هفتم مهرماه جاری سیامین سالگرد شهادت آیتالله سید عبدالکریم هاشمینژاد بود که در سالهای نخست انقلاب به دست منافقین ترور شد. مردی که امام (ره) دربارهاش فرمود «مرد جوانمرد، عالم، فاضل و مجاهد» و در پیام آیت الله خامنهای به مناسبت شهادت وی نیز آمده «مردم خراسان پدری دلسوز و برادری فداکار را از دست دادند و ملت ایران هم فرزندی کم نظیر را». آیتالله هاشمیرفسنجانی نیز شهید هاشمینژاد را از استوانههای مبارزات انقلابی نامید. به همین مناسبت، ایلنا در گفتوگویی با برادر این شهید، خاطرات و آرمانهای او را جویا شدهایم که در ذیل میآید:
حجتالاسلام والمسلمین سید احمد هاشمینژاد تک بیت شعر «هرشب ستارهای به زمین میکشند و باز / این آسمان غم زده غرق ستارههاستْْ» را با بیان ویژگیهای برادر شهیدش پیوند میدهد و در سالگرد شهادت ایشان از آرمانهای شهدای بزرگ انقلاب و دفاع مقدس یاد میکند.
آقای هاشمینژاد ابتدا در مورد شاخصههای اخلاقی و اعتقادی برادرتان توضیح دهید.
ضمن گرامیداشت هفته دفاع مقدس، یاد شهدا و امام شهیدان؛ شهید هاشمینژاد در زمان شهادت ۴۹ سال بیشتر نداشت، اما با این حال از دست دادن او ضایعه بزرگی بود زیرا تواضع، فروتنی، دروی از تکلف و مدافع مردم بودن را به معنای واقعی کلمه دارا بود. وی از صمیم قلب به تودههای مردم به خصوص مستضعفان علاقه شدید داشت تا جایی که در بین مردم و با آنها صمیمیبود، در شرایط آن وقت جامعه که فشارهای زیادی برای استفاده از خودروی ضد گلوله وجود داشت وی با همان خودرو ناچیز خود تردد میکرد. این شهید همچنین الگوی متعالی از نظر صداقت، شجاعت، مقاومت در بیان حقایق و واقعیتهای جامعه به شمار میرفت.
وی ساده زیست به معنای واقعی کلمه بود، در حالی که برخی تظاهر به ساده زیستی میکنند و زندگی اشرافی داشته و دارند و متاسفانه زندگی اشرافی امروز دامن خیلیها را گرفته است. البته رهبری نیز به اینکه اشرافیگری دامن خیلیها را گرفته اشاراتی داشتند و برداشت بنده نیز در این رابطه پس از اظهار نظر ایشان در دیدار با سران و مسوولان نظام تقویت شد. به اعتقاد من این مساله اعتماد مردم را نسبت به مسئولانی که در این زمینه سکوت کنند و اعتراض نکنند کاهش میدهد.
شهید هاشمینژاد بدون طمع و نسبت به پست و مقام بیاعتنا بود هرگز حاضر شد مناصبی که دیگران برای بدست آوردن آن ولع دارند و طمع میکنند را اختیار کند. بههمین دلیل برای خود بنده واقعا سوال است که چرا باید منافقان او را میکشتند؛ وی همیشه با مردم و دلسوز مردم بود، کشتن و به شهادت رساندن چنین شخصیتی جز ذلت کشندگان چیز دیگری نبود.
او در حالی که یک مدرس بینظیر بود یک سخنران بیبدلیل هم بود، به صورتی که در زمان شاه در اثر موضع گیریهای دقیق و شفافش لرزه بر اندام رژیم میانداخت، مناظره دکتر و پیر نمونهای از آثار ماندگار و ممتاز او است.
امروز نیاز به تحمل کلام مخالف داریم
به خاطر ویژگیهای والای این شهید خداوند وی را به مرحلهای رساند که امروز میبینیم حتی افرادی که او را ندیدهاند به وی علاقهمند هستند. آنچه که امروز از ویژگیهای فردی آن شهید نیاز داریم تحمل کلام مخالف است، با این توضیح که برخی از مخالفین میآمدند در منابر او اصل دین را زیر سوال برده و به ائمه اهانت میکردند اما وی با آرامش خاطر و متانت تمام پای بحث با آنها مینشستند و به توجیه منطقی و عقلانی آنها میپرداخت. تحمل بالای وی موجب شده بود که حتی اعضای سازمان مجاهدین خلق هم در جلسات بحث با او شرکت میکردند.
هاشمینژاد معتقد به آزادی فکر، اندیشه، قلم و بیان بود
وی هرگز به صرف انتقاد، اعتراض و انکار، فردی را متهم به نفاق و انحراف و… نمیکردند، این موضوع در انقلاب ما امروز فراموش شده است. هاشمینژاد معتقد به آزادی فکر، اندیشه، قلم و بیان بود زیرا باور داشت که آزادی عالیترین موهبت الهی و جوهره انسانیت است.آزادی در ابعاد مختلف از سوی مراجع و علمای هم عصر و همچنین روشن فکران هم عصر مورد تاکید بود، به عنوان مثال دکتر شریعتی که من به وی بسیار علاقهمندم و در زندان نیز با هم بودیم و وی شکنجههای مرا حتی در زندان دیده بود؛ در کتابی مینویسد «ای آزادی تو را دوست دارم به تو نیازمندم و به توعشق میورزم، بیتو زندگی دشوار است بیتو من هم نیستم، موجودی توخالی، پوک، سرگردان، سرد، تلخ، بیتاب، بیروح و… خواهم بود».
شهدای ما نیز برای آزادی فکر و بیان در جامعه مبارزه کرده و جان خود را هدیه دادند
بنابراین بحث آزادی در جامعه و زندگی انسانها در اشکال مختلف خود حائز اهمیت است، در قانون اساسی مصوب ملت ایران؛ آزادی قلم، بیان، اندیشه، فکر و… تصریح شده و نباید با شنیدن لفظ آزادی بلافاصله ذهنها برود به سمت انحراف و براندازی و… زیرا این حرفها اصلا مطرح نیست.
شهدای ما نیز برای آزادی فکر و بیان در جامعه مبارزه کرده و جان خود را هدیه دادند؛ اگر امروز شهیدهاشمینژاد و بزرگواران دیگر میبودند تحمل خیلی از این مسایل از قبیل اختلاس را داشتند؟
برخورد قاطع، جدی و بدون ملاحظه در پرونده اختلاس ۳ هزارمیلیاردی ضروری است
حضرت علی میفرمود «ای مالک برای حفظ بیت المال قلمها را تیز کن» اما احکامی از این دست متاسفانه امروز تنها داستان شده است.
همچنین اجرای عدالت، حفظ بیتالمال و توجه به مردم از آرمانهای شهدای ما بود اما در رابطه با اختلاس بانکی اخیر در کشور چگونه میتوان اجرای عدالت را محقق دانست؟
متاسفانه شاهدیم بسیاری از آقایانی که باید نسبت به این موضوع اختلاس ۳ هزار میلیاردی صحبت میکردند سکوت کردهاند؛ آیا نهی از منکر واجب نیست؟ بعضی از مراجع نیز که حتی نسبت به جزئی ترین مسایل اعتراض میکنند آیا نباید در مساله به این مهمیحرفی بزنند و اعتراض کنند. ترس آن وجود دارد که همانند خیلی از پروندههای دیگر یک سروصدا و بگیر و ببند شعاری به راه افتد اما بعد از مدتی آرام آرام همه چیز فراموش شود.
برخورد قاطع، جدی و بدون ملاحظه در پرونده اختلاس ۳ هزارمیلیاردی برای حفظ خوش بینی و اعتماد مردم به انقلاب ضروری است.
ما انقلاب نکردیم که امروز به نام عدالت و اجرای عدالت هزاران میلیارد تومان سرمایه ملی خیلی راحت از دست برود. آیا این همان حکومتی است که ما برای آن مبارزه کرده و به زندان افتادیم.
والله ما امروز در مقابل مردم پاسخی نداریم آیا ما هم باید مثل شیخ انصاریان عذرخواهی کنیم.
نباید به خاطر از دست دادن جایگاه و منصب سکوت کرد
افرادی امروز به خاطر حفظ جایگاهشان به نام شهیدهاشمینژادها و دیگر عزیزان شهید حرف میزنند و فریاد سر میدهند درحالی که باید به مواضع او در برابر ناعدالتیها، تضییع حقوق و تجاوز به بیت المال رجوع کنند. آیا باید شهیدهاشمینژاد را خلاصه کنیم در طلبهای که به منبر میرفت؟ آیا امثال شهیدهاشمینژاد که از اجرای عدالت علوی در جامعه سخن گفتند و طرفدار مستضعفین و محرومین بودند امروز در برابر پرونده ۳ هزار میلیارد تومانی سکوت میکردند؟ چرا افردی که امروز سنگ شهیدهاشمینژاد را با هر عنوانی به سینه میزنند از مواضع انقلابی و اقتصادی وی یاد نمیکنند و زمانی که برای احقاق حق مظلومین و کمک به ستمدیدگان خطابهها و مقالات آتشین سر میداد را فراموش کردهاند؟ چرا از سکوت او در برابر انتقاد مخالفین نمیگویند و دل خوش کردهاند که وابسته به شهیدهاشمینژاد هستند!؟
افرادی که به نام شهدا حرف میزنند و فریاد سر میدهند باید در برابر این مسایل سکوت نکنند و به خاطر از دست دادن جایگاهشان نگران نباشند.
شما پیشتر گفتهاید که جریان انحرافی یک بازی سیاسی است. در این رابطه توضیح دهید.
اساسا جریان انحرافی که امروز مطرح میکنند به انجمنهای حجتیهایهایی که در اوایل انقلاب مورد خشم و نفرت امام و شهدایی چون شهید هاشمینژاد قرار گرفت و آن بزرگواران نسبت به امام زمانیهای دروغین هشدار دادند باز میگردد.
از دست دادن جایگاه سیاسی و کرسیهای مجلس دغدغه آقایان است نه مکتب و انقلاب
اما همانطور که گفتهام انحراف و مسایلی از این دست بازی سیاسی است، زیرا چطور این جریان ۶ سال در درون دولت حضور و فعالیت داشته اما به محض اینکه موضوع کسب اکثریت کرسیها در مجلس را مطرح میکند متهم به انحراف میشود؟ چطور افرادی که مدعی بصیریت هستند انحراف فکری، اعتقادی و انقلابی این جریان را در طول مدت مذکور ندیدهاند بنابراین معلوم میشود که از دست دادن جایگاه سیاسی و کرسیهای مجلس دغدغه آقایان است نه مکتب و انقلاب؛ به عبارت دیگر درد، درد انتخابات است نه ارزشها، اساسا اتفاقات امروز اصولگرایان از جمله تاسیس جبهه پایداری، ایستادگی و امثال آن حکایت ازچنین دل مشغولی دارد.
البته نمیخواهم بگویم جریان موسوم به انحرافی، انحراف فکر و عقیده ندارند؛ چرا دارند و حتی برخی دارای پیشنیهای هم در این رابطه هستند اما چرا تمام انتقادات بعد از قضیه ورود به مجلس این جریان مطرح شد؟ آقایان با بصیریت چرا انحراف را در طول۶ سال نمیدیدند؟
شهیدهاشمینژاد هم همیشه نگران انجمن حجتیهها بودند و هشدار میدادند بنده نیز سالها قبل گفتیم که اینها به مثابه موریانه انقلاب هستند.
اظهارات اخیر چهرههای اصولگرا در خصوص اصلاحطلبان را چگونه ارزیابی میکنید.
مشکلی که در رابطه اصول گرایان وجود دارد مواضع دوگانه آنهاست، یکی مثل باهنر خواهش میکند که اصلاح طلبان باید به صحنه بیایند و درمقابل یکی دیگر مثل جواد لاریجانی آن گونه موضع میگیرد که البته وی حداقل باید به اظهارات همفکران خود که گفتهاند اصلاح طلبان همه یک شکل نیستند توجه کند، در مجموعه این طرز رفتار بیانصافی و در عین حال فاجعه است. البته اینها فکر میکنند اصلاح طلبان تشنه قدرت هستندکه این گونه در برابرشان در میآیند؛ درحالی که هنوز اصلاح طلبان تصمیم به حضور یا عدم حضور به انتخابات را نگرفتهاند.
امروز به نظر میرسد برخی از دلسوزان نظام و خانوادههای شهدای بزرگ انقلاب به حاشیه رفتهاند و اظهار نظر نمیکنند، دلیل آن را در چه میدانید؟
اینها تقصیری ندارند زیرا در چارچوب قانون و آزادی بیان حرف میزنند، این کم ظرفیتی برخی مسئولان است که تحمل نمیکنند و خودی را غیرخودی میکنند.باید پرسید برای چه خانواده شهدای بزرگ چون بهشتیها، مطهریها و سرداران جنگ غیر خودی میشوند؟ آیا به صرف حمایت از یک کاندیدای خاص که مورد تایید نظام هم بود؟
جریان ۸۸ برای خیلیها تجارت سیاسی شده است
به نظر من امروز جریان ۸۸ برای خیلیها تجارت سیاسی شده است که با کوبیدن مجموعه اصلاح طلبان بخواهند جایگاه خود را حفظ کنند.
تحلیل شما از آینده فعالیتهای سیاسی همفکران خود چیست؟
گاهی من صحبتی میکنم و دوستان بزرگ اصلاح طلبی به من میگویند حالا زود است و ما تصمیم نگرفتهایم. اما رفتارهای کنونی اصلاح طلبان که بعضا اظهار نظر و بعضا در سکوت میگذرد جز استراتژی ما بوده و برخی دوستان در مجلس و خارج از آن هم مواضعی را اعلام میکنند.
چرا برخی از کلمه اصلاحات وحشت میکنند؟
همانطور که اشاره شد مشکلی که در رابطه اصول گرایان وجود دارد مواضع دوگانه آنهاست، یکی مثل باهنر خواهش میکند که اصلاح طلبان باید به صحنه بیایند و درمقابل یکی دیگر میگوید نمیگذاریم اصلاحطلبان وارد قدرت شوند و ….اما باید پرسید چرا برخی از کلمه اصلاحات وحشت میکنند؟ مگر جز این است که کلام امام حسین (ع) است، آیا آقایان دوستار اصلاحات نیستند؟ اگر اصلاحات نشود که در مقابل آن انقلاب خواهد بود، نه به این معنا که تهدید تلقی شود بلکه اصلاحات ضرورت هر نظام و حکومتی است و اینکه برخی ازاصولگران اظهار نظر میکنند اصلاح طلبان حتی اگر توبه هم کنند دیگر پذیرفته نیست و بیفایده است؛ این یعنی دوستان اصولگرا خود را از خدا هم بالاتر میدادنند.
همه درها را به روی اصلاحات میبندند و خودشان از همه تریبونها و فرصتها استفاده میکنند. به یقین میدانم چنانچه اصلاح طلبان تنها در یک فرصت چند روزه وارد عرصه رقابتهای سیاسی شوند به لحاظ پایگاه اجتماعی و اقبال عمومیکه دارند پیروزی چشمگیری به دست خواهند آورد، فقط کافی است ما اعلام کنیم که در انتخابات شرکت میکنیم و به عنوان مثال افرادی نیز کاندیداهای ما هستند، مردم کار خود را خواهند کرد.
حجتالاسلام والمسلمین سید احمد هاشمینژاد تک بیت شعر «هرشب ستارهای به زمین میکشند و باز / این آسمان غم زده غرق ستارههاستْْ» را با بیان ویژگیهای برادر شهیدش پیوند میدهد و در سالگرد شهادت ایشان از آرمانهای شهدای بزرگ انقلاب و دفاع مقدس یاد میکند.
آقای هاشمینژاد ابتدا در مورد شاخصههای اخلاقی و اعتقادی برادرتان توضیح دهید.
ضمن گرامیداشت هفته دفاع مقدس، یاد شهدا و امام شهیدان؛ شهید هاشمینژاد در زمان شهادت ۴۹ سال بیشتر نداشت، اما با این حال از دست دادن او ضایعه بزرگی بود زیرا تواضع، فروتنی، دروی از تکلف و مدافع مردم بودن را به معنای واقعی کلمه دارا بود. وی از صمیم قلب به تودههای مردم به خصوص مستضعفان علاقه شدید داشت تا جایی که در بین مردم و با آنها صمیمیبود، در شرایط آن وقت جامعه که فشارهای زیادی برای استفاده از خودروی ضد گلوله وجود داشت وی با همان خودرو ناچیز خود تردد میکرد. این شهید همچنین الگوی متعالی از نظر صداقت، شجاعت، مقاومت در بیان حقایق و واقعیتهای جامعه به شمار میرفت.
وی ساده زیست به معنای واقعی کلمه بود، در حالی که برخی تظاهر به ساده زیستی میکنند و زندگی اشرافی داشته و دارند و متاسفانه زندگی اشرافی امروز دامن خیلیها را گرفته است. البته رهبری نیز به اینکه اشرافیگری دامن خیلیها را گرفته اشاراتی داشتند و برداشت بنده نیز در این رابطه پس از اظهار نظر ایشان در دیدار با سران و مسوولان نظام تقویت شد. به اعتقاد من این مساله اعتماد مردم را نسبت به مسئولانی که در این زمینه سکوت کنند و اعتراض نکنند کاهش میدهد.
شهید هاشمینژاد بدون طمع و نسبت به پست و مقام بیاعتنا بود هرگز حاضر شد مناصبی که دیگران برای بدست آوردن آن ولع دارند و طمع میکنند را اختیار کند. بههمین دلیل برای خود بنده واقعا سوال است که چرا باید منافقان او را میکشتند؛ وی همیشه با مردم و دلسوز مردم بود، کشتن و به شهادت رساندن چنین شخصیتی جز ذلت کشندگان چیز دیگری نبود.
او در حالی که یک مدرس بینظیر بود یک سخنران بیبدلیل هم بود، به صورتی که در زمان شاه در اثر موضع گیریهای دقیق و شفافش لرزه بر اندام رژیم میانداخت، مناظره دکتر و پیر نمونهای از آثار ماندگار و ممتاز او است.
امروز نیاز به تحمل کلام مخالف داریم
به خاطر ویژگیهای والای این شهید خداوند وی را به مرحلهای رساند که امروز میبینیم حتی افرادی که او را ندیدهاند به وی علاقهمند هستند. آنچه که امروز از ویژگیهای فردی آن شهید نیاز داریم تحمل کلام مخالف است، با این توضیح که برخی از مخالفین میآمدند در منابر او اصل دین را زیر سوال برده و به ائمه اهانت میکردند اما وی با آرامش خاطر و متانت تمام پای بحث با آنها مینشستند و به توجیه منطقی و عقلانی آنها میپرداخت. تحمل بالای وی موجب شده بود که حتی اعضای سازمان مجاهدین خلق هم در جلسات بحث با او شرکت میکردند.
هاشمینژاد معتقد به آزادی فکر، اندیشه، قلم و بیان بود
وی هرگز به صرف انتقاد، اعتراض و انکار، فردی را متهم به نفاق و انحراف و… نمیکردند، این موضوع در انقلاب ما امروز فراموش شده است. هاشمینژاد معتقد به آزادی فکر، اندیشه، قلم و بیان بود زیرا باور داشت که آزادی عالیترین موهبت الهی و جوهره انسانیت است.آزادی در ابعاد مختلف از سوی مراجع و علمای هم عصر و همچنین روشن فکران هم عصر مورد تاکید بود، به عنوان مثال دکتر شریعتی که من به وی بسیار علاقهمندم و در زندان نیز با هم بودیم و وی شکنجههای مرا حتی در زندان دیده بود؛ در کتابی مینویسد «ای آزادی تو را دوست دارم به تو نیازمندم و به توعشق میورزم، بیتو زندگی دشوار است بیتو من هم نیستم، موجودی توخالی، پوک، سرگردان، سرد، تلخ، بیتاب، بیروح و… خواهم بود».
شهدای ما نیز برای آزادی فکر و بیان در جامعه مبارزه کرده و جان خود را هدیه دادند
بنابراین بحث آزادی در جامعه و زندگی انسانها در اشکال مختلف خود حائز اهمیت است، در قانون اساسی مصوب ملت ایران؛ آزادی قلم، بیان، اندیشه، فکر و… تصریح شده و نباید با شنیدن لفظ آزادی بلافاصله ذهنها برود به سمت انحراف و براندازی و… زیرا این حرفها اصلا مطرح نیست.
شهدای ما نیز برای آزادی فکر و بیان در جامعه مبارزه کرده و جان خود را هدیه دادند؛ اگر امروز شهیدهاشمینژاد و بزرگواران دیگر میبودند تحمل خیلی از این مسایل از قبیل اختلاس را داشتند؟
برخورد قاطع، جدی و بدون ملاحظه در پرونده اختلاس ۳ هزارمیلیاردی ضروری است
حضرت علی میفرمود «ای مالک برای حفظ بیت المال قلمها را تیز کن» اما احکامی از این دست متاسفانه امروز تنها داستان شده است.
همچنین اجرای عدالت، حفظ بیتالمال و توجه به مردم از آرمانهای شهدای ما بود اما در رابطه با اختلاس بانکی اخیر در کشور چگونه میتوان اجرای عدالت را محقق دانست؟
متاسفانه شاهدیم بسیاری از آقایانی که باید نسبت به این موضوع اختلاس ۳ هزار میلیاردی صحبت میکردند سکوت کردهاند؛ آیا نهی از منکر واجب نیست؟ بعضی از مراجع نیز که حتی نسبت به جزئی ترین مسایل اعتراض میکنند آیا نباید در مساله به این مهمیحرفی بزنند و اعتراض کنند. ترس آن وجود دارد که همانند خیلی از پروندههای دیگر یک سروصدا و بگیر و ببند شعاری به راه افتد اما بعد از مدتی آرام آرام همه چیز فراموش شود.
برخورد قاطع، جدی و بدون ملاحظه در پرونده اختلاس ۳ هزارمیلیاردی برای حفظ خوش بینی و اعتماد مردم به انقلاب ضروری است.
ما انقلاب نکردیم که امروز به نام عدالت و اجرای عدالت هزاران میلیارد تومان سرمایه ملی خیلی راحت از دست برود. آیا این همان حکومتی است که ما برای آن مبارزه کرده و به زندان افتادیم.
والله ما امروز در مقابل مردم پاسخی نداریم آیا ما هم باید مثل شیخ انصاریان عذرخواهی کنیم.
نباید به خاطر از دست دادن جایگاه و منصب سکوت کرد
افرادی امروز به خاطر حفظ جایگاهشان به نام شهیدهاشمینژادها و دیگر عزیزان شهید حرف میزنند و فریاد سر میدهند درحالی که باید به مواضع او در برابر ناعدالتیها، تضییع حقوق و تجاوز به بیت المال رجوع کنند. آیا باید شهیدهاشمینژاد را خلاصه کنیم در طلبهای که به منبر میرفت؟ آیا امثال شهیدهاشمینژاد که از اجرای عدالت علوی در جامعه سخن گفتند و طرفدار مستضعفین و محرومین بودند امروز در برابر پرونده ۳ هزار میلیارد تومانی سکوت میکردند؟ چرا افردی که امروز سنگ شهیدهاشمینژاد را با هر عنوانی به سینه میزنند از مواضع انقلابی و اقتصادی وی یاد نمیکنند و زمانی که برای احقاق حق مظلومین و کمک به ستمدیدگان خطابهها و مقالات آتشین سر میداد را فراموش کردهاند؟ چرا از سکوت او در برابر انتقاد مخالفین نمیگویند و دل خوش کردهاند که وابسته به شهیدهاشمینژاد هستند!؟
افرادی که به نام شهدا حرف میزنند و فریاد سر میدهند باید در برابر این مسایل سکوت نکنند و به خاطر از دست دادن جایگاهشان نگران نباشند.
شما پیشتر گفتهاید که جریان انحرافی یک بازی سیاسی است. در این رابطه توضیح دهید.
اساسا جریان انحرافی که امروز مطرح میکنند به انجمنهای حجتیهایهایی که در اوایل انقلاب مورد خشم و نفرت امام و شهدایی چون شهید هاشمینژاد قرار گرفت و آن بزرگواران نسبت به امام زمانیهای دروغین هشدار دادند باز میگردد.
از دست دادن جایگاه سیاسی و کرسیهای مجلس دغدغه آقایان است نه مکتب و انقلاب
اما همانطور که گفتهام انحراف و مسایلی از این دست بازی سیاسی است، زیرا چطور این جریان ۶ سال در درون دولت حضور و فعالیت داشته اما به محض اینکه موضوع کسب اکثریت کرسیها در مجلس را مطرح میکند متهم به انحراف میشود؟ چطور افرادی که مدعی بصیریت هستند انحراف فکری، اعتقادی و انقلابی این جریان را در طول مدت مذکور ندیدهاند بنابراین معلوم میشود که از دست دادن جایگاه سیاسی و کرسیهای مجلس دغدغه آقایان است نه مکتب و انقلاب؛ به عبارت دیگر درد، درد انتخابات است نه ارزشها، اساسا اتفاقات امروز اصولگرایان از جمله تاسیس جبهه پایداری، ایستادگی و امثال آن حکایت ازچنین دل مشغولی دارد.
البته نمیخواهم بگویم جریان موسوم به انحرافی، انحراف فکر و عقیده ندارند؛ چرا دارند و حتی برخی دارای پیشنیهای هم در این رابطه هستند اما چرا تمام انتقادات بعد از قضیه ورود به مجلس این جریان مطرح شد؟ آقایان با بصیریت چرا انحراف را در طول۶ سال نمیدیدند؟
شهیدهاشمینژاد هم همیشه نگران انجمن حجتیهها بودند و هشدار میدادند بنده نیز سالها قبل گفتیم که اینها به مثابه موریانه انقلاب هستند.
اظهارات اخیر چهرههای اصولگرا در خصوص اصلاحطلبان را چگونه ارزیابی میکنید.
مشکلی که در رابطه اصول گرایان وجود دارد مواضع دوگانه آنهاست، یکی مثل باهنر خواهش میکند که اصلاح طلبان باید به صحنه بیایند و درمقابل یکی دیگر مثل جواد لاریجانی آن گونه موضع میگیرد که البته وی حداقل باید به اظهارات همفکران خود که گفتهاند اصلاح طلبان همه یک شکل نیستند توجه کند، در مجموعه این طرز رفتار بیانصافی و در عین حال فاجعه است. البته اینها فکر میکنند اصلاح طلبان تشنه قدرت هستندکه این گونه در برابرشان در میآیند؛ درحالی که هنوز اصلاح طلبان تصمیم به حضور یا عدم حضور به انتخابات را نگرفتهاند.
امروز به نظر میرسد برخی از دلسوزان نظام و خانوادههای شهدای بزرگ انقلاب به حاشیه رفتهاند و اظهار نظر نمیکنند، دلیل آن را در چه میدانید؟
اینها تقصیری ندارند زیرا در چارچوب قانون و آزادی بیان حرف میزنند، این کم ظرفیتی برخی مسئولان است که تحمل نمیکنند و خودی را غیرخودی میکنند.باید پرسید برای چه خانواده شهدای بزرگ چون بهشتیها، مطهریها و سرداران جنگ غیر خودی میشوند؟ آیا به صرف حمایت از یک کاندیدای خاص که مورد تایید نظام هم بود؟
جریان ۸۸ برای خیلیها تجارت سیاسی شده است
به نظر من امروز جریان ۸۸ برای خیلیها تجارت سیاسی شده است که با کوبیدن مجموعه اصلاح طلبان بخواهند جایگاه خود را حفظ کنند.
تحلیل شما از آینده فعالیتهای سیاسی همفکران خود چیست؟
گاهی من صحبتی میکنم و دوستان بزرگ اصلاح طلبی به من میگویند حالا زود است و ما تصمیم نگرفتهایم. اما رفتارهای کنونی اصلاح طلبان که بعضا اظهار نظر و بعضا در سکوت میگذرد جز استراتژی ما بوده و برخی دوستان در مجلس و خارج از آن هم مواضعی را اعلام میکنند.
چرا برخی از کلمه اصلاحات وحشت میکنند؟
همانطور که اشاره شد مشکلی که در رابطه اصول گرایان وجود دارد مواضع دوگانه آنهاست، یکی مثل باهنر خواهش میکند که اصلاح طلبان باید به صحنه بیایند و درمقابل یکی دیگر میگوید نمیگذاریم اصلاحطلبان وارد قدرت شوند و ….اما باید پرسید چرا برخی از کلمه اصلاحات وحشت میکنند؟ مگر جز این است که کلام امام حسین (ع) است، آیا آقایان دوستار اصلاحات نیستند؟ اگر اصلاحات نشود که در مقابل آن انقلاب خواهد بود، نه به این معنا که تهدید تلقی شود بلکه اصلاحات ضرورت هر نظام و حکومتی است و اینکه برخی ازاصولگران اظهار نظر میکنند اصلاح طلبان حتی اگر توبه هم کنند دیگر پذیرفته نیست و بیفایده است؛ این یعنی دوستان اصولگرا خود را از خدا هم بالاتر میدادنند.
همه درها را به روی اصلاحات میبندند و خودشان از همه تریبونها و فرصتها استفاده میکنند. به یقین میدانم چنانچه اصلاح طلبان تنها در یک فرصت چند روزه وارد عرصه رقابتهای سیاسی شوند به لحاظ پایگاه اجتماعی و اقبال عمومیکه دارند پیروزی چشمگیری به دست خواهند آورد، فقط کافی است ما اعلام کنیم که در انتخابات شرکت میکنیم و به عنوان مثال افرادی نیز کاندیداهای ما هستند، مردم کار خود را خواهند کرد.
0 comments:
ارسال یک نظر