محمد محمدعلی، داستاننویس، از چاپ نشدن کتابهایش گله کرد و از مسئولان دولتی و "برادران ارشادی" پرسید: آیا من باید حق خودم را از کسی گدایی کنم؟
وی در گفتوگو با ایسنا، خاطرنشان کرد: ۱۰ عنوان از کتابهای من که دست انتشارات کاروان بود، پس از ماجرای پیشآمده برای این انتشارات، افتاد در دردسرهای ارشاد و چون میبایست ناشر هم عوض میکردم، حدود دو سال و نیم است که غیر از «قصهی تهمینه»، هیچکدام امکان انتشار پیدا نکرده است. «قصهی تهمینه» هم حدود ۱۱ ماه بود که چاپ شده بود و اجازهی خروج از چاپخانه نداشت تا بالأخره چند روز پیش، این اتفاق افتاد.
به گزارش ایسنا، چاپ تازهی «قصهی تهمینه» در ۳۵۸ صفحه از سوی انتشارات کتابسرای تندیس به چاپ رسیده است.
محمدعلی همچنین گفت: من بیشتر از هر اثر دیگری دوست دارم «سهگانهها»؛ «آدم و حوا»، «مشی و مشیانه» و «جمشید و جمک» منتشر شود. حالا کتابهای «نقش پنهان» و «بازنشستگی» و «دریغ از روبهرو» و «چشم دوم» و «شاملویی که من میشناختم» (کار تازه) و «از ما بهتران» و… دست کتابسرای تندیس است و دارد خاک میخورد و برادران ارشادی اصلا فکر نمیکنند کسی که عمرش را گذاشته و آثاری بهوجود آورده تا هنگام پیری بهرهاش را ببرد و حداقل مثل یک بقال یا کافهچی درآمد معقولی داشته باشد، از چه راهی شرمندهی اطرافیانش نشود؟
وی ادامه داد: آیا من باید حق خودم را از کسی گدایی کنم؟ من که هیچگاه زیادهطلب و اهل افراط و تفریط نبودم، باید چه کار کنم تا دلشان مثلا بسوزد و حق مرا بدهند؟! امیدوارم کسی پیدا شود، بگوید من باید حق خود را از چه کسی بخواهم که گوش شنوا داشته باشد، موی سر سفید کرده باشد و بداند با حقوق بازنشستگی، شکم سه تا قناری هم سیر نمیشود، چه رسد به آدم با این گرانی سرسامآور… نمیدانم چه بگویم تا به گوش آقایان برسد؟
وی در گفتوگو با ایسنا، خاطرنشان کرد: ۱۰ عنوان از کتابهای من که دست انتشارات کاروان بود، پس از ماجرای پیشآمده برای این انتشارات، افتاد در دردسرهای ارشاد و چون میبایست ناشر هم عوض میکردم، حدود دو سال و نیم است که غیر از «قصهی تهمینه»، هیچکدام امکان انتشار پیدا نکرده است. «قصهی تهمینه» هم حدود ۱۱ ماه بود که چاپ شده بود و اجازهی خروج از چاپخانه نداشت تا بالأخره چند روز پیش، این اتفاق افتاد.
به گزارش ایسنا، چاپ تازهی «قصهی تهمینه» در ۳۵۸ صفحه از سوی انتشارات کتابسرای تندیس به چاپ رسیده است.
محمدعلی همچنین گفت: من بیشتر از هر اثر دیگری دوست دارم «سهگانهها»؛ «آدم و حوا»، «مشی و مشیانه» و «جمشید و جمک» منتشر شود. حالا کتابهای «نقش پنهان» و «بازنشستگی» و «دریغ از روبهرو» و «چشم دوم» و «شاملویی که من میشناختم» (کار تازه) و «از ما بهتران» و… دست کتابسرای تندیس است و دارد خاک میخورد و برادران ارشادی اصلا فکر نمیکنند کسی که عمرش را گذاشته و آثاری بهوجود آورده تا هنگام پیری بهرهاش را ببرد و حداقل مثل یک بقال یا کافهچی درآمد معقولی داشته باشد، از چه راهی شرمندهی اطرافیانش نشود؟
وی ادامه داد: آیا من باید حق خودم را از کسی گدایی کنم؟ من که هیچگاه زیادهطلب و اهل افراط و تفریط نبودم، باید چه کار کنم تا دلشان مثلا بسوزد و حق مرا بدهند؟! امیدوارم کسی پیدا شود، بگوید من باید حق خود را از چه کسی بخواهم که گوش شنوا داشته باشد، موی سر سفید کرده باشد و بداند با حقوق بازنشستگی، شکم سه تا قناری هم سیر نمیشود، چه رسد به آدم با این گرانی سرسامآور… نمیدانم چه بگویم تا به گوش آقایان برسد؟
0 comments:
ارسال یک نظر