من می دانم مادری که جنازه نبیند تا ابد چشم به راه فرزندش می ماند

بلاگ "افکار بزرگ" می نویسد: من درد ندادن جنازه را می دانم. من بغض قانع را می فهمم. من می دانم مادری که جنازه نبیند تا ابد چشم به راه فرزندش می ماند و هر زنگ و صدای دری قلبش را به تپش می اندازد. من می دانم جسد دزدی، از داغ فرزند بیشتر می سوزاند. من عمویم را در اعدام های ۶۰ از دست دادم و مادر بزرگم را دیدم که هنوز این داغ را باور ندارد و هنوز فکر می کند که قبر پسرش، پاره تنش خالی است. من پدرم را دیدم که چطور از این داغ شکست و هنوز که هنوز است برنخاسته. من هر بار که شهیدی می رود و جنازه اش برنمی گردد تمام داغ های دلم زنده می شود و یاد آن شبی می افتم که به پدربزرگم از پشت گوشی گفتند که پسرت را اعدام کردیم بیا قبرش را تحویل بگیر و آن پیرمرد حتی نمی دانست اعدام یعنی چه.


0 comments:

ارسال یک نظر