شکایت ابطحی از لباس شخصی ها به رئیس قوه قضاییه

جرس: بدنبال حمله لباس شخصی ها به محمد علی ابطحی، وی با نوشتن نامه ای به رئیس قوه قضاییه ضمن تشریح این حمله آورده است: به دلیل اینکه این یک جرم عمومی است وبیم تکرار آن جدی است با ارائه شکایت رسمی تقاضا دارم دستور تعقیب قضائی این مسئله را که حد اقل یک نا امنی اجتماعی است و حل آن از وظایف سیستم قضائی است، صادر فرمائید.
در این نامه که در وبلاگ شخصی وی منتشر شده، آمده است:   در اواسط جلسه یکی دو نفر با لباس ها و قیافه های معهود لباس شخصی ها در اطراف من نشستند. یکی از آنان از پشت سر با صدای بلند اعلام کرد مواظب این بی غیرت باشید. فرد قوی هیکل 20 و چند ساله ای که بغل من نشسته بود بی مقدمه از تقلب در انتخابات و اینکه در کشور نظرات مختلف در مورد رهبری وحود دارد از من پرسید. گفتم در مورد رهبری نظرها واحد است و اختلافات مربوط به مسائل بعدی است. ضمن اینکه توجه دادم در وسط سخنرانی – که آقای احمدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در حال سخن گفتن بودند – جای این حرفها نیست. در همین وقت مسئولان اجرائی و حفاظتی جلسه بودند پیغام دادند که دم در عده ای از عناصر لباس شخصی قصد کتک زدن من را دارند و در میانه برنامه از در پشت قصد بیرون بردن من را کردند.
در ادامه آمده است : اما وقتی که از درب پشت با اتومبیلم که مثل همیشه تنها بودم و رانندگی می کردم بیرون آمدم، همان جماعت آنجا بودند و با لگد و جملاتی مثل اینکه شهر ری جای منافقین نیست و ما گول شما را نمی خوریم حمله کردند که من از آنجا رد شدم و به بلوار بغلی پیچیدم. در وسط بلوار که تحت تعقیب چند موتور سوار بودم، ناگهان راننده یک اتومبیل پراید کلتش را از بغلش بیرون کشید و اتومبیلش را به صورت افقی جلو اتومبیل من پارک کرد. من مجبور به توقف شدم. موتور سواران پیاده شدند. در ابتدا لگدهای وحشیانه ای به اتومبیل میزدند که با یک لگد آیینه اتومبیل من کنده شد. بعد یکی از سرنشینان موتور را دیدم که چاقوی بزرگی را از زیر لباسش در آورده و به طرف من می آمد و داد میزد بیا پائین. با چاقو به بدنه اتومیبل ضربه های ضربدری می زد.
یک نفر دیگر از یک موتور دیگر پائین آمد که در دستش کابل خیلی کلفتی بود. آن را چنان محکم به شیشه عقب ماشینم زد که با صدای مهیبی تمام شیشه ریز ریز شد و به داخل اتومبیل پاشید و ذرات شیشه های شکسته روی لباس و به خصوص عمامه ام ریخت. همزمان، صدای انفجار دیگری شیشه داخلی سمت عقب شکست. در این حین یک نفر روی کاپوت ماشینم آمد و با لگد محکمی شیشه جلو را شکست. من که نمیدانستم درچنین حالتی چه باید بکنم و دلیل این کار چیست، متوجه شدم فردی تا نیمه تنه از شیشه شکسته شده عقب به داخل اتومبیل خزیده است. تصمیم گرفتم بیرونش کنم که اسپری گاز اشک آور را به طور مستقیم در چشم های من خالی کرد. در حالی که لباسهایم پر از نرمه شیشه بود، چشمم به خاطر گاز اشک آلود و شیشه جلو اتومبیلم هم ریز ریز شده بود و چیزی دیده نمی شد به هرشکل قصد بیرون رفتن از معرکه را داشتم تا بالاخره با سختی از کنار اتومبیل پراید گذشتم. در همان حال که گروه عملیاتی مشغول کار بودند، فردی که روی موتور در جلوی این مجموعه بود و با تلفن صحبت میکرد، اشاره کرد که کافی است و من هم با همان اتومبیل با سرعت از محل بیرون رفتم. چون خیابان توسط این گروه بسته شده بود از خلوتی ایجاد شده استفاده کردم و از مهلکه بیرون آمدم. هیچ نیروئ نظامی و انتظامی هم در آنجا نبود و آنان نیز دلهره ای از آمدن هیچ نیروئی نداشتند.
وی افراطیون را عامل حوادث تلخ سال گذشته دانست و هشدار داد: عواقب خطرناکی مثل آنچه که افراطیون مذهبی در کشورهای همسایه به ارمغان آوردند، در انتظار کشور خواهد بود.
در ادامه این نامه آمده است: من بعد از این اتفاق بلافاصله با اعضاء اطلاعات سپاه که بعد از آزادی بعضاً با من ارتباط می گرفتند، تماس گرفتم، ضمن تایید این مجموعه افراطی در شهر ری، ابراز تاسف کردند و گفتند که باید قبلاً به ما اطلاع می دادید که نداده بودید. خبر این اتفاق و عکسهائی که فرزندم از اتومبیل گرفته بود و روی سایت گذاشته بود، در سایت های خبری اصولگرا و اصلاح طلب و رسانه های بین المللی منتشر شد؛ اما متاسفانه حتی یک تلفن از نیروی انتظامی و یا دادستانی برای کوچکترین اقدامی، صورت نگرفت. میدانم روایت این اتفاق و مشابه آن با همین تفاصیل هم برای شما وهم برای من ماجرای نشنیده و تازه ای نیست. اما اینجانب به دلیل اینکه این یک جرم عمومی است وبیم تکرار آن جدی است با ارائه شکایت رسمی تقاضا دارم دستور تعقیب قضائی این مسئله را که حد اقل یک نا امنی اجتماعی است و حل آن از وظایف سیستم قضائی است، صادر فرمائید. مصلحت انقلابی، اسلامی، ملی تمام اسلام و انقلاب باوران این است که جلو این رفتارها گرفته شود و همه برای جلوگیری از این کارها نظام را مدد دهند.

 

با احترام و ارادت

سید محمد علی

0 comments:

ارسال یک نظر