گزیده خبرها از روز آنلاین

In This Issue...


مشتاقي و مهجوري

صادق خرازی

دو سالي است که در فراقش گداخته ام و دلم برايش بسيار تنگ شده است. سي سال با هم بوديم؛ ايام حماسه دفاع مقدس، پس از جنگ، چند سالي در ينگه دنيا و... او هم راز طناز بود. کمک هاي خالصانه و بي منت در ماجراي اجلاس سران، هنگام حضورم در فرانسه و بازگشتم به تهران، مونس ايام مهجوري و مشتاقي بود. اين مرد فرزانه که نام نيک او بر خاطره ها نقش بسته است، کيست؟

نامش احمد بورقاني فراهاني است. هر کس که دلي در گرو ايران دارد او را مي شناسد. رفيقان و رقيبانش داوري هاي جالبي نسبت به او دارند. او کسي است که طي اين سه دهه هرجا که بود مايه نيکنامي و افتخار بوده است. جامعه و محيط کاري خود را از اخلاق و رفتار پسنديده و ادب و دانش خود برومند و سرافراز کرده است. نوع پرستي و ميهن دوستي در ضمير پاکش مدار رفتار و اخلاق انساني او شده بود. خوش خوان و اهل مطالعه بود. به همين واسطه در ادب و قلم پايگاه بلندي را طي کرده بود. هويت ديني و ميهني خويش را داراي احترام مي شمرد. چابک قلم و نفيس نويس بود، گويي صدها سال ادب و قلم را در خزانه ذهنش نگه داشته و با روشن ضميري خود عجين اش ساخته بود. بنياد وجودش مردانه و جوانمردانه بود، متناسب با همه رندان جوانمرد تاريخ. به همين دليل بود که خيل دوستان و علاقه مندانش، ديدارش را روانبخش و راحت رسان مي دانستند. بي نيازي مادي احمد بورقاني، پشتوانه دولتمردي مردانه او بود و رمز فروتني و کمک به همنوعان بود و به گونه يي بود که محتاجان و نيازمندان بسيار راحت به او براي حوائج خود مراجعه مي کردند. روحانيت وجودش با روحيات ذاتي اش آميخته و آموخته شده بود. واقعاً هر ديدارش، همنشيني و گفتارش، پند و مرهمي به گوش و دل خسته انسان نثار مي داشت. مخلص خاص بود، بر معارف آدمي مي افزود. در آداب مردانگي تربيت و شخصيت اخلاقي مخصوصي داشت. گذرگاهش رونقي داشت، کوچک و بزرگ، مرد و زن متوجه اش بودند، بينوايان دعايش مي کردند و پاکان و رفيقان ستايشش مي کردند. ناپاکان و نااهلان نه رقيب بل حسود بودند، و جاي افسوس داشت که جاي آنکه رفتارش مشعل راه سعادت ديگران شود، آنها در تيرگي جهالت به خاشاک اندوده شدند. تربيت از دو رشته ايمان و اخلاق و عمل تابيده مي شود و انسان را از فرش به عرش مي رساند و رستگارش مي کند. ميوه تربيت، اخلاق و صفات برگزيده است. نشان مرد مومن با تو گويم/ چو مرگ آيد تبسم بر لب اوست احمد بورقاني همواره چهره يي خندان و اميدوار داشت. از لحظه يي که ياد دارم تا موقعي که چهره خاموشش را با حسرت مي نگريستم تبسم بر لب داشت. به کسي سخن درشت نمي گفت. تلاش مي کرد گره از کار فرو بسته خلق بگشايد. متاسفانه در اين روزگار، وارستگي و آزادگي قرباني رفتار سياسي مي شود، انسان به قدرت و سياست چنان وابستگي پيدا مي کند که شرف و هويت ذاتي خود را فراموش مي کند، در جهان واقعيت به گونه ديگري شده است. آنها که در امور سهل الوصول جهان، سياست و حکومت توفيق مي يابند، غالباً مردماني هستند که در راه خودشان صادق و پايدارند ولي صد تاسف که فرهنگ سياسي ما ايرانيان طي چند دهه گذشته فاقد يک چنين حسني است، اما احمد بورقاني رنج دستيابي به فرهنگ و ادب و اخلاق را گذرانده بود. سياست حرفه او نبود، بلکه احمد بورقاني يک فرهنگ شناس، ادب پژوه اخلاقي بود. اين تجربه و کار او به مراتب دشوار تر از دکان داري سياسي و ديواني امروز بود. پايان سخن آنکه احمد بورقاني نسبت به هويت فرهنگي- ديني اعتقادي عميق داشت و در يک جمله قائل به وحدت ملي و فرهنگي بود. در وادي معرفت هرگز خرده گيري روشنفکري نداشت، بي پروا متادب به آداب بود.

منبع: اعتماد 13 بهمن

 

مردم ايران شايستۀ آزادی بيشتر هستند

فريبا اميني

ماروين زونيس استاد افتخاری اقتصاد سياسی بين الملل در دانشگاه شيکاگو است. او در دهۀ 1960 سفری طولانی به افغانستان داشت و مدتی هم در ايران زندگی کرد. او درباره نفت، تجارت، دانش فنی ديجيتال، روسيه و سياست خارجی مطالبی تأليف کرده است. دکتر زونيس پيش از بازگشت آیت الله خمينی به ايران، با وی مصاحبه ای در نوفل لوشاتو انجام داد. وی مؤسس يک شرکت توسعه نرم افزار در شيکاگو و مسکو به نام دی- سی- دی است. او کتاب های مختلفی را به رشته تحرير درآورده که "تجارت جهانی و سياست محلی در يک دنيای بحرانزده" و "شکست شاهانه: سقوط شاه" از آن جمله است. روز درباره مسائل مختلف، به گفتگو با دکتر زونيس نشسته است.

 

مسؤوليت فعلی شما چيست؟

استاد دانشگاه در دانشکده تجارت دانشگاه شيکاگو.

 

شما پيش از انقلاب در چندين نوبت در ايران بوده ايد. آنجا چه می کردید؟

من در مه 1963 وارد ايران شدم تا پايان نامه دکترای خود را در علوم سياسی دانشگاه ام- آی- تی آماده کنم. با پايان تحقيقاتم، ايران را در اواخر تابستان 1965 ترک کردم.  اين پايان نامه بعدها توسط انتشارات دانشگاه پرينستون تحت عنوان "نخبگان سياسی در ايران" به چاپ رسيد. من تا تابستان 1979، زماني که متوجه وقوع تغييرات چشمگير به نفع جناح تندروی اسلامی شدم، هر از چند گاهی به ايران مسافرت می کردم.

 

آيا شما يا هيچکس ديگری در دولت ايالات متحده، وقوع انقلاب در ايران را پيش بينی می کرد؟

همه وقوع انقلاب در ايران را پيش بينی می کردند، اما هيچکس زمان دقيق آن را نمی دانست و هيچکدام از افرادی که من می شناختم، فکر نمی کرد سال 1978 يا 1979 زمان وقوع انقلاب باشد.

 

11 فوريه، سی و دومين سالگرد انقلاب است. پس از سه دهه از انقلاب، برداشت شما از آن چيست؟ فکر می کنيد ايران در سياست خارجی به استقلال رسيده است؟

فکر می کنم اين يک هدف بزرگ برای انقلاب بود و می دانم چرا اين هدف بزرگ بود. بايد بگويم تلاش برای دور نگهداشتن ايران از دخالت خارجی تا حد زيادی موفق بوده است، اما متأسفانه باعث شده ايران از فوايد نفوذ خارجی ها محروم شود. بگذاريد روراست باشيم. خمينی  بیشتربه اسلامی کردن جامعه ايران تمايل داشت. او توانست اين کار را به انجام برساند اما به قيمت سنگين بازداشتن توسعه اقتصادی ايران، يعنی چيزی که او هيچ تمايلی به انجام آن نداشت. به تفاوت های ميان ايران و چين فکر کنيد. چينی ها قرن ها به دليل دخالت های خارجی و کنترل آنها بر جنبه های حياتی کشور تحقير شده بودند. واکنش چين چه بود؟ اينکه "به شما نشان خواهيم داد. ما می توانيم بازی خودتان را انجام دهيم و شما را در آن شکست بدهيم." اين کاری است که آنها انجام داده اند. بنابراين چين به نحو شگفت انگيزی قدرتمند و ثروتمندتر شده است. اما ايران در کجا ايستاده است؟ ايران يک کشور فقير است.

 

آيا پیش بینی می کرديد اين انقلاب رنگ و بوی اسلامی بگيرد؟

قطعاً. من در دسامبر 1978 در نوفل لوشاتو، يک مصاحبه طولانی با خمينی داشتم و متقاعد شدم همينطور خواهد شد.

 

چرا می گويید همه وقوع انقلاب را پيش بينی می کردند؟ بر چه اساسی؟

همه می دانستند شاه يک حاکم محبوب نيست و در واقع، او نه تنها مورد تنفر مردم، بلکه مورد تنفر کسانی بود که به نظر می رسيد بيشترين منافع را در سايه حاکميت وی دارند.

 

خمينی به شما چه گفت و ارزيابی شما از او چگونه بود؟ آيا شما او را يک مرد سازش ناپذير ديديد؟ او از ديدگاه خود دربارۀ ايران به شما چيزی گفت؟

به نظر من او خيلی منطقی نبود و هيچ برداشتی از يک کشور مدرن نداشت. او از نيازها و واقعيت های يک زندگی امروزی چيزی نمی دانست. 

 

آيا اوباما رويکرد درستی به ايران دارد؟ او حتی بابت کودتای سازمان سيا عذرخواهی کرد. نظر شما چيست؟

دولت فعلی حتی در برابر اوباما نيز موضع افراطی درپيش گرفته است. اوباما می توانست تهديدها را متوقف کند و نشان بدهد آماده گفتگو دربارۀ تمامی مسائل مربوط به رابطه ايران و آمريکاست، نه فقط مسأله هسته ای.  اکنون دولت ايران احتمالاً نمی تواند به ايالات متحده و يا جامعه جهانی پاسخ مثبت بدهد. يک تراژدی اتفاق افتاده است.

 

شما به عنوان يک تاريخدان که دربارۀ خاورميانه مدتی طولانی مطالعه کرده اید، فکر می کنيد چه اتفاقی در اين منطقه حساس دنيا در حال رخ دادن است؟ آيا شاهد تغيير به سمت افراط گرايی و بنيادگرايی هستيد؟

من درباره خاورميانه خوش بين هستم. افراط گرايی و در نگاهی جامع تر، "بنيادگرايی" پيش چشم مردم منطقه شکست خورده است. من معتقدم مردم به اندازه کافی هوشيار هستند که متوجه اين موضوع شوند و نتيجه اش اين خواهد بود که منطقه در آينده در مسيری باثبات تر و معقول تر حرکت خواهد کرد.


دربارۀ خواست مردم ایران برای آزادی بيشر که اکنون در جنبش سبز تجلی پيدا کرده است، چه فکر می کنيد؟

من فکر می کنم مردم ايران شايستۀ آزادی بيشتر هستند. اين خواست ديرين مردم ايران در 100 سال گذشته بوده است. يکی از بزرگترين شکست های طبقه روشنفکر ايران در خلال انقلاب 1978 اين بوده که فکر می کردند آزادی از طريق پشـتبانی از خمينی قابل دسترسی است و يا اينکه با رفتن شاه، از دست خمينی هم خلاص خواهند شد. چنين اعتقادی، شکست کامل طبقات تحصيلکردۀ ايران در آن دوران را به همراه داشت.

 

آيا معتقديد ايرانی ها موفق به ایجاد يک حاکميت عادل خواهند شد؟ آيا فکر می کنيد زمان زيادی طول خواهد کشيد؟

روحانيون فکر می کنند حکومت عادلی در ايران وجود دارد. مشکل همينجاست. در ايران بر سر اينکه حاکميت عادل چه نوع حاکميتی است، توافق چندانی وجود ندارد. البته ميل به "عدالت" در روح مردم ايران جای گرفته است.

  

درباره دولت مصدق چطور فکر می کنيد؟ ما صاحب يک دموکراسی بوديم، چرا قدرت های بزرگ دخالت کردند؟

به نظر من، مصدق يک دموکرات تمام عيار نبود و ايران صاحب دموکراسی نبود. البته ايران توانست تحت نخست وزيری او دربرابر حاکميت خارجی بايستد، هرچند هزينۀ ناديده انگاشتن پيامدهايش، گزاف بود. قدرت های خارجی دخالت کردند زيرا انگليسی ها، دوستان آمريکائی را متقاعد کردند که کمونيست ها از حکومت مصدق بهره مند خواهند شد. جدا کردن يک فرد از روابط فردی و عواطفش بسيار حائز اهميت است. ميليون ها ايرانی مصدق را می پرستيدند. او عميقاً در دل ايرانی ها  جای داشت، خيلی بيش از آنچه شاه توانسته بود جای پیدا کند. اما اين موضوع بحث ما نيست. شما می توانيد در اين باره صحبت کنيد که آيا او دموکرات بود يا خير. دراينصورت بايد وارد يک بحث طولانی شويم که معنای دموکراسی در حال و هوای ايران سال های 1950 تا 1953 چيست. حتی اگر من بپذيرم او يک دموکرات بوده، نحوه مهار بحران نفت توسط او برای مردم ايران يک فاجعه بود. البته اين نمی تواند به مداخله خارجی ها در سال 1953 مشروعيت ببخشد. با اين حال، من معتقدم نحوه تصدی امور در عزم او برای پايان دادن به نفوذ خارجی ها تأثير گذاشت و اين خود مستقيماً به انقلاب بسيار دردسرساز 1978 انجاميد.

حکومت از حضور مردم هراسان شده

بهرام رفیعی

با نزدیک شدن به 22 بهمن و درحالی که معترضان به دولت مستقر تدارک گسترده ای برای حضور در سالروز پیروزی انقلاب ایران دیده اند، فرماندهان نهادهای نظامی و انتظامی و همچنین حامیان محمود احمدی نژاد با اظهار نظرها و صدور بیانیه های مختلف،  ضمن ابراز نگرانی از این موضوع با اظهاراتی تهدید آمیز که در رسانه های دولتی بطور گسترده ای منعکس شده است سعی در ارعاب معترضان و جلوگیری از حضور گسترده مردم در راهپیمایی این روز دارند.

درهمین ارتباط روز گذشته فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران گفت: "اگر روز 22 بهمن فتنه گران قصد فتنه داشته باشند به مردم اطمینان می دهیم که اجازه نخواهیم داد تا فتنه گران وارد صحنه ۲۲ بهمن شوند."

حسین همدانی همچنین با وجود گفتن اینکه "با توجه به اخطاری که مردم در حماسه ۹ دی به آشوب طلبان دادند، بعید است که فتنه گران در روز ۲۲ بهمن به صورت گسترده حضور یابند" نگرانی خود از حضور مردم در این مناسبت تاریخی را ابراز کرده و افزوده است: "البته دشمنان انقلاب اسلامی هیچ گاه آرام و قرار نخواهند گرفت و به دلیل به خطر افتادن منافعشان نه تنها روز ۲۲ بهمن بلکه در آینده نیز از تلاش خود برای ایجاد مشکلاتی برای ما دست نخواهند کشید.

همزمان با این اظهارات، سپاه محمد رسول الله تهران نیز که در جریان اعتراضات مردمی پس از 22 خرداد نقش گسترده ای در سرکوب مردم داشت با صدور بیانیه ای جدا از اظهارات فرمانده اش، از "تمام فرماندهان، مدیران و بسیجیان" درخواست کرد تا در راهپیمایی "دشمن شکن و مقتدرانه" 22 بهمن حاضر شوند.

سپاه تهران در قسمتی از این بیانیه که بیشتر از واژه های تهدید آمیز در متن آن استفاده شده، نوشته: "امت آگاه با حضور تاريخي خود در راهپيمايي 22 بهمن ماه بار ديگر ضمن تجديد ميثاق با آرمان‌هاي والاي حضرت امام  و تجديد بيعت با نائب بر حق امام زمان حضرت آيت‌الله‌العظمي خامنه‌اي حجت را بر همه تمام كرده و راهپيمايي 22 بهمن را به روز حماسي و غرورانگيز عبور از فتنه‌ها تبديل خواهد كرد و همه فتنه‌گران و فتنه‌گردانان و اغتشاشگران را مقهور قدرت خويش ساخته و از آنان ابراز برائت خواهد كرد."

 

نگرانی از حضور مردم

درهمین حال جانشین فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح کشورهم طی اظهاراتی نگرانی نیروهای مسلح از حضور گسترده معترضان در روز 22 بهمن را آشکار کرد و گفت: "در 22 بهمن 88 ملت ايران بعد از حماسه 9 دي‌ماه با حضور ميليوني خود يك زلزله سياسي 8 ريشتري را در مراكز فرماندهي دشمنان انقلاب اسلامي ايجاد مي‌كند و صاحبان اتاق‌هاي فكر فتنه اخير را براي هميشه نااميد و مايوس خواهد كرد."

غلامعلی رشید درعین حال افزود: "سراني كه بي‌ثباتي‌هاي ناشي از انتخابات را در داخل ايجاد و به آن دامن مي‌زنند، زماني‌كه خودشان در قدرت بودند همواره بر اين نكته از زاويه امنيت ملي تاكيد داشتند كه چنان‌چه افرادي و جمعي در داخل بي‌ثباتي ايجاد كنند و انسجام سياسي ـ اجتماعي و وحدت جامعه را بر بستر بي‌قانوني هدف قرار داده و بر هم زنند، عمل آنان به سود دشمنان و به‌ضرر منافع ملت ايران است و از همه مهمتر بر اين نكته تاكيد داشتند كه اين‌گونه حركات در داخل، باعث وسوسه دشمنان خارجي خواهد شد."

وی با این توضیح، به زمینه سازی برای سرکوب مردم در مناسبت های پیش رو پرداخته وتاکید کرده است: "چنان‌چه اين آقايان خودشان در مسئوليت بودند هرگز يك دهم اين بي‌ثباتي و ناآرامي‌ها را تحمل نمي‌كردند و باشدت تمام برخورد مي‌كردند."

 ابراز نگرانی فرمانده سپاه محمد رسول الله و همچنین جانشین رییس ستاد کل نیروهای مسلح از حضور گسترده مردم در 22 بهمن و تهدیدهای تلویحی آنها در شرایطی است که چند روز پیش از این فرمانده نیروی انتظامی کشور نیز طی اظهاراتی در آستانه مناسبت های 10 روزه بهمن ماه و احتمال حضور معترضان در آنها اعلام کرده بود: "آستانه تحمل مردم و نظام در قبال ناامني ها و بي حرمتي به اعتقادات جامعه رو به پايان است و اگر تا كنون نظام حوصله كرد تنها براي اين بود كه حقايق آشكار شود كه آشكار نيز شد."

اسماعیل احمدی مقدم با اشاره به اینکه "حوادث روز عاشورا بسیاری از چیزها را آشکار کرد" گفته بود: "در روز عاشورا عده اي به نيروي انتظامي اعتراض كردند كه چرا برخورد نكرد و كتك خورد. جواب ما اين است كه ما براي حفظ حرمت اين روز حرمت شكني نكرديم و حقيقت در روز عاشورا براي همه مردم مشخص است."

وی همچنین در ادامه افزوده بود: "اما امروز آنهايي كه دشمن را ياري كرده و تشويق مي كنند براي مردم ما شناخته شده اند و ديگر جايي براي مداراكردن و كوتاه آمدن با آنان وجود ندارد."

 

ترس حامیان و تهدید مردم

ابراز نگرانی از حضور گسترده مردم معترض در روز 22 بهمن اما تنها به مقامات نظامی و انتظامی خلاصه نمی شود چرا که در روزهای اخیر بسیاری از نزدیکان و حامیان محمود احمدی نژاد نیز وارد معرکه شده و در این باره اظهاراتی کرده اند.

داود احمدی نژاد، برادر محمود احمدی نژاد در همین باره طی اظهاراتی در آستانه 22 بهمن گفت: "براي اينکه ما به دشمنان وعوامل نفوذي آنها در داخل کشور اعلام کنيم که ما سرباز ولايت هستيم وانقلاب اسلامي را با تمام وجود دوست داريم همه ملت بايد در 22 بهمن در صحنه باشند."

برادر احمدی نژاد که پس از برکناری از بازرسی نهاد ریاست جمهوری، به دبیری سازمانی به نام «پدافند غيرعامل کشور» منصوب شده، همچون فرماندهان سپاه و نیروی انتظامی نتوانسته نگرانی خود را از حضور گسترده معترضان در 22 بهمن ماه مخفی کند و درجملاتی پیچیده افزوده است: "هر چند که دشمنان هميشه به فکر توطئه و ضربه به انقلاب و نظام هستند ولي در 22 بهمن اتفاق خاصي در داخل کشور نمي افتد.  چون ما در مسير اولياء و انبياي الهي حرکت مي کنيم و در اين مسير نيز بايد منتظر هر حادثه اي باشيم علي رغم اينکه 22 بهمن هيچ اتفاقي از طرف ديگران نخواهد افتاد."

درکنار گفته های برادر احمدی نژاد، غلامعلی حداد عادل نیز درهمین باره گفت: "ملت ايران با حضور باشكوه‌تر از حماسه 9 دي در 22 بهمن حاضر شده و بيعت مجدد خود را با ولايت فقيه و مقام معظم رهبري اعلام كند."

پدرعروس آیت الله خامنه ای و همچنین رییس کمیسیون فرهنگی مجلس با تکرار گفته های اخیر رهبری درباره "موضع گیری های خواص" و اینکه "به هیچ کس باج نمی دهیم" درباره حضور معترضان در  راهپیمایی 22 بهمن  افزود: "هر كس كه بخواهد در راهپيمايي 22 بهمن و در اين روز بزرگ راهي جدا از راه ملت را انتخاب كند، بايد بداند كه در ميان ملت ايران منزوي خواهد شد."

این همه برآشفتگی، ابراز نگرانی و تهدید برای جلوگیری از حضور گسترده مردم درحالی است که تاکنون چهره هایی مانند میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی و آیت الله هاشمی رفسنجانی از مردم خواسته اند در مناسبت های سالگرد پیروزی انقلاب ایران، به ویژه راهپیمایی 22 بهمن ماه حضوری گسترده داشته باشند.

دفتر تحکیم وحدت باقی می ماند

آرش بهمنی

بعد از گذشت یک ماه از ناپدید شدن سورنا هاشمی و علی رضا فیروزی، اخبار نگران کننده ای درمورد آنها به گوش می رسد که برخی از نزدیکان شان آن را مورد تایید قرار داده اند، اما خانواده این دو دانشجو برای آنکه تحت فشارهای امنیتی قرار نگیرند و به امید اینکه فرزندان خود را نجات دهند، در این مورد سکوت اختیار کرده اند.همزمان اخبار حکایت از افزایش فشارها بر اعضای زندانی دفتر تحکیم وحدت برای اعلام تانحلال این تشکل دانشجویی دارد.

همزمان سلمان سیما، عضو شورای سیاست‌گذاری سازمان دانش آموختگان هم بعد از گذشت 24 روز از اعلام حکم 6 سال حبس تعزیری به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشویق و شرکت در تجمعات و تشویش اذهان عمومی" که هنوز به وکیل وی آقای اولیایی فر اعلام نشده، است، در بلاتکلیفی به سر می برد. این در حالی است که بر اساس قانون، حکم باید به وکیل ابلاغ شود.

 سلمان سیما، از دانشجویان فعال دانشگاه آزاد، در روز 23 آبانماه در منزلش بازداشت شد. وی بیش از 50 روز است که در بازداشت به سر می برد که 28 روز آن در سلول های انفرادی بند 240 بوده است.

دانشگاه سنندج: طومار اعتراضی

جمعی از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج با امضای طوماری، به وضعیت این دانشگاه به ویژه به بحث اخراج اساتید اعتراض کرده و خواستار توجه رئیس دانشگاه آزاد اسلامی کشور به این موضوع شده اند.

در این طومار که به امضای 130 دانشجوی این واحد دانشگاهی رسیده و خطاب به جاسبی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی منتشر شده، آمده است: "کمبود سرانه فضای آموزشی، مطالعه و نبود امکانات تفریحی و رفاهی، عدم چاپ نشریات دانشجویی و تعطیل کردن تشکلهای دانشجویی، اخراج سلیقه ای اساتید دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج از جمله مهمترین مشکلاتی است که بارها به مسئولان اطلاع داده شده ولی تاکنون به آن توجهی صورت نگرفته است."

همچنین این دانشجویان به انتخاب و اخراج سلیقه ای اساتید مجرب و بومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج اعتراض و در نامه خود آورده اند: "در حال حاضر به دلیل سیاست های نابجای مسئولان تعدادی از اساتید مجرب این واحد دانشگاهی اخراج و افراد دیگری نیز در لیست مازاد قرار داده شده اند در حالی که افراد غیر متخصص و تنها به دلیل داشتن رفاقت با مسئول دانشگاه به کارگیری و به عضویت هیات علمی دانشگاه آزاد سنندج در می آیند."

گفته می‌شود که در ابتدای نیمسال دوم تحصیلی، مسعود رستمی دارنده دکترای علوم سیاسی از تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی منع شده و امید ورزنده، عمر فیضی و... نیز در لیست اخراج قرار گرفته‌اند.

دانشگاه پلی تکنیک: درخواست آزادی

انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنیک با صدور بیانیه ای اعمال فشار بر اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برای اعلام انحلال این تشکل دانشجویی را محکوم کرد و خواستار آزادی فوری همه دانشجویان در بند شد. در این بیانیه ضمن اشاره به این نکته که اعلام انحلال دفتر تحکیم وحدت توسط اعضای شورای مرکزی موضوعیت قانونی ندارد بر ادامه فعالیت این اتحادیه تاکید شده است.

 در این بیانیه با اشاره به بازداشت اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم آمده است: "ازهفته  گذشته اخباری به گوش می رسد مبنی بر اینکه 4 عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت مهدی عربشاهی، بهاره هدایت، میلاد اسدی و مرتضی سیمیاری در زندان تحت فشارهستند تا انحلال دفتر تحکیم وحدت را اعلام کنند. حضور مرتضی سیمیاری در بیدادگاه فرمایشی روز شنبه 10 بهمن ماه نیز تلاشی عبث برای فشار بر اعضای دربند دفتر تحکیم وحدت و ایجاد ترس و یأس در میان دیگر دانشجویان در آستانه  22 بهمن ماه است.  روشن است که خواست غیر قانونی اعلام انحلال دفتر تحکیم ریشه در خشم و ترس حاکمیت از نهادهای مدنی به طور عام و دفتر تحکیم وحدت به طور خاص دارد."

 این بیانیه در ادامه می افزاید: "جامعه مطلوب حاکمیت توتالیتر کنونی، جامعه ای توده ای و نا متشکل است. جامعه ای منفعل و منجمد با افراد ایزوله شده که هیچ هدف و مطالبه ی مشترکی نداشته باشند. بزرگترین مانع بر سر راه تحقق این نیت شوم، نهادها و تشکل های مدنی هستند. این نهادها و تشکل های مستقل با گردآوری نیروهای اجتماعی حول محور مطالبات مدنی، با دقت و پیگیری تحولات جامعه مدنی را رصد می کنند و با شجاعت و سماجت به نقد و اعتراض به رفتارهای غیر انسانی و غیر قانونی حاکمیت می پردازند."

 انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر بااشاره به اعتراضات پس از انتخابات چنین ادامه می دهد: "در اعتراضات مردمی پس از انتخابات، این نهادها در رساندن فریاد اعتراض مردم ایران و بازتاب موارد نقض حقوق انسانی شهروندان ایرانی نقش موثری ایفا  کردند. «خشم» حاکمیت از نهادهای مدنی را در این فعالیت موثر می توان سبب یابی کرد. اما «ترس» از وجود این نهادها در واقع ریشه در بحران مشروعیتی دارد که در نتیجه  اشتباهات سریالی حاکمیت از دست بردن در آرای مردم تا جنایات صورت گرفته پس از انتخابات، دامان حاکمان را گرفته است. حاکمیت هر روز بیش از پیش «نظامی» می شود و حکومت تک پایه ای که به ضرب و زور باتوم، گاز اشک آور، گلوله و چرخ اتوموبیل های نیروهای سرکوبگر خود را حفظ می کند بسیار لرزان و سست خواهد بود."

 این بیانیه می افزاید: "این سستی را حاکمان بهتر از هر کسی دریافته اند و به همین دلیل است که فعالان سیاسی و مدنی را به زندان های طویل المدت محکوم می کنند تا در روز های سخت پیش رو، جامعه از منتقد و معترض و مخالف خالی باشد. پروژه ی حذف نهاد های مدنی هم قسمتی از این روند تصفیه جامعه است."

 انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنیک در این بیانیه بااشاره به فشارها برای انحلال دفتر تحکیم، ادامه می دهد: "اما روشی که نیروهای امنیتی به طور خاص در قبال دفتر تحکیم وحدت پیش گرفته اند را در یک کلام می توان «مضحک» توصیف کرد. دید پادگانی اینان به دانشگاه و دانشجو موجب شده تا خیال کنند اگر اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در زندان و زیر فشار انحلال این دفتر را اعلام کنند، پرونده دفتر تحکیم و انجمن های اسلامی و اعتراضات دانشجویی بسته خواهد شد. از یاد برده اند که در سال های اخیر فشارها و محدودیت ها از صدور حکم تعلیق تا بازداشت دانشجویان و از معلق کردن فعالیت انجمن های اسلامی تا غیر قانونی اعلام کردن فعالیت دفتر تحکیم وحدت منجر به خاموشی و به محاق رفتن دفتر تحکیم نشد. غافل اند از این واقعیت که در جامعه امروز ایران فضای اعتراضی، عمومی شده و منحصر به محیط دانشگاه یا فعالین دانشجویی نیست. بحرانی که مجموعه حاکمیت با آن مواجه است بسیار گسترده تر از آن است که با خاموشی اعتراضات دانشجویی یا نابودسازی نهادهای مدنی رفع شود."

 انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنیک، ضمن برشمردن فشارهای غیرقانونی برای انحلال دفترتحکیم، چنین ادامه می دهد: "اما اگر بناست ملاک رفتار «قانون» باشد با توجه به آیین نامه تشکل های دانشجویی، اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت نمی توانند انحلال آن را اعلام کنند و تنها «شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت» مجوز چنین عملی را دارد. وزارت علوم دولت نهم در زمستان 87 فعالیت دفتر تحکیم را غیر قانونی اعلام کرد. از آن جا که این اعلام خود غیر قانونی بود مورد پذیرش مجموعه دفتر تحکیم و انجمن های اسلامی قرار نگرفت. اکنون نیز حتی اگر اعضای شورای مرکزی زیر هجمه های غیر انسانی شکنجه و انفرادی انحلال این تشکل را اعلام کنند این اعلام از هر نظر غیر قانونی است و مورد پذیرش مجموعه دفتر تحکیم وحدت نخواهد بود."

 این بیانیه در پایان چنین می گوید: "انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر به عنوان یکی از اعضای دفتر تحکیم وحدت اعلام می دارد فعالیت این اتحادیه دانشجویی که در سال های اخیر در جامعه  دانشگاهی آماج اصلی فشارها و برخوردها بوده است، کاملا قانونی است. پشتوانه دفتر تحکیم وحدت به انجمن های اسلامی و دانشجویان عضو این اتحادیه است، طبعا این فعالیت ها با وجود سختی ها و ناملایمات همچون گذشته ادامه خواهد یافت و اعضای دفتر تحکیم وحدت در هر شرایطی به آرمان های تاریخی جنبش دانشجویی پایبند خواهند ماند. انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر ضمن محکوم کردن ادامه بازداشت و اعمال فشار بر همه دانشجویان دربند به ویژه 4 عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، اعلام می دارد که هرگونه اعتراف و اقرار تحت فشار در زندان یا در بیدادگاه های فرمایشی را بی اعتبارمی داند و خواستار آزادی فوری دانشجویان در بند است."

بازداشت در تهران و تبریز

محمد علی رفیعی، عضو دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. این فعال دانشجویی، پس از خروج از دانشگاه توسط عوامل ناشناسی با یک اتومبیل سمندبه نقطه نامعلومی منتقل شد.

همزمان خانواده های برخی دانشجویان در بند دانشگاه تهران خبر از فشارهایی دادند که در روزهای اخیر بر برخی از دانشجویان زندانی وارد آمده تا مصاحبه با بخش خبری 20:30 و اعتراف های اجباری را بپذیرند. پیش از این نیز برخی از دانشجویان دیگر با همین رویه مورد فشار قرار گرفتند و صدا و سیما اعترافات اجباری آنها را پخش نمود.

همچنین شاهین فضلی، دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه علمی کاربردی به حکم دادستانی در تبریز بازداشت شد. مأموران در بازرسی از منزل وی، کتابها، لپ تاپ و دیسک های کامپیوتر او را توقیف کردند.

شاهین فضلی پیش از انتخابات ریاست جمهوری احضار و به اتاق ۳۷ زندان تبریز، دفتری واقع در مجاورت زندان مرکزی تبریز برده شده بود. وی پس از بازداشت به زندان وزارت اطلاعات منتقل شد. فضلی به مدت سه روز تحت شکنجه قرار داشت. آثار خاموش کردن سیگار بر روی گردن وی همچنان باقیست. شاهین فضلی منتقد سینمایی، برادرزاده بایرام فضلی کارگردان فیلم "باز هم سیب داری؟" است.

انتقال احمد زیدآبادی به رجایی شهر

انتقال احمد زیدآبادی به زندان رجایی شهر، بازداشت یک عضو دیگر کانون نویسندگان ایران و تکذیب بازداشت هادی غفاری از مهم ترین اخبار روز گذشته زندانیان سیاسی و مطبوعاتی بود. براساس گزارش ها علیرضا ثقفی، عضو کانون نویسندگان ایران، روز گذشته در پی احضار به دفتر پی گیری وزارت اطلاعات بازداشت شد.

پس از رضا خندان (مهابادی)، بازداشت ثقفی دومین بازداشت از اعضای کانون نویسندگان ایران است.

احمد زیدآبادی که روز یکشنبه در تماسی کوتاه با خانواده اش، از انتقال خود به مکانی نامعلوم خبر داده بود به زندان رجایی شهر منتقل شده است.پیش از او مسعود باستانی، دیگر روزنامه نگار ایرانی به این زندان منتقل شده بود.

مهدیه محمدی، همسر احمد زیدآبادی که روز گذشته در پی مراجعه به زندان اوین، از انتقال این روزنامه نگار سرشناس به زندان رجایی شهر مطلع شده بود به سایت "تا آزادی روزنامه نگاران" گفت: همسر من از دادگاه تجدیدنظر حکم قطعی داشته و انتقال او به زندان شهر دیگر با جرایم دیگر کاملا غیر قانونی است.

وی دادستان تهران را مسئول مستقیم این اقدام دانست و افزود: دادستان تهران مسئولیت مستقیم دارد و من او را مسئول این انتقال می دانم زیرا طبق قانون محل نگهداری و زندانی افرادی که حکم قطعی از دادگاه تجدیدنظر دارند، زیر نظر دادستان تهران است.

زندان رجایی شهر در کرج، از زندان هایی است که مجرمانی با جرایم سنگین مانند قتل، سرقت مسلحانه و قاچاق در آن نگه داری می شود و از شرایط بهداشتی و امکانات مناسبی برخوردار نیست. مسئولین برای فشار بر زندانیان سیاسی گاه آنها را به این زندان منتقل می کنند.

 

وضعیت خطرناک فرزند آیت الله بهشتی

دختر آیت الله شهید بهشتی ضمن تکذیب اخباری مبنی بر ملاقات حضوری با برادرش گفت:علی‌رغم درخواست ما از دادستان محترم تاکنون هیچ ملاقاتی با برادرم نداشته و بشدت نگران سلامت او هستیم.

محبوبه سادات بهشتی، خواهر دکتر سید علیرضا بهشتی با اشاره به تماس روز شنبه دکتر بهشتی با خانواده، افزود: شنبه شب با تماس برادرم متوجه شدیم چند بار بعد از حمله قلبی در اوین دچار افت فشار شدند و به ایشان سرم وصل شده است.

دختر شهید آیت‌الله بهشتی تاکید کرد: طی تماس و صحبتی که با دکتر معالج ایشان در خارج از زندان داشتیم، گفتند که این افت فشار خطرناک است و احتمالا به دلیل مسمومیت دارویی به وجود آمده و حالت اورژانسی دارد.

وی با بیان اینکه پزشک معالج بهشتی تاکید کرده است که او هرچه زودتر باید تحت نظر پزشک متخصص در بیمارستانی مجهز قرار بگیرد، به پارلمان نیوز گفت: نظر پزشک ایشان را برای دادستان فرستاده‌ و درخواست کرده‌ایم که برادرم را تحت‌الحفظ به بیمارستانی مجهز با هزینه‌های شخصی منتقل کنند که متاسفانه هنوز پاسخی نگرفته‌ایم.

 

دادگاه قدیانی، چند روز دیگر

همسر ابوالفضل قدیانی از انتقال پرونده همسرش از شعبه دوازده به شعبه یک اوین خبر داد و گفت: وکیل آقای قدیانی موفق به مطالعه پرونده ایشان نشده و نمی‌داند اتهام ایشان چیست تا در روز دادگاه از او دفاع کند.

همسر ابوالفضل قدیانی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در گفتگو با پارلمان‌نیوز، با بیان اینکه در آستانه تشکیل دادگاه همسرش هیچ اطلاعی از پرونده و اتهام او نیست، گفت: دیروز با آقای موسوی، وکیل ایشان برای رفتن به دادگاه تماس گرفتم که گفتند متاسفانه نه پرونده همسرم را دیده‌اند و نه شعبه دادگاه مشخص است.

وی تاکید کرد: بازپرسی آقای قدیانی را از شعبه ۱۲ به داخل اوین شعبه یک منتقل کرده‌اند که به هیچ عنوان کسی به پرونده دسترسی نداشته باشد.

همسر قدیانی به نقل از وکیلش گفت که چگونه من در دادگاه حاضر شوم و از پرونده‌ای که ندیده‌ام و بی‌خبر از اتهام موکلم هستم دفاع کنم؟

وی خاطر نشان کرد: در حالیکه عنوان کرده‌اند دادگاه ایشان آخر این هفته یا اوایل هفته بعد خواهد بود اطلاعی از شعبه و قاضی پرونده هم نداریم.

 

هادی غفاری تکذیب کرد

امام جماعت مسجد الهادی، خبر منتشره در روزنامه کیهان در خصوص بازداشت اش را تکذیب کرد و سلاح های کشف شده در انبار این مسجد را متعلق به بسیج دانست.

امام جماعت مسجد الهادی، تصریح کرد: کیسه های برنج های پیدا شده در زیرزمین مسجد الهادی متعلق به یک برنج فروش شمالی است.

غفاری گفت: مساحت زیرزمین مسجد، در حدود ۱۵ تا ۱۶ متر مربع است که از سوی مسجد به این شخص اجاره داده شده است و به من هم ارتباطی ندارد.

وی افزود: متاسفانه به دلیل کساد شدن بازار برنج، وی توانایی پرداخت اجاره خود را نداشت و چندین ماه نیز اجاره وی عقب افتاده است.

امام جماعت مسجد الهادی، تصریح کرد: این شخص آدم بسیار پاکدامنی است که حتی می توان پشت وی نماز خواند.

غفاری ادامه داد: در خصوص سلاح ها نیز آن زیرزمین انبار بسیج بوده که چندین سال پیش منحل شده و این سلاح ها نیز مربوط به همان مسئله است.

وی خاطرنشان کرد: روح من نیز از انبار شدن این سلاح ها بی خبر است.

نزدیکی میان جنبش سبز و غیرفارس ها ضروریست

کاوه قریشی

یوسف عزیزی بنی طرف، عضوكانون نویسندگان ایران و پژوهشگر مسایل قومیتها در گفت و گو با روز از نقش قومیت ها در جنبش سبز و ضرورت هماهنگی بین ملتهای ایرانی سخن می گوید. وی در این مصاحبه تاکید می کند که "هماهنگی ملیت ها، موازنه قوا را به نفع  جنبش سبز تغیر می دهد". به اعتقاد وی  "هر نوع نزدیکی وهماهنگی میان دو جنبش سبز وجنبش قومیت های غیرفارس آنها را به یک جنبش وسیع یکپارچه ونیرومند سراسری بدل خواهد کرد".

 این مصاحبه در پی می آید:

شما قبل از انتخابات در مصاحبه با "روز" به نقش تعین کننده ملیت ها و اقوام ایرانی در انتخابات دهم اشاره کرده اید، این در حالیست که  به دلیل عدم فراگیری جنبش سبز، آنها نه تنها نقشی تعین کننده در این جنبش نداشته اند، بلکه به نوعی گفته می شود در مقابل حوادث اخیر هم سکوت کرده اند، به نظر شما چه اتفاقی افتاده است؟

برای شناخت دلایل عدم فراگیری جنبش اعتراضی بعد از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، می توان این موضوع را در عرصه جامعه ایران از دو جنبه "عمودی" و "افقی" تحلیل کرد. اگر به طور "عمودی" به جامعه ایران ونقش لایه ها وطبقات مختلف اجتماعی در این جنبش نگاه کنیم می بینیم نقش طبقه متوسط - به ویژه جوانان وزنان ـ از همه بارزتر است. طبقه کارگر و لایه های فرودست جامعه هنوز به طور کامل، آن گونه که در انقلاب بهمن 57 شرکت داشتند، در جنبش اخیر شرکت ندارند یا اینکه مشارکتشان کمتر از آن چیزی است که بتواند موازنه قوا را به سود جنبش اعتراضی تغییر دهد. شاید این امر ناشی از مواضع رهبران چپ وکارگری در ایران است که میان دو جناح اصلاح طلب و محافظه کار فرق چندانی نمی بینند. علاوه بر این توزیع پول توسط احمدی نژاد در قبل از انتخابات میان برخی لایه های تهیدست  وروستاییان در این زمینه بی تاثیر نبوده است؛ گرچه با گسترش جنبش اعتراضی مردم ایران این خاکریز هم به تدریج ریزش خواهد کرد. جنبش کارگری ـ به رغم وجود برخی از رهبران سندیکاهای کارگری شرکت واحد ونیشکر هفت تپه در زندان ـ هم هنوز در کلیت خود به حرکت نیفتاده است. دلایل این امر هم "طبقاتی" و هم "قومی" است. عمده ترین اهرم این جنبش، "اعتصاب" های سیاسی و گسترده است که هنوز این اهرم به حرکت در نیامده. آنچه هم اکنون در کارخانه ها وکارگاه ها می بینیم عمدتا اعتراض های صنفی است. اما اگر نگاه ما به جامعه ایران در مقطع کنونی "افقی" باشد می بینیم که مرکز ثقل جنبش اعتراضی یا جنبش سبز، عمدتا تهران است والبته اصفهان وشیراز و مشهد گاه به گاه در این حرکت شرکت می کنند. بیشترین مشارکت اینها در 16 آذر بود. البته وضعیت شدیدا امنیتی شهرها، به ویژه در استان های با قومیت های غیرفارس، عاملی منفی در مشارکت گسترده این خلق ها در جنبش اعتراضی است، اما کل مساله نیست.  ضعف جامعه مدنی ـ درقیاس با پایتخت ـ نیز مزید بر علت است.

         

اما شما اخیرا در مصاحبه ای دیگر به بی اعتمادی خلق های ایران  نسبت به خلق فارس اشاره کرده و از آن به عنوان دلیل اصلی شرکت نکردن در جنبش اعتراضی نام برده اید، لطفا درباره خاستگاه ها و دلایل این بی اعتمادی بگویید؟

این را من بارها از زبان هموطنان عرب، کرد، بلوچ یا ترک شنیده ام که از بی تفاوتی تهران نسبت به سرکوب جنبش های دموکراتیک این خلق ها انتقاد کرده اند. این دیدگاه وجود دارد.  ما در فروردین 84 شاهد کشتار مردم عرب اهواز در تظاهرات مسالمت آمیزی بودیم که در اعتراض به تغییر بافت جمعیتی استان خوزستان صورت گرفت. در تیر ومرداد 1384  هم خیزش مردم کرد را شاهد بودیم که کشتن "شوانه قادری" جرقه اش را زد. در خرداد 85 نیز هزاران نفر از مردم آذربایجان و اردبیل به خیابان ها ریختند و نسبت به تبعیض قومی اعتراض کردند. بهانه البته کاریکاتور توهین آمیز روزنامه دولتی ایران بود.  بعدها شاهد اعتراض های مدنی در میان بلوچ ها و ترکمن ها هم بودیم که از نظر زمانی وروانی، مقدمه تظاهرات کنونی مردم تهران بود. همه این خیزش های مسالمت آمیز ودموکراتیک توسط نیروهای سرکوبگر به خون کشیده شد. امابا کمال تاسف باید بگویم که اغلب نیروهای اصلاح طلب واپوزیسیون در برخورد با جنبش قومیت های غیرفارس از ادبیات حاکمیت تاثیر گرفته اند. این را در میان اغلب احزاب، نهادها و فعالان مدنی و سیاسی می بینیم. حاکمیت دینی این گونه تبلیغ می کند که هرکس حقوق خلق های غیر فارس را مطالبه می کند تجزیه طلب است. من ابتدا فکر می کردم که این برچسب را فقط به عرب ها وترک ها می زنند اما یکبار روانشاد مهندس بهاء الدین ادب ـ نماینده سابق سنندج - به من گفت این تهمتی است که به کردها هم زده می شود. وی می گفت: " آن قدر این اتهام بی اساس تجزیه طلبی تکرار شده که حتی شامل ما نمایندگان مجلس هم می شود. ما دیگر از پاسخگویی خسته شده ایم و در نظر داریم که روی ورقه ای جمله "ما تجزیه طلب نیسیتم" را بنویسیم و آن را به گردنمان آویزان کنیم". وی البته این را به طنز می گفت اما طنزی گزنده که بازتابنده واقعیت تلخ جامعه ایران است. فراموش نکنیم که نهادهای سرکوبگر حاکمیت ـ اعم از پلیس و رسانه ها ودیگران ـ همه فعالان آذربایجانی را پان ترکیست خطاب می کنند وبرخی از روشنفکران وفعالان سیاسی فارس به تاسی از آنان همین اصطلاح را درباره فعالان قومیت های غیرفارس به کار می گیرند.   

 

 ملیتهای ایران از جمله برخی از گروههای سیاسی کرد بر این باورند که بالا بودن هزینه مشارکت و سابقه سرکوب شدید در این مناطق دلیل اصلی فعال نبودن ملیتهای ایرانی است، این نظر را چگونه ارزیابی می کنید؟

همان گونه که پیشتر اشاره کردم بالا بودن هزینه اعتراضات وسابقه سرکوب شدید در مناطق قومیت های غیرفارس یکی از دلایل عدم مشارکت گسترده در تظاهرات اعتراض آمیز پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ایران است، اما این کل مساله نیست. به اینها باید ضعف نهادهای مدنی در این مناطق را نیز بیفزاییم. در واقع تمرکز فوق العاده امور سیاسی وفرهنگی واداری کشور در تهران، نه تنها باعث غول شدن دولت و نهادهای دولتی در پایتخت وبی اختیار بودن مردمان مناطق پیرامونی شده، بلکه باعث قدرت واستحکام نهادهای مدنی و فرهنگی غیر دولتی ( ان جی او ها) در تهران و ضعف فوق العاده آنها در تبریز واهواز و سنندج وزاهدان هم شده است، وگرنه تحول ودگرگونی چند سال اخیر طبقه متوسط نه تنها در تهران بلکه در همه مناطق ایران، به ویژه در شهرهای بزرگ نیز رخ داده است.  یک نکته مهم را به شما بگویم: فرق جنبش کنونی (منظورم جنبش اعتراضی سال 88) با سایر جنبش های تاریخی وانقلابی گذشته نظیر جنبش مشروطیت و انقلاب اسلامی سال 57 این است که ما شاهد موج گسترده آگاهی ملی (قومی) در میان خلق های غیرفارس هستیم که طی صد سال گذشته کم نظیر ـ وحتی بی نظیر ـ بوده است. قومیت های غیرفارس برای نخستین بار در تاریخ معاصر ایران به طور گسترده به حقوق ملی خود آگاه شده اند که حتی با دوران دهه بیست شمسی وبرآمدن جنبش های ملی (پیشه وری) در آذربایجان و(محمد قاضی) در کردستان ویا جنبش های خلق های غیر فارس در اوایل انقلاب اسلامی تفاوت دارد.  تغییر وتحول اجتماعی وطبقاتی جامعه ایران در دو دهه گذشته که در سال 1376 به قدرت یابی اصلاح طلبان انجامید، خلق های غیرفارس را نیز در برگرفت. هشت سال ریاست جمهوری محمد خاتمی وآزادی های نسبی این دوره، در رشد وگسترش آگاهی این خلق ها تاثیر بسزایی داشت. لذا - به نظر من - ما گواه یک تحول تاریخی در رابطه میان تهران و قومیت های غیرفارس هستیم که نمونه آن را در بی تفاوتی اغلب این قومیت ها ـ وبه ویژه مردم ترک آذربایجان ـ نسبت به خیزش مردم پایتخت می بینیم. درست است که تهران ملغمه ای از مردمان فارس وغیرفارس است وترک وکرد وعرب وترکمن وبلوچ هم در تظاهرات واعتراضات تهران شرکت می کنند ونام وهویت شهیدان این قومیت ها موید این امر است، اما گفتمان های مرکز وپیرامون ـ برغم اشتراکات ـ باهم فرق دارند.      

 

در صورت شرکت پررنگ تر ملیت ها و اقوام ایرانی در جنبش سبز، مخاطب فعالیت و مطالبات آنها چه کسانی خواهند بود؟

اگر بتوانیم مکانیسمی برای پیوند (یا به اصطلاح مچ کردن) جنبش سبز و جنبش سایر ملیت های ایرانی پیدا کنیم، قادر به گشودن گره مهم نبرد تاریخی خلق های ایران خواهیم بود؛ ومی دانیم که این نبرد برای کل ایران دموکراسی وحقوق بشر، وبرای قومیت های غیرفارس حقوق ملی را به دنبال خواهد داشت. البته ممکن است جنبش سبز ـ که تمرکزش هم اکنون عمدتا در تهران است - بتواند با مشارکت چند شهر دیگر مرکزی به دستاوردهایی در این زمینه دست یابد اما اگر نتواند حداقل خواسته ها و مطالبات مردمان غیرفارس را برآورده سازد، جامعه ایران روی آسایش نخواهد دید. با حقوقی که خلق کرد و قومیت های غیر عرب در عراق، و قومیت های ازبک و ترکمن وبلوچ ونورستانی در افغانستان به دست آورده اند، و باتوجه به گستردگی وعمق جنبش خلق های غیرفارس در ایران و پیشرفت رسانه های ارتباطی و همدلی جامعه بین المللی با حقوق این خلق ها، دیگر هیچ نیرویی در ایران نمی تواند این حقوق را نادیده بگیرد. مخاطب فعالیت و مطالبات ملیت های ایرانی، هم خود این ملیت ها وهم سایر مردم ایران هستند. اگر پیوند یادشده ایجاد شود مردمان غیرفارس می توانند علاوه بر شعارهای سراسری جنبش اعتراضی سبز، شعارهای خاص خودرا هم اعلام کنند. این کار می تواند به زبان فارسی یا با زبان خود این ملیت ها صورت گیرد. ما نمونه چنین چیزی را در تظاهرات هواداران جنبش سبز در خارج ـ به ویژه در آلمان ـ شاهد بودیم. در آنجا شعارهای خاص حقوق قومیت ها در کنار خواسته های عام جنبش سبز مطرح بود. این کار در داخل هم می تواند صورت بگیرد.   

 

به عنوان اشخاص و گروه های سیاسی غیر فارس در داخل ایران که سالهای گذشته در گروههای اصلاح طلبی مرکز فعالیت داشته اید، هیچ گفتگو و تبادل نظری در رابطه با ایجاد مثلا یک ائتلاف ملی و قومی داشته اید؟

من گرچه به سبب شغل روزنامه نگاری ام در تهران با گروه های اصلاح طلب ارتباط داشتم (والبته در کنار آن با گروه های چپ یا فعالان سایر قومیت ها نیز ارتباط داشتم)، اما هیچ گاه در خود گروه های اصلاح طلب فعالیت نداشتم. متاسفانه اکنون در خارج از کشور هیچ گونه گفتگو یا تبادل نظری با آنها ندارم و صرفا گاه به گاه نظراتم را در این زمینه ابراز می دارم، اما این نوع گفتگوها را برای دو طرف سودمند می دانم. باید بگویم که شماری از فعالان عرب در آستانه انتخابات ریاست جمهوری با آقایان کروبی ومیرحسین موسوی ملاقات ها ونشست هایی داشته اند و حتا ستادهای این نامزدها در اغلب شهرهای استان خوزستان ( اهواز) عمدتا توسط همین فعالان شکل گرفت واداره شد. اما پس از سرکوب های مستمر هفت ـ هشت ماه گذشته این امر متوقف شده است. البته اگر شرایط داخل اجازه دهد پیشنهاد می کنم این ملاقات ها ونشست ها، نه تنها با عرب ها بلکه باسایر قومیت ها نیز ادامه یابد تا شاید بتوانیم به آن «پیوند»ی که صحبتش رفت دست پیدا کنیم.

 

به نظر شما شکل گیری یک ائتلاف بین ملیتها و اقوام ایرانی چه تاثیراتی بر روند اعتراضات برجای خواهد گذاشت؟ آیا خواهد توانست بر محتوای جنبش و مطالبات آنها تاثیر بگذارد؟

هماهنگی ـ به نظر من ـ واژه مناسب تری از ائتلاف است. ضمنا ائتلاف میان گروه های سیاسی و در مناسبت های خاص مثل انتخابات یا تشکیل کابینه شکل می گیرد. اگر پیوند وهماهنگی میان رهبران وفعالان سیاسی جنبش سبز و همگنان آنان در میان ملیت های غیرفارس صورت بگیرد، ما شاهد تغییر موازنه قوا به سود جنبش اعتراضی خواهیم بود، زیرا رژیم مجبور خواهد شد نیروهای سرکوب خودرا در مناطق مختلف ایران پخش کند و سنگینی بار  بر مردم تهران کاهش خواهد یافت. هر نوع نزدیکی وهماهنگی میان دو جنبش سبز وجنبش قومیت های غیرفارس آنها را به یک جنبش وسیع یکپارچه ونیرومند سراسری بدل خواهد کرد. بی گمان جنبش سبز به علت شرایط پیچیده داخلی در این فرایند با احتیاط عمل می کند. 

 

با توجه به شرایط موجود آیا شکل گیری این هماهنگی در داخل ایران ممکن است؟

شاید در وضع سیاسی کنونی درون ایران، این هماهنگی دشوار باشد اما در خارج این امر امکان پذیر است، اما متاسفانه فعالان جنبش سبز در خارج هنوز از رسوبات گذشته رها نشده اند. شما بیانیه پنج تن از فعالان وابسته به جریان نواندیشی دینی را حتما خوانده اید. این دوستان هیچ شخصیت غیرفارس را وارد جرگه امضاکنندگان نیاورده اند. یا حتی از شخصیت های دگراندیش هم برای امضا دعوت نکرده اند. این جز تنگ نظری، نام دیگری ندارد و دود این برخوردها به چشم کل جنبش دموکراسی خواهی ایران می رود وهمه از آن زیان خواهند دید. 

0 comments:

ارسال یک نظر