نامه به زمامداران جمهوری اسلامی

ساقی شیرازی

ای دوست به حق آنکه جان را جانی

چون نامه ی من رسد به تو برخوانی

از بوالعجبی نامه ی من ندرانی

چون حال دل خراب من می دانی

 زمامداران ایران˓


مصلحت دیدم که اندرزی را در این سالهای واپسین با شما درمیان بگذارم.  سخنم کوتاست ولی یک دنیاست.

زیاد بودند آنانی که در عمر تاریخ فرصت جبران را از دست دادند و هی های چه نیکو می بود اگر اینچنین نمی بود. می پندارم که پس از مرگ شما هم عمر دوباره ای برای جبران نیابید و ماراست امید که این حقیقت را هرچه زودتر دریابید. نیکوست که پندهایی را دریافته و بر آن جامه عمل بپوشانید.
 
پایان یک نفر پایان یک دنیاست. دریابید ای مسافران زمان که حفظ هیچ چیزی ارزش ریختن قطره خونی را ندارد. افسوس که دنیاهایی بوده اند که در نظامهای پیشین و دراین نظام به پایان رانده شدند. بیایید و دگردنیایی را به پایان نرسانید.

الگوی تاریخ شوید تا درس عبرت. دریابید ای همسفران این کاروان که زمامداران پیشین همانند شما زمامداری خویش را فنا ناپذیر می پنداشتند. اکنون آنان کو و ما کجا. تاریخ را بعد از شما خواهند نوشت همانطور که بعد از آنان نوشتند. دلسوزانه می گویم که انتخاب با شماست.
 
خودکامگی در شنیدن یک صداست در سر. دریابید ای زودگذران این ره که شما تا به حال اشتباه اندیشیده و عمل کرده اید. بیایید زین پس به چند صدای دگر گوش جان دهید. صدای عشق مولانا˓ صداقت حافظ˓ هستی خیام˓ خرد فردوسی و سعدی شیرازی.

اگر صداقت بود دلخوری پیش می آمد ولی دشمنی نه. دریابید ای رهگذران این دیار که شماراست فرصتی طلایی . با صداقت معذرت خواهی کنید٠ کنار کشید و امور را به مردم بسپارید. بیایید و اندکی با خود صداقت داشته باشید و صداقت را فدای مصلحت مکنید. ایران را گلستان سعدی کنید.

ما ملت ایران مردمان کین و نفرت نیستیم. شما راست فرصت جبران هنوز.

 
به آشتی چو زمین و آسمان دوختی

بر بام زمان یک جهان خرد آموختی

پیامبر دل شوی که چنین است روزگار

آید به ثمر انگوری که آرد شراب دوستی

0 comments:

ارسال یک نظر