آقای دادستان !دفترچه خاطراتم را پس بدهید

جید دری ،دانشجوی زندانی

آقای دادستان !دفترچه خاطراتم را پس بدهید

کلمه :دادستان تهران چندی پیش در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که یک زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ اوین، با جاسازی دفترچه خاطراتش در یک قوطی شیر ،تلاش کرده که از طریق یکی از هم بندانش که ملاقات حضوری داشته ،آن را به دست خانواده اش برساند اما زندانبانان متوجه این ماجرا شده و دفترچه خاطرات زندانی را گرفته اند. پس از این اتفاق به دستور دادستان تهران محدودیت ها برای زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ چند برابر شده است.
به گزارش خبرنگار کلمه ،صاحب آن دفترچه خاطرات که دادستان در مصاحبه مطبوعاتی اش از آن سخن گفت مجید دری ،دانشجوی ستاره داری است که پس از انتخابات پرمناقشه سال گذشته بازداشت شد و تاکنون در زندان اوین است.دری در نامه ای خطاب به دادستان تهران در باره دفترچه خاطراتش و دلیل نگارش خاطراتش در زندان برای وی توضیح داده است .نامه مجید دری با وجود همه محدودیت های تازه که بر زندانیان اعمال می شود ،با کمک یاران گمنام جنبش سبز در اوین به بیرون راه یافته و در اختیار کلمه قرار گرفته است.
متن کامل نامه مجید دری به جعفری دولت آبادی ،دادستان تهران به این شرح است :
دادستان محترم عمومی و انقلاب تهران
با سلام
دو هفته ی پیش طی یک کنفرانس خبری عنوان داشتید که به زندانیان مرخصی و ملاقات داده می شود اما یکی از زندانیان دفتر خاطرات ۱۰۰ صفحه ای خود را در پاکت شیر جاسازی کرده بود و قصد انتقال به بیرون زندان را داشت.با توجه به اینکه مورد یاد شده مربوط به من می شد موارد ذیل را به اطلاع می رسانم:
۱٫شخص بنده آخرین ملاقات حضوری که با خانواده ام داشتم ، شش ماه پیش بود و در این چند ماه فقط ملاقات کابینی داشتم و جالب اینکه ملاقات حضوری را منحصر به یکی از اعضای خانواده کرده اید.آیا این درست است که حتی اعضای درجه یک نتوانند به ملاقات حضوری زندانی خود بیایند؟آیا این درست است که پدر،مادر،خواهر،برادر،و یا همسر و فرزند-در صورت ترتیب ماهی یکبار ملاقات حضوری-هرکدام جداگانه بدون حجاب شیشه ملاقاتی داشته باشند؟اکنون ۱۵ ماه است که بدون مرخصی در زندانم و با حکمی نا عادلانه روبرو. آیا قطع کردن تلفن و عدم امکان شنیدن صدای دوستان و اقوام،محدودیت در ملاقات حضوری و عدم استفاده از مرخصی فشار بر زندانیان سیاسی تلقی نمی شود؟
۲٫حال با توجه به این محدودیت ها که هرروزبیشتر و شدیدتر میشود،تنها راه مقابله با این فشارها را نوشتن خاطرات دانستم،خاطرات شخصی و روزانه و برای جلوگیری از تعرض به این حریم-که هر کس به هر دلیل وعنوان حق ورود به آن و تفتیش را برای خود مجاز می شمرد- وحفظ ونگهداری روزهایی که هرروزش ماههاست،تصمیم به انتقال آن به بیرون را گرفتم.از آنجاییکه هر نوشته ای بخواهد از زندان بیرون رود مورد تفتیش واقع میشود و نظر به این امر که ۶ماه است ملاقات حضوری نداشته و امکان اینکه به دست خانواده ام برسانم نیز فراهم نبود پس جهت اطمینان بیشتر و اینکه کسی آنرا باز نخواهد کرد،پنهان کردن و شخصی ماندنش اهمیتی بیشتر برایم داشت.
۳٫ جهت اطمینان بیشتر دفتر را بر چسب زده ، بر صفحه ی اول آن خطاب به کسی که دفترچه را در بیرون زندان دریافت می کرد، نوشته بودم که این دفتر به صورت امانت نزد شما بماند و تا تحویل به خودم حق باز کردن آن را ندارید.پس آنقدر شخصی بوده است که نخواهم کسی غیر از خودم آن را بخواند و به طریق اولی روشن می شود که قصد انتشار هم به هیچ عنوان نداشته ام.چیزی نبود جز خاطرات کاملاً شخصی وثبت روزهایی که در زندان بودم پس تنها به من مربوط می شد نه دیگری.
لذا با توجه به مطالب بالا و با عنایت به اینکه جنابعالی گفته بودید که نوشتن خاطرات جرم نیست خواهشمندم دستور فرمایید این دفتر که بخشی از زندگی روزانه ی من و خاطرات و نوشته هایم می باشد به من بازگردانده شود.لطفا حریم شخصی افراد را محترم بشمارید.
مجید دری -بند۳۵۰ زندان اوین
مهرماه ۱۳۸۹

0 comments:

ارسال یک نظر