'قتل' زندانیان سیاسی، بیش از همیشه

مسعود بهنود

روزنامه‌نگار

هدی صابر در چهارمین روز از اعتصاب غدایی که برای اعتراض به کشته شدن هاله سحابی بدان دست زده بود، درگذشت

مرگ هدی رضازاده صابر، ۵۲ ساله در زندان اوین، یک هفته بعد از آنکه هاله سحابی یک زندانی پنجاه و چند ساله دیگر، در زمان مرخصی از زندان جان باخت، حادثه ای بزرگ برای حکومتی است که می کوشد ایران را کاملا دور از تظاهرات و اعتراض هایی جلوه دهد که منطقه خاورمیانه را در میان گرفته و در چند کشور عربی تغییر حکومت را در پی داشته است.

هدی صابر در چهارمین روز از اعتصاب غدایی که برای اعتراض به کشته شدن هاله سحابی بدان دست زده بود، درگذشت در حالی که به شهادت دیگر زندانیان سیاسی اوین، بهداری زندان از مداوای وی خودداری کرده و حتی "وی را ضرب و شتم کرده اند".

به طور معمول و بنا به سابقه، در زندان های جمهوری اسلامی با اعتصاب غذای زندانیان با شدت و خشونت برخورد می شود، حتی در مورد زندانیان عادی هم اعتصابیون به عنوان "تخلف از مقررات زندان" به سلول های انفرادی منتقل می شوند، جایی که باید باور کنند کسی نگران جانشان نیست و جایی که گاه از آن زنده به در نمی آیند.

حکومت جمهوری اسلامی و طراحان و مجریان آنچه "زندان درمانی" نام گرفته، در این سال ها توانسته اند از چند حادثه مشابه که در ارتباط با زندان ها رخ داده، عبور کنند و نه اعتراض های مردمی مانند یمن برایشان اتفاق افتد و نه حتی حوادثی مانند آنچه بعد از کشته شدن یک طلبه در تهران رخ داد که به نظر تاریخ نگارانی مانند احمد کسروی موجد جنبش مشروطیت شد.

محمد ملکی که سابقه طولانی زندان در جمهوری اسلامی را در پرونده خود دارد اظهار عقیده کرده که "حکومت طبق یک برنامه جوانانی مثل صابر و هاله را شهید می کند" و کم نیستند ناظرانی که چنین نظری دارند و این حوادث را اجرایی شدن یک طرح از پیش اندیشیده برای از میان بردن ناراضیانی میانه رو تفسیر می کنند.

بنا به شهادت ۶۴ زندانی اوین، هادی صابر وقتی با درد شدید سینه به بهداری زندان فرستاده می شود در بازگشت به سلول خود فریاد زده که نه تنها معالجه ای در کار نبوده که او را در بهداری زندان ضرب و شتم کرده اند.

دادستان کل کشور گرچه اعتصاب غذای هدی صابر را رد کرده اما گفته این پرونده ابهام هایی دارد. خانواده صابر خواستار رسیدگی به شکایتشان از سازمان زندان ها شده اند، اما فعالان حقوق بشری معتقدند تنها با نظارت بازرسان معتبر که از سوی سازمان های بین المللی اعزام شوند می توان اطمینان یافت که اطلاعات درستی منتشر می شود.

بتواره اطلاعاتی

سعید حجاریان، معاون پیشین وزارت اطلاعات و تئوریسین اصلاحات که خود توسط نیروهای دست راستی ترور و فلج شده است، همزمان با قتل های جمعی دگراندیشان ایران تندروهای هوادار جمهوری اسلامی را کسانی لقب داد که بتواره هایی می سازند و بر آن اساس دست به اسلحه می برند. به نوشته وی یکی از این بتواره ها باور این نکته است که تاریخ تکرار می شود و بر این اساس می کوشند از تکرار حوادث پیشین ایران [مانند انقلاب] یا جنبش های منطقه [مانند آنچه هم اینک در خاورمیانه به راه افتاده] جلوگیری کنند.

"آنها از ملی مذهبی ها می ترسند چون از میزان محبوبیتشان خبر دارند و ما را آلترناتیو می بینند"

عزت الله سحابی رییس شورای فعالان ملی مذهبی چند ماه پیش از درگذشت همزمان با دستگیری دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی در مصاحبه ای گفت علت سخت گیری به شخصیت های ملی مذهبی، در حالی که آنها اعتقادی به انقلاب و برکناری نظام ندارند وحشتی است که حکومت دارد. آنها از ملی مذهبی ها می ترسند چون از میزان محبوبیتشان خبر دارند و ما را آلترناتیو می بینند.

دست کمی بخشی از سیستم اطلاعاتی کشور که به تندروهای دست راستی معروفند برپایه چنین تصوراتی در اواخر دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی طرح "محو روشنفکران سکولار" را با قتل علی اکبر سعیدی سیرجانی نویسنده و محقق ناراضی در زندان کلید زدند و بعد از آن فشاری یکپارچه بر روشنفکران صاحب نام وارد آوردند.

در پاییز سال ۱۳۷۴ ماموران وزارت اطلاعات کوشیدند ۲۱ نویسنده و شاعر و روزنامه نگار را، هنگامی که سوار بر اتوبوسی به ارمنستان سفر می کردند، در گردنه حیران از ارتفاع به زیر اندازند. عملی که به تصادف نافرجام ماند.
سه سال بعد مجریان همان طرح ها، در حالی که با به روی کار آمدن محمد خاتمی و انجام اصلاحاتی در سیستم اطلاعاتی، قدرت خود را از دست رفته می دیدند، طرح قتل چهار تن [پروانه و داریوش فروهر، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده] را به اجرا رساندند.

در اعلامیه وزارت اطلاعات ضمن اعتراف به انجام این فتل ها توسط کارمندان این وزارتخانه گفته شد آنها "خودسرانه" بدین کار دست زدند. نام های دیگری که از میان درگذشتگان مشکوک در همان سال ۷۷ مطرح گردید این گمانه را تقویت کرد که فهرست بلندتر از آن چهار نفر بوده، دست کم محمد شریف و احمد میرعلایی و پیروز دوانی نیز از زمره همین افراد به حساب آمدند.

با فاش شدن ماجرای قتل های زنجیره ای، سعید اسلامی [امامی] قائم مقام پیشین وزارت اطلاعات به عنوان نفر اول آن گروه خودسر دستگیر شد.

او عامل اصلی قتل سعیدی سیرجانی در زندان بود که خود در یک سخنرانی عمومی به این کار اعتراف کرد.

سعید امامی چنان که اعلام شده است در زندان خودکشی کرد اما هوادارانش ادعا کرده اند که وی به دست گروه دیگری در زندان جمهوری اسلامی به قتل رسیده است.

یک سال بعد گروه های همفکر با عاملان قتل های زنجیره ای، با ترور سعید حجاریان مشاور توسعه رییس جمهوری که به او تئوریسین اصلاحات لقب داده اند، گردونه را به حرکت آوردند تا در تحلیل های سیاسی کوشش برای قتل سعید حجاریان را انتقام گیری و پاسخ به "قتل سعید امامی" اعلام کنند.

سعید عسگر عامل ترور حجاریان هرگز از عمل خود ابراز ندامت نکرد و بعد از مدت کوتاهی هم از زندان نجات یافت.

نجات یافتگان و کشته شدگان نامدار

در سال های پایانی دولت اصلاحات، و در حالی که انبوه اصلاح طلبان در زندان بودند دو تن از پرسروصدا ترین این زندانیان که دست به اعتصاب غذا زده بودند درست در زمانی که به خطر مرگ نزدیک می شدند با شرایطی از زندان آزاد شدند و مدتی بعد امکان یافتند که از کشور هم خارج شوند محسن سازگارا و اکبر گنجی در چند سالی که از آمریکا به مبارزه با جمهوری اسلامی مشغولند کمتر از دوران اعتصاب غذا و شرایط زندان خود گفته و نوشته اند.

ماجرای قتل زهرا کاظمی در زندان اوین از جمله ترورهای پرهزینه ای بود که به حساب جمهوری اسلامی نوشته شد

اما پر صداترین قتل های در زندان های جمهوری اسلامی مربوط به کشته شدن زهرا کاظمی عکاس خبرنگار ایرانی – کانادایی بود که هنگام عکس برداری از خانواده زندانیان سیاسی در جلو محوطه زندان اوین به دستور سعید مرتضوی دادستان تهران دستگیر و چند ساعت بعد توسط مرتضوی و دو مامور زندان بازجویی شد و آزار بسیار دید.

فردای آن روز وی در حالی که به نظر پزشک قانونی جسمی سخت به سرش خورده بود، درگذشت.

انعکاس جهانی ماجرای قتل زهرا کاظمی در زندان اوین و در حالی که با حضور اصلاح طلبان در مجلس، موضوع آن در جلسه علنی قوه مقننه هم مطرح شد و نام سعید مرتضوی دادستان وقت تهران به عنوان عامل اصلی به میان آمد، از جمله ترورهای پرهزینه ای بود که به حساب جمهوری اسلامی نوشته شد.

این ماجرا به جز تیرگی شدید روابط ایران و کانادا، به پایمردی دولت اوتاوا جریان تازه ای به محکومیت های جمهوری اسلامی در مجامع بین المللی داد، اما در دادگاهی که برای محاکمه عاملان این ماجرا تشکیل شد، عاملی معرفی نشد و عقوبتی در کار نبود.

با شکست اصلاح طلبان در انتخابات ۱۳۸۴ خبرهای جسته و گریخته حکایت داشت که تندروهای سیستم اطلاعاتی که گاه از آنان به عنوان "نیروهای خودسر" یا "اطلاعات موازی" یاد می شد به کار سابق خود بازگشته اند.

خبری که هیچ گاه به طور رسمی تائید نشد اما زندانیان سیاسی سال های اخیر فاش کرده اند که همان چهره هایی که در جریان رسیدگی به قتل های زنجیره ای برکنار و حتی زندانی شده بودند، به کار خود بازگشته اند و دوباره زندانبانی و بازجویی فعالان سیاسی و اجتماعی را به عهده گرفته اند.

بعد از آن ماجرا و همزمان با اعتراض های گسترده مردم به تقلب در انتخابات که از خرداد ۱۳۸۸ آغاز شد، افشاگری های اینترنتی عکس و تفصیلات برخی از زندانبانان و بازجویان آشنا برای فعالان سیاسی را هنگام تیراندازی به مردم در هنگام تظاهرات آرام خیابانی نشان می داد. اما حادثه بزرگ تر زمانی بود که پرده از بازداشتگاه کهریزک و کشته شدگان در آنجا برداشته شد.

پرونده تجاوز و کشتار در کهریزک زندان غیراستاندارد جنوب تهران که در زمانی پنج هزار نفر از تظاهر کنندگان تهرانی را در خود گرد آورد هیچ گاه با تائید دستگاه های حکومت روبه رو نشده بود تا زمانی که رهبر جمهوری اسلامی فرمان تعطیل آن را صادر کرد اما همچنان سعید مرتضوی و سردار رادان فرمانده نیروی انتظامی تهران و بخشی از فرماندهان نظامی بر سر مسئولیت اعزام زندانیان به اردوگاه مرگ اختلاف یافتند و سرانجام این پرونده هم به جایی نرسید و سعید مرتضوی که به عنوان متهم شماره یک از وی یاد می شد توسط رییس جمهوری به سمت دبیر ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب شد.

فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر در آخرین اعلامیه خود از گروهی از فعالان سیاسی ناراضی که در زندان ها و بازداشتگاه های ایران جان باخته اند یاد کرده است که از میان آنها این عده، بعد از بازگشت جناح راست به دستگاه اجرایی و در طول ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد کشته شده اند: اکبر محمدی، ۱۳۸۵، زندان اوین؛ ولی الله فیض محمدی، شهریور ۱۳۸۵ زندان اوین؛ زهرا بنی یعقوب، مهر ۱۳۸۶ بازداشتگاه بسیج همدان؛ ابراهیم لطف اللهی، دی ۱۳۸۶ زندان سنندج؛ عبدالرضا رجبی، مهر ۱۳۸۷، زندان رجایی شهر؛ امیر حسین حشمت ساران، اسفند ۱۳۸۷ زندان رجایی شهر، امیدرضا میرصیافی، فروردین ،۱۳۸۸ ، زندان اوین؛ امیر جوادی فر، محسن روح الامینی و محمد کامرانی، تابستان ۱۳۸۸ در بازداشتگاه کهریزک و غلامرضا بیات، مرداد ۱۳۸۹، بازداشتگاهی در کامیاران.

مرگ های مشهور در زندان

محمد ملکی: "حکومت طبق یک برنامه جوانانی مثل صابر و هاله را شهید می کند"

با بررسی تاریخچه مرگ های سیاسی در زندان بعد از اعدام های دهه شصت که فهرست بلند بالایی از اعدام یا کشته شدگان موجود است نام های مشهوری وجود دارد که هرگز راز مرگ آنها گشوده نشده است، از آن جمله اند شکرالله پاک‌نژاد، سعید سلطانپور، دکتر مظفر بقائی، حسین فردوست، سعیدی سیرجانی و آخرین آنها هاله سحابی و هدی صابر.

اینها همه کسانی هستند که حکمی برای اعدامشان وجود نداشته و هرگز معلوم نشده که چگونه کشته شده اند.

محققان از کسانی نیز به عنوان جان به در بردگان از مرگ در زندان یاد می کنند که از آن جمله اند: عباس امیرانتظام سخنگوی دولت موقت، محمد ملکی اولین رییس دانشگاه تهران، طاهر احمد زاده فعال سیاسی و اولین استاندار خراسان در جمهوری اسلامی و فرج سرکوهی سردبیر مجله آدینه.

اگر تاریخچه قتل های سیاسی در زندان به گذشته ها گسترش داده شود به جز ده ها تنی مانند دکتر تقی ارانی، عبدالحسین تیمورتاش، فیروز فیروز نصرت الدوله، فرخی یزدی، سردار خزعل و سردار اسعد بختیاری که در دوران رضاشاه در زندان بدون حکم دادگاه به قتل رسیدند باید از نه تن از سران گروه های چریکی یاد کرد که در فرودین سال ۱۳۵۴ شبانه در تپه های اوین با گلوله ماموران ساواک کشته شدند و به دستور حکومت اعلام شدکه هنگام فرار از زندان کشته شده اند.

هفت تن از فداییان خلق بیژن جزنی، حسن ضیاظریفی، احمد جلیلی افشار، مشعوف کلانتری، عزیز سرمدی، محمد چوپان‌زاده و عباس سورکی همراه با دو مجاهد خلق مصطفی جوان خوشدل و کاظم ذوالانوار در آن ماجرا کشته شدند. گفته شد که این کشتار همزمان با تاسیس حزب رستاخیر به عنوان آغاز دوران تازه ای از حیات پادشاهی برنامه ریزی شده بود.

0 comments:

ارسال یک نظر