نگاهی دیگر: بمباران اسرائیلی ایران

اکبر گنجی

روزنامه نگار و پژوهشگر

گزارش های جدید بیانگر تلاش مشترک نخست وزیر و وزیر دفاع اسرائیل برای متقاعد کردن کابینه این کشور برای حمله به ایران است

طی روزهای اخیر یک بار دیگر احتمال حمله نظامی اسرائیل به تأسیسات هسته ای ایران در رأس اخبار رسانه ها و سخنان سیاستمداران اسرائیل قرار گرفت. مطابق این اخبار، نخست وزیر و وزیر دفاع دولت راست گرای اسرائیل به طور جد به دنبال اخذ رضایت باقی اعضای کابینه برای حمله به ایران هستند، اما رئیس ستاد ارتش و سازمان امنیت آن کشور با این امر مخالفند.اسرائیل یک موشک دوربرد معطوف به ایران را آزمایش کرده و مطابق یک نظر سنجی، چهل و یک درصد مردم آن کشور خواهان حمله ی نظامی به تأسیسات هسته ای ایران هستند. مسأله چیست؟

دولت اسرائیل مدعی خطر اتمی شدن ایران است. در این باره دو نکته قابل ذکر است:

اولاً: ایران از ابتدای تأسیس آژانس بین المللی انرژی اتمی - یعنی سال ۱۳۳۵ یا ۱۹۵۶ میلادی- به عضویت آن درآمد. ایران در سال ۱۳۴۹ یا ۱۹۷۰ پیمان منع ترویج سلاح های هسته ای را امضا کرد. از سال ۱۳۷۲ ایران تحت بازرسی آژانس قرار دارد.اما اسرائیل نه عضو آژانس است، نه امضا کننده پیمان منع گسترش سلاح های اتمی. هیچ نوع بازرسی از تأسیسات اتمی اسرائیل از سوی هیچ نهاد بین المللی صورت نمی گیرد.

ثانیاً: گفته می شود که اسرائیل دارای حدود دویست بمب اتمی است، اما به گفته مقامات اسرائیلی و آمریکایی "ممکن" است ایران در آینده به بمب اتمی دست یابد. اگر ایران با تمامی فشارها و تحریم های بین المللی موفق به این کار شود، در نهایت دارای یک بمب هشتاد کیلویی خواهد شد. در آن شرایط هم ایران نمی تواند با یک بمب به جنگ دویست بمب اتمی اسرائیل برود.

پس تا اینجای کار دولت اسرائیل است که مجامع بین المللی را به رسمیت نمی شناسد و به همه زورگویی می کند. چگونه؟

اسرائیل می گوید همه ی دولت های خاورمیانه باید عضو آژانس و تحت نظارت شدید آن سازمان باشند، اما ما استثنأ هستیم. اسرائیل می گوید ما حق داریم صدها بمب اتمی داشته باشیم، اما دیگر دولت های منطقه حتی حق غنی سازی اورانیوم را ندارند. این "تبعیض" و "حق ویژه" از کجا آمده است؟ آیا جز این است که دولت آمریکا پشتیبان زورگویی های اسرائیل به چند صد میلیون مردم منطقه است؟

اسرائیل و طرفداران متعصبش با یک مدعا این تبعیض و حق ویژه را توجیه می کنند. مدعا این است: تنها دولت اسرائیل در معرض خطر حمله قرار دارد، نه دیگر دولت های منطقه. به همین دلیل اسرائیل باید دارای سلاح های بازدارنده باشد. اما در خصوص این مدعا به چند نکته باید توجه کرد:

یکم- تهاجم نظامی و اشغالگری: ایران نه تنها در طول قرن بیستم هیچ کشوری را مورد تهاجم نظامی قرار نداده، بلکه خود مورد حمله نظامی یکی دیگر از کشورهای منطقه قرار گرفته که موجب کشته و زخمی شدن بیش از یک میلیون ایرانی و خساراتی معادل یک هزار میلیارد دلار به این کشور شده است.

اما دولت اسرائیل با اشغال سرزمین های فلسطینیان در سال ۱۹۴۸ به وجود آمد. این دولت فلسطینیان را از خانه های خود بیرون راند و آنان را حقوق اساسی شان محروم ساخت.

اسرائیل مدعی است که یک دولت است. دولت مدرن با مرزهای ملی تعریف می شود. پرسش این است: مرزهای جغرافیایی اسرائیل کجاست؟ دولت اسرائیل هیچ مرزی را به عنوان مرزهای بین المللی نمی پذیرد.

مطابق قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل - که براساس آن دولت اسرائیل به رسمیت شناخته شد- چهل و پنج درصد فلسطین به فلسطینیان تعلق دارد، پنجاه و چهار درصد فلسطین به اسرائیل واگذار می شود و یک درصد باقی مانده به عنوان منطقه بین المللی در نظر گرفته می شود. اسرائیل زیر بار این مصوبه نمی رود. رد این مصوبه به معنای رد موجودیت اسرائیل است، برای این که با این مصوبه این دولت موجودیت بین المللی پیدا کرد.

دولت اسرائیل میزان زمین های در اختیار فلسطینیان را با جنگ ۱۹۶۷ به بیست و دو درصد کاهش داد، یعنی تا اینجا هفتاد و هشت درصد سرزمین های فلسطینان را اشغال و از آن خود کرد. در گام بعد، در بقیه سرزمین های اشغالی اقدام به شهرک سازی برای یهودیان کرد. از سوی دیگر، دو تا سه میلیون فلسطینی در سرزمین های اشغالی زندگی می کنند که شهروند به شمار نمی روند. یعنی فاقد پاسپورت و برخی دیگر از حقوق شهروندی هستند.

بنابر توافق آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد، باید دولت مستقل فلسطینی در کنار دولت اسرائیل تشکیل شود. دولت اسرائیل به هیچ وجه زیربار این امر نمی رود و می خواهد با خرید زمان، مسأله سرزمین های اشغالی با درگذشت نسل های اولیه، به فراموشی سپرده شود.

دولت اسرائیل به تأسیسات اتمی عراق و سوریه حمله و آنها را بمباران کرد. در واقع این اسرائیل است که به بهانه های مختلف هرگاه بخواهد به کشورهای دیگر تجاوز نظامی می کند.

اگر داشتن تأسیسات اتمی جرم است، اسرائیل دارای تأسیسات اتمی غیرقابل کنترل است. اگر به دنبال سلاح های اتمی رفتن جرم است، اسرائیل دارای صدها بمب اتمی است.

البته دولت هایی چون آمریکا، اسرائیل و ایران در کشورهای دیگر گروه های مسلح تشکیل داده اند و آن ها را علیه این و آن به کار می گیرند. ایران در لبنان (حزب الله)، فلسطین، عراق و افغانستان این نوع اقدامات را انجام داده و می دهد. در این جا هم، باید همه این دولت ها را، یکسان، برای این نوع اقدامات ناقض قوانین بین المللی محکوم کرد.

دوم- ارتکاب جنایات جنگی: دولت ایران تاکنون از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل به "جنایات جنگی" یا "جنایت علیه بشریت" متهم یا محکوم نشده است. اما دولت اسرائیل از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل به "جنایات جنگی" در غزه محکوم شده است.

سوم- مسأله تروریسم: حکومت جمهوری اسلامی صدها تن از ایرانیان مخالف را در داخل و خارج از کشور ترور کرده است. دولت اسرائیل هم تعداد زیادی از فلسطینیان را در داخل خاک فلسطین و جهان خارج ترور کرده است. یک نمونه از این ماجرا تزریق زهر به خالد مشعل در سال ۱۹۹۷ بود که به روایتی که پل مک گیو، روزنامه نگار ایرلندی – استرالیایی در کتابش بازگو کرده، سرانجام با فشار بیل کلینتون بود که دولت اسرائیل پادزهر را تحویل داد تا مشعل نجات یابد.

مورد دیگر ترور در قطر با پاسپورت اروپائیان بود که صدای اعتراض دولت های اروپایی را – که از جعل پاسپورت کشورشان خشمگین بودند- در آورد. وزیر امور خارجه ی بریتانیا، یکی از دیپلمات های اسرائیلی را به دلیل جعل دوازده پاسپورت برای قتل رهبر حماس از بریتانیا اخراج کرد.

بدین ترتیب، اسرائیل به عنوان دولتی که براساس اشغال به وجود آمده، با "ترور" و "جنایات جنگی" به بقای خود ادامه داده است و توافق چهار جانبه آمریکا و روسیه و اتحادیه ی اروپا و سازمان ملل را هم نمی پذیرد تا صاحبان اصلی آن سرزمین هم بخش بسیار کوچکی از سرزمین خود را داشته باشند، اینک با بهانه های واهی به دنبال تهاجم نظامی به ایران است.

چهارم- امنیت و منافع ملی : پروژه "عظمت طلبی اتمی" آیت الله خامنه ای مورد توافق همه ایرانیان نیست. حداقل می دانیم که بسیاری از گروه های سیاسی با این پروژه مخالفند. آیت الله خامنه ای اساساً در این زمینه به دنبال "رضایت" مردم ایران نیست.

اما مگر دیگر دولت ها- حتی دموکراسی های غربی- وقتی تأسیسات اتمی می ساختند یا می سازند، دست به همه پرسی می زنند یا زده اند؟ از این بالاتر، کدام یک از دموکراسی های غربی که دارای بمب اتمی است، در این خصوص "رضایت" مردم خود را جلب کرده است؟

دولت های دارای بمب اتمی این امر را با مقوله های چون "امنیت ملی" و "منافع ملی" موجه می سازند. دولت اسرائیل هم با توسل به همین مفاهیم سلاح های اتمی خود را موجه می سازد. حال پرسش این است: آیا "امنیت ملی" و "منافع ملی" ایران و دیگر دولت های منطقه ایجاب نمی کند که آنها هم دارای سلاح های اتمی باشند؟

پنجم- دموکراتیزه شدن خاورمیانه : بهار عرب اگر به نظام های دموکراتیک بینجامد، قطعاً به زیان دولت اسرائیل خواهد بود. برای این که دولت های فاسد و خودکامه مورد حمایت آمریکا و دیگر دولت های غربی، دارای پایگاه اجتماعی در داخل کشور نیستند و به سیاست های دیکته شده جهان غرب عمل می کنند.

اگر این کشورها دارای نظام های سیاسی دموکراتیک شوند، باید پاسخگوی مردم خود باشند. فشار افکار عمومی مردم این منطقه بر دولت های خود، پذیرش تبعیض و ظلم را بر نمی تابد. مردم این منطقه از دولت های خود خواهند خواست که "امنیت ملی" و "منافع ملی" آنان را در نظر بگیرد.

اگر دولت اسرائیل دارای سلاح اتمی باشد، "دولت های دموکراتیک" منطقه هم برای تأمین "امنیت ملی" و "منافع ملی" خود به دنبال سلاح های اتمی خواهند رفت. به همین دلیل- و دلایلی دیگر- دولت اسرائیل مخالف دموکراتیزه شدن منطقه خاورمیانه است. اسرائیل تنها دولتی بود که تا روز آخر از حسنی مبارک دفاع کرد. این امر در داخل مصر کاملاً به زیان او تمام شد.

ششم- دولت اسرائیل و دولت ایران، دوستان واقعی: راست گرایان اسرائیل خواهان آن هستند که آیت الله علی خامنه ای و محمود احمدی نژادها در ایران زمام امور را در دست داشته باشند تا دائماً سیاست های تجاوزکارانه خود را در جهان غرب موجه سازند.

حکومت جمهوری اسلامی نیز با توسل به خطر اسرائیل بسیاری از اقدامات خود - خصوصاً سرکوب بی رحمانه مخالفان- را موجه می سازد. این دو حکومت به شدت به یکدیگر محتاج هستند. اما ایرانیان در حال مبارزه برای گذار مسالمت آمیز از نظام "سلطانی فقیه سالار" به "نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر" هستند که غرب ستیز هم نخواهد بود.

دولت اسرائیل می داند که چنین نظامی به زیان او تمام خواهد شد. برای این که اگر در ایران دولتی دموکراتیک بر سر کار باشد، قطعاً به دنبال "امنیت ملی" و "منافع ملی" ایران خواهد رفت. وقتی آن دولت دموکراتیک غرب ستیز هم نباشد، دیگر اسرائیل بهانه ای برای ترساندن دولت های غربی در دست نخواهد داشت.

هفتم- همه یا هیچ : در هواداری از دموکراسی و حقوق بشر، یک بام و دو هوا نمی توان بود. نمی توان گفت "امنیت ملی" و "منافع ملی" اسرائیل مهم است، اما "امنیت ملی" و "منافع ملی" ایران مهم نیست. اگر اسرائیل و پاکستان و هند و قزاقستان و... دارای سلاح های اتمی باشند، دولت دموکراتیک آینده ایران هم به فکر "امنیت ملی" و "منافع ملی" خود خواهد بود. این یعنی درگیر کردن منطقه به رقابت تسلیحاتی.

بهترین سیاست، جمع آوری سلاح های اتمی و کشتارجمعی از کل منطقه خاورمیانه است. این سیاست همه یا هیچ است. یا هیچ دولتی دارای چنین سلاح هایی نخواهد بود، یا اگر دولت هایی در این منطقه دارای چنین سلاح هایی باشند، سایر دولت های دموکراتیک هم برای تأمین امنیت ملی و منافع ملی خود به دنبال این نوع سلاح ها خواهند رفت.

دولت آمریکا به جای حمایت های یکجانبه از سیاست های زورگویانه دولت اسرائیل، باید با همکاری همه دولت ها و از طریق سازمان ملل، سیاست جمع آوری سلاح های کشتارجمعی از این منطقه را پی گیرد. اوباما در چهارم ژوئن ۲۰۰۹ در سخنرانی دانشگاه الازهر در قاهره گفت: "من به خوبی متوجه هستم که برخی اعتراض می کنند که بعضی از کشورها سلاح هایی دارند که دیگران ندارند. هیچ کشوری حق آن را ندارد که به طور خودسرانه بگوید که چه کشوری می تواند و چه کشوری نمی تواند سلاح اتمی داشته باشد. به همین دلیل من قویاً تأیید کردم، تعهد آمریکا را به پیگیری برای دنیایی که در آن هیچ کشوری سلاح اتمی نداشته باشد. هر کشوری از جمله ایران باید حق آن را داشته باشد که به انرژی صلح جویانه ی اتمی دسترسی داشته باشد، مادام که متعهد به مسئولیت های خود تحت قرارداد منع ترویج سلاح های هسته ای باشد."

می توان و باید از طریق پیمان امنیت جمعی، امنیت همه از جمله اسرائیل را تأمین کرد. اما دفاع از تبعیض و حق ویژه، با ارزش هایی چون دموکراسی و حقوق بشر تعارض دارد. خاورمیانه دارای جمعیتی جوان است. این نسل که زیر بار ستمگران داخلی نمی رود، زیر بار ستمگران بیگانه هم نخواهد رفت.

درست است که استقلال واقعی وقتی وجود خواهد داشت که دولتی ملی و محصول آرای حقیقی تک تک شهروندان در رأس امور باشد، اما نمی توان به این بهانه که دولت خودکامه داخلی به مردم خود زورگویی می کند، متجاوزان بیگانه هم بر سر آن ملت بکوبند.

0 comments:

ارسال یک نظر