مریم شربتدار قدس، همسر فیض الله عرب سرخی، عضو دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در یادداشتی خطاب به زهرا رهنورد از تهاجم و بی اخلاقی های اخیر نسبت به ایشان گله کرده و با واگذاری آنان به روز موعود می پرسد: مگر ممکن است کسی در دوران ستمشاهی از یاران و پیروان امام راحل بوده باشد و تو را نشناسد؟ بعید است مسلمان مبارز قبل از انقلاب، داعیۀ حضور در صف انقلابیون مسلمان را داشته باشد اما پایبندی هایت به اصول و مرز بندی هایت با ستم و نفاق و فراماسونری و … را نداند.
متن کامل این یادداشت که در اختیار کلمه قرار گرفته است به شرح زیر است:
نامه ات را خواندم استاد، که شاید مناسب تر باشد رنجنامه اش بنامم. خواندم و اندیشیدم، اندیشیدم و متحیر شدم، متحیر شدم و حسرت خوردم، حسرت خوردم و دلم گرفت، دلم گرفت و گریستم ، گریستم و گریستم و گریستم … نه استاد، گریه ام برای تو نبود که برای درد تاریخی ناجوانمردی ها بود.
گریستم و در هر قطره اشکم کتابی پر از حکمت، جمله ای ماندگار و یا سخنرانی پرباری از تو را خواندم.
سرشکم انباشتی از تاریخ شد، تاریخی که همگام با تو هجرت های موسی، یوسف و … را آموختم و "پیام حجاب زن مسلمان" تو چراغی بود برای روشن تر دیدن راه خدا آنهم در دورانی پر از تاریکی و ظلم و فساد.
مگر تاریخ فراموش می کند نقش تو را در تجلی زیبای اسلام و روشنگری های آمیخته به هنرت را برای شناساندن ظلم طاغوت ؟
مگر ممکن است کسی در دوران ستمشاهی از یاران و پیروان امام راحل بوده باشد و تو را نشناسد؟
بعید است مسلمان مبارز قبل از انقلاب، داعیۀ حضور در صف انقلابیون مسلمان را داشته باشد اما پایبندی هایت به اصول و مرز بندی هایت با ستم و نفاق و فراماسونری و … را نداند .
اینک به کجا رسیده ایم که گروهی معلوم الحال با زیر پا نهادن انصاف و دور شدن از راه خدا و اهداف انقلاب و امام عزیز، حتی معاد و دادگاه عدل الهی را نیز فراموش کرده و با تمام قوا می تازند؟
یقین دارم این تهاجمات شیطانی و اتهامات بی اساس که بر تو و سایر بندگان بی گناه خدا وارد می شود آزمونی است سنگین که خداوند فقط برای برگزیدگانش مقدر کرده و جام بلائی است که در بزم خلوص، به مقرب ترین هایش عطا می کند.
به خاطر دارم در یکی از زیباترین جمله هایت خود را "زادۀ راه" نامیده بودی و شاید همان حس زیبا، نام "رهنورد" را برایت آفرید و چه نیکو راهت را که راهی خدا پسندانه و خدمت به خلق خداست انتخاب کردی :
تو پای به راه در نه و هیـچ مپـرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
0 comments:
ارسال یک نظر