به یاد مهربانی‌های «هدی صابر»

الهه مجردی

مثل نسیم آهسته و بی صدا می آمد. با رویی گشاده و در عینحال نگران. سال گذشته شب سال نو سفره هفت سین زیبا و پر گلش که پیشکش ما کرد مراکه در تلخی مشکلات هفت سین را از یاد برده ام شگفت زده کرد. امسال هم که چند روزبه عید به مرخصی آمده بود نگران نیامدن محسن به مرخصی. نزدیک تحویل سال لختی به درمنزل آد و ابراز محبت و نگرانی کرد و رفت.

هدی صابر از زمره انسانهای این جهانی نبود، از آنانی بود که به عنوان «نشانه های مسیر هدایت» با «رضامندی و صبر» لختی زیر سایه دنیازندگی می کند و چراغ عمر خود را به خاطر دیگران می افروزند و در آسایش دیگران خاطرآسوده می کنند.

از قول یکی از دوستان بند ۳۵۰ شنیدم که در مراسم مرحوم زنده یاد «سحابی بزرگ و هاله اش» از خرداد و پر حادثه بودنش گفته و اینکه دوست دارد درخرداد پر حادثه از دنیا برود. دوستان بند ۳۵۰ همیشه او را با کلاسهای تفسیر قرآن،تاریخ معاصر، بحث مولوی شناسی، ورزش و دعا و اصلاح ذات ؟؟؟ می شناختند. او در کنار عزت ا… سحابی و هاله اش و دیگر دوستان هم مسیرشان مشی صبوری و صلح طلبی در راه رسیدن به اصلاح را چنان پافشاری کرد که مظلومیت پرکشیدنش از این دنیا جان همه را به آتشکشید.

شاید بهترین وصف حال هدی صابر و دوستانش جمله زیبای آسیه باکری فرزند خلف سردار سبز جنگ شهید باکری باشد که در دلنوشته اش خواندم:

«اعضای نهضت آزادی و ملی مذهبی های عزیز هرچند تمام عمر خودرا در آرامش و سکوت در راه آزادی گذراندند و با متانت خود سختیها را تحمل کردنداما مرگشان مانند فریادی فروخفته انعکاس درد سالهای زندگیشان بود».

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

0 comments:

ارسال یک نظر