هادی خانیکی:
۱- بازخوانی هر رخدادی در فضای پس از وقوع آن همواره دشوار و در عین حال همیشه یک ضرورت بوده و هست. این دشواری و ضرورت درباره انقلاب اسلامی ایران که هنوز هم آثار نظری و عملی آن به عنوان بزرگترین و مردمیترین انقلاب پایانی قرن بیستم در حوزه اندیشه، جامعهشناسی و سیاست مطرح است، بیشتر نمود و بروز دارد. هر وجهی از انقلاب را میتوان و باید در درون گفتمان انقلابی دید و فهمید. این بایستگی و توان همکنشگران انقلابی و همنسلهای پساانقلاب را در برمیگیرد. نقطه کانونی «فهم گفتمانی» این است که برای بررسی هر متن گفتاری یا حتی نوشتاری باید فراتر از خود متن رفت و به بافت یا زمینه متن هم پرداخت. این به معنای آن است که «متن» از یکسو براساس روابط درونمتنی و از سوی دیگر با تکیه بر موقعیت متن و بافتهای اجتماعی، سیاسی و تاریخی بررسی میشود. در واقع «صورت زبانی» هر متنی بخشی از شبکه پیچیده اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است و به این اعتبار معنای کلام را باید علاوه بر صور زبانی و مضامین، در موقعیت و کارکردی که سخن در آن شبکه پیچیده برعهده دارد، مورد ملاحظه قرار داد و به این نکته نظر کرد که چه کسی یا چه کسانی، چرا و در چه زمانی از آن «صورت زبانی» که ممکن است شکل یک رخداد یا شعار را هم به خود گیرد، بهره گرفتهاند. گفتمان را به صورتهای گوناگون تعریف کردهاند، مضمون مشترک این تعریفها آن است که گفتمان با واحدی بزرگتر از نوشته و گفته سروکار دارد؛ گفتمان را نباید با متن اشتباه گرفت. گفتمان مجموعه عناصر، لوازم و شرایطی است که چنانچه گرد هم آیند، متن را به وجود میآورند، بنابراین متن حاصل و نتیجه گفتمان است. به سخن دیگر گفتمان به معنای فرآیند و متن به معنای فرآورده آن است. گفتمان پویا و متن ایستاست. آن سوی متن، همواره مخاطبی قرار دارد که متن را میخواند یا میشنود. توانش ارتباطی مخاطب است که به متن پویایی میدهد و از پیام رمزگشایی میکند. شرایطی لازم است که هر دو قطب تولیدکننده و دریافتکننده پیام باید حایز آن باشند تا پیام به نحوی تاثیرگذار انتقال یابد. در غیر این صورت پیام منتقل نمیشود یا ناقص منتقل میشود. فرآیند گفتمان تا لحظه نهایی، یعنی تکوین متن هر لحظه مخاطب را در نظر دارد. گفتمان بیمخاطب نمیتواند پیش رود. مخاطب سال ۹۰ و سال ۵۷ دوگونه مخاطباند. نمیتوان و نباید بدون لحاظ کردن این تفاوتها و شرایط متفاوت فهم مخاطبان، سراغ متن و مساله آن از جمله «رسانه و انقلاب» یا «انقلاب و رسانههای آن» رفت.
۲- از جمله متفکرانی که به تبیین و تحلیل مفهوم گفتمان نقش موثری داشتهاند، میشل فوکوست. گفتمان از نظر فوکو ترکیب پیچیدهای از امور زبانی و غیرزبانی است. آنچه فوکو گفتمان میخواند، بدیلی برای مفهوم ایدئولوژی است که در سنت فکری چپ، به ویژه چپ فرانسه تحت عنوان ایدئولوژی نفوذ بسیاری داشت.
میشل فوکو دو بار از ۲۵ شهریور تا دوم مهر ۱۳۵۷ و ۱۸ تا ۲۴ آبان ۱۳۵۷ به ایران آمده و مقالات مختلفی درباره رخدادهای انقلاب اسلامی نوشته است. نسبت میان گفتمان، رسانه و انقلاب را در رویکرد او میتوان از لابهلای این گزارشها و گفتوگوهای او بهتر دریافت. فوکو در آن ایام به روزنامه ایتالیایی «کوریره دلا سرا» پیشنهاد کرده بود که گروهی به عنوان «روشنفکر- خبرنگار» تشکیل دهد تا حوادثی را که با طلوع و غروب اندیشهها پیوند دارند، گزارش دهند. او خود متعهد شد که نخستین سلسله از این نوع گزارشها را درباره ایران و انقلاب آن تهیه کند؛ کتاب کوچک «ایرانیها چه رویایی در سر دارند؟» که با ترجمه زیبای دکتر حسین معصومیهمدانی منتشر شده است، محصول این نوع نگاه روشنفکرانه- خبرنگارانه به رخدادهای آن دوران است.
۳- معمولا در جوامع در حال گذار که با شتابی دمافزون از پوسته و ساخت قدیمی خود خارج میشوند، به دشواری میتوان رسانههای موثر را به طور مقید و محدود تعریف کرد. انقلاب اسلامی سال ۵۷ خود هم محصول و هم موجب چنین روند شتابندهای است. جامعه در حال گذار به لحاظ ارتباطی، متعارفا از ساخت شفاهی به سوی ساخت گشوده رسانهای در حال تغییر است. اما آیا میتوان کارآمدی رسانهها را نیز در روند همین تغییرات تبیین کرد؟
تجربه انقلاب اسلامی ایران و رسانهها از جمله تجربههای نوینی است که در این چارچوب، نتیجهای متفاوت و ترکیبی نو را در عرصههای نظری و عملی نشان داده است. ناتوان ماندن رسانههای کلان رژیم شاه (رادیو و تلویزیون ملی ایران، خبرگزاری و مطبوعات بزرگ وابسته) در ایجاد و حفظ مشروعیت برای حاکمیت و توفیق رسانههای خرد انقلاب (نوارهای ضبط صوت، اطلاعیهها، شبکههای تلفنی، شعارها و دیوارنوشتهها، حوزههای عمومی شکل گرفته در مساجد و دانشگاهها و اماکن هنری و…) منجر به طرح نظریهای در ارتباطات شد که تحت عنوان «رسانههای کوچک و انقلاب بزرگ» شهرت یافت. براساس این نظریه به لحاظ ارتباطی میتوان انقلاب اسلامی را پیروزی سنتها و ارتباطات شفاهی برآمده از مساجد، دانشگاهها، دورهها، محافل و شبکههای مدنی و خانوادگی در برابر رسانههای کلان و رسمی و دیوانسالاری تبلیغاتی حکومت دانست. در این میان ناکارکردی و ناکارآمدی سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران در خور مطالعه است که با وجود قوت و قدرت فنی و توسعه کمی و شبکهای خود و حتی با اتخاذ تدابیر مختلف سیاسی و برنامهای نتوانست از کسری دمافزون و نهایتا سلب شریعت نظام شاه در افکار عمومی جلوگیری کند. انقلاب اسلامی ایران به لحاظ ارتباطی پیروزی «کاستهای سخنان امام خمینی(ره)» بر یکی از بزرگترین شبکههای فنی و رسمی رادیو و تلویزیون در جهان سوم بود و شناخت این واقعیت و ابعاد آن هنوز از تازگی و اهمیت خاص برخوردار است.
۴- رسانههای کوچک، حامل اعتماد سیاسی در سطح عامه و نخبگان و بازتولیدکننده آن در فرآیند تکوین و پیروزی انقلاب بودند و رسانههای بزرگ بازتابنده بیاعتمادی سیاسی عموم و گروههای سازنده افکار عمومی در این دوران شده بودند.
گفتمان انقلاب به عبارتی برآمده از فروپاشی اعتماد جامعه در وهله اول به رژیم شاه و در وهله دوم به رسانههای رسمی و بزرگ نیز بوده. به این اعتبار شناخت انقلاب و رسانههای آن بیش و پیش از آن که به بزرگی و کوچکی، جدید و قدیم بودن، داخلی و خارجی بودن یا حتی تکنیک و سبک یا به زبان بدبینان ترفندهای غرب وابسته باشند بر چگونگی اعتماد و اعتماد سیاسی به رسانه که امروز در قالب «سرمایه اجتماعی» مطرح است، تمرکز دارد.
۵- برپایه عنصر «اعتماد به رسانهها» در فرآیند انقلاب، علاوه بر نقش و کارکرد موثر رسانههای کوچک و ناکارکردی رسانههای رسمی و فراگیر باید به سه رخداد مهم ارتباطی دیگر نیز پرداخت. نخست شکلگیری حوزه عمومی به عنوان مراکز و شبکههایی که در آنها افکار عمومی به صورت آزادانه و به دور از ملاحظات قدرت سیاسی تبلور مییافت. از حسینیه ارشاد و مسجد الجواد و مسجد هدایت، مسجد جلیلی، مسجد جاوید، مسجد خوزستان، مسجد قبا، مسجد الهادی و نظایر آنها در تهران تا مساجد، محافل دانشجویی، برنامههای هنری، کوهنوردی، کانونهای فرهنگی و اجتماعی در دانشگاهها و گسترش اینگونه حلقهها و شبکهها به شهرستانها و حضور موثر روحانیون، روشنفکران و دانشجویان انقلابی در آنها میتوان نمونههای بارزی را از «حوزه عمومی» دید که در آنها اندیشه امام خمینی و آرمانهای سهگانه انقلاب یعنی آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی موضوعیت و محوریت یافت و به اعتبار آن گفتمان انقلاب شکل گرفت و اعتماد و بیاعتمادی جدیدی را در حوزه معرفت و سیاست شکل داد.رخداد دوم به تاثیر از شکلگیری گفتمان و فرآیند انقلاب در داخل رسانهای شدن آن در سطح جهانی است. حضور موثر و مناسب امام خمینی (ره) به ویژه در دوره اقامت در پاریس در شبکههای رادیو- تلویزیونی و مطبوعات معتبر جهانی و گفتوگو با روزنامهنگاران صاحبنام جهان مثل اوریانا فالاچی، محمد حسنین هیکل و امثال آنها، در واقع توانست تصویری نو از اسلام و ایران و انقلاب و امام در رسانهها به وجود آورد، چگونگی «رسانهای شدن انقلاب» در این فرآیند میتواند مقولهای در خور مطالعه باشد.
رخداد سوم نیز وقوع پدیدههای به ظاهر ضد ارتباطی است که خود رسانه میشود. واکنش انقلابی روزنامهنگاران و خبرنگاران به قدرت سیاسی در حوزه رسانههای رسمی و اعتصاب طولانیمدت روزنامهنگاران و کارکنان رادیو و تلویزیون در واقع توانست تفکیک اصحاب رسانه را از رسانه شکل دهد و از عدم انتشار مطبوعات یا دست از کار کشیدن دستاندرکاران رادیو و تلویزیون، رسانه بسازد. به هر رو در مطالعه «انقلاب و رسانههای آن» باید نقش و کارکرد روزنامهنگاران آزادیخواه و مردمگرا را نیز در آن دوران بازشناخت . برپایه آنچه در این مختصر آمد، میتوان به این مساله رسید که اولا فهم انقلاب و گفتمان انقلاب مستقل از وجه رسانهای ناممکن است و ثانیا مساله انقلاب و رسانههای آن تنها یک مقوله تاریخی نیست، بازخوانی امروز آن و دریافت نقاط قوت و ضعف گفتمانی انقلاب نیز منوط به تبیین این مساله است.
منبع: شرق
0 comments:
ارسال یک نظر