احمدی نژادی که رهبری برگزید

دو سال از دهمین انتخابات بحث بر انگیز! ریاست جمهوری، گذشته و کماکان اعتراض ها و بحث ها پیرامون نتیجه این انتخابات در جریان است. هنوز بسیاری از مخالفان در زندان به سر می برند و از عاملان و آمران فجایع رخ داده بعد آن کسی نام مشخصی نمی برد و به پای میز محاکمه کشیده نشده است (گرچه آن چه عیان است چه حاجت به بیان است).در عوض سانحه دیدگان این ماجرا به حبس ها و محرومیت های طولانی محکوم شده اند. نمونه آخر آن حکمی است که برای دانشجویان کوی صادر شده ؛ یکی ازاین موارد است.
 
اما دراین نوشتار قصد بررسی این موارد را نداشته و به موضوع دیگری می پردازم که سخنرانی بیست و نهم خرداد مقام رهبری را در سال هشتاد و هشت مد نظر قرار می دهم. قبل از آن دو مورد را به عنوان مثال یاد آور شده تا به بحث اصلی بپردازم.
 
یک. در زمان تبلیغات انتخابات نهم ریاست جمهوری ، آقای جوادی آملی قصد حمایت از آقای هاشمی را داشته که هنگام سخنرانی مورد هجوم و هجمه طرفداران آقای احمدی نژاد قرار می گیرد و بعدها متذکر می شود که در طول دوران اصلاحات کسی متعرض او نشده است اما...!
 
دو.در ایام نمایشگاه کتاب ،آقای مطهری برای سرکشی به غرفه نشر صدرا آمدند در آن روز چند نفر با ایشان بحث می کردند که دراین هنگام  تنی چند از طرفداران دولت به او بی احترامی کرده و اگر به موقع از معرکه دور نمی شد مورد ضرب و شتم قرار می گرفت (شخصا شاهد این ماجرا بودم). در صورتی که در زمان اصلاحات ایشان تندترین نقدها را به دولت ،به خصوص سیاست های فرهنگی دولت آقای خاتمی  در مطبوعات به چاپ می رساندند اما کسی به ایشان  هرگز اهانتی نکرد.
 
حال به اصل ماجرا می پردازم. همه شاهد هستیم که در سخنرانی نماز جمعه بعد از انتخابات ،آن روز مقام رهبری به طور علنی و مشخص (هم چون گذشته ) از آقای احمدی نژاد حمایت کرده و نظر رییس جمهور را به نظر خود نزدیک تر می دانستند و از اینکه در مناظره ها ی تلویزیونی و یا تبلیغات انتخاباتی دولت به دوروریی و دروغ گویی متهم می شده (گرچه تنها اتهام نبود و کاملا مستند بوده ) ناراحت بودند و مسولیت خشونت بعد از آن روز را متوجه معترضان و رهبران آن دانستند. و بر کسی پوشیده نیست که آقای احمدی نژاد قطعا با حمایت و هدایت بیت رهبری و فرماندهان عالی رتبه سپاه و وعاظ و مداحان و مهندسی خاص و تقلب در آرا به این جایگاه دست پیدا کرده و بخش عمده ای از اصول گرایان نیز به سبب همین حمایت به ناچار از ایشان حمایت کرده اند. یا به قول آقای توکلی با آن که رای دادن به آقای احمدی نژاد حرام بوده؛ ناچارا این کار را انجام داده است.
حال دوسال یا بهتر بگوییم شش سال از حضور آقای احمدی نژاد در ساختمان ریاست جمهوری گذشته است. کسی که هرگز نمی بایست در چنین جایگاهی قرار می گرفت اگر روند انتخابات روند درستی می بود؛ که رای مردم چیز دیگری بود. چه شده که بعد از این مدت تیم آقای احمدی نژاد در بسیاری موارد شخص ایشان، از حلقه ولایت خارج شده و حزیی از جریان انحرافی هستند ؟چه شده که نمایندگان حرف شنوی دیروز مجلس امروز در برابر دولت قد علم کرده و تقریبا همان حرف ها را تکرار می کنند که رقیبان آقای احمدی نژاد در زمان انتخابات از تریبون های اندک موجود بیان می کردند؟مگر آقای موسوی دولت ایشان را به دروغ گویی متهم نکرده بود که به شما برخورد؟ مگر نگفته بود که ما باید با شایسته سالاری جلوی این دولت رمالی و کف بینی را بگیریم؟ مگر آقای رضایی در مناظره آمار های ارائه شده توسط دولت را به چالش نکشیده بود که امروز برخی از نمایندگان آمار های دولتی را ساختگی و دور از واقع می دانند؟ مگر آقای کروبی نسبت به اطرافیان و هاله دور سر آقای احمدی نژاد نگفت؟
باید از این حضرات پرسید به چه قیمتی منافع ملی را این چنین زیر پا گذاشته و برای ماندن بر کرسی قدرت و ثروت هر رفتار و گفتاری را توجیه می کنید؟ چرا حرف های آن روز منتقدان دروغ بوده و امروز همان نقد ها از جانب شما رواست؟ و با مباحث رمالی و جن گیری سعی در بی اعتبار ساختن دولت دارید.
 
مگر غیر ازاین بود که تا چندی پیش حمایت رهبری و سپاه از آقای احمدی نژاد مانع این می شد که شما به وظایف خود عمل کنید و حال که اجازه یافتید حرف های منتقدین به دولت را به گونه ای دیگر بیان می کنید؟
مگر غیر ازاین است که شورای نگهبان و قوه قضاییه تا دیروز حق بررسی تخلفات دولت در عرصه های مختلف را نداشته و امروز که چراغ سبزی برای این تحرکات (شاید هم موقت برای گوشمالی دولت ) سوسو می زند، شیر این میدان خالی شده اید و دولت را به بوته نقد می کشید ودم از تخلفات گوناگون آن می زنید؟
مگر تمامی این تخلفات و اعمال غیر قانونی توسط منتقدان و مخالفان دولت در طی این شش سال گفته نمی شد و به همین دلیل منتقدان مورد هجمه قرار نمی گرفتند؟
مگر آقای سحابی نپرسید پول نفت چه شد؟
مگر در مناظره تلویزیونی آقای ستاری با آقای رهبر (رییس فعلی دانشگاه تهران ) از بی برنامه گی دولت و عدم تطابق با برنامه های توسعه و حذف سازمان برنامه و بودجه انتقاد نکرد؟چرا در آن زمان منتقدین دولت می بایست سکوت اختیار می کرده و یا به بهانه ای واهی سر از زندان ها در آورده تا بعد اعتراف کنند که جاسوس بیگانه هستند؟ و از این دست پرسش ها که ....الخ!
 
آقای احمدی نژاد مهره ای بود که با دروغ پردازی ها و معجزه خواندن اش، تبدیل به حباب بزرگی شد که در صورت ترکیدن، خیلی ها را هم با خود از بین می برد.
امروز، کسانی که بال پر اورا گرفته تا به وسیله او رقیبان و منتقدان را از سر راه بردارند؛ کاسه چه کنم در دست گرفته تا ببیند چگونه این بحران را پشت سر بگذارند. کسانی که تا دیروز این دولت را برگزیده صاحب زمان می دانستند امروز این دولت را مفسد دانسته و از او تبری می جویند غافل از اینکه آب رفته به جوی بازنمی گردد. اگر روزی امثال آقای مصباح در نقش پدر معنوی این جریان بودن این روزها هرچه میکوشند خود را از این گرداب رها سازند نمی توانند. حال برخی از نمایندگان و اصحاب رسانه طرفدار دولت بماند!
 
اگر روزی در نماز جمعه مقام رهبری رییس جمهور را به خود نزدیک می دید امروز  آقای احمدی نژاد را مانعی پیش رو می بیند. حتی با جداسازی رییس جمهور از اطرافیانش سعی در نجات دولت دارند تا این مدت دوساله را طی کنند. آن هم دولتی که هیچ حرمتی برای کسی قائل نیست و هر کس سر راه او باشد با بی احترامی های فراوانی مواجه می شود.دو نمونه کوچک را در ابتدای نوشتار آورده ام.
 
 در گذشته ، هیچ یک از منتقدین و حتی مخالفان جدی نظام به رهبران نظام اهانت نکرده و تا این اندازه علنی مقابلشان نایستادند. در زمان آقای هاشمی وآقای خاتمی هرگز اهانتی چه  از جانب دولت سازندگی و اصلاحات و طرفدارانشان به شخص رهبر صورت نگرفته و همیشه سعی بر مدارا با رهبری و اقناع ایشان بود. اما این دولت فخیمه که دست پرورده آقایان است بیشتر از هر کسی مقابل شخص رهبری نظام و ارکان نظام ایستاده و خواهد ایستاد. آقای احمدی نژاد دروغ بزرگی بود که امروز خود را باور کرده و حاضر نیست به راحتی عرصه را بگذارد و برود.و از لجاجت های او که پیداست روز های پر تلاطمی در پیش روی است.
 
می ماند این پرسش ها که چرا؟
چرا به حرف ناصحان و دلسوزان گوش نداده اید و امروز بر گوشه ای نشسته اید که چه کنیم؟
چرا آن زمان که مردان و زنان بزرگ این سرزمین که سال ها برای این آب و خاک تلاش کرده اند و خون دل خوردند، و درباره این روزها هشدار می دادند توجه نکرده اید؟
چرا تمامی منتقدان را دشمن دیده اید و راه را بر هر گونه نقد و نظر بسته اید و فضا را به سوی هر چه بیشتر امنیتی شدن، کشاندید؟
چرا زندان های ما این روزها پذیرای برترین فرزندان این آب و خاک است؟
چرا می بایست ثمره سه دهه کادر سازی و تربیت نیروی انسانی هدر رود که یا سر از حبس در آورند و یا سر خورده در غربت سکنی گزینند؟
و حال که به این انتخابات مجلس و پی آن ریاست جمهوری نزدیک می شویم با مذاکره های پشت پرده سعی بر بازسازی فضا را دارید که امری سخت و ناممکن است.
 
اگر آن روز سخنرانی مقام رهبری گونه ای دیگر بود ( آن گونه که آقای نوری زاد در نامه شان اشاره کردند)... اگر فردای آن روز نداها و سهراب های ما بر سنگفرش خیابان درخون خود غوطه نمی خوردند... اگر معترضین میلیونی، فریب خورده و دست نشانده شمرده نمی شدند... اگر فرصتی به معترضان در صدا و سیما برای بیان نظرات خود داده می شد... اگر نیروی های نظامی و انتظامی و امنیتی مقابل مردم نمی ایستادند... اگر زندان ها خالی از شایسته ترین فرزندان این سرزمین می بود... و اگر های بسیار دیگر، شاید می شد به روز دیگری امیدوار بود.
 
همه دیدیم که آقای احمدی نژاد خود را از معرکه کنار کشید و همه ماجرا را متوجه شخص رهبری ساخت.حال باید پرسید که
آیا این گونه ماندن و حمایت از چنین شخصی ارزش این همه هزینه را داشت که تمامی ارکان نظام بی اعتبار شود و بازسازی آن امری دور از ذهن باشد؟ اسلام، انقلاب، شهدا، امام، روحانیت، ولایت فقیه، سپاه و بسیج و...دیگری چیزی برای بی اعتبار شده باقی مانده است؟
 
در آخر این که
 اتفاقات اخیر منطقه پیش روی ماست و روی آوردن به رای و نظر مردم و متفکران و شایستگان جامعه تنها راه باقی مانده است. امروز که دامنه اختلافات تمامی لایه ها را در بر گرفته، تنها راه باقی مانده مردم و رای مردم است.
به خاطر داشته باشید که همین امروز هم دیر است!

0 comments:

ارسال یک نظر