بیست و دو بهمن مطلوب کودتاچیان

تحلیلگران انقلاب سبز

 

با نزدیک شدن 22 بهمن، ایده ها و طرح های گوناگونی برای چگونگی برپایی تظاهرات این روز مطرح میشوند. برخی به فکر شکستن کمر حکومت هستند و برخی به فکر منصرف کردن حاکمیت از برخورد خشن با معترضان. در این میان رفتار ضد و نقیض جناح حاکم نیز بر ابهام ها افزوده است. این ابهام با مبهم گویی رهبر نظام و دعوت وی به شفافیت، دو چندان شده است! شاید بهتر باشد قبل از تحلیل امکانات سبزها در تظاهرات 22 بهمن، گزینه ها و امکانات کودتاچیان را مورد بررسی قرار دهیم تا بتوان با صرف کمترین هزینه، به بهترین نتایج دست یافت.

 

اندرز شرلوک هلمز به همه کارآگاهان این بود که همیشه از دید قاتل به صحنه قتل نگاه کنید! پرسشی که در ادامه طرح و یکی از پاسخ های آن بررسی میشود این است که بهترین و کم هزینه ترین گزینه کودتاچیان برای عبور از گردنه 22 بهمن چه میتواند باشد؟ اهمیت این پرسش زمانی افزون تر میشود که فرض کنیم کودتاچیان تمایلی به پذیرش سقف و کف مطالبات جنبش سبز ندارند.

 

سیاست مشت آهنین حاکمیت در روز عاشورا به شکستی خفت بار منجر شد و مردم نشان دادند که میتوانند از تجمع مسالمت آمیز خود دفاع کنند. اما بعد از آن کودتاچیان برای تهاجم به جنبش سبز، سناریوی اهانت به مقدسات را طراحی و تظاهرات دولتی 9 دی را با شعار تحریک آمیز مرگ بر موسوی اجرا کردند. پس از آن تمام فعالان مدنی و سیاسی درون کشور و مشاوران و نزدیکان رهبران جنبش بازداشت شدند و بوی خشونت از در و دیوار شهر به هوا برخواست. در این میان بیانیه 17 عرصه و چارچوب تعامل حاکمیت و جنبش سبز را از نو و در قالبی جدید شکل داد. باید اذعان داشت که کمترین دستاورد بیانیه 17 این بود که عرصه و زمین بازی را همچنان در کنترل سبزها نگاه داشت و امکان تغییر نابهنگام بازی را از کودتاچیان سلب نمود. در حال حاضر کودتاچیان همچنان ناگزیر به ادامه بازی در زمین نامطلوب حریف هستند و برای حفظ دروازه خود به طور مداوم به تحریک، خطا و قانون شکنی متوسل میشوند.

 

در کنار تمامی محاسن بیانیه 17 باید به یک نقص یا کوتاهی در رویکرد سبزها نسبت به این بیانیه اشاره کرد و آن حالت «انتظار» است که در میان برخی از سبزها مشاهده میشود. برخی تصور میکنند جنبش سبز برای ادامه مسیر خود باید منتظر شنیدن پاسخ حاکمیت به بیانیه 17 بماند، در حالی که در شرایط فعلی کودتاچیان در موضع تدافعی محض قرار دارند و در چنین موضعی، سبزها نباید برای تعیین رویکرد خود «منتظر» دریافت پاسخ روشن از طرف مقابل باشند. طبیعی است که کودتاچیان تلاش میکنند وضعیت همچنان به صورت مبهم و غیر شفاف باقی بماند. پس نه پیشنهادهای موسوی را علنا رد میکنند و نه نشانه ای از پذیرش پیشنهادها به دست میدهند. بهترین گزینه برای حاکمیت این است که سبزها را در انتظار نگه دارند و تظاهر کنند رهبر نظام تصمیم گیرنده اصلی است و اوست که باید به مطالبات جنبش سبز پاسخ دهد.

 

در حالی که کودتاچیان به این طریق به وقت کشی میپردازند، فعالان جنبش سبز به گمانه زنی و فرضیه بافی در خصوص محتوای پاسخ حاکمیت می پردازند و در این میان برخی به این نتیجه میرسند که با اعلام وفاداری به «ولایت» دلی به دست آورند و برخی دیگر هم بر یکسره کردن کار تاکید میکنند. آنچه در این میان مایه نگرانی و هشدار است این است که طرفین یکدیگر را به تندروی یا سازشکاری متهم کنند و جبهه متحد جنبش سبز قبل از دستیابی به «کف مطالبات» دچار اختلاف نظر و شکاف شود. در این شرایط تنها نقطه امید کودتاچیان این است که این اختلاف نظر را افزایش دهند و به موازات آن شکاف درون حاکمیت را ترمیم نمایند. یک راه مناسب برای ترمیم این شکاف، تعریف دشمن مشترک است.

 

واضح است که جنبش سبز مطالباتی داشته و دارد و بارها و بارها سقف و کف آن تعیین شده است، اما تداوم جنبش سبز به هیچ وجه مشروط و منوط به بقا یا فروپاشی نظام نیست. در مقطع کنونی که هنوز مطالبات اساسی جنبش سبز برآورده نشده است، سقوط یا بقای نظام چالش اصلی جنبش سبز نیست و نباید به یک بحران برای سبزها تبدیل شود، بلکه برعکس این رشد جنبش سبز است که یک بحران برای حاکمیت به شمار میرود و تا دیر نشده باید فکری برای آن بکنند! چالش اساسی جنبش سبز، یافتن بهترین روش و شکل (متد و فرم) برای پیش بردن مبارزه با کم ترین میزان خشونت است تا زمانی که بستر مناسب برای طرح مطالبه و محتوای مورد نظر ملت (به عنوان مثال رفراندوم) از طریق دموکراتیک فراهم گردد. سنگ بنا و محور این بستر دموکراتیک و مطالبه مشترک همه طیف های جنبش، سقوط دولت کودتاست. در مقابل دولت کودتا تمایل دارد موضوع منازعه از تقلب و مسئولیت پذیری دولت در برابر ملت و مجلس، به تهدید موجودیتی کل ساختار مبدل گردد و کل نظام را در برابر جنبش سبز متحد کند. عطف رویکرد از دولت به ساختار، هرچند ممکن است حق طلبانه باشد، اما در مقطع کنونی، نتیجه ای جز کاهش شکاف درون حاکمیت نخواهد داشت. شاید به همین دلیل باشد که هر از گاه رهبر نظام سینه سپر کرده و با تحریک مردم سعی میکند توجه سبزها را  از دولت کودتا به کل ساختار معطوف کند. این تلاش بدان خاطر صورت میگیرد که جنبش سبز به عنوان یک حرکت ساختارشکن تمام عیار شناخته شود تا به این ترتیب از گسترش شکاف درون حاکمیت جلوگیری شود. بنا براین تا زمانی که اراده سرکوب وجود دارد، جناح حاکم برای جلوگیری از گسترش شکاف درون حاکمیت و ایجاد یک جبهه واحد در برابر "دشمن مشترک" تلاش خواهد کرد. زمانی که حاکمیت متحد و منتقدان درون نظام ساکت شوند، خشن ترین سرکوب ها امکان پذیر خواهد بود.

 

شاید به همین علت است که شماری از شخصیتهای جنبش سبز، برخی شعارها را –  نه لزوما به خاطر محتوای آن، بلکه به خاطر زمان طرح – انحرافی دانستند. چرا که برای گستتن یک پیوند باید به ضعیف ترین حلقه آن فشار وارد کرد، نه محکم ترین حلقه!


0 comments:

ارسال یک نظر