اطلاعیه بسیار مهم - توقف فعالیت گروه دانشجویی موج سبز تا اطلاع ثانوی

سلام خدمت همه دوستان در گروه دانشجویی موج سبز

هشت ماه و چند روز است که باهم بودیم. روزهای نا امیدی و امید را با هم سپری کردیم و در تمام آنها باهم ماندیم. اما با این ایمیل می خواهیم برای مدتی از همه دوستان خداحافظی کنیم.
این نامه خداحافظی که من مسئولیت نوشتن آن را از طرف دیگر اعضا بر عهده گرفتم، فرصتی شد تا اندکی درد و دل شخصی هم با اعضای گروه داشته باشم که شاید رسم یک نامه خداحافظی رسمی از یکی از فعالترین گروه های جنبش سبز نبود.

دوستان، گروه موج سبز گروهی بود که بدون وابستگی به هیچ جریان و جناحی و بدون داشتن هیچ پشتوانه مادی و فنی در این 8 ماه سعی کرد هر آنچه در بضاعت دارد، در اختیار جنبش سبز ایران قرار دهد. اغلب اعضای گروه و ایجاد کنندگان اولیه آن دانشجویان ایرانی خارج از کشور بودند که تمام روزهای سختی ملت ایران را روزهای سختی خود می دانستند. آنها نه دستشان به دیوارهای شهرهای ایران می رسید تا دیوار نویسی کنند، نه پایشان به خیابانهای تهران باز می شد تا به صفوف متحد مردم بپیوندند و با آنها هم سنگر شوند. آنها خود را برای تمام روزهای نبودن خود، سرزنش کردند و تلاشی را آغاز کردند تا هر آنچه داردند به پای جنبش بریزند.

تنها کاری که از دستشان بر می آمد، ایجاد یک گروه کوچک ایمیلی بود تا اخبار را به داخل کشور برسانند. آنچه ما در اختیار داشتیم، زمان و اندکی دانش فنی و اینترنتی بود که ذره ای از آن را از شما دریغ نکردیم. اما باز هم می دانیم که آنچه باید می کردیم را نکردیم.

اما امروز برای مدتی از میان شما خواهیم رفت. ما دانشجو بودیم و دانشجو ماندیم. شب تمریناتی را که استاد برای فردا می خواست غلط و درست می نوشتیم و سریع می رفتیم تا به گروه ایمیل بزنیم. شب امتحانات میان ترم و پایان ترم، یک استرس امتحانات را داشتیم و یک استرس دیگرمان نیز این بود که نکند امروز نتوانیم به گروه ایمیل بزنیم و فکر کنند موج سبز خوابیده. پایان ترم می شد. ناراحت نبودیم که همه بچه های کلاس نمره A گرفته اند و ما B و حتی C شدیم. چون ما مبارزه می کردیم و آرمان داشتیم و باید هزینه آن را می پرداختیم. می دیدیم که دوستان دانشجوی ما در داخل ایران اخراج و زندانی و حتی شهید نیز شده اند. ما نیز شرم می کردیم که ناراحت نمره پایینمان در درس باشیم. ما با دیگر همکلاسیهایمان از کشورهای مختلف یک تفاوت داشتیم. آنها تنها وظیفه داشتند بار درس و تمرین و امتحان را به دوش بکشند. ولی ما در کنار انها باید بار بر زمین افتاده آزادی و برابری، حقوق انسانی و انتخابات آزاد را که در هر کشوری احزاب و مطبوعات آزاد، متولی حمل آن هستند، خالصانه بر گردن بگیریم و دم برنیاوریم.

دوستان عزیز، ما همه دانشجو هستیم و همانند شما، در کنار کار در گروه، فشارهایی را از طرف دروس، خانواده و جامعه نیز تحمل می کنیم. بگذارید مطلبی را شخصاً به صراحت بگویم. مبارزه در ایرانی که شبها صدای الله اکبر را از از نزدیک می شنوی و صدای باتوم و گلوله در روزهای تظاهرات گوشت را کر می کند، در کنار همه سختی های آن یک پشتوانه بزرگ دارد. آن هم همان ذات نزدیکی به موضوع. شما با همان استبدادی می جنگید که نقش آن را حتی بر دیوارهای اتاق خود نیز می بینید. با فقری مبارزه می کنید که خود و یا همسایه تان با آن درگیرند. با جهل و نداستنی مبارزه می کنید که غبار سنگینش را در سینه خود حس می کنید. برای حقوق زنی می جنگید که نمود واقعی آن را از نزدیک در خود و یا خواهر و مادر خود می بینید. برای حقوق زبانی و هویتی ای تلاش می کنید که چهره تخریب کننده آن را در تک تک لحظات کودکی خود کاملاً به یاد دارید. در کنار دوستانی قرار می گیرید که یکی تازه از زندان برگشته و دیگری از برادر شهیدش صحبت می کند. اما من، باید با یک لپ تاپ گرازه که چند سال پیش از ایران گرفته بودم،
با یک صفحه کلید که چند دکمه آن کار نمی کنند و از پشت یک مانیتور گرد و خاک گرفته شما را ببینم و با شما باشم. من اینجا کسی را نمی بینم که زندانی باشد. شکنجه را نمی فهمم. فیلم باتوم خوردن را می بینم اما مثل شما نمی توانم تجسمش کنم. به جای دوستان زندانی و محروم از تحصیل من اینجا جاذبه های اهریمنی پیشرفت را می بینم که به سرعت به دور من می چرخند و می خواهند من را به اجبار به سمت خود بکشند. اعتراف می کنم که سخت است سبد های خرید پر از اجناس رنگارنگ را در مراکز خرید بزرگ در دست ساکنان شهر خود دید و سفره های خالی از نان خیلی ها در ایران را تجسم کرد. سخت است که چهره خندان راننده اتوبوس دانشگاه را دید و چهره مغموم یک پدر سیلی خورده از یک بسیجی را بیش از نیم ساعت پس از دیدن فیلم دردناک آن فراموش نکرد. من اینجا باید در یک شهر ساکت قدم می زدم و صحنه های خیابان های پر از فریاد ایران را تجسم می کردم. اعتراف می کنم سخت بود. سخت بود ولی ما تا به امروز بودیم و در آینده نیز دوباره خواهیم بود.

تا به امروز با شما بودیم و در آینده نیز خواهیم بود. فقط برای مدتی کوتاه به استراحت نیاز داریم. دوستان عزیز، ما گروهی ساده از دانشجویان بودیم که همه در عین عدم شناخت همدیگر، کاری را اغاز کردیم و ادامه دادیم. گروه موج سبز به همت گروهی گمنام از دانشجویان ایرانی شروع به کار کرد و دست به دست در دست گروهی دیگر از دانشجویان گمنام تر گردید و از چندی پیش به دست ما رسید. ما نیز هر آنچه در توان داشتیم برای گروه گذاشتیم.

امروز برای مدتی از شما خداحافظی می کنیم. در حقیقت از چندی پیش می خواستیم این کار را بکنیم. اما تا 22 بهمن صبر کردیم تا بلکه باز بتوانیم اندکی اثر داشته باشیم. دوباره به میان شما باز خواهیم گشت و این را می دانیم که ما تنها قطره ای کوچک از دریای مواج جنبش بودیم. چه ما باشیم، و چه نباشیم، مسیر جنبش ادامه خواهد یافت و هر روز جوانه سبز دیگری خواهد رویید. عضویت خود را در گروه حفظ کنید. ما دوباره باز خواهیم گشت. آن روز می خواهیم همه شما را دوباره در کنار خود داشته باشیم.

در انتها با دو بیت سبز زیبا و پر معنا که یکی از دوستان آذری (به زبان ترکی، به همراه معنی فارسی) برایمان ارسال کرده بود از شما خدا حافظی کرده و شما را به خدای بزرگ می سپاریم.

حق سل کیمی دریایه آخیب یول تاپاجاق دیر        //       داش آتماق ایله کیمسه اونو دوندره بیلمز
حق همانند سیل جاری شده و راه رسیدن به دریا را پیدا خواهد کرد. // با سنگ اندازی نمی توان آن را از مسیرش به دریا منحرف کرد.

دونیادا قارانلیقلار اگر جمع اولا باهم              //          بیر خیرداجا شمعین ایشیغین سوندوره بیلمز
اگر تمام تاریکی های دنیا دست به دست هم، متحد شوند، باز هم آنقدر قدرت ندارند که نورافشانی یک شمع کوچک را از بین برده و خاموشش کنند.


موفق باشید.

به امید دیدار دوباره،
بچه های گروه دانشجویی موج سبز
mowje.sabz.group@gmail.com

1 comments:

سبز گفت...

واقعا دم همتون گرم. جدا خسته نباشید دوستان آزادی خواهم. خیلی برای ایران زحمت کشیدید. ایران به داشتن شیر پاک خوردگانی چون شما افتخار می کنه. تو این چند ماه خیلی به جنبش آزادی خواه مردم کمک کردید. می دونم که خیلی وقت و انرژی از شما گرفت، اما ای کاش می شد باز دوباره دست به قلم بگیرید. چون ایمیل هاتون قوت قلبی و رفتنتون ضربه ای بزرگ به بچه های جنبش بود که مشتاقانه هر روز به امید اطلاع رسانی ایمیل شون رو چک می کردن تا اخبار جدید ارسال شده توسط شما رو بخونن.
به امید روزی که ایران سبز، آباد و آزاد باشه.
خدا پشت و پناه همتون.

ارسال یک نظر