طالقاني نگران چه بود؟


بنیامین صدر

در استقبال از سی و یکمین سالگرد درگذشت آیت الله طالقانی

اين روزها با نام و ياد مرحوم آیت‌الله سيد محمود طالقاني همراه است؛ نه تنها به اين دليل كه سالگرد خاموشي اوست، بلكه به دليل آنچه امروز و به طور مشخص در يكسال گذشته و پس از زايش جنبشي كه «سبز» مي ناميم بر مفهومي به نام نو انديشي ديني گذشت.

  همان مفهوم پر مسئله اي كه طالقاني و ديگر همراهان هم نسلش همچون مهدي بازرگان و علي شريعتي سخت به آن اعتقاد داشتند و از اين رو با انقلابي همراه و هم داستان شدند كه بنا بر گواهي تاريخ صرفا در مقام شعار و نه در عمل منادي آزادي بود.   اما چه شدكه آنچه طالقاني در واپسين روزهاي زندگي بارها از آن با عنوان خطر استبداد ديني ياد كرده بود و از استقرارش مي هراسيد، بر سر آن انقلاب آمد. تا جايي كه مي بينيم امروز حتي خانواده حجت الاسلام مهدي كروبي يكي از موثرترين كوشندگان همان انقلاب هم از گزند آن در امان نيست و در روزهاي اخير ديديم و ديدند كه چه بر سر خانه و كاشانه او آمد.   گفتيم نو انديشي ديني پر مسئله است. اما چرا؟ شايد به اين دليل كه با گذشت قريب به 30 سال از مرگ طالقاني  هنوز روایت‌های گوناگون و گاه متفاوتي از انديشه او كه عده اي آخوند مرتجع، برخي روحاني ليبرال و عده اي ديگر آيت الله سرخ مي‌نامندش، به گوش مي‌رسد.   اين نوشتار اما قصد ندارد که به تفسیر و تحلیل برداشت‌ها و تلقي هاي بيشتر سياسي  محافظه‌کارانه، ليبرال و راديكاليستي چپ‌گرايان از آرای مرحوم طالقاني بپردازد، چنانکه ديگران به حق يا ناروا این روایت‌ها را بسیار واگو مي كنند. اما در اين ميان آنچه که کمتر روایت می‌شود یا اصلا نمی‌شود نگاه طالقاني به انسان و كرامت و آزادي آدمي از دريچه جهان‌بيني اوست.    به گمان نگارنده «پدر طالقاني» همچنان بهترين عنواني است كه مي‌توان براي طالقاني به كار برد چون آنان كه حتي اندكي از نگاه او به انسان را درك كرده باشند مي‌دانند كه طالقاني در انديشه و آرا به نوع‌دوستي، شنيدن صداي مخالف و بخشش در سايه تسامح معتقد بود و مي‌گفت هركس با هر مرام و عقيده‌اي آزاد است كه بگويد من هستم؛ چون خداوند اين حق را به من بخشيده، بنده او نمي‌تواند آن را سلب كند و اينچنين است كه انديشه او از ‌چنان ظرفيت بالایی برخوردار است که می‌شود از دل آن روایت‌هاي گوناگون و گاه متضادي را بیرون کشید و مرجع قرار داد.   تفكري ديني كه حتي از ناديده گرفتن حقوق انساني یک روسپي و جفا بر او خشمگين مي شود و با صراحت مي گويد «چه كارشان داريد اين بندگان خدا را، اگر هر كس احساس نا امني كرد من ضامنش مي شوم» بارها بر زبان مي‌آورد كه استعبدتم الناس و قد ولدتهم امهاتهم احراراً (از كي تا به حال مردم را برده خودت قرار داده‌اي حال آن‌كه از مادر آزاد زائيده شده‌اند). آري، طالقاني هم نوگرا بود و هم انسان دوست؛ او آزادى را از لوازم حيات و تكامل مي‌دانست و معتقد بود كه موجودات براى رسيدن به تكامل به «عدالت»، «امنيت» و «آزادي» نيازمندند.   عدالت، به معناي برابري حقوقي كه انسان براى شرافت به آن محتاج است. امنيت، يعنى اينكه موجود زنده آن چه را در اختيار دارد، همچون آزادي، حيات، ثروت و سلامت از او سلب نشود و آزادى به گفته طالقاني يعنى: «نبودن مانع. انسان‌هاى آزاد، انسان‌هايى هستند كه با موانعى كه در جلوي رشد و تكاملشان هست، مبارزه مى‌كنند.»   بنابراين مفهوم آزادى در انديشه او، غلبه بر بندگي غير اوست در راه رشد استعدادها. شايد اين آخرين سخن معروف او را شنيده باشيد كه«برويد دنبال كارتان بگذاريد مردم مسئوليت پيدا كنند.» طالقاني درباره آزادى  براين باور است كه بشر بايد در جامعه از ناحيه ديگران به‌ويژه صاحبان قدرت، آزادى داشته باشد. ديگران مانعى در راه رشد و تكامل او نباشند، او را محبوس و محصور نكنند كه جلو فعاليتش گرفته شود، ديگران انديشه او را استثمار و استخدام نكنند. تعريف آيت‌الله طالقاني  از آزادى  در واقع همان آزادي‌هايى است كه فرد در حوزه اجتماع و در برابر حكومت داراست. از اين‌رو آزادى بيان و حق اظهار نظر آزاد جايگاه ويژه‌اي در منش اجتماعي و سياسي او دارد. طالقاني به درستي درك كرده بود كه آنچه امروز در دنيا ارجمند است احترام به كرامت انسان است. او فقدان آزادى را مهمترين گرفتارى‌ بشر مي‌داند و مى‌گويد: «مهم‌ترين هدف انبيا اين بوده كه با بندگى ‌و بردگى‌ و سلب آزادى‌ مبارزه كنند.»   طالقاني  براى اثبات توجه به آزادى و كرامت انسان با اشاره به آيه ۶۴ سوره آل‌عمران مي‌گويد: «در مقام پرستش، جز خداى يگانه چيزى را پرستش نكنيم، نه مسيح را و نه اهريمن را. و اينكه هيچ كدام از ما ديگرى را بنده و برده خود نداند و هيچ كس هم ديگري را ارباب و آقاى خود نخواند. هيچ كس حق ندارد جاي ديگري تصميم بگيرد كه لا اكراه في الدين.»   در نگاه پدر طالقاني، بروز و ظهور استعدادهاى آدمى نيازمند فضاى آزاد است. در فضاى بسته، زمينه‌اى براى بروز خلاقيت و استعداد وجود ندارد. در فضاى مستبدانه‌، چاپلوسان ، زبان‌بازان و زورمندان قدرت مى‌گيرند و احرار در تنگنا، چرا كه وضعيت موجود، اجازه نقد و پرسش را به مصلحان نمى‌دهد. تنها آنان كه زبان به مدح بگشايند، جايى و مقامى مى‌يابند و بس.    آنچنان كه در ايران امروز به وضوح حاكميت مدح و چاپلوسي را در همه شئون زندگي اجتماعي مردم مي بينيم. تا آنجا كه مدعيان و تلاشگران اصلي حفظ نظام هم تنها در صورتي حق تنفس در فضاي سياسي كشور را دارند كه در برابر كژي ها سكوت كنند و با قدرت نظامي – اقتصادي غالب همراه و همكار شوند. با اين اوصاف هراس طالقاني و هشدار هاي پي در پي او براي ما قابل فهم مي شود و تصويري انساني او از قدرت و احترام به حقوق بشر اجازه مي دهد تا او را همچنان «پدر» صدا كنيم.        *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست

0 comments:

ارسال یک نظر