موعودگرایی سیاسی


سیدعلی میرموسوی
جریانهای ایدئولوژیک تا پیش از استقرار در جستجوی آرمانشهرند ولی پس از دستیابی به قدرت به حفظ موقعیت خود می اندیشند.

 

موعود گرایی جریانی ریشه دار در تاریخ اندیشه و تمدن اسلامی است که در اشکال گوناگون و با ویژگی های متفاوتی ظهور و بروز یافته است. این جریان البته به تمدن اسلامی اختصاص ندارد و گونه های زرتشتی، یهودی و مسیحی آن نیز همواره وجود داشته اند. برخی براین باورند که موعود گرایی در جهان اسلام ریشه در اعتقادات یهودی دارد و از راه یهودیان یمنی که به آیین اسلام گرویدند به ذهنیت و اندیشه مسلمانان راه یافته است. این نوشتار به بحث درباره گونه ای از موعودگرایی می پردازد که در دوران معاصر در ایران پدیدآمده وبسط یافته و از آن می توان با عنوان موعود گرایی سیاسی یاد کرد.

در این راستا نخست مفهوم موعود گرایی و چگونگی تفکیک آن به سیاسی و غیر سیاسی بررسی می شود و سپس ویژگی ها و ابعاد گونه سیاسی آن مورد بحث قرار می گیرد.

 

خاستگاه های نظری و زمینه های تاریخی:

موعودگرایی[۲] به مجموعه باورها و برداشت هایی اشاره دارد که پیرامون اصل نجات بخشی جامعه و تاریخ توسط منجی موعود و زیستن در چنین زمانه­ای و نزدیک بودن ظهور او سامان یافته­اند ، از این رو با «آخر الزمان گرایی»[۳] ارتباطی تنگاتنگ دارد. «آخرالزمان»[۴] در اصل، مفهومی اسطوره‌ای و دینی است که به نزدیکی روز داوری (یوم الدین)، روز واپسین یا رستاخیز دلالت می­کند. از این دیدگاه ظلم و شر و فاجعه در جهان فراگیر می‌شود؛ اما ناگهان رویدادی معجزه‌آمیز رخ می‌دهد و در پی آن وضعیتی آرمانی پدید می‌آید و زمین پر از عدالت و خیر می‌شود و بدکرداران و تبهکاران نابود می‌شوند و نیکان و خوب‌رفتاران در بهشتی زمینی مدتی به سر می‌برند تا این‌که جهان به پایان می‌رسد و طومار تاریخ بشری به همراه کیهان فروپیچیده می‌شود و آن جهان دیگر آغازیدن می‌گیرد.[۵] موعودگرایی چنان که اشاره شد جریانی نیرومند در میان پیروان آیین های یهودی، مسیحی و اسلام بوده و همچون درختی تنومند است که در طول زمان شاخه های گوناگونی بر آن رسته، برخی از شاخه های آن از بین رفته ولی برجای آن شاخه های جدید روییده است. در فرهنگ وتمدن اسلامی این جریان بر اساس آموزه مهدویت شکل گرفته است. مهدی نام منجی موعود مسلمانان است که فرقه های گوناگون اسلامی هر یک برداشت خاصی در مورد هویت و چگونگی ظهور او دارند. به اعتقاد برخی این واژه برگردان عربی واژه عبری «مسایح» یا «مسیح» به معنای هدایت شده است که از راه یهودیان یمنی که به اسلام گرویده بودند به ذهنیت مسلمانان راه یافت.[۶] به هر حال سنت اسلامی روایاتی از پیامبر در بردارد که بر نجات بخشی جامعه بشری پس از فراگیر شدن بی عدالتی و بدی توسط شخصی به این نام خبر می دهند. در منابع روایی شیعه روایات بسیاری با این مضمون از پیامبر(ص) نقل شده است که «اگر از دنیا حتی به اندازه یک روز باقی مانده باشد خداوند آن روز را چندان طولانی کند تا فردی را از خاندان من بر انگیزد که نام او با نام من یکی است تا آن را همچنان که انباشته از ستم شده است پر از عدل و داد کند».[۷] فرقه های گوناگون شیعه هر یک تفسیر ویژه ای از آموزه مهدویت داشته اند و بر اساس آن نوعی از موعود گرایی را طرح کرده اند.کیسانیه از نخستین فرقه های شیعی است که بر پایه اعتقاد به امامت و مهدویت محمد حنیفه پس از شهادت برادرش امام حسین (ع) استوار بود و با کوشش مختار ثقفی در عراق بسط یافت و می توان آن را از نخستین نمونه های موعود گرایی در تاریخ تمدن اسلامی قلمداد کرد. به اعتقاد شیعیان دوازده امامی مهدی موعود(عج) فرزند یازدهمین امام است و پس از ولادت در دو مرحله غیبت صغری و کبری از دیدگان پنهان شد و تا زمانی که به خواست خداوند ظهور او فرا رسد دوران غیبت ادامه خواهد یافت. دوران غیبت دوران انتظار است که در آن شیعه ضمن طرد نظام های سیاسی موجود آرمان تحقق نظام سیاسی عادلانه را در سر دارد. وجه اثباتی انتظار بر نگیزاننده قیام برضد نظام سیاسی موجود است ولی وجه سلبی آن کنارگیری از امور سیاسی تا زمان بازگشت را توصیه می کند. این دوران در نهایت با رجعت؛ یعنی بازگشت مهدی به پایان می رسد و او رسالت تاریخی اش را محقق می سازد. بنابر این آموزه مهدویت و موعود گرایی در شیعه با سه مفهوم کلیدی غیبت، انتظار و رجعت پیوند دارد. آموزه مهدویت همواره دست مایه مناسبی برای شکل گیری و بسط جریان های موعود گرایانه در بین شیعه بوده است. در دو قرن اخیر این وضعیت تقویت شده است و آیین های بابیت و بهاییت بر همین اساس شکل گرفته اند. دستیابی به سلاح های اتمی و تشکیل دولت اسراییل نیز به تقویت این وضعیت دامن زده اند ، زیرا تهدید هسته‌ای توانست این ادعای ادیان ابراهیمی را که روزی همه‌ی جهان و کیهان نابود خواهند شد، ملموس‌تر و باورپذیرتر کنند و قریب‌الوقوع بودن این پایان را برای اذهان عمومی واقعی‌تر جلوه دهد. مسأله‌ی دولت اسراییل، به همه‌ی آن پیش‌گویی‌های «آخرالزمانی» که در سنتِ یهودی، مسیحی و اسلامی درباره‌ی ارض موعود وجود دارد، معنا و بعدی تازه بخشید .برای شماری از مسیحیان رجعت مسیح به ارض مقدس نزدیک‌تر شد و برای گروهی از مسلمانان نابودی اسراییل و «آزادکردن بیت المقدس از دست یهودیان» یکی از اقدامات لازم برای فراهم کردن ظهور مهدی قلمداد شد.[۸] در قرن بیستم جریان های موعود گرایانه در دو شکل دینی و غیر دینی بسط وگسترش یافتند و موضوع پژوهش های فراوانی در این باره شدند. گونه های دینی آن بر اساس سنت های یهودی و مسیحی و اسلامی شکل گرفتند و گونه های الحادی آن بر اساس دو سنت مارکسیسم و فاشیسم پدید آمدند. به تعبیر برتراند راسل، مارکسیسم نوعی مسیحیت سکولار است؛ چون همه عناصر آن را دارد؛ اوّلاً: در آن، ثنویت هست. جنگ خیر و شر و آدم و شیطان، در مارکسیسم به صورت جنگ فئودال و دهقان، بورژوا و پرولتر دیده می شود.ثانیاً: تاریخ، در مسیحیت سه اپیزود دارد. دوره ی اَب، ابن و روح القدس؛ پس از مسیح (ابن)، دوره ی روح القدس شروع شده است. روح القدس، دوره ی عقلانیت تاریخ است. مارکسیسم هم سه دوره دارد. دوره ی کُمُون اوّلیه، دوره نزاع طبقات و دوره ی جامعه ی بی طبقه که سنتز دو دوره ی قبل است.در مسیحیت نیز انقلاب وجود دارد؛ انقلاب جهانی آخرالزمان یا جنگ آخرالزمان بین مسیح و دجّال در می گیرد. در مارکسیسم بین اردوی کار و اردوی سرمایه چنین نزاعی در می گیرد و فرجام آن هم بهشتی زمینی یعنی جامعه ی بی طبقه است. فاشیسم هم نوعی منجی‌گرایی مدرن است. فاشیسم می‌گوید: من رایش سوم هستم. آخرین مرحله ی تاریخ هستم؛ یک نژاد باید دنیا را بگیرد و نژاد پست‌تر باید از بین برود؛ فاشیسم به نوعی، خود را با داروینیسم اجتماعی پیوند می‌زند. در آلمان و ایتالیا، فاشیسم پس از یک شرایط آنومیک پیدا شد، زیرا در چنیین شرایطی در جامعه یک ازجا کندگی[۹] رخ می دهد و زمینه برای ظهور یک رهبر کاریزماتیک فراهم می شود. در جوامعی همچون ایران نیزکه در پرتو ادیان ابراهیمی آموزه های موعود گرایانه فربه شده باشد و یک رهبر کاریزماتیک نیز ظهور کند، احتمال وقوع جنبش های موعودگرایانه بالا می‌رود.[۱۰]

 

۲٫موعودگرایی در ایران معاصر

در نیمه دوم قرن اخیر، ایران شاهد دست کم دو جریان موعود گرایانه بوده که آن ها را تحت عنوان «موعودگرایی غیرسیاسی»[۱۱] و «موعود گرایی سیاسی»[۱۲] می توان جای داد. گونه نخست از نظر زمانی بر نوع اخیر مقدم است و انجمن حجتیه مهدویه که با ایده مبارزه با بهاییت شکل گرفت آن را نمایندگی می­کرده است. این گروه، تشکلی غیر سیاسی بود که بر اساس سنت فکری مسلط در اندیشه شیعی با نگرش سلبی به حکومت در عصر غیبت می نگریست و به تقیه در عصر غیبت و انتظار و آمادگی برای ظهور حضرت مهدی اعتقاد داشت. از دیدگاه آنان بهاییت آیینی بدعت گذار، انحرافی و گمراه کننده است که بر اساس تحریف آموزه مهدویت پدید آمد و گسترش آن پیامدهای زیانباری برای جامعه اسلامی دارد، ا زاین رو ستیز با آن ضروری و در این راه همکاری با هر نوع حکومتی جایز است. انجمن حجتیه در اساسنامه اش خود را غیر سیاسی معرفی کرد و اعضای خویش را از فعالیت سیاسی باز می داشت. هر چند منع فعالیت سیاسی به معنای بازداشتن از پذیرش سمتهای سیاسی در حکومت نبود و همکاری با حکومت در راستای مبارزه با بهاییت را روا و نیک قلمداد می­کرد.[۱۳] در دهه ۵۰ به دنبال شکل گیری و بسط گفتمان گفتمان اسلام سیاسی در ایران که الگویی دینی برای اداره دولت و سامان دادن به جامعه را جستجو می کرد، موعود گرایی غیر سیاسی به تدریج دچار چالش و بحران شد. این بحران به ویژه از هنگامی آغاز شد که آیت الله خمینی تقیه در برابر رژیم پهلوی را حرام و مبارزه با آن را واجب اعلام کرد. از دیدگاه وی مبارزه با استبداد و استعمار و کوشش برای تاسیس نظامی اسلامی اصالت داشت و در برابر چنین اهدافی مبارزه با آیین بهاییت رنگ می­باخت و در درجه دوم قرار می گرفت. از این رو وی انجمن حجتیه را ،که در اوج مبارزات همچنان تقیه پیش می گرفت، یک جریان فریب خورده و افکار آنان را «غلط و انحرافی» معرفی کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی چالش و ستیز با این جریان بسیار جدی تر شد و در نهایت به دستور امام خمینی تعطیل و منحل اعلام شد. انحلال انجمن حجتیه به معنای پایان ماجرای موعود گرایی نبود بلکه زمینه­ساز ظهور گفتمان و جریانی جدید با عنوان « موعود گرایی سیاسی» شد. در واقع گفتمان موعود گرایی در پی بی قراری و بحرانی شدن حاصل از چالش با گفتمان رقیب به صورتبندی جدیدی دست یافت و در چارچوب آن توانست به حیات خود در شکل تازه ادامه دهد.موعود گرایی سیاسی بر پایه همنهاد سازی آموزه های موعود گرایانه و اسلام سیاسی پدید آمد و در طول سه دهه به تدریج موفق شد موقعیت خود را در بین جریان های سیاسی تثبیت کند. این جریان در زمان حیات امام خمینی کوشش برای رسمیت بخشیدن به خود را آغاز کرد. بر اساس گزارش برخی از نزدیکان وی سه نفر از چهره های برجسته این جریان در دیدار با امام خود را به عنوان مرتبطین با امام زمان معرفی کردند. امام خمینی از آنان خواست تا پاسخ سه سوال را از امام زمان جویا شوند و پس از ناکامی در پاسخ به پرسشها آنان را شیاد خواند و خطاب به آنان گفت: شیادها ، دست از این حرفهایتان بردارید و دنبال شیادی نروید.[۱۴] پس از درگذشت آیت الله خمینی این جریان از کوشش بازنایستاد و به تدریج توانست جایگاه خود را ارتقاء بخشد و به بهبود موقعیت سیاسی خود اقدام کند. به گمان نگارنده در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ گروهی از وابستگان به این جریان توانستند با استفاده از شکاف میان نیروهای اصلاح طلب و محافظه کار و نیز با بهره گیری از موقعیت خود و حمایت های پنهان برخی از عناصر قدرت پست ریاست جمهوری را از آن خود کنند. در جریان انتخابات اخیر نیز با وجود ائتلاف نسبی جریان محافظه کار و اصلاح طلب به علت بهره مندی از حمایت آشکار عناصر قدرت بار دیگر توانستند از انتقال قدرت به جریانهای رقیب جلوگیری و به حضور خود در نهاد ریاست جمهوری ادامه دهند. دلایل و مستنداتی که برای تقویت این گمانه وجود دارد بسیارند و در ادامه کوشش خواهد شد تا پس از بررسی مولفه های اعتقادی و ویژگی های رفتاری این جریان برخی از آنها بیان شوند.

 

۳٫ اصول و ویژگیها چنان که اشاره شد موعودگرایی سیاسی تلفیقی از آموزه های موعودگرایانه و اسلام سیاسی است و از یک سو ایده آخر الزمان و ظهور منجی موعود و از سوی دیگر اندیشه تاسیس حکومت دینی و اداره جامعه بر اساس دین را به عنوان مقدمه ظهور طرح می کند. از این رو این جریان دارای اصول و ویژگی های مشترکی با گونه غیر سیاسی آن و همچنین با دیگر گرایش های اسلام سیاسی می باشد. با وجود این نمی توان تفاوتهایی که آن را از گونه های بدیل خود جدا می سازد و در پرتو آنها با دیگر رقیبان مرزبندی می کند را نادیده گرفت.افزون براین موعود گرایی سیاسی به شکل جدی وام دار بدیل های غربی خود چه در سنت مسیحی و یهودی و چه در سنت مارکسیستی و فاشیستی است. وام داری این جریان به الگوهای غربی در قیاس با سنت شیعی اگر بیشتر نباشد کمتر نیست و بسیاری از مفاهیم و نشانه های خود از جمله یهودی ستیزی را از آنها گرته برداری کرده است. بنابر این موعود گرایی سیاسی در مجموع اصول و ویژگیهایی را بازنمایی می کند که آمیزه ای از عناصرِ برگزیده‌ای از سنتِ شیعی واسلام سیاسی و نیز عناصری از ایدئولوژی‌های توتالیتر غربی مانند کمونیسم و فاشیسم است. نخستین اصل حاکم بر این جریان اعتقاد به آخر الزمان و باور به این است که تاریخ در حال نزدیک شدن به پایانِ خود است و امام دوازدهم، منجی و موعود، به زودی ظهور خواهد کرد و جهان را از عدل و قسط خواهد آکند. این اصل برای موعودگرایان سیاسی مقاومت در برابر نظام بین الملل و نظم جهانی را در پی دارد زیرا انان اخبار مربوط به اخر الزمان را دارای از دیدگاه تجویزی و توصیه­ای تفسیر و تحلیل می کنند. موعود گرایان غیر سیاسی با وجود اشتراک در این اصل، به ایستادگی در برابر نظام بین الملل نمی اندیشند و اخبار مربوط به آخر الزمان را با دید توصیفی تفسیر می کنند. دومین اصل این جریان تاکید بر اسلام آیینی در برابر اسلام فقاهتی و اخلاقی است. این جریان چندان پروای فقه و احکام شرعی و اصول اخلاقی دین را ندارد و بیشتر برجنبه های عاطفی و احساسی همچون مراسم های مربوط به ولادت و درگذشت امامان مانند عاشورا و نیمه شعبان تاکید می کند. مراسم زیارت عاشورا و یا دعای ندبه برای پیروان این جریان اهمیتی بسیار دارد. روش آن در تفسیر و تبلیغ دین بهره بردن از نوعی هرمنوتیک عامیانه و عوام پسندانه است و بر روی آموزه هایی تاکید می کند که قدرت تحریک احساسات عوام را داشته باشد. از این رو توسعه مداحی گری و توجه به مراکزی همچون مسجد جمکران در برنامه های فرهنگی آن از اولویت بر خوردار است. موعود گرایی سیاسی به دلیل تاکید بر اسلام عامه پسند ارزش چندانی برای مطالعه روش مند اسلام و علوم اسلامی مرسوم در حوزه های علمیه قایل نیست. این نگرش فاصله این جریان را با روحانیت و مرجعیت معنی دار می کند، زیرا از دیدگاه روحانیونی که به علوم مرسوم حوزوی پایبندند و در چارچوب نظام حوزه آموزش دیده اند آخر الزمان گرایی نشانه گسسته خردی و بی عقلی قلمداد می شود. از این رو موعود گرایی به ویژه وجه سیاسی آن چندان به روحانیت روی خوش نشان نمی دهد و نهاد روحانیت را به علت عدم همراهی با ادعاهایش فاسد و آن را نیز از علایم آخر الزمان قلمداد می کند. سومین اصل توجه به علوم غریبه و پیش گویانه و پیش بینی است. موعودگرایی سیاسی به فرد مقدس و ذکر و استخاره و علوم پیش گویانه حتی اگر از سنخ جادو و سحر باشد اهمیت بسیار می دهد. توجه به این امور ریشه در نگرش منفی این جریان به علوم و دانش های جدید دارد. بر این اساس وفاداران به این جریان دانش های مدرن را بی بنیاد و مدارک دانشگاهی را کاغذ پاره قلمداد می کنند. البته با دیدی ابزارگرایانه و برای اقناع توده خود را بهره مند از چنین مدارکی معرفی می نمایند. به هر حال جایگزین دانش های جدید برای آنان همان علوم غریبه و پیش گویانه است حتی اگر منبع آن مرتاض های هندی باشند. این نوع نگرش همچنین به گسترش خرافات و موهومات در نزد طرفداران این جریان دامن زده است. چهارمین اصل این جریان اعتقاد به اعمال تسریع بخش برای ظهور است. موعود گرایی سیاسی خود را حامل پیامی از سوی امام غایب شیعه حضرت مهدی (عج) و موظف به بلوا و برهم ریختن نظم جهان برای نزدیکی ظهور می داند.این جریان بر خلاف گونه غیر سیاسی اش تفسیری حماسی از انتظار ارائه می کند و به ضرورت اقدام انسانی برای نزدیک کردن ظهور نظر می دهد. این برداشت به این جریان حالتی انقلابی می دهد و شعارهای آن را بسیار رادیکال می کند. این شعارها همچون نابودی اسراییل و نفی هولوکاست که بیشتر ستیز با نظم حاکم بر جهان را هدف قرار می دهد و جنبه آشوبگرایانه دارد در وهله نخست شاید برخی را به طمع خام این که همان شعارهای انقلاب اسلامی و امام خمینی است با خود همراه سازد. ولی با نگاه دقیق می توان دریافت که این شعارها بر اساس مبنای کاملا متفاوت از دیدگاه رهبر انقلاب اسلامی طرح شده ؛ مبنایی که از نظر گاه وی شیادی قلمداد شده است. این تفاوت هنگامی آشکار می شود که به همانندی این شعارها با الگوهای فاشیستی موعودگرایی همچون آلمان هیتلری توجه شود. پایگاه این جریان بیشتر طبقات پایین و محروم جامعه اند و در میان طبقه متوسط و بالای جامعه طرفداری ندارد.این ویژگی یکی از تفاوتهای مهم آن با گونه غیر سیاسی اش می باشد. انجمن حجتیه به عنوان نماینده جریان غیر سیاسی طرفداران زیادی در بین طبقات متوسط و بالای جامعه داشت و اساسا به توسعه پایگاه خود در طبقات محروم نمی اندیشید. برخی از پژوهشگران که علل پیدایش جنبش موعود گرایانه را مورد بررسی قرار داده اند عامل محرومیت نسبی را در بین دیگر عوامل برجسته کرده اند. به اعتقاد آنان محرومیت های نسبی در پوشش محرومیت های اقتصادی، اجتماعی، ارگانیسمی[۱۵]، اخلاقی و در نهایت روحی و معنوی سبب می شوند تا افراد برای جبران محرومیت های خود به آموزه های موعود گرایانه روی آورند.[۱۶] موعود گرایی سیاسی برای طرح و بسط ایده های خود افزون بر آموزه مهدویت از مفاهیم و نشانه هایی استفاده می کند که بیشتر از نسخه های غربی آن گرته برداری شده است. نفی هولوکاست، متهم کردن مخالفان به شیطان پرستی و برگزاری نمایشگاههایی تحت همین عنوان ، برجسته کردن ماجرای مسیح و رجعت وی در قالب فیلم و نمایش از این موارد می باشد. موسسه آینده روشن که در اوایل دهه هشتاد با استفاده از کمک های شهرداری تهران تاسیس و ازدولت نهم کمک های فراوانی دریافتن کرد، در پشتیبانی فکری از این جریان کوشش فراوانی کرده است. خواندن دعای فرج در مجامع بین المللی همچون سازمان ملل و در آغاز سخنرانی ها نیز نشانه ای برای این جریان قلمداد می شود.

 

۴. سخن آخر جریان موعودگرایی سیاسی همچون دیگر جریان های ایدئولوژیک بر اساس اصول اعتقادی مشخصی استوار شده و ویژگی های روشنی دارد. جریان های ایدئولوژیک تا پیش از استقرار در جستجوی آرمانشهر هستند ولی پس از دستیابی به قدرت به تدریج به جای ارزشها به حفظ موقعیت خود می اندیشند. جریان موعود گرایی سیاسی نه تنها از این قاعده مستثنا نیست بلکه از آغاز با هدف دستیابی به قدرت سیاسی شکل گرفت ، از این رو همواره نگاهی ابزار گرایانه به آموزه ها ، شعارها و نشانه ها داشته است. شاید برخی با مشاهده برخی نابسامانی های رفتاری از چهره های منتسب به این جریان ، ارزیابی متفاوتی ارایه کنند. به نظر آنان چنین رفتارهایی بیش از آن که نشان گر اعتقاد به موعود گرایی سیاسی باشند حاکی از بی اعتقادی به هر چیز ند. از دیدگاه این نوشتار نابسامانی رفتار این افراد با وجود یک ایدئولوژی جهت دهنده ناسازگار نیست بلکه بر آمده از انگیزه قدرت طلبی است که آفت هر نوع تفکر ایدئولوژیک می باشد. نوشتار حاضر صرفا با هدف پرتو افکنی در مورد برخی از زوایای این جریان نگاشته شد و جای مباحث زیادی در این باره همچنان خالی است .

 

پی نوشت‌ها

.messianism .2
Apocalypticism .3
. Apocalypse .4
5. مهدی خلجی، بینش آخر الزمانی و سیاست در ایران، http://www.radiozamaaneh.com/khalaji/2008/01/post_2.html
6. بنگرید: باتریشیا کرونه و مایکل کوک، الهاجریون، ترجمه نبیل فیاض، بی نا، ۱۹۹۹،ص ۴۹ و نیز محمد عابد الجابری،العقل السیاسی العربی، الطبعه الثانیة ، بیروت: مرکز الدراسات الوحدة العربیة، ۱۹۹۲،ص۲۸۷
۷٫ محمد بن نعمان مفید،ا لإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، قم: کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ،ج۲ ، ص ۳۴۰
۸٫ خلجی، بینش آخر الزمانی و سیاست در ایران، پیشین.
۹٫ disorientation
10. سخنرانی سعید حجاریان در انجمن جامعه شناسی ایران،۲۵ دی ۱۳۸۵،http://www.isa.org.ir/node/73
apolitical messianism .11
political messianism .12
13. این برداشت انجمن حجتیه به نوعی با برداشت بهاییت همسویی دارد زیرا بهاییت نیز خود را آیینی غیر سیاسی معرفی می­کند ولی همکاری با هر حکومتی را در راه ترویج این آیین جایز و نیک می داند.
۱۴٫ آخرین سخنان محمد توسلی از اعضای بیت امام خمینی در مجمع تشخیص مصلحت نظام،http://www.noandish.com/com.php?id=14128 تاریخ ۲۸ بهمن ۸۶
۱۵٫ یعنی محرومیت هایی فیزیکی و بدنی که سبب بدقیافگی فرد می شود.
۱۶٫ بنگرید به رضا شوقی، http://www.e4persian.com/article.php?id=17991

منبع: وب‌سایت مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم

0 comments:

ارسال یک نظر