دكتر كاوه احمدي علي آبادي
عضو هئيت علمي دالنشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
جنگ رواني همچون بسياري از اصطلاحات تخصصي و علمي ديگر در كشورمان مورد كج فهمي، به خصوص توسط سياسيون و مقامات قرار گرفته است. آن گونه كه نيروهاي امنيتي براي سياسيون جا انداخته اند، جنگ رواني يعني ترساندن يا حتي وادار نمودن طرف مقابل به پذيرش شكست از طريق تبليغات و اخبار كذب يا مبالغه آميز، از اين روي براي مقابله با آن نيز بايد متقابلاً دست به تهديد و ارعاب طرف مقابل از طريق رسانه و حتي دروغ و خبرسازي مبادرت ورزيد كه چون براي حفظ نظام اسلامي (!) است، بلامانع بوده و حتي گاه واجب است!!
اين تأويل ارائه شده براي سياسيون، آن فايده را تعمداً دنبال مي كرد كه نه تنها آن پديده شناخته نمي شد، بلكه به خيال مقابله با آن، دقيقاً در همان دامي مي افتادند كه هدف از جنگ رواني دنبال مي كرد. براي روشن شدن قضيه ضروري است تا بر برخي از نقاط عطف موضوع متمركز شويم. بزرگ نمايي و تبليغات پيش از جنگ يا حتي طي جنگ، موضوع تازه اي نيست و در نبردهاي پهلوانان شاهنامه ها و گرشاسب نامه ها به كرات آمده و در تاريخ جنگ بدوي نيز امري متداول بوده است، اما آنچه جنگ رواني مي گويد، وراي اين تأويل سطحي از جنگ رواني است. در جنگ رواني برحسب مطالعات روانشناسي و پژوهش هاي رسانه اي، تكنيك هاي مختلفي اعمال مي شود كه هدف از تمامي آن ها، گمراه ساختن و ايجاد تصويري غيرواقعي نه تنها از دشمن، كه حتي از "خود" است. خوب دقت كنيد، كه هدف تصوير مبالغه آميز نيست، بلكه تصوير غيرواقعي است و نه تنها از دشمن، كه مهمتر از آن، از خودمان.
براي روشن تر شدن قضيه مي بايست به مواردي مشخص اشاره كنم. در هر دو جنگ خليج فارس در مورد نيروهاي عراقي و توان ارتش عراق، جنگ رواني موثر، مربوط به بزرگنمايي قدرت نيروهاي متحد و غربي نبود، بلكه دقيقاً برعكس، بزرگنمايي توان نيروهاي عراقي براي رهبران شان بود. ارتش عراق را پنجمين ارتش قدرتمند جهان مي خواندند، در حالي كه نيروهاي عراقي را در كويت نشان مي دادند كه روي خاكريزهاي چندين متري مجهز مستقرند، سربازان آمريكايي را عرق كرده و مستأصل، پشت سنگرهاي ناشيانه حفر شده به تصوير مي كشيدند و در مذاكراتي نيز كه نمايندگان آمريكايي با نزديكان و نمايندگان صدام حسين داشتند، با آرامش و نرمش از آنان خواستند تا كويت اشغال شده را رها كنند؛ به طوري كه برداشت پسران و داماد صدام كه نتيجه مذاكرات را به صدام ارائه مي كردند، اين بود كه آمريكايي ها قصد برخورد جدي ندارند و بيشتر مي خواهند از طريق ديپلماتيك فشار بياورند و تهديدات شان جنبه عملي ندارد. اينك همه ما به خوبي مي دانيم كه نتيجه آن نوع برداشت ها در جنگ چه شد و صدام و نظاميان عراقي كه با تجربه سال ها جنگ و كمك مستشاران خارجي روس و سلاح هاي پيشرفته روسي و فرانسوي، خود را آماده رويارويي كردند، ناگهان به نيروهايي نابينا بدل شدند، نه تنها تمام سيستم هاي الكترونيكي و ضد الكترونيكي شان از كار افتاد و اين در ميادين امروزين جنگ، يعني كوري مطلق، بلكه حتي ارتباط بيسيمي صدام با فرماندهان اش قطع شده بود؛ به طوري كه آنان نمي دانستند چه در حال روي دادن است و بايد چه بكنند و تا چشم باز كردند، دريافتند كه توسط نيروهاي متحد محاصره شده و صدام نيز مجروح و بيهوش از اتاق عمل سر در آورد. جنگ رواني كه مكمل جنگ واقعي است، يعني اين. يعني چنان در هاله رسانه اي فرو رويد كه مهمتر از دشمن، از خود تصوير غيرواقعي و ترجيحاً مبالغه آميز داشته باشيد.
اما اگر در اين تصوريد كه طرف مقابل تان جنگ رواني اش را تنها از طريق رسانه هاي خود و رسانه هاي مستقل انعكاس مي دهد، سخت در اشتباه ايد. يكي از اصلي ترين شگردهاي جنگ رواني، گمراهي رسانه هاي كشور مقابل با كمك "از تعادل خارج سازي" و كشاندن شان به سوي ورطه اي كه است كه به خيال مقابله با جنگ رواني دشمن، آن را طي مي كنند و خود از همين طريق، طعمه آن مي شوند. اين كار به چند روش مي تواند صورت بگيرد، ولي معمولاً سرويس هاي اطلاعاتي براي نفوذ، مهمترين هدف را رسانه هاي طرف مقابل مي دانند و به كمك خبرسازي و دروغ سازي و شايعه پراكني توسط مهرهاي امنيتي نفوذي خود – آن هم با دستاويز جنگ رواني بر عليه دشمن- يا استفاده ابزاري از اشخاص غيرمتخصص و حتي گماردن اشخاصي بر سر رسانه هاي هدف كه از تعادل رواني درستي برخوردار نيستند، چه رسد توان درك اين كه دارند آنان را بازي مي دهند، امكان واقعيت سنجي را از سياسيون و حتي تحليلگران طرف مقابل عملاً سلب مي كنند. اين اتفاقي است كه دقيقاً در رسانه هاي كشورمان در حال وقوع است و آنان نه تنها مقامات و سياسيون كه كشور و حتي منطقه را به سوي جنگي پيش مي برند كه يك فاجعه تمام عيار است. نگارنده در مقالات پيشين هم هشدار داد كه اگر در رسانه هاي كشور، به خصوص رسانه هاي ملي و حكومتي، تغيير نه تنها در اشخاص كه مهمتر از آن، در رويه ها داده نشود، با فاجعه اي غيرقابل جبران مواجه خواهيم بود، اما متأسفانه تغييرات به چند نفر محدود شد و رويه ها كه تغيير نكرد هيچ، حتي بدتر شد.
0 comments:
ارسال یک نظر