ا مصاحبه اخیر کلینتون با بیبیسی و صدای آمریکا بخوبی مشخص شد چرا انقلابهای منطقه چنان زود همچون انقلابهای رنگی در جمهوری های سابق اتحاد جماهیر شوروی به نتیجه رسیدهاند ولی جنبش سبز ایران همچنان در محاق مانده است چرا که رهبران راستین این جنبش که در میان توده مردم حضور داشتند برخلاف عروسکهای پاریس نشین و لندن نشین دست نیاز به سوی غرب و آمریکا دراز ننمودهاند. آنها تکیه شان تنها به ایمان خود و پشتیبانی مردمشان بود.
در ایران از دلارهای امریکایی… خبری نبود پس حکومت با ایجاد جو خفقان و ارعاب توانست مردمی که به نان شب خویش محتاجند را موقتا سرکوب کند. فراموش نکنید که حتی در مصر نیز نه چون لیبی به آشکارا ولی در خفا کمکهای مالی واطلاعاتی بسیاری از آمریکا به معترضین داده شد تا بعد از پیروزی سهم خویش را از کمکها باز پس گیرند. برای امریکا برخلاف ظاهر احمدینژاد و [آیتالله] خامنهای از موسوی قابل تحملترند چرا که موسوی مدل ۸۹ دیگر به دنبال ایفای نقش پسر بد منطقه برای اسراییل و امریکا نبود او بدنبال تثبیت سیاست خارجی ایران بر اساس موازین منطقی با حفظ تمامبت واستقلال ایران و سپس شکوفایی اقتصادی در داخل کشور بود چیزی که هیچکدام از کشورهای غربی از زمان محمدرضا پهلوی با آن موافق نبودهاند.
صداقت تاریخی میرحسین همه را تحت تاثیر خویش قرار داد حتی شخص کروبی را و از نظر من همهی ایرانیان را. موسوی یک پدیده نادر در تاریخ معصر ایران است. این صداقت هر روز موسوی را به تودهی مردم نزدیکتر ساخت ولی هیچ حکومت قدرتمندی در دنیا از سیاستمداری که اهل معامله نباشد خوشش نمیآید و موسوی نیز از این قاعده مستثنی نبود و نیست. او برخلاف [امام] خمینی عزیزش حتی یک مصاحبه با مطبوعات غربی انجام نداد و این چیزی است که او را به چیزی بیشتر از یک سیاستمدار مبدل میسازد. سیاست و ماموریتهای سیاسی نبود که او را دوباره به میدان پرفراز و نشیب سیاست کشانید. او تنها براساس احساس دردی که نسبت به مردمش داشت یای بر میدان گذاشت.
تاثیر موسوی بر تاریخ ایران فراتر از آن چیزی خواهد بود که هماکنون به نظر میرسد. او از تاریخ مشروطه تاکنون برای اولین بار جنبشی را بنا نهاد که سرمابهای جز ایرانی داخل و خارج وطن ندارد چراکه جنبش سبز خیزش عمیق مدنی ایرانیان است که در آن مفاهیم آزادی و استقلال بسیار ژرفتر از آن چیزی است که حتی رهبران انقلابهای منطقه قادر به درک آن باشند. به نظر من ایران در آستانهی یک رنسانس عظیم اجتماعی و فرهنگی است چیزی به مراتب بزرگتر از سرنگونی حاکمان حال حاضر ایران. چیزی که امروز در کشورهای منطقه روی میدهد ۳۰ سال پیش در ایران رخ داده است.
درد ایران امروز رفتن این و آمدن آن دیگری نیست. ایرانی امروز هرچند دردمند است و در فراغ آزادی میسوزد ولی شعور ایرانی به افقهایی بس عظیمتر مینگرد، به آمدن آن آزادی که به بودن و رفتن کسی بستگی نداشته باشد. دلیل این ادعای من تحول شخص میرحسین با همه ارزشهای فردی در فرایند این جنبش بوده است.
منبع: وبلاگ فردا دیره
0 comments:
ارسال یک نظر