هویت جمعی، خمیرمایه اصلی بسیاری از جنبشهای اجتماعی مدرن است. در واقع، افراد اتمیزه در یک جامعه، زمانی در قامت کنشگران اجتماعی شاکله یک جنبش تحولخواه را پیریزی می کنند که خمیرمایهای از هویت جمعی آنها را به یکدیگر پیوند زند. در اوایل شکل گیری جنبش سبز، محتوای اصلی این خمیرمایه، امید به تغییری بود که شهروندان از صندوق رای انتظار داشتند. جوانانی که با نمادهای گوناگون سبز رنگ برای شرکت در انتخابات و رای دادن به میر حسین موسوی یا شیخ مهدی کروبی تبلیغ میکردند، مهمترین انگیزه و عامل انسجام بخشی که داشتند، عبارت بود از «امید به تغییر». در واقع، این خمیرمایه امیدواری و میل به پیروزی، که به نماد جنبش سبز تبدیل شد (V)، همان هویت جمعگرایانهای بود که پس از کودتای انتخاباتی توانست خیابانها را به تسخیر پدیده نوظهور جنبش سبز درآورد.
از این منظر، جنبش سبز به هیچ وجه جنبشی خودجوش و خودانگیخته نبود، بلکه نتیجه سازماندهی و تقویت هویت جمعی بود که پیش از انتخابات سامان یافته بود. متاسفانه برخی تحلیلگران تصور میکنند که صرف خودبهخودی و خودجوش بودن نقطه مثبتی برای یک جنبش بهحساب میآید، لذا وانمود میکنند که در پس جنبش سبز سازماندهی چندانی وجود نداشته است. کتمان این واقعیت نمیتواند کمکی به ادامه راه و برنامهریزی برای آینده جنبش داشته باشد. اگرچه سازماندهی و فعالیت کنشگران جنبش سبز، همانند احزاب سیاسی از الگویی رسمی و هرمی شکل تبعیت نمیکرد، اما به این معنی نیست که فارغ از سازماندهی بوده و هیچ نظمی در پیکره آن وجود نداشته است، و همه کنشگران در جایگاهی فردی فعال بودند. کاملاً برعکس، زمانی یک جنبش اجتماعی در برابر نظم موجود قابلیت ایستادگی و مقاومت دارد که از نوعی سازماندهی جایگزین برخوردار باشد. تا مدتها پس از کودتای انتخاباتی، همچنان بدنه اصلی ستادهای انتخاباتی، تشکلها و احزاب اصلاحطلب، و سایر جنبشهای اجتماعی همچون جنبش دانشجویی و جنبش زنان بودند که به شیوهای شبکهای، جریان اعتراضات و اقدامات جنبش سبز را سازماندهی میکردند؛ اما پس از مدتی با افزایش سرکوب این فعالان، شبکه روابط آنها دچار ضعفهایی شد و متاسفانه طی این مدت با وجود تاکید رهبران جنبش، این شبکه احیاء و ترمیم نشد.
فرصت باشکوه 25 بهمن ماه 1389 که نشان داد جنبش سبز همچنان در مقیاسی میلیونی زنده است، در صورت تقویت شبکه روابط فعالان جنبش، میتوانست بیش از اینها تداوم یابد. اما متاسفانه پس از 25 بهمن بهدلیل ناهماهنگی در سازماندهی اعتراضات، تاحدودی کاستیهایی در جنبش سبز پدیدار شد. از این رو، در شرایط فعلی بسیار ضرورت دارد که این کاستیها جبران شود، چراکه تداوم جنبش سبز همانطوری که در ابتدا اشاره شد، نیازمند تقویت هویت جمعی و امید به تغییر است.
بدین منظور، تاکید اصلی این یادداشت بر سازماندهی «کانونهای سبز» در حوزه ها و عرصههای مختلف اجتماعی است. در واقع، جنبش سبز نیازمند نهادسازی و تقویت هویت گروهی و جمعی است. متاسفانه فضای رسانههای مجازی باعث میشود که نوعی «فردیت کاذب» جایگزین هویت جمعی شود که چنین روندی در بلندمدت به ضرر جنبش سبز خواهد بود؛ بنابراین ضرورت دارد برای تداوم اعتراضات و اقدامات جنبش در میدان واقعی مبارزه یعنی کوچهها، خیابانها، مدارس، دانشگاهها، و کارخانههای کشور، هویت گروهی و جمع گرایانه تقویت شود. در این راستا، کانون های سبز میتوانند بستری مناسب برای تقویت شبکه روابط و هویت جمعی باشند. خرد جمعی بسیار کارآمدتر از خرد فردی است، بهعلاوه کار جمعی باعث میشود تا پروژه ایجاد هراس و وحشت که توسط حاکمیت پیگیری میشود با مانع جدی مواجه گردد. زمانی که هویت جمعی تقویت میشود، جسارت و شجاعت جمعی نیز افزایش مییابد، بهسان شعار بهیادماندنی: «نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم».
در همین رابطه، میتوان به برخی کارکردهای تشکیل کانونهای سبز اشاره کرد: 1) تقویت روحیه جمعگرایانه و امید به تغییر، 2) هماهنگی بیشتر در فعالیت ها و اعتراضات، 3) گسترش اقدامات فعالان جنبش در سطح شهرهای کوچک و محلات شهری، 4) حضور سبز در فضاهای غیرسیاسی، مانند کانونهای فرهنگی، صنفی، هنری، علمی، ورزشی و غیره، 5) امکان شکلگیری رسانههای جدید با هویت گروهی، 6) بسترسازی برای ائتلاف با سایر جنبشهای اجتماعی، 7) انجام تبلیغات گستردهتر در سطح شهرها، 8) جذب نیروهای جدید به بدنه جنبش سبز، و 9) تقویت الگوی تصمیمگیری جمعی و حرکت به سمت ایجاد شورایی فراگیر برای هماهنگی راه سبز.
نویسنده به احترام، و به یاد و خاطره ی شهیده مظلوم جنبش سبز، ترانه موسوی، این نام مستعار را برای خود برگزیده است.
از این منظر، جنبش سبز به هیچ وجه جنبشی خودجوش و خودانگیخته نبود، بلکه نتیجه سازماندهی و تقویت هویت جمعی بود که پیش از انتخابات سامان یافته بود. متاسفانه برخی تحلیلگران تصور میکنند که صرف خودبهخودی و خودجوش بودن نقطه مثبتی برای یک جنبش بهحساب میآید، لذا وانمود میکنند که در پس جنبش سبز سازماندهی چندانی وجود نداشته است. کتمان این واقعیت نمیتواند کمکی به ادامه راه و برنامهریزی برای آینده جنبش داشته باشد. اگرچه سازماندهی و فعالیت کنشگران جنبش سبز، همانند احزاب سیاسی از الگویی رسمی و هرمی شکل تبعیت نمیکرد، اما به این معنی نیست که فارغ از سازماندهی بوده و هیچ نظمی در پیکره آن وجود نداشته است، و همه کنشگران در جایگاهی فردی فعال بودند. کاملاً برعکس، زمانی یک جنبش اجتماعی در برابر نظم موجود قابلیت ایستادگی و مقاومت دارد که از نوعی سازماندهی جایگزین برخوردار باشد. تا مدتها پس از کودتای انتخاباتی، همچنان بدنه اصلی ستادهای انتخاباتی، تشکلها و احزاب اصلاحطلب، و سایر جنبشهای اجتماعی همچون جنبش دانشجویی و جنبش زنان بودند که به شیوهای شبکهای، جریان اعتراضات و اقدامات جنبش سبز را سازماندهی میکردند؛ اما پس از مدتی با افزایش سرکوب این فعالان، شبکه روابط آنها دچار ضعفهایی شد و متاسفانه طی این مدت با وجود تاکید رهبران جنبش، این شبکه احیاء و ترمیم نشد.
فرصت باشکوه 25 بهمن ماه 1389 که نشان داد جنبش سبز همچنان در مقیاسی میلیونی زنده است، در صورت تقویت شبکه روابط فعالان جنبش، میتوانست بیش از اینها تداوم یابد. اما متاسفانه پس از 25 بهمن بهدلیل ناهماهنگی در سازماندهی اعتراضات، تاحدودی کاستیهایی در جنبش سبز پدیدار شد. از این رو، در شرایط فعلی بسیار ضرورت دارد که این کاستیها جبران شود، چراکه تداوم جنبش سبز همانطوری که در ابتدا اشاره شد، نیازمند تقویت هویت جمعی و امید به تغییر است.
بدین منظور، تاکید اصلی این یادداشت بر سازماندهی «کانونهای سبز» در حوزه ها و عرصههای مختلف اجتماعی است. در واقع، جنبش سبز نیازمند نهادسازی و تقویت هویت گروهی و جمعی است. متاسفانه فضای رسانههای مجازی باعث میشود که نوعی «فردیت کاذب» جایگزین هویت جمعی شود که چنین روندی در بلندمدت به ضرر جنبش سبز خواهد بود؛ بنابراین ضرورت دارد برای تداوم اعتراضات و اقدامات جنبش در میدان واقعی مبارزه یعنی کوچهها، خیابانها، مدارس، دانشگاهها، و کارخانههای کشور، هویت گروهی و جمع گرایانه تقویت شود. در این راستا، کانون های سبز میتوانند بستری مناسب برای تقویت شبکه روابط و هویت جمعی باشند. خرد جمعی بسیار کارآمدتر از خرد فردی است، بهعلاوه کار جمعی باعث میشود تا پروژه ایجاد هراس و وحشت که توسط حاکمیت پیگیری میشود با مانع جدی مواجه گردد. زمانی که هویت جمعی تقویت میشود، جسارت و شجاعت جمعی نیز افزایش مییابد، بهسان شعار بهیادماندنی: «نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم».
در همین رابطه، میتوان به برخی کارکردهای تشکیل کانونهای سبز اشاره کرد: 1) تقویت روحیه جمعگرایانه و امید به تغییر، 2) هماهنگی بیشتر در فعالیت ها و اعتراضات، 3) گسترش اقدامات فعالان جنبش در سطح شهرهای کوچک و محلات شهری، 4) حضور سبز در فضاهای غیرسیاسی، مانند کانونهای فرهنگی، صنفی، هنری، علمی، ورزشی و غیره، 5) امکان شکلگیری رسانههای جدید با هویت گروهی، 6) بسترسازی برای ائتلاف با سایر جنبشهای اجتماعی، 7) انجام تبلیغات گستردهتر در سطح شهرها، 8) جذب نیروهای جدید به بدنه جنبش سبز، و 9) تقویت الگوی تصمیمگیری جمعی و حرکت به سمت ایجاد شورایی فراگیر برای هماهنگی راه سبز.
نویسنده به احترام، و به یاد و خاطره ی شهیده مظلوم جنبش سبز، ترانه موسوی، این نام مستعار را برای خود برگزیده است.
0 comments:
ارسال یک نظر