قرآن سوزي يا انسان سوزي؛ كداميك دردآورتر است؟

حسین جعفری

مطلبی در"جرس" دیدم با عنوان "قرآن سوزي يا اسلام سوزي؛ كداميك دردآورتر است؟

به یاد عنوان دیگری افتادم وهمان را نام این نوشته ام قراردادم. به راستی "قرآن سوزی یا انسان سوزی، کدامیک دردآورتراست؟". 

میخواهم ازشما خواننده عزیزخواهش کنم تا باخواندن این عنوان یا این نوشته تعصب دینی گریبانگیرتان نشده وتصورنفرمایید که من موافق با سوزاندن قرآن هستم. نه تنها با سوزاندن قرآن بلکه با سوزاندن هرنوع کتاب ونوشته ای مخالفم که تمام این گونه اعمال نشان عقب ماندگی است. هنگامی کشیشی دیوانه درآمریکا اعلام کرد به انتقام مرکزاسلامی که درمحل ساختمان ها دوقلوی نیویورک قراراست ساخته شود میخواهدهمراه با پیروان خود و همزمان با سالگرد یازدهم سپتامبردست به سوزاندن دویست قرآن بزنند ویکی ازنشریات وزین اینترنتی درایران نوشت:

به واسطه "هم زمانی عید فطرباسالگرد یازدهم سپتامبر وفراخوان یکی از کلیساهای وتندرو فلوریدا برای آتش زندن قرآن کریم، جنجالها بالاگرفته است"

درآن نشریه نوشتم: "خوشبختانه خبررسید که این کلیسا وکسانی که آنجا را میگردانند برسرعقل آمده دست ازاین کارسخیف برداشته اند. آتش زدن وازبین بردن هرکتابی زشت وناپسند است چه رسد به کتابی که مورد علاقه میلیون ها انسان درسرتاسرگیتی است.

هرکس با هراعتقاد وعقیده ولو به خداوند هم معتقد نباشد، اما باید احترام تمام مذاهب وپیروان آنها را داشته باشد تاجهانی داشته باشیم توام باصلح ودوستی. اصولا یک رنگ کردن جهان چه ازنظرعقیده سیاسی چه مذهبی چه حتی شکل ظاهرولباس، امری است نشانگرعقب افتادگی وامیدوارم روزی این اشکال اساسی ازکلیه جوامع برافتد ومردم بتوانند یکدیکررا باهررنگ ونژاد وزبان واعتقاد مذهبی و سیاسی تحمل کنند واگرباهم اختلاف عقیده وسلیقه ای هم دارند آنرا تاآنجا گسترش ندهند که منجربه برخورد فیزیکی شود. انسان متمدن امروزی باید شرم کند که نتواند عقیده مخالف رابرتابد و درصدد حذف فیزیکی مخالفانش برآید.
 
باکمال تاسف باید این جوامع را متشکل ازکسانی دانست که هنوز با جوامع متمدن فاصله بسیاردارند. اگرخواهان شناسایی درجه فهم انسانیت کسی هستید، با اوبحث کرده ومیزان تحمل اورا ارزیابی کنید. هرقدرپرطاقت تروپرتحمل تروخون سردتر، همان اندازه فرهیخته ترخواهد بود.

ازسوی دیگرتعصب درهرامری، ولو اموردینی کاری است کاملا ناپسندیده. من هرگاه درمحضرکسی باشم که انسانها را به اینگونه گرایش ها تشویق وهدایت کند، هم اعتراض می کنم وهم آنجا راترک می نمایم. اصولا تعصب دلیل عقب ماندگی و جمود فکری است. اگرتحمل شنیدن عقاید گوناگون را نداشته باشیم، باید دور پیشرفت وترقی را خط کشید. به این بهانه واهی که فلان علم یا فلان رشته سبب گسست افراد ازمعنویات شده ولطمه به دین واعتقادات میزند گفته ایست بسیارسخیف وتنها برای فریب مردم. باید بد وخوب را دید و خواند وتجربه کرد و ازبین آنان آنچه را که به خیروصلاح تشخیص داده می شود انتخاب کرد. 

اگرکسی فرضا مسلمان است وبه همین قرآن آسمانی اعتقاد دارد بهترین دلیل درهمین کتا ب مقدس است که میفرماید بررسی و تحقیق کن وازبین ادیان بهترین را برگزین. تا زمینه آشنایی ومطالعه برای ادیان گوناگون، عقاید گوناگون، اندیشه های گوناگون، مکتب های متفاوت آزادانه فراهم نباشد، وهمه صراط مستقیم را(البته به فرض آنکه صراط مستقیم است) پیش گیرند، طبیعی است موقعی پی به اشتباه خود خواهند برد که با کمال تاسف بسیاردیرشده است. البته کسانی هم هستند که تاپایان خط میروند وهرگزهم خود آگاه به خطای خویشتن نمی گردند که به قول استاد روان شادمان باید دیگران به حال او بگریند وبرایش تاسف بخورند.

بهر روی خبربسیاربسیارفرخنده ای بود وامیدوارم با حسن نیت و استقبال جامعه مسلمانان جهان روبروشده ودرقرن بیست ویکم شاهد شعله ورشدن آتش تعصب یا خدای ناکرده شاهد جنگهایی ازنوع صلیبی نشویم که زهرطرف کشته شود به زیان هردوطرف و به ویژه به زیان بیناد ها وبنیان ها تمدن بشری خواهد بود، یعنی فرشی که قرن های طولانی توسط بشربافته شده وهرروزتکامل یافته است.".

حال که نظرخود را درباره این امربسیارغیرانسانی برای شما خواننده گرامی دوباره نوشتم اضافه می کنم که بالاترازآتش زدن قرآن، آتش زدن انسانی به دست انسانی دیگراست که ادعای مسلمانی هم می کند. 

طبیعی است نفرت نفرت می آورد. هنگامی که عده ای دیوانه برخود نام مسلمان گذاشته و بیش ازسه هزارنفر را درآن ساختمانهای مرکزتجارت نیویورک به آتش کشیده و کباب می کنند ودرعرض مدتی کوتاه آن بناهای عظیم را باخاک یکسان میسازند ودرپاره ای ازکشورهای مسلمان عده ای ازبه اصطلاح انسانها بجای همدردی با خانواده مصیبت دیدگان نقل و نبات تقسیم کرده وابراز شادمانی می کنند، طبیعی است عده ای دیوانه نیز درآنسوی جهان چنین کارهایی سخیف کرده و به کتاب مورد احترام بیش ازیک میلیارد انسان اهانت می کنند.

هنگامی که شنیدم مرکزاسلامی درچندقدمی بناهای ازبین رفته نیویورک ساخته می شود نوشتم:

"ایجاد بنای اسلامی درنزدیکی محلی که بزرگترین جنایت تاریخ توسط عده ای که خود را مسلمان دوآتشه میدانستند صورت گرفت، عملی است بسیار اشتباه که هرگاه چشم هرکس به این بنا بیفتد، یاد، کار بسیار زشتی خواهند افتاد که عده ای تروریست به نام اسلام کردند وسبب بدنامی مسلمانان جهان شدند و ازاسلام ومسلمانان چهره ای کریه به مردم جهان نشان دادند. 

اگرکشورهای اسلامی به ویژه کشورهای ثروتمنداسلامی تدبیر کافی داشتند، بودجه ای مشترکا فراهم ساخته و دو بنای دوقلویی را که این تروریست ها معدوم ساختند، عینا به همان شکل واندازه ساخته وبه ملت آمریکا هدیه می کردند و درتابلوشناسنامه آن می نوشتند "این هدیه مسلمان واقعی جهان است به برادران وخواهران غیرمسلمان خودبه ویژه به خانواده هایی که توسط عده ای تروریست بدنام داغدارشدند.

این کاری است هنوز شدنی وزمان اجرای آن سپری نشده است. هرچند کشورهای عربی هرگزنمی توانند باهم متحدشده ومشترکا دست به کاری سودمند ومثبت زنند بدون آنکه نزاعی بین آنان روی دهد، اما حتی کویت وعربستان که دوکشورمسلمان عرب هستند وهردونیز تا خرخره به آمریکا مدیونند میتوانند این عمل انسانی را انجام داده آبرویی برای اسلام ومسلمانان دنیا بخرند.

من ازوابستگی مطبوعاتی وفرهنگی سفارتخانه های عربستان وکویت درتهران، درخواست می کنم حتما این پیشنهاد مرا به کشورهای متبوع خود گزارش کنند شاید این عمل خیرصورت گیرد ونام نیکی ازاین کشورها برای مسلمانان و مردم دنیا باقی ماند".

امروزه روز تساهل وهمکاری فرهنگ ها و ادیان گوناگون باهم است. همانگونه که معتقدیم به جای یک رنگ کردن مردم ازنظرسیاسی واعتقادات دینی، باید با اندیشه های گوناگون، اعتقادات گوناگون کنارآمد و همانگونه که روزگاری زنده یاد جواهرلعل نهرو نوشت" خداوند واعتقادات دینی، همچون درختی است بسیار بزرگ که ادیان گوناگون شاخه های تنومند آن هستند وخشکاندن هرشاخه ای بی احترامی ولطمه ایست بزرگ وبه آن درختی که همه به آن باورداریم" باید همه شاخه ها بیکدیگراحترام داشته وحق حیات قائل باشند.

آیا حقیقتا روزی انسانها برسرعقل خواهند آمد وخواهند پذیرفت که ازهرانسانی راهی است به سوی حقیقت؟ وبه اندازه تعداد انسانها راههای گوناگون برای رسیدن به حقیقت هست؟ یا همچنان پای خواهند فشرد که راه همان است که من میگویم؟

 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست

0 comments:

ارسال یک نظر