سیاست تازه حاکمیت

حسین جعفری

با آشکار شدن اختلافات عمیق بین رهبری-اصول گرایان از یک سو و احمدی نژاد وگروه او ازسوی دیگر، به ویژه پس از برکناری مصلحی توسط احمدی نژاد وگماردن دوباره او از سوی رهبری، که اختلافات این دوگروه برای همه کاملا آشکار شد، سیاست گزاران رژیم و در راس آنان آیت الله خامنه ای به شدت احساس می کنند کفه ترازوی آنان در انتخابات آتی، نسبت به گذشته بسیار سبک ترخواهد بود؛ و طبعا علاوه برآن که انتخابات آینده بی اندازه بی رونق خواهد شد زیرا غیر از این دو گروه، هیچ سازمان و دسته و گروهی علاقه ای به شرکت در این انتخابات نخواهند داشت.

مردم با بلاهایی که برسرشان آمده، به چه مناسبت و با چه امید و انتظاری در انتخابات شرکت کنند؟ وضعیتی که پیش بینی می شود، یعنی عدم استقبال مردم از انتخابات، شکست فاحشی است برای رژیمی که تاکنون به آراء سی چهل میلیونی تکیه داشته ومی نازیده است.

از سوی دیگر، بخشی از همین آراء انتخابات بی رونق آتی، کفه"احمدیون" را به زیان اقتدار گرایان و ذوب شدگان در ولایت، تقویت خواهد کرد. از همین روست که آنان به تازگی دست به تلاش های تازه ای زده اند تا درمیان نیروهای پراکنده و سرگردان و مردد، به ویژه کسانی که دل با سکندر دارند و در نهان نیزهنوز عشق دارا را از دل بیرون نکرده اند، به نحوی رسوخ کرده و آنان را به سوی خود جذب کنند وبه این ترتیب، در میان آنان آغاز به یار گیری کرده اند. در راس افراد مورد نظر آنان، در درجه نخست طیف آقای هاشمی رفسنجانی، بهترین گزینه است. تا جایی که حتی حزب موتلفه اظهار تمایل کرده است که نام هاشمی را در انتخابات آتی مجلس در لیست خود بیاورد. در درجه بعدی، جذب بخش عمده ای از اصلاح طلبان و پاره ای از وابستگان جنبش سبز، نامزد های بعدی آنان در این یارگیری قلمداد می شوند. مقصود از وابستگان جنبش سبز، افراد و نهادهایی هستند که ازسویی تا حدودی دل با این جنبش دارند و ازسوی دیگر علاقمندند وضعیتی پیش نیاید که از اساس و بنیان به رژیم خللی وارد شود. به ویژه که آنان از سال ها گوشه گیری و کنار گود نشستن و تنها نظاره گر بودن، یا نواختن نوای مخالف، خسته شده اند. از همین روست که می بینیم اعضای شورای مرکزی جدید حزب موتلفه اسلامی، همراه با دبیر کل آن محمد نبی حبیبی، پس از انزوای سیاسی طولانی هاشمی، با پیش بینی وضعیت وخیم انتخابات آینده، با وی ملاقات می کنند تا شاید نقطه نظرهای یکدیگر را تعدیل کرده و با هم، کاری هماهنگ انجام دهند. زیرا همان گونه که اشاره شد، احساس می کنند خود به تنهایی قادر به رساندن این بارسنگین به مقصد نخواهند بود ودر صورت موفقیت نیز، با موضعی ضعیف اکثریت را در دست خواهند داشت و درآن صورت ناچارند دربرابر حریف، به دادن امتیازاتی تن دهند.

نباید فراموش کرد که حزب موتلفه همان گروهی است که وقتی دو سال پیش هاشمی مواضع خود را بیان کرده و نسبت به جنبش سبز و خواست های آنان همدردی خویش را آشکار ساخت، همین حزب او را مورد حملات شدید قرار داد، تنها به این اتهام که هاشمی به جنبش سبز نزدیک شده و از پاره ای مواضع آنان دفاع کرده و به این ترتیب به عنوان نمونه کامل "خواص بی بصیرت" از او یاد کردند. درصورتی که گذشت زمان نشان داد که او از خواص با بصیرت بوده است.

اما در شرایط فعلی، آن ها در عین حال که سعی می کنند، علی الظاهر مواضع خود را همچنان حفظ کنند تا جایی که هنوز از رهبران و گردانندگان جنبش سبز با عنوان"سران فتنه"یاد می کنند و از جنبش سبز نیز به نام "فتنه"اسم می برند، اما از سویی وانمود می کنند که جدا خواستار اجرای درست و صحیح قانون اساسی هستند وتمام افراد و سازمان ها و احزابی که با چهار شرط اساسی یعنی:

--اعتقاد به جمهوری اسلامی

--اجرای کامل قانون اساسی

-- پذیرش و باور به اصل ولایت فقیه

-- قبول رهبرفعلی

موافق باشند، ولو آنان مخالف جریان اصول گرا و موتلفه هم باشند، حق شرکت در هرگونه فعالیت های سیاسی، انتخابات وتعیین سرنوشت سیاسی مملکت را دارند. به عبارت دیگر، این حزب در چهارچوب آن چهار اصل، تکثرگرائی را پذیرفته واعلام کرده است که مخالفان نیز می توانند مانند بقیه شهروندان(اصول گرایان و ذوب شدگان در ولایت و...) در امور کشور دخالت و نقش کامل داشته باشند.

هرچند در مثل مناقشه نیست اما اعلام این شرایط یاد آور شرایط اعلام شده در زمان تاسیس حزب رستاخیز است که شاه اعلام کرد اگر کسانی با این سه اصل موافق باشند می توانند هرگونه فعالیتی داشته باشند. اما درصورت مخالفت با این شروط، یا باید درگوشه ای نشسته و دست از انتقاد بردارند، یا دولت هزینه گذرنامه آنان را تامین خواهد کرد تا آن ها به هرکجای دنیا که مایلند، بروند!!

اعلام این شرایط از قرار بسیاری از طرفداران دوآتشه و دشمنان قسم خورده جنبش سبز، به ویژه دشمنان قسم خورده موسوی و کروبی را خوش نیامده است که در راس آنان حسین شریعتمداری کیهان است که پاره ای او را سخنگوی مطبوعاتی رهبری می دانند. وی از حزب موتلفه و دبیر کل آن بلافاصه انتقاد کرده است که چرا آنان مواضع خود را صریحا نسبت به جنبش سبز و سران آن اعلام نکرده و آنان را صراحتا نفی ننموده اند. وی خواستار آن شده است که مرزبندی بین "فتنه گران" و"اعضای ساده وفریب خورده" جنبش سبز مشخص شود.

با این وجود به نظر می رسد که خود رهبری به این نتیجه منطقی رسیده است که بدون شرکت اصلاح طلبان، انتخابات آینده به صورت بسیار بی رمقی برگزار خواهد شد، حتی عسگر اولادی گفته است که رهبر در یک جلسه خصوصی از احتمال شرکت اصلاح طلبان در انتخابات آینده نام برده است. اگر این مطلب صحت داشته باشد، شاید نشانه ای باشد از بیدار شدن رهبری از خواب غفلت دوساله و اقرار به اشتباه در پیش گرفتن راهی که منجر به تفرقه و سه پاره شدن ملت گشته است.

با آن که من سال ها، دستی ازدور بر آتش داشته ام، اما تلاشم آن بوده است که هرگز در پاره ای از شگردهای دیپلماسی و سیاستمداری غرق وآلوده نشوم و همواره نظرم را با صراحت اعلام کرده ام ولو این صراحت، بارها به زیانم تمام شده باشد. در این مورد هم تلاش خواهم کرد تا نظرم را بدون مجامله و پرده پوشی و به اصطلاح بدون آن که به نعل و به میخ زدنی در کار باشد، یا مصلحت این یا آن گروه را در نظرداشته باشم، با زبانی ساده و شفاف، به بیان مطلب بپردازم. البته تا جایی که توانائی هایم اجازه می دهد.

باز تاکید می کنم به گمان من، رهبر وسردمداران رژیم، به شدت از وضع پیش آمده به وحشت افتاده، احساس تنهایی می کنند و می دانند این بار با هیچ ترفندی نمی توانند مانند گذشته با اشاره به صف های طویل رای دهندگان، حتی مخالفان نامزدهای خود را نیز طرفداران وضعیت موجود قلمداد کنند. ازسوی دیگر نمی خواهند در دو جبهه با مخالفان دست و پنجه نرم کنند. از این رو دست به این ترفند آشکار زده اند تا با ایجاد شکاف در جنبش سبز، و نشان دادن"درباغ سبز"عده ای از آنان را به سوی خود کشانده و به این ترتیب با یک تیر چهار نشان را هدف گیری کنند:

--شکاف در بدنه جنبش سبز

-- به انزوا کشاندن هرچه بیشتر موسوی و کروبی. به این ترتیب که با محوریت هاشمی، عده ای از اصلاح طلبان را به جبهه خود بکشانند و آن را تقویت و جنبش سبز را تضعیف کنند.

--تقویت جبهه خودی

--تضعیف گروه احمدی نژاد برای دست یابی به کرسی های بیشتر در مجلس

بعید هم نیست که آقای هاشمی با گرفتن مقداری وعده و وعید وتحقق پاره ای از آنان از قبیل آزاد شدن زندانی ها، عفو نیم بند مردم (درصورتی که مردم کاری صورت نداده اند که نیازی به عفو آنان باشد)، و خلاصه وعده مراعات واجرای قانون اساسی، این پیر سیاست، یعنی هاشمی نرم شده و به آنان دست همکاری دهد...

او در حقیقت خواهان تلطیف رژیم فعلی و حفظ صورت ظاهر آنست که بتوان آن را به عنوان رژیمی قانون گرا و پای بند به قانون اساسی معرفی کرد تا آبروی رفته رژیم، به نحوی چه در داخل و چه در خارج به آن بازگردد و مشروعیت از دست داده را بازیابد.

درحالی که واقعیت آنست که تعهد به متابعت و اجرای قانون اساسی، نه تنها امتیاز نیست بلکه اطاعت از قانون و اجرای دقیق آن، وظیفه هرکسی است که نقشی در این رژیم دارد . آزادی زندانیان هم امتیازی نیست زیرا آن هم از تبعات همین سخت گیری های بیجایی بوده که طی دوسال گذشته پیش گرفته اند و عکس العملی بوده است بسیار نابجا و غرامت و هزینه ای که مردم پرداخته اند، بهیچ وجه تناسبی با کاری که کرده اند، نداشته است. زیرا مردم دست به تظاهرات آرام زدند برای دست یابی به حقی که از آنان ضایع شده بود.

ازهمین روست که رهبران جنبش سبز نباید مجددا فریب خورده، باردیگر با شرکت در انتخابات، تنور آن را گرم کرده و آلت فعل عده ای ظلمه شوند.


به گمان من این به عهده سیاست گزاران جنبش سبز است که به شدت مراقب این واسطه گری ها و تلاش ها بوده و بی گدار به آب نزنند و با نزدیک شدن بخشی از جنبش سبز و اصلاح طلبان به این گروه های تلاشگر، موقعیت جنبش سبز را دچار تزلزل نکرده، اعتبار آن را نزد مردم دچار تضعیف نکرده وخدشه به آن وارد نسازند.

از سوی دیگر، وظیفه ما هواداران جنبش است تا با روشنگری ها، دست این حریف کهنه کار وترفند باز را که بارها ملت را با وعده های توخالی فریب داده است، نزد همگان رو کرده ونیت اصلی آنان را که استفاده ابزاری از مردم به عنوان سیاهی لشکر است به شکل شفافی آشکار سازیم.

0 comments:

ارسال یک نظر