون خدعه و دخالت قانع سازد . این قانون باید شرکت همه ملت را علیرغم تفاوت در آراء و اندیشه ها تضمین کند و جلوی دخالت های سلیقه ای و جناحی دست اندرکاران نظام را در همه سطوح منتفی سازد . مجالس اولیه انقلاب می تواند به عنوان الگویی مورد توجه قرار گیرند." چنان قانونی را شورای نگهبان رد میکند. همان مجالس اول انقلاب هم بیان نظرات مختلف نبود و فقط دایره خودیهایش کمی گسترده تر بود. امروز که جای خود دارد. این حکومت حتی به نهضت آزادی که تا مغز استخوان اسلامی است اجازه فعالیت نمیدهد، حالا تصور میفرمایید که جنتی و باندش به ایرانی سکولار اجازه میدهند کاندیدای مجلس شود؟ محض رضای خدا توضیح بدهید که این چگونه با وجود ولایت مطلقه فقیه و شورای نگهبان ممکن است؟ اگر چنین انتخاباتی در چهارچوب این قانون اساسی ممکن بود که کار ما به اینجا نمیکشید.
شاید شما به دنبال تغییر اسم هستید و نه تعویض رسم. اگر اینچنین است بفرمائید. حق شماست که خواستههای خود را داشته باشید، و حق ماست که اهداف خود را دنبال کنیم. من همیشه به این معتقد بودهام که جنگ اول به از صلح آخر است. زمان انقلاب ۱۳۵۷ ما خواستیم دلا دلا شتر سواری کنیم، پوستمان را کندند. امروز راست و پوست کنده میگوییم به کمتر از حکومت دمکراتیک و حقوق انسانی خود رضایت نمیدهیم. حتی اگر در اقلیت بودیم (که به گمان من نیستیم) نفاق نمیکردیم و حقمان را میطلبیدیم. پس لطف کنید و بگویید ما "خودی"
0 comments:
ارسال یک نظر