عقب نشینی موسوی، کروبی، و خاتمی تاکتیکی است

جنبش سبز باید از این فرصت استفاده کند و در 22 بهمن کارش را به اتمام برساند

سه تن از چهره های شاخص جنبش سبز، که پیش از این و در هفت ماه گذشته، با درایت، شجاعت و صداقت خود مورد اعتماد سبزها قرار گرفته بودند، با موضع گیری های دو هفته اخیر، هوادران خود را شوکه کرده اند. اول اعلامیه موسوی، بعد شایعات نامه خاتمی، و امروز اظهارات کروبی. آیا رژیم موفق شده است تا اینها را بخرد؟ یا آنها را تهدید به مرگ کرده اند؟ شاید هم قول پست و مقام به ایشان داده اند! به گمان من هیچکدام از اینها نیست. نمی خواهم اخلاق و رفتار این سه تن را مایه استدلال قرار دهم که ممکن است بحث به درازا بیانجامد؛ من فقط می گویم که هر سه نفر اینها، طعم نیرنگ خامنه ای را در سال های دور و نزدیک مستقیما چشیده اند و می دانند که نباید روی قول او اتکا کنند. این را حتی من و شما هم، که بیرون بدنه حاکمیت بوده ایم، پی برده ایم. 18 تیر و ننه من غریبم بازی های خامنه ای را که به یاد دارید. یادتان هست که او بعد از برقراری آرامش نسبی چه کرد و چطور نقاب از چهره برداشت؟ امروز خامنه ای به مراتب انتقام جوتر و خونخوارتر است. او حالا دیکتاتوری زخم خورده است که در اولین فرصت ممکن، درصدد پاکسازی نه تنها حکومت، بلکه همه ایران برخواهد آمد. پس شخصی مانند موسوی، هرگز بر روی قول و نظر خامنه ای حساب باز نخواهد کرد. اما پس چرا موسوی و کروبی و خاتمی در ظاهر در حال عقب نشینی هستند؟

من روز 9 دی را به یاد می آورم. به رغم "ساندیسی" بودن راهپیمایی وابستگان حکومت، رژیم توانست در پایان روز به هدف خود برسد. به نظرم در آن مقطع جناح فوق العاده تندرو امثال حسینیان، طائب، مجتبی خامنه ای، شریعتمداری و . . .، توانسته بودند که خامنه ای را متقاعد کنند که باید با دستگیری و حتی کشتار گسترده کار را تمام کند. یکی از همین امامان جمعه بود که قریب به این مضمون گفته بود که اگر برای حفظ حکومت اسلامی لازم باشد، کشتن 70000 نفر هم اشکالی ندارد. حلقه هر لحظه تنگتر می شد. موج دوم دستگیری ها آغاز شده بود. قرار بود ظرف پنج روز جوانان بی گناه دستگیر شده در عاشورا را به جرم محارب اعدام کنند. یادتان هست؟

در آن شرایط، اعلامیه هفدهم موسوی به یکباره ورق را برگرداند. دقیقا تندروها را در موقعیت آچمز قرار داد و رگ خواب خامنه ای را در دست گرفت. اعلامیه موسوی در نظر من شاهکاری بود که در عین شفافیت، پیروزی را تضمین می کرد. خوشبختانه سبزها با درک کردن موسوی و اعتماد به او، بیش از حد بر روی محتوای بند اول بیانیه مکث نکردند و از آن با حسن نظر رد شدند و نتیجه این شد که کودتاگران چنان برآشفتند که کیهان نمی دانست چه بنویسد و حسینیان آن بازی ها را درآورد و سرآخر برای متشنج کردن مجدد فضا دست به ترور یک استاد دانشگاه زدند؛ که البته گویا اعلامیه کار خود را کرده بود و تردید را در وجود خامنه ای کاشته بود، بطوریکه افسار تروریست ها را موقتا کشید.

بیانیه موسوی آنقدر روشن است که خامنه ای هم از ماهیت آن آگاه است، اما گمان می کند که می تواند با استفاده از این فرصت سران جنبش را خنثی کند؛ یعنی، استقامت موسوی و کروبی و خاتمی را درظاهر بشکند تا مردم از ایشان دلسرد شوند. برای همین است که از آنان می خواهد تا شفاف سازی کنند. برای همین است که کیهان می نویسد که "توبه باید علنی باشد". بیانیه امروز کروبی هم در همین راستا است. اما رژیم یکجا را اشتباه می کند. همچنان که در اعلامیه موسوی بیان شد، خامنه ای فکر می کند که جنبش سبز قائم به فرد است. او فکر می کند که اگر موسوی اعلامیه ندهد، مردم در روز 22 بهمن بیرون نخواهند آمد.

حال زمانی است که نتیجه بازی به دست مردم رقم خواهد خورد. اگر مردم از آرامش نسبی ایجاد شده استفاده کنند و 22 بهمن بصورت میلیونی به خیابان بیایند، آنگاه جنبش سبز در این گام پیروز است؛ یعنی از گردنه ای بسیار دشوار عبور کرده ایم. شاید، نتیجه اش سقوط احمدی نژاد باشد. اما اگر مردم به خیال تسلیم شدن سران دلسرد شوند و صحنه را به کودتاچی ها واگذارند؛ آنگاه تمام رشته ها پنبه خواهد شد و بار دیگر رهبر نقاب از چهره برمی دارد و اینبار البته، کاری می کند که دیگر اتفاق تلخ 88 برای او و ولیعهدش تکرار نشود

0 comments:

ارسال یک نظر