برادر شهید هاشمی‌نژاد: شهدای ما جان دادند تا آزادی فکر و بیان داشته باشیم/ امروز نیاز به تحمل کلام مخالف داریم‏

هفتم مهرماه جاری سی‌امین سالگرد شهادت آیت‌الله سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد بود که در سال‌های ‏نخست انقلاب به دست منافقین ترور شد. مردی که امام (ره) درباره‌اش فرمود «مرد جوانمرد، عالم، فاضل و مجاهد» و ‏در پیام آیت الله خامنه‌ای به مناسبت شهادت وی نیز آمده «مردم خراسان پدری ‏دلسوز و برادری فداکار را از دست دادند و ملت ایران هم فرزندی کم نظیر را». ‏آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی نیز شهید‌ هاشمی‌نژاد را از استوانه‌های مبارزات انقلابی نامید. ‏به همین مناسبت، ایلنا در گفت‌وگویی با برادر این شهید، خاطرات ‏و آرمان‌های او را جویا شده‌ایم که در ذیل می‌آید:

حجت‌الاسلام والمسلمین سید احمد هاشمی‌نژاد تک بیت شعر «هرشب ستاره‌ای به زمین می‌کشند و باز / این آسمان غم زده غرق ستاره‌هاستْْ» را با بیان ویژگی‌های برادر شهیدش ‏پیوند می‌دهد و در سالگرد شهادت ایشان از آرمان‌های شهدای بزرگ انقلاب و دفاع مقدس یاد ‏می‌کند. ‏

آقای هاشمی‌نژاد ابتدا در مورد شاخصه‌های اخلاقی و اعتقادی برادرتان توضیح دهید.

‏ضمن گرامیداشت هفته دفاع مقدس، یاد شهدا و امام شهیدان؛ شهید هاشمی‌نژاد در زمان شهادت ۴۹ ‏سال بیشتر نداشت، اما با این حال از دست دادن او ضایعه بزرگی بود زیرا تواضع، فروتنی، دروی از تکلف ‏و مدافع مردم بودن را به معنای واقعی کلمه دارا بود. ‏وی از صمیم قلب به توده‌های مردم به خصوص مستضعفان علاقه شدید داشت تا جایی که در بین ‏مردم و با آن‌ها صمیمی‌بود، در شرایط آن وقت جامعه که فشارهای زیادی برای استفاده از خودروی ضد ‏گلوله وجود داشت وی با‌‌ همان خودرو ناچیز خود تردد می‌کرد. ‏این شهید همچنین الگوی متعالی از نظر صداقت، شجاعت، ‌ مقاومت در بیان حقایق و واقعیت‌های ‏جامعه به شمار می‌رفت. ‏

وی ساده زیست به معنای واقعی کلمه بود، در حالی که برخی تظاهر به ساده زیستی می‌کنند و زندگی ‏اشرافی داشته و دارند و متاسفانه زندگی اشرافی امروز دامن خیلی‌ها را گرفته است. ‏البته رهبری نیز به اینکه اشرافی‌گری دامن خیلی‌ها را گرفته اشاراتی داشتند و برداشت بنده نیز در این ‏رابطه پس از اظهار نظر ایشان در دیدار با سران و مسوولان نظام تقویت شد. به اعتقاد من ‏این مساله اعتماد مردم را نسبت به مسئولانی که در این زمینه سکوت کنند و اعتراض نکنند کاهش ‏می‌دهد. ‏

شهید هاشمی‌نژاد بدون طمع و نسبت به پست و مقام بی‌اعتنا بود هرگز حاضر شد مناصبی که دیگران ‏برای بدست آوردن آن ولع دارند و طمع می‌کنند را اختیار کند. ‏به‌همین دلیل برای خود بنده واقعا سوال است که چرا باید منافقان او را می‌کشتند؛ وی همیشه با مردم ‏و دلسوز مردم بود، کشتن و به شهادت رساندن چنین شخصیتی جز ذلت کشندگان چیز دیگری نبود. ‏

او در حالی که یک مدرس بی‌نظیر بود یک سخنران بی‌بدلیل هم بود، به صورتی که در زمان شاه در ‏اثر موضع گیری‌های دقیق و شفافش لرزه بر اندام رژیم می‌انداخت، مناظره دکتر و پیر نمونه‌ای از ‏آثار ماندگار و ممتاز او است. ‏

امروز نیاز به تحمل کلام مخالف داریم‏

به خاطر ویژگی‌های والای این شهید خداوند وی را به مرحله‌ای رساند که امروز می‌بینیم حتی افرادی ‏که او را ندیده‌اند به وی علاقه‌مند هستند. ‏آنچه که امروز از ویژگی‌های فردی آن شهید نیاز داریم تحمل کلام مخالف است، با این توضیح که ‏برخی از مخالفین می‌آمدند در منابر او اصل دین را زیر سوال برده و به ائمه اهانت می‌کردند اما وی با ‏آرامش خاطر و متانت تمام پای بحث با آن‌ها می‌نشستند و به توجیه منطقی و عقلانی آن‌ها می‌پرداخت. ‏تحمل بالای وی موجب شده بود که حتی اعضای سازمان مجاهدین خلق هم در جلسات بحث با او ‏شرکت می‌کردند. ‏

هاشمی‌نژاد معتقد به آزادی فکر، اندیشه، قلم و بیان بود

وی هرگز به صرف انتقاد، اعتراض و انکار، فردی را متهم به نفاق و انحراف و… نمی‌کردند، این موضوع در انقلاب ما امروز فراموش شده است. هاشمی‌نژاد معتقد به آزادی فکر، اندیشه، قلم و بیان بود زیرا باور داشت که آزادی عالیترین موهبت ‏الهی و جوهره انسانیت است.آزادی در ابعاد مختلف از سوی مراجع و علمای هم عصر و همچنین روشن فکران هم عصر مورد تاکید ‏بود، به عنوان مثال دکتر شریعتی که من به وی بسیار علاقه‌مندم و در زندان نیز با هم بودیم و وی ‏شکنجه‌های مرا حتی در زندان دیده بود؛ در کتابی می‌نویسد «‌ای آزادی تو را دوست دارم به تو ‏نیازمندم و به توعشق می‌ورزم، بی‌تو زندگی دشوار است بی‌تو من هم نیستم، موجودی توخالی، ‏پوک، ‌سرگردان، سرد، تلخ، بی‌تاب، بی‌روح و… خواهم بود». ‏

شهدای ما نیز برای آزادی فکر و بیان در جامعه مبارزه کرده و جان خود را هدیه دادند

بنابراین بحث آزادی در جامعه و زندگی انسان‌ها در اشکال مختلف خود حائز اهمیت است، در قانون ‏اساسی مصوب ملت ایران؛ آزادی قلم، بیان، اندیشه، فکر و… تصریح شده و نباید با شنیدن لفظ آزادی ‏بلافاصله ذهن‌ها برود به سمت انحراف و براندازی و… زیرا این حرف‌ها اصلا مطرح نیست. ‏

شهدای ما نیز برای آزادی فکر و بیان در جامعه مبارزه کرده و جان خود را هدیه دادند؛ اگر امروز ‏شهید‌هاشمی‌نژاد و بزرگواران دیگر می‌بودند تحمل خیلی از این مسایل از قبیل اختلاس را داشتند؟

‏برخورد قاطع، جدی و بدون ملاحظه در پرونده اختلاس ۳ هزارمیلیاردی ضروری است‏

حضرت علی می‌فرمود «ای مالک برای حفظ بیت المال قلم‌ها را تیز کن» اما احکامی‌ از این دست ‏متاسفانه امروز تنها داستان شده است. ‏
همچنین اجرای عدالت، حفظ بیت‌المال و توجه به مردم از آرمان‌های شهدای ما بود اما در رابطه با ‏اختلاس بانکی اخیر در کشور چگونه می‌توان اجرای عدالت را محقق دانست؟

متاسفانه شاهدیم بسیاری از آقایانی که باید نسبت به این موضوع اختلاس ۳ هزار میلیاردی صحبت ‏می‌کردند سکوت کرده‌اند؛ آیا نهی از منکر واجب نیست؟ بعضی از مراجع نیز که حتی نسبت به جزئی ‏‌ترین مسایل اعتراض می‌کنند آیا نباید در مساله به این مهمی‌حرفی بزنند و ‏اعتراض کنند. ترس آن وجود دارد که همانند خیلی از پرونده‌های دیگر یک سروصدا و بگیر و ببند ‏شعاری به راه افتد اما بعد از مدتی آرام آرام همه چیز فراموش شود. ‏

برخورد قاطع، جدی و بدون ملاحظه در پرونده اختلاس ۳ هزارمیلیاردی برای حفظ خوش بینی و ‏اعتماد مردم به انقلاب ضروری است. ‏
ما انقلاب نکردیم که امروز به نام عدالت و اجرای عدالت هزاران میلیارد تومان سرمایه ملی خیلی راحت ‏از دست برود. آیا این‌‌ همان حکومتی است که ما برای آن مبارزه کرده و به زندان افتادیم. ‏

والله ما امروز در مقابل مردم پاسخی نداریم آیا ما هم باید مثل شیخ انصاریان عذرخواهی کنیم. ‏

‏نباید به خاطر از دست دادن جایگاه و منصب سکوت کرد

افرادی امروز به خاطر حفظ جایگاه‌شان به نام شهید‌هاشمی‌نژاد‌ها و دیگر عزیزان شهید حرف می‌زنند و ‏فریاد سر می‌دهند درحالی که باید به مواضع او در برابر ناعدالتی‌ها، تضییع حقوق و تجاوز به بیت المال ‏رجوع کنند. آیا باید شهید‌هاشمی‌نژاد را خلاصه کنیم در طلبه‌ای که به منبر می‌رفت؟ آیا امثال ‏شهید‌هاشمی‌نژاد که از اجرای عدالت علوی در جامعه سخن گفتند و طرفدار مستضعفین و محرومین ‏‏‌بودند امروز در برابر پرونده ۳ هزار میلیارد تومانی سکوت می‌کردند؟ چرا افردی که امروز سنگ ‏شهید‌هاشمی‌نژاد را با هر عنوانی به سینه می‌زنند از مواضع انقلابی و اقتصادی وی یاد نمی‌کنند و زمانی ‏که برای احقاق حق مظلومین و کمک به ستمدیدگان خطابه‌ها و مقالات آتشین سر می‌داد را فراموش ‏کرده‌اند؟ چرا از سکوت او در برابر انتقاد مخالفین نمی‌گویند و دل خوش کرده‌اند که وابسته به ‏شهید‌هاشمی‌نژاد هستند!؟
افرادی که به نام شهدا حرف می‌زنند و فریاد سر می‌دهند باید در برابر این مسایل سکوت نکنند و به ‏خاطر از دست دادن جایگاه‌شان نگران نباشند. ‏

شما پیش‌تر گفته‌اید که جریان انحرافی یک بازی سیاسی است. در این رابطه توضیح دهید. ‏

اساسا جریان انحرافی که امروز مطرح می‌کنند به انجمن‌های حجتیه‌ای‌هایی که در اوایل انقلاب مورد ‏خشم و نفرت امام و شهدایی چون ‌شهید هاشمی‌نژاد قرار گرفت و آن بزرگواران نسبت به امام ‏زمانی‌های دروغین هشدار دادند باز می‌گردد.‏

‏از دست دادن جایگاه سیاسی و کرسی‌های مجلس دغدغه آقایان است نه مکتب و انقلاب‏

اما همانطور که گفته‌ام انحراف و مسایلی از این دست بازی سیاسی است، زیرا چطور این جریان ۶ سال ‏در درون دولت حضور و فعالیت داشته اما به محض اینکه موضوع کسب اکثریت کرسی‌ها در مجلس را ‏مطرح می‌کند متهم به انحراف می‌شود؟ چطور افرادی که مدعی بصیریت هستند انحراف فکری، ‌اعتقادی ‏و انقلابی این جریان را در طول مدت مذکور ندیده‌اند بنابراین معلوم می‌شود که از دست دادن جایگاه ‏سیاسی و کرسی‌های مجلس دغدغه آقایان است نه مکتب و انقلاب؛ به عبارت دیگر درد، درد انتخابات ‏است نه ارزش‌ها، اساسا اتفاقات امروز اصولگرایان از جمله تاسیس جبهه پایداری، ایستادگی و امثال آن ‏حکایت ازچنین دل مشغولی دارد. ‏
البته نمی‌خواهم بگویم جریان موسوم به انحرافی، انحراف فکر و عقیده ندارند؛ چرا دارند و حتی برخی ‏دارای پیشنیه‌ای هم در این رابطه هستند اما چرا تمام انتقادات بعد از قضیه ورود به مجلس این جریان ‏مطرح شد؟ ‏ آقایان با بصیریت چرا انحراف را در طول۶ سال نمی‌دیدند؟

شهید‌هاشمی‌نژاد هم همیشه نگران انجمن حجتیه‌ها بودند و هشدار می‌دادند بنده نیز سال‌ها قبل ‏گفتیم که این‌ها به مثابه موریانه انقلاب هستند. ‏

اظهارات اخیر چهره‌های اصولگرا در خصوص اصلاح‌طلبان را چگونه ‏ارزیابی می‌کنید.‏

مشکلی که در رابطه اصول گرایان وجود دارد مواضع دوگانه آنهاست، یکی مثل باهنر خواهش می‌کند ‏که اصلاح طلبان باید به صحنه بیایند و درمقابل یکی دیگر مثل جواد لاریجانی آن گونه موضع می‌گیرد ‏که البته وی حداقل باید به اظهارات همفکران خود که گفته‌اند اصلاح طلبان همه یک شکل نیستند توجه ‏کند، در مجموعه این طرز رفتار بی‌انصافی و در عین حال فاجعه است. البته این‌ها فکر می‌کنند اصلاح طلبان تشنه قدرت هستندکه این گونه در برابرشان در می‌آیند؛ درحالی ‏که هنوز اصلاح طلبان تصمیم به حضور یا عدم حضور به انتخابات را نگرفته‌اند. ‏

امروز به نظر می‌رسد برخی از دلسوزان نظام و خانواده‌های شهدای بزرگ انقلاب به حاشیه رفته‌اند و ‏اظهار نظر نمی‌کنند، دلیل آن را در چه می‌دانید؟

این‌ها تقصیری ندارند زیرا در چارچوب قانون و آزادی بیان حرف می‌زنند، این کم ظرفیتی برخی مسئولان است که تحمل نمی‌کنند و خودی را غیرخودی می‌کنند.باید پرسید برای چه خانواده شهدای بزرگ چون بهشتی‌ها، مطهری‌ها و سرداران ‌جنگ غیر خودی ‏می‌شوند؟ آیا به صرف حمایت از یک کاندیدای خاص که مورد تایید نظام هم بود؟ ‏

جریان ۸۸ برای خیلی‌ها تجارت سیاسی شده است‏

به نظر من امروز جریان ۸۸ برای خیلی‌ها تجارت سیاسی شده است که با کوبیدن مجموعه اصلاح طلبان ‏بخواهند جایگاه خود را حفظ کنند. ‏

تحلیل شما از آینده فعالیت‌های سیاسی همفکران خود چیست؟

گاهی من صحبتی می‌کنم و دوستان بزرگ اصلاح طلبی به من می‌گویند حالا زود است و ما تصمیم ‏نگرفته‌ایم. اما رفتارهای کنونی اصلاح طلبان که بعضا اظهار نظر و بعضا در سکوت می‌گذرد جز ‏استراتژی ما بوده و برخی دوستان در مجلس و خارج از آن هم مواضعی را اعلام می‌کنند. ‏

‏چرا برخی از کلمه اصلاحات وحشت می‌کنند؟

همانطور که اشاره شد مشکلی که در رابطه اصول گرایان وجود دارد مواضع دوگانه آنهاست، یکی مثل ‏باهنر خواهش می‌کند که اصلاح طلبان باید به صحنه بیایند و درمقابل یکی دیگر می‌گوید نمی‌گذاریم اصلاح‌طلبان وارد قدرت شوند و ….اما باید پرسید چرا برخی از کلمه اصلاحات وحشت می‌کنند؟ مگر جز این است که کلام امام حسین ‏‏ (ع) است، آیا آقایان دوستار اصلاحات نیستند؟ اگر اصلاحات نشود که در مقابل آن انقلاب خواهد بود، ‏نه به این معنا که تهدید تلقی شود بلکه اصلاحات ضرورت هر نظام و حکومتی است و اینکه برخی ‏ازاصولگران اظهار نظر می‌کنند اصلاح طلبان حتی اگر توبه هم کنند دیگر پذیرفته نیست و بی‌فایده ‏است؛ این یعنی دوستان اصولگرا خود را از خدا هم بالا‌تر می‌دادنند.

همه در‌ها را به روی اصلاحات می‌بندند و خودشان از همه تریبون‌ها و فرصت‌ها ‏استفاده می‌کنند. به یقین می‌دانم چنانچه اصلاح طلبان تنها در یک ‏فرصت چند روزه وارد عرصه رقابت‌های سیاسی شوند به لحاظ پایگاه اجتماعی و اقبال عمومی‌که دارند ‏پیروزی چشمگیری به دست خواهند آورد، فقط کافی است ما اعلام کنیم که در انتخابات شرکت ‏می‌کنیم و به عنوان مثال افرادی نیز کاندیداهای ما هستند، مردم کار خود را خواهند کرد. ‏

0 comments:

ارسال یک نظر