نيروهاي اصلي در جامعه سياسي ایران در چه وضعي قرار دارند؟ در اين جامعه سياسي جريان اصلي اصلاحطلبان در مواجهه با انتخابات چه خواهند كرد؟ پاسخ به اين دو سوال هدف اصلي اين نوشته است. تفسير و ارزيابي حاضر براساس شواهد و قرائني كه تا تيرماه سال 90 قابل رويت بود، تنظيم شده است. پوياييهاي جامعه ايران به شدت غيرقابل پيشبيني است لذا تا هنگام انتخابات (اسفند 90) با ظهور رويدادها و شواهد جديد روشن است كه تفسيرها و ارزيابيها از جامعه سياسي تغيير خواهد كرد.
1. وضع نيروهاي اصلي در جامعه سياسي
منظور از جامعه سياسي فضايي است كه فعالیت حكومت و نیز نيروهاي فعال منتقد حكومت در آن جریان دارد. براي داشتن يك ارزيابي از آخرين وضعيت اين جامعه سياسي بايد به وضعيت دو نيرو و مولفه اصلي در اين جامعه توجه كنيم. اول وضعيت حركت اجتماعي برآمده از انتخابات سال 88 و ديگري وضعيت حكومت.
1-1- وضع حركت اجتماعي
1-1-1- مديريت و اجراي انتخابات سال 88 از سوي حكومت به نحوي صورت گرفت كه «روند» دموكراسيخواهي در جامعه ايران را به یک «جنبش» اعتراضي و حركت اجتماعي فراگير در جامعه سياسي ايران تبديل كرد. وجه اعتراضي اين حركت اجتماعي به مدت يكسال نمود خياباني پررنگ داشت و امروز نیز به اشکالی دیگری در فضاي امنيتي موجود به حضور و حیات خود ادامه میدهد.
2-1-1- اين حركت اجتماعي نه سركوب شده و شكست خورده است و نه پیروز شده و مطالبات آن تحقق يافته است. حكومت تاكنون اين جریان را به رسميت نشناخته است و حاملانش را به عنوان فتنهگر و مزدور مستقيم يا غيرمستقيم خارجي تخطئه كرده است و تمام توان خود را به كار ميبرد تا اجازه ندهد دوباره اين حركت اجتماعي به سطح بيايد و نمود خیابانی پیدا کند و به چشم بیاید.
3-1-1- اقتدارگرايان مخالف مردمسالاري در دو سال گذشته تشكيلات حزبي، نهادهاي مدني و رسانههای این حرکت اجتماعی را مهار و تعطيل کرده و شخصيتهاي بانفوذ آن را به حصر كشيده و بازداشت کردهاند ولي قادر نبودهاند بنمایه اين حركت و شبكههاي اجتماعي و رسانههاي مجازياش را به تسخيردرآورند. وجه خیابانی اين حركت اجتماعي كنترل شده است ولي علتهاي موجده اين جنبش كه يكي مهمترينشان تبعيض سياسي است، همچنان برقرار است و حاملان اين حركت اجتماعي (در میان اقشار تاثيرگذاری همچون كارشناسان، دانشجويان، مهندسان، پزشكان، حقوقدانان، معلمان، روحانيان، زنان، كارگران و اقوام)
در جامعه حضور دارند و خواستها و مطالبات خود را در رؤياها، محافل اجتماعي و خانوادههاي خود حفظ كردهاند و منتظر فرصتاند تا مثل گذشته مطالبات خود را در حوزه عمومي و سیاسی تا به نتیجه رسيدن مطالبات خود پيگيري كنند. بهترين نشانه زنده بودن اين جنبش اين است كه اقتدارگرايان هنوز پس از دو سال سركوب و كنترل جرئت نميكنند كوچكترين فضاي تنفسي به منتقدين خود بدهند و حتي از تشييع جنازه معمولی يكي از محبوبترين اعضاي شوراي انقلاب اسلامي (مرحوم سحابي) دريغ میكنند.
4-1-1- بخش نسبتاً منسجم اين حركت اجتماعي را از منظر درجه انسجام ميتوان در سه دايره تو در تو در نظر گرفت. دايره مركزي آن اصلاحطلبان هستند، دايره بعدي و وسيعتر "سبزها" هستند و دايره سوم "دموكراسي خواهان" هستند كه همه منتقدان مذهبي و سكولار، داخلنشين و خارجنشين اقتدارگرايي را دربرميگيرد. نيروهاي موجود در اين سه دايره اقشار مختلفی را در برمیگیرند و مطالبات و خواستههای گوناگونی دارند. خواست مردمسالاري پايدار و ذوابعاد (يعني هم در سطح حكومت و هم در جامعه مدني و عرصه عمومي) خواست مشترک همه این دوایر است اگرچه در تعريف مختصات اين مردمسالاري (از مردمسالاري سازگار با دين و تفکیک نهادی دین از سیاست تا تفكيك کامل سیاست از دین) و نحوه رسيدن به اين هدف (از شيوه اصلاحطلبانهي خاتمي تا روشهای انقلابی یا رادیکالتر پارهای منتقدان او) در ميان حاميان اين جنبش، همچون تمام جنبشهاي موجود در جهان، تفاوت نظر هست. با اين همه اولا در دو سال گذشته حاملان و شخصيتهاي بانفوذ اين حركت اجتماعي موفق شدهاند به گونهای عمل کنند كه بر خلاف ميل اقتدارگرايان نيروهاي موجود در اين سه دايره در برابر هم قرار نگيرند. ثانيا به رغم همه اقدامهاي سركوبگرايانه عليه حاملان اين جنبش (كتك زدن مردم، زندان كردن آنها، نمايش اعترافات زندانيان، حمله به كوي دانشگاه، حمله به اموال مردم در برجهاي سبحان، بازداشت جوانان مردم در كنار اراذل و اوباش در زندان رسواي كهريزك) مشي اين حركت اجتماعي همواره خشونتپرهيزانه بوده و به این جنبش به ورطه عمل و گفتمان خشونتگرا درنغلطيده است
2-1- وضعيت حكومت
حكومت سالها است با انواع بحرانها روبرو است. اگر با بحران روبرو نبود در سال 76 در برابرش يك جنبش اصلاحي شكل نميگرفت. پس از انتخابات 88 نحوه اداره كشور و نحوه رويارويي حكومت با پيامدهاي حركت اجتماعي برآمده از انتخابات به گونهاي بود كه بحرانهاي حكومت را تشديد كرده است.
1-2- حكومت با بحران "مشروعيت" در ميان اقشار متوسط جديد روبرو بود. پس از انتخابات اين بحران به اقشار مذهبي طبقه متوسط كه هميشه پايگاه حكومت بودند نيز كشيده شده است. سياستهاي ويرانگر و مردمانگيز دولت هم نتوانست به طور جدي از ميان طبقه سوم و اقشار فقير براي حكومت نيرو جذب كند (بهطوريكه دولت مهدويتگراي جمکرانی از جذب اقشار محروم و مذهبی نااميد شده و براي جذب اقشار متوسط به مكتب ايراني، كوروشگرايي و اعلام وعده يك باغ هزارمتري براي هر خانواده ايراني و نمایش ظاهری مخالفت با تفکیک جنسیتی و گشت ارشاد و امثالهم متوسل شده است). اگر حكومت با بحران مشروعيت روبرو نباشد و خود را مستظهر به پشتيباني اقشار مردم بداند و از منتخبان واقعي مردم هراسي نداشته باشد، از برگزاري انتخابات سالم، منصفانه و آزاد (انتخابات پاک) دفاع خواهد كرد. ولي هنوز نشانهاي كه حاکی از قصد حکومت برای انجام انتخابات غيرمهندسي شده باشد، ديده نميشود.
2-2- حكومت با بحران كارآيي روبرو است. بهترين نشانه اين بحران اين است كه اولاً نيمي از درآمدهاي نفتي كل تاريخ يكصدساله توليد نفت در ايران (به مبلغي حدود پانصد ميليارد دلار) را در شش سال گذشته در اختيار داشته ولي قادر نبوده است حتي يكي از شاخصهاي كلان توسعه كشور را بهبود بخشد (شاخصهايي مثل كنترل تورم، بيكاري، اعتياد، رشد اقتصادي، سرمايهگذاري خارجي و ...)
3-2- حكومت با بحران خارجي روبرو است. نشانه اول اين بحران اين است كه تحريمهاي بينالمللي (خصوصا از سوي كشورهاي صنعتي) همچنان تداوم دارد و يكي از عواملي است كه روند رشد اقتصادي ايران را به شدت کند کرده و بر نرخ بیکاری افزوده است. اين تحريمها در شرايطی تداوم دارد كه سطح روابط ديپلماتيك ايران با كشورهاي تاثيرگذار جهان به نازلترين سطح خود رسيده است، بهطوريكه حتی از دوران جنگ ایران و عراق هم در وضعیت بحرانیتری قرار دارد.
نشانه دوم تعيين نماينده ويژه حقوق بشر از سوي سازمان ملل برای ایران در سال 90 است. تضعيف موقعيت ايران در افكار عمومي جهان نیز به جایی رسیده است که منزلت دولت ایران در میان شهروندان كشورهاي اسلامي نیز رو به افول است. سي سال پيش با وقوع انقلاب اسلامي، ايران پيشرو و الگوی دیگر کشورها و ملتهای منطقه بود اما امروز متاسفانه اقتدارگرايان آن را به موقعيتي تقليل دادهاند كه در خيزشهاي مردمسالارانه اخير كشورهاي اسلامي حاملان اين جنبشها مدام از ترکیه بهعنوان نمونه و الگوی خود نام میبرند و حتي جنبش وسيع و با نفوذ اخوانالمسلمين نیز از تجربه ایران برائت میجوید.
4-2- هم اكنون توانايي اصلي حكومت "توانايي كنترل مردم" است، نه كنترل جرم، جنايت، اعتياد، تورم، بیکاری، فقر نسبی و مطلق، قاچاق و فساد رسمي. ولي همین توانايي نیز هميشگي نيست چون نيروهايي كه مردم را كنترل ميكنند، در ميان خود مردم زندگي ميكنند و رسانههاي حكومتي تنها سازندگان افکار عمومی نیستند. با شکسته شدن انحصار رسانهای در ایران و نفوذ رو به گسترش رسانههای مجازی و ماهوارهای، نقش عوامل دیگر در شکلدادن به افکار عمومی رو به تقویت است. چنین عواملی در کنار بحران مشروعیت، بحران مشارکت و بحران کارآمدی در حکومت باعث فرسايش روزافزون نيروهاي كنترلكننده نيز ميشود. يكي از نشانههاي اين فرسايش را ميتوان در اين واقعیت ديد كه در دو سال گذشته در موارد بسیاری متصديان امور نتوانستهاند از نيروهاي "موظف" كنترلكننده استفاده كنند و به همين دليل به نيروي «لات ـ مذهبيها» متوسل شدهاند و به جای اتکا به حضور داوطلبانه و گسترده خیابانی حامیانشان به پرداخت حقالزحمه به لباسشخصیها و تشکیل تجمعات اتوبوسی و پرهزینه پناه آوردهاند.
5-2-1- در ميان عواملي كه در حال حاضر به دولت توانايي كنترل این جریان را ميدهد، سه عامل پيش از همه در خور توجه است. اول اينكه دولت مخارج نيروهاي كنترلكننده را از محل ماليات مردم نميپردازد و حكومت همچنان به درآمدهاي بالاي نفتي تكيه دارد و نيروهاي كنترلکننده كوچكترين دغدغه مالي ندارند. دوم اينكه حكومت خوشبختانه تاكنون با يك حركت اجتماعي نجيب، باحيا، دورانديش و خشونتپرهيز و رهبراني به شدت اخلاقي روبرو بوده است. سوم اينكه به نظر میرسد مديران تاثيرگذار حكومت در شرايط گلخانهاي هستند. ظاهرا آنها از خواندن گزارشات مستقلي كه بحرانها و وضعيت كشور را بدون ملاحظه توصيف و تبيين ميكند محرومند.
2- جامعه سياسي و انتخابات مجلس نهم
چند ماه ديگر جامعه سياسي ايران در آستانه انتخابات مجلس نهم قرار میگیرد. اينكه حكومت میخواهد چه نوع انتخاباتي برگزار كند (انتخابات پاک یا آلوده) و اينكه اصلاحطلبان بهعنوان يكي از نيروهاي منسجم این حركت اجتماعي چگونه با اين انتخابات روبرو ميشوند، خود يكي از راههاي فهم پوياييهاي جامعه سياسي در ماههاي آينده است. ظاهراً "عقل سليم"، "تدبير عمومي" و "مصلحتسنجي ملي" حكم ميكند كه اين انتخابات به يك "فرصت" براي حكومت و كشور تبديل شود. بدين معنا كه با انجام يك انتخابات سالم، منصفانه و آزاد (و غيرمهندسيشده) تا حدودي فاصله حكومت با اقشار موثر جامعه كم شود، بخشي از مطالبات حركت اجتماعي برآمده از انتخابات پيشين پاسخ داده شود و حكومت در مسيري بيفتد كه بهجاي اينكه بحران توليدكند، قادر شود از معضلات اساسي جامعه بكاهد. ولي اگر از اين آرزوي مبتني بر عقل سليم بگذريم و به زمین واقعیت برگردیم، هنوز علامتي كه حكايت از علاقه حكومت به برگزاري انتخابات غيرمهندسي شده كند مشاهده نميشود.
1-2- همچنان كه اشاره شد جامعهشناسي سياسي وضعیت فعلی در ایران حاکی از آن است که نه حكومت از چنان قدرتي برخوردار است كه جامعه را رام و مطيع خود كند و نه جنبش اجتماعي برآمده از انتخابات گذشته از چنان قدرتي برخوردار است كه فعلا بتواند مطالبات خود را به حكومت بقبولاند. در اين حالت توازن قوا، از يك طرف حكومت دائما از احتمال آشكارتر شدن جنبش اجتماعي میهراسد و به سياستهاي كنترلي خود ادامه ميدهد (و هنوز مايل نيست به راهكار برگزاري انتخابات سالم، آزاد و منصفانه ـ يا انتخابات پاک ـ نزديك شود) و از طرفي ديگر، جنبش اجتماعي در لايههاي زيرين جامعه همچنان زنده است و مترصد فرصت است تا مطالبات خود را پيگيري كند.
2-2- علائم موجود نشان ميدهد كه حكومت ميخواهد بدون قبول سه شرط خاتمي (آزادي همه زندانيان سياسي، رفع موانع از حيات و سرزندگي جامعه مدني و انجام انتخابات پاک) با نشان دادن يك در باغ سبز به تعدادي از اصلاحطلبان كمخاصيت ادعا كند كه ميخواهد يك انتخابات سالم برگزار كند، ولي نميخواهد در اين انتخابات اصلاحطلبان و سبزها چه به عنوان مشاركتکننده و چه در مقام تحریمکننده نقش موثر و تعيينكننده بازي كنند. به بيان ديگر حكومت نميخواهد يك "انتخابات كثيف" برگزار كند و دوباره هزينههاي سنگين به خود تحميل كند ولي هنوز هم علائم انجام برگزاري يك "انتخابات تميز" را به جامعه سياسي ارسال نكرده است.
3-2- نيروهاي موثر جنبش اجتماعي علاقمندند كه حكومت تن به انتخابات «تميز» بدهد و جامعه و حكومت در مسير ساماندهي خردمندانه و رشد و توسعه کشور قرار گیرند، ولی به انجام چنين انتخاباتي از سوي اقتدارگرايان همچنان بدبين هستند. با اين همه عملكرد و تجربه جريانهاي غالب در جنبش اجتماعي (خصوصاً اصلاحطلبان و سبزها) نشان ميدهد كه آنها مردم را براي يك انتخابات مهندسيشده بسيج نخواهند كرد و خود را هیزم انتخاباتي تزييني نخواهند كرد. شگرد اقتدارگرايان هم براي جذب تعداد اندكي از اصلاحطلبان كمتاثير نخواهد توانست انتخابات را باشکوه و پاک کند و به یک فرصت برای ترمیم ارتباط جامعه و حکومت تبدیل سازد.
نتيجه
1. در جامعه سياسي ايران تاكنون حكومت نشانهاي كه حكايت از ارادهای برای برگزاري انتخاب غيرمهندسي شده بكند بروز نداده است. جنبش اجتماعي مردم هم نيروي خود را هزينه يك انتخابات تزييني نخواهد كرد.
2. عملكرد جنبش اجتماعي در دو سال گذشته نشان داده است كه این جریان بر مواضع خود در لزوم تقويت سازوكار مردمسالاري، «ايستادگي مدني» خواهد كرد و از هر فرصت قانوني براي پيشبرد مطالبات خود استفاده ميكند و بديهي است كه از فرصت انتخاباتي هم به نفع روشنگري و گسترش آگاهي استفاده خواهد كرد. لذا شبح جنبش مردم در شهرهاي بزرگ آرامش اقتدارگرايان را به هم خواهد زد.
3. تفسير و ارزيابي كه در اين نوشته ارائه شد مبتني بر شواهد و علائم موجود است. اما چنانکه اهل نظر و تجربه ميدانند جامعه پوياي ايران، پوياتر از آن است كه بتوان وضع آن را از شش ماه قبل به دقت پيشبيني كرد. اين آموزه جامعه شناسان سياسي را بايد به ياد داشته باشيم كه حكومتهايي كه معضلات واقعي جامعه را جدي نمي گيرند و از آن تفسيری دلخواه و ايدئولوژيك به دست میدهند و تن به پذيرش اصلاحات نميدهند، معمولا از جايي ضربه میخورند و از ناحیهای اوضاع از كنترلشان خارج ميشود كه فكرش را نمیکردند. لذا هيچ محقق عاقلي درباره آينده جامعهاي كه حكومتش با لجبازي در برابر اصلاحات مقاومت ميكند، ادعاي پيشبيني قطعي نمي كند. تنها ميتوان آرزو كرد صاحبان قدرت قبل از اينكه شيرازه امور از جا در برود، توفيق آن را داشته باشند كه آموزههاي عقل سليم را (از جمله ضرورت انجام انتخابات تميز) جدي بگيرند.
-----------------------------------------------------------------
1. نگارنده از لحاظ علائق سياسي خود را اصلاح طلب مي داند ولي در اين جستار حتي الامكان میکوشد از ارائه تحلیلی جانبدارانه و سوگیرانه دوري كند و تفسير خود را صرفا «بر اساس شواهد قابل ارجاع و توافق» ارائه دهد.
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.
0 comments:
ارسال یک نظر