آقای توکلی! ما یک فرصت بزرگ را از دست داده ایم

کلمه_ نسیم بهشتی: هنگامه انتخابات که می شود می توان به واقعیت نیات بسیاری پی برد. همان کسانی که ابایی ندارند از شخص اول مملکت خرج کنند تا بی کفایتی ها و حیف و میل هایشان از بیت المال را توجیه کنند.

همانهایی که وقتی در معرض تهمت قرار می گیرند بجای پاسخگویی به افکار عمومی با اتکا به یک جمله که " به توصیه و فرمان رهبری" بود مهر پایان می زنند بر همه آنچه طی این سالها برده اند و خورده اند.

یکسال از حبس خانگی نخست وزیر محبوب امام می گذرد و اینک باز آقای توکلی که گویی سیرایی ندارد از این قدرت ِ کمتر از " آب دهان بز" برای کسب یک کرسی به خود اجازه می دهد به کسی که حتی افراد خانواده و همفکرانش نیز حقی برای پاسخگویی ندارند بتازد و بگوید: " اگر موسوی سکوت ‌می‌کرد هر حرف و نطقش بر دولت تاثیرگذار بود و لطمات احمدی نژاد به کشور کمتر ‌می‌شد.اگر این قانون پذیری رخ ‌می‌داد؛ فشارهای بین‌المللی نیز کمتر ‌می‌شد. ما یک فرصت بزرگ را از دست دادیم وآنچه که نباید، اتفاق افتاد."

آقای توکلی! موسوی در مقابل چه چیزی سکوت می کرد؟ در مقابل خون به ناحق ریخته شده سهراب ها بر سنگفرش خیابانهای حکومتی که قرار بود اسلامی باشد؟ بر حجاب از سر کشیده بانوان مسلمان؟ بر باتومهایی که بر پیکر فرزند شهید همت زدید؟ بر کبودی بدن دخترانی که آمده بودند " رحمانیت" اسلامی را که موسوی وعده داده بود تجربه کنند؟ بر تیری که به مصطفای تکیبر گوی زدید؟ بر شکنجه هایی که به نام اسلام در کهریزک انجام دادید؟ به خیانتی که به اعتماد مردم کردید؟ به دانشجویانی که از پنجره خوابگاه به خیابان پرتاب کردید؟ به سرهایی که برای یک اعتراف ساختگی در چاه توالت کردید؟ به حریم هایی که شکستید؟ به دروغ هایی که گفتید؟ به میلیاردها تومانی که از بیت المال ربودید و کسی دم بر نیاورد؟ به فقر و فلاکتی که به نام اسلام به جامعه ارزانی دادید؟ به تن فروشی دختران نوجوانی که برای یک لقمه نان در خیابان های شهر طنازی می کنند؟ به کارگرانی که برای نان شب محتاجند؟ به سپاهی که " افتخار آفرین " بود و به گنداب پولهای باد آورده بردید و با دلارهای نفتی مهر سکوت بر لبهایشان زدید؟ به حوزه ای که جیره خوار حکومت کردید؟ به مسجدی که پای مومنان از آن بردید؟ به اسلام و انقلابی که هیچ چیز از آن به جای نگذاشتید؟

یکسال است که میرحسین موسوی به جرم حق گویی و بازگویی فقط بخشی از ظلمی که به مردم می رود به نام اسلام، لب به اعتراض گشوده است. کسی که بیست سال گذشته همه عرصه ها را به شما و دوستانتان واگذار کرده بود. آقای توکلی در این بیست ساله کدام پرونده درخشان را دارید که عرضه کنید که حالا همه تقصیرها را به گردن کسی می اندازید که آنقدر شهامت دارد که آمده است آرمان های انقلابی را یادآوری کند که حاکمان به فراموشی سپرده بودند؟

آقای توکلی شما که امروز در نبود یاران امام و انقلاب داعیه دار عدالت شده اید و برای جمع کردن چند رای می گویید که اصلا از روز اول با احمدی نژاد موافق نبودید، چرا وقتی موسوی فریاد می زد و هشدار می داد که این بی قانونی ها به دیکتاتوری می انجامد،  نصیحتش را نشنیدید؟  امروز داعیه دار مبارزه با فساد اقتصادی شده اید! چرا وقتی موسوی گفت: "ما آمده‌ایم تا حساب‌های میلیاردها تومان پول گمشده را روشن کنیم و بگوییم این پول‌ها کجا رفته و مصرف شده است و ما از عوام فریبی بیزاریم….اگر مردم و جوانان را دوست دارید اینجا هستند، اگر کشورتان را دوست دارید، این مردم کشور شما هستند، شما کسانی را به دولت راه می‌دهید که آنها مشکوک هستند. ما می‌گوییم که این تراول چک‌ها را از کجا آورده‌اید و بین بعضی‌ها پخش می‌کنید. اگر اینها مال مردم است بگذارید که برای همه پخش شود، اگر مال خود شما ست بیایید و ریشه‌اش را روشن کنید که میلیاردها تومان را شما از کجا کسب کرده‌اید."

آری! چرا  آنروز دست یاری بسویش دراز نکردید؟ شما که هر روز رسانه ها را پر می کنید از مفاسد محمدرضا رحیمی، مردم چگونه شما را باور کنند، وقتی که در برابر این هشدار های میرحسین موسوی به جای اینکه به یاریش بشتابید، دروغ به او بستید، تهمت زدید، از حق مسلمش محرومش کردید، تریبون از او ستاندید، حصرش کردید، حبسش کردید، و حالا که نه او می تواند پاسخ بگوید و نه هیچیک از کسانی که به او نزدیکند، به تنهایی به قاضی می روید و خشنود بر می گردید.

آنان که این روزها فریاد وا اقتصادا سر داده اند و از فساد رخنه کرده در جای جای این کشور فغان می کشند و ثروتهای میلیاردی باد آورده را فریاد می کنند و از اختلاس بزرگ سه هزار میلیارد تومانی شاکی اند، کجایند به یاد آورند فریاد دردمندانه میرحسین موسوی را که می‌گفت: «ما ضایع کردن یک ریال از بیت المال را در جهت اهداف باندی و جناحی حرام می دانیم و می گوئیم که سند چشم انداز ملی بیست ساله که به تایید همه ارکان نظام رسیده است امروز به یک ورق پاره بی ارزش تبدیل شده است.»

کسانی که نسبت به بی قانونی ها و بی انضباطی های مالی پاکترین دولت زمانه نگرانند و از دیکتاتوری رضا خانی دم می زنند و عدم کفایت رییس جمهور منتصبشان، کجا بودند که بشنوند، هشدارهای نخست وزیر محبوب امام را که می گفت رقیبان بزرگی در منطقه با رشدهای اقتصادی دو رقمی در حال ظهور هستند و روز به روز قوی تر می شوند، درحالی که ما متاسفانه از دادن یک بودجه سالانه و نگهداشتن حسابهای ذخیره ارزی و امانت در سپرده های مردم و پاسخگویی در مقابل دیوان محاسبات عمومی و مجلس شورای اسلامی عاجز هستیم.

بله ما یک " فرصت بزرگ را از دست داده ایم". فرصتی که میرحسین فراهم کرد. فرصت اصلاح و بازگشت به اصول و آرمان هایی که برایش انقلاب کرده بودیم.

میرحسین که آمد بار دیگر در این مملکت صدای تکبیر همگانی شد. موسوی که آمد بار دیگر نام شهیدان و بسیجیان شنیده شد. موسوی که آمد معنویت دوران جنگ باز برگشت. موسوی که آمد یاد امام باز زنده شد. موسوی که آمد دلهای مومنان شاد شد. آنها که سالها به انزوا رفته بودند در سایه سیاستهای مدبرانه شما آقای توکلی و دوستانتان، نور امید در دلهایشان روشن شد که قرار است وعده های انقلاب عملی شود. موسوی که آمد حساب اسلام از حساب مسلمانانی که شما باشید جدا شد. موسوی که آمد " خدا" از غربت و تنهایی به در آمد. موسوی که آمد شور و نشاط دوران انقلاب و جنگ بر کشور سایه افکند. موسوی که آمد بوی امام آمد. بوی نورانیت جبهه ها. بوی صداقت. بوی سازندگی. بوی مردانگی.

آقای توکلی همه فریادهای مظلومانه و مدبرانه موسوی را ناشنیده گرفتید. ۱۸ بیانیه که هر یک منشوری از اصلاحات است و دردمندانه و حکیمانه برای عبور از بحران نوشته شد، ندیدید. قبیله گری و کینه و حسادت چشمهایتان را پرکرده بود، بر گوشهایتان مهر زده بودند همچون دلهایتان. نمی توانستید ببینید که این نخست وزیر  دوران جنگ که بیست سال تریبون از او ستانده بودید چگونه در یک شب سرد زمستانی چون نسیمی بر پیکر خزان زده این ملت وزیدن گرفت و چگونه جوانه های امید و شکوفه های زندگی را بر شاخه های جوان آن زد.

آقای توکلی! موسوی گفته بود مگر نمی‌خواهید ما نباشیم و شما باشید  پس با قانون و مردم بازگردید. اگر به همان توصیه های موسوی عمل کنید بی شک فشارهای بین المللی کم خواهد شد، لطمات احمدی نژاد کاسته خواهد شد، قانون پذیری افزایش خواهد یافت. اکسیر حیات بخشی که موسوی برای حل این بحران ها داده بود هنوز هم کارایی دارد " بازگشت اعتماد عمومی".  ببینید که زمستان سرد اعتماد عمومی تا عمق وجودتان را خشکانده است.

به موسوی توصیه سکوت می کنید که رهبر حزب باشد و دور بعدی رییس جمهور شود، گویی فراموش کرده اید که او پیرو مکتب حضرت علی است . همو که حکومت در نظرش از لنگه کفشی کهنه و آب دهان بز کمتر بود و حکومت را می خواست مگر آنکه حقی در پرتو آن اقامه شود و یا از باطلی باز داشته شود.

آفای توکلی یادتان رفته مولا علی وقتی حتی حکومت را به او سپرده بودند دردمندانه چه گفت" اَما و الَّذی فَلَق الحبةَ و بَراَ النَّسَمةَ, لَولا حضور الحاضِرِ وَ قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجوُدِ النّاصِرِ وَ ما اَخَذ اللّه عَلی العلماء اَن لا یُقارُّ وا عَلی کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لاسَغَبِ مظلوم, لاَلقَیت حَبلَها عَلی غارِبها" هان! سوگند به آن که بذر را بشکافت و جان را بیافرید، اگر حضور یافتن بیعت کنندگان نبود و حجت بر لزوم تصدی من با وجود یافتن نیروی مددکار تمام نمی شد و اگر نبود که خدا از علمای اسلام پیمان گرفته که بر پرخوری و غارتگری ستمگران و گرسنگی جانکاه و محرومیت ستمدیدگان خاموش نمانند, زمام حکومت را رها می ساختم.

اینک بر مسند قدرت چه می کنید، وقتی ناله مادر شهید را نمی شنوید که هر هفته برای دیدن فرزندنش راهی زندان ها می شوند. وقتی فرزندان خردسال در انتظار آغوش مادر شب تا صبح می گریند. وقتی هر روز خبر از اختلاس و پول های باد آورده است و پدری کارگر  برای نوشتن یک شعار بر دیوار شهر، مخل امنیت " غارتگران" شده است و به زندان برده اید و صاحبان پولهای بادآورده در سایه امنیت شما کاخ های ستم برپا می کنند.

برای احقاق حقوق چه کسانی اینگونه تشنه قدرت شده اید؟ وقتی مهدی جوان را به جرم افشاگری جنایات کهریزک، برهنه به حیاط زندان می برید و دانشجویان را به جای آمران و عاملان جنایت کوی دانشگاه به محبس می فرستید. برای حقوق " غارتگران بیت المال" و " متجاورزان به حقوق ملت" و منحرفان از آرمانهای انقلاب" و  " هتاکان به سرداران جان بر کف" و " رهبانان بی خبر از خدا" و " جاعلان حدیث " و " پوشندگان پوستین وارنه" و برای " به مذبح بردن دین" اینچنین همه با هم سوگند برادری خوانده اید تا به نام دین محمد، چند صباحی بر سریر قدرت بمانید.

موسوی مثل شما تشنه قدرت نبود که اگر بود آنقدر درایت و هوش سیاسی داشت که سکوت کند برای مدتی که بقول شما " محبوب" شود. موسوی چون مولایش امام حسین درد " دین" داشت. او گفته بود:

" ما پیروان اباعبدالله حسین علیه السلام هستیم. ما شیفتگان حریتی هستیم که منادیش آن امام مظلوم بود . ما پیرو کسی هستیم که در قلمرو وسیع اسلامی ربودن خلخالی از پای یک زن را برنمی تابید. ما معتقد به تفسیر رحمانی از اسلام هستیم که انسانها را یا هم کیش هم می دانند و یا همسانانی در خلقت. نگاهی که بر کرامت ذاتی انسان باور دارد و برنمی تابد که ضارب او در زندان با غذایی جز شبیه غذای او نگهداری شود و یا مورد شکنجه و امثال آن قرار گیرد."

0 comments:

ارسال یک نظر