در طول یک سال گذشته بارها و بارها از سوی حامیان کودتا برخوردهای وسیع با معترضین با بهانه «حفظ نظام» توجیه میشد و همگی حفظ نظام را بالاترین واجب میشمردند. همان زمان منتقدان وضع موجود، چه اصولگرا و چه اصلاح طلب، نسبت به این مسأله واکنش نشان دادند و با بیان مثالها و استدلالهای مختلف از تاریخ صدر اسلام و همچنین سخنان بنیانگذار جمهوری اسلامی بیان کردند که در سیره هیچ یک از بزرگان اسلام «حفظ حکومت اسلامی» بزرگترین واجب دانسته نشده است. برعکس، آنچه در نظر ایشان بالاترین واجب بوده است، همانا حفظ اسلام و چهره رحمانی آن بوده است.
«اوجب واجبات» یا «از اوجب واجبات»؟
این واقعیت چنان آشکار است که نیاز به شاهد آوردن از سخن اولیای دین نیست و با عملکرد آنان میتوان به سادگی چنین نتیجهای گرفت. سکوت 25 سالهی علی (ع) بهترین شاهد بر این مدعاست. چه آن بزرگوار اگر حفظ حکومت اسلامی را بالاترین واجب میدانست، به دلیل حقانیت خود باید برای حفظ نظام اسلامی پایهگذاری شده توسط پیامبر اکرم (ص) قیام میکرد. سکوت او چه دلیلی میتوانست داشته باشد غیر از «حفظ اسلام»؟
نمونه دیگر پذیرفتن صلح توسط امام حسن (ع) است که با وجود آن که حکومت معاویه را غاصب میدانست به صلح با او تن داد تا مبادا اسلام آسیب جدی ببیند.
قیام امام حسین (ع) هم با وجود اختلاف نظری که دربارهی هدف آن وجود دارد، چه با انگیزهی تأسیس حکومت اسلامی صورت گرفته باشد و چه غیر آن، در این نکته شکی نیست که با هدف صیانت از اسلام صورت گرفت. اسلامی که با تظاهر یزید به فساد، بیم آن میرفت که استحاله و یا حتی نابود شود.
در نظرات بنیانگذار جمهوری اسلامی هم این تفکر به وضوح وجود دارد. امام خمینی در سخنرانی در جمع پاسداران در 2 مهرماه 1358، با اشاره به اهداف اصلی انقلاب چنین میگوید:
ما و شما دو مسئوليت داريم: يك مسئوليت كوچك، و يك مسئوليت بزرگ. مسئوليت كوچك حفظ كشور، حفظ نظام و پيشبرد نهضت و رعايت جهات نظمي و تربيتي افراد [است] كه اين مهم است، لكن كوچكتر از آن دومي است. دوم ، حفظ مكتب و چهره اسلام. ما اگر چنانچه در آن امر اول پيش ببريم، البته پيشبرد بزرگ است. و اگر شكست هم بخوريم، شكستش هم بزرگ. لكن با حفظ چهره اسلام و حفظ مكتب، شكست آخري براي ما نيست. شكست همان در فعاليتهاي نظامي و فعاليتهاي انتظامي است. اگر چنانچه چهره اسلام را ما حفظ بكنيم و در آن شكست نخوريم، براي ما درعاقبت پيروزي است. شما وقتي ملاحظه كنيد از زمان پيغمبر اكرم - صلي الله عليه و آله وسلم - و زمان خلافت حضرت امير - سلام الله عليه - جنگهاي زيادي شده است، و جنگها هم همه جنگهاي اسلامي، براي تربيت جامعه بودند. يك جنگ، ما در اسلام نداريم كه از اين مطلب كه براي ساختن جامعه باشد و جلوگيري كردن از كساني كه نمي خواهند بگذارند جامعه ترقي بكند، در اسلام نداريم همچو جنگي. پيغمبر اسلام جنگهاي متعددي كردند، و در بعضي از جنگها شكست خوردند، در عين حالي كه شكست خوردند، مكتبشان شكست نخورد؛ مكتب محفوظ بود. حضرت امير - سلام الله عليه -در بعضي از جنگها شكست خوردند، حتي در جنگ با معاويه بالاخره شكست با ايشان بود. (صحیفه امام، جلد دهم صفحه 106)
نمونههای دیگری از این نگاه در سایر سخنان امام خمینی نیز هست و نمیتوان آن را تنها به همین مورد خاص محدود کرد. از جمله:
* مصلحت نظام «از» امور مهمه اي است كه گاهي غفلت از آن موجب شكست اسلام عزيز مي گردد. (صحيفه امام جلد 21 صفحه 218 )
* ان حفظ النظام «من» الواجبات الاكيده (بيع ج 2 ص 619)
* «حفظ اسلام» در راس تمام واجبات است (صحيفه امام جلد 21 صفحه 403)
* زمامداري «فقط» از جهت اينكه بتوانند حكومت عدل را برپا كنند و عدالت اجتماعي را بين مردم تطبيق و تعميم دهند قابل اهميت بوده است. (ولايت فقيه ص 7)
حال با گذشت بیست و یک سال از درگذشت آیتالله خمینی، آقای خامنهای در سالگرد درگذشت او نظرات وی را این چنین تفسیر میکند:
فكر اسلام ناب، فكر هميشگى امام بزرگوار ما بود؛ مخصوص دوران جمهورى اسلامى نبود؛ منتها تحقق اسلام ناب، جز با حاكميت اسلام و تشكيل نظام اسلامى امكانپذير نبود. اگر نظام سياسى كشور بر پايهى شريعت اسلامى و تفكر اسلامى نباشد، امكان ندارد كه اسلام بتواند با ستمگران عالم، با زورگويان عالم، با زورگويان يك جامعه، مبارزهى واقعى و حقيقى بكند. لذا امام حراست و صيانت از جمهورى اسلامى را اوجب واجبات ميدانست. اوجب واجبات، نه از اوجب واجبات. واجبترين واجبها، صيانت از جمهورى اسلامى است؛ چون صيانت اسلام - به معناى حقيقى كلمه - وابستهى به صيانت از نظام سياسى اسلامى است. بدون نظام سياسى، امكان ندارد. (منبع خبر)
در این باب دو موضوع مطرح است. اول این که آقای خامنهای با این جملات نظرات امام خمینی را به وضوح تحریف کرده است. اگر وی چنین سخنی را از جانب خود بیان میکرد، بحثی دیگر بود و میشد آن را در قالبی دیگر تفسیر کرد. اما وی نظرات خود را به نام نظرات امام بیان کرده و این نظر در تضاد آشکار با منش کل اولیای دین (معصومین و فقهای اسلام) قرار دارد.
دوم این که در ورای این جملات که ممکن است در ظاهر یک اشتباه لفظی ساده انگاشته شود، واقعیت هولناکی نهفته است. نظر اول حفظ اسلام را حتی به بهای چشم پوشیدن از حکومت اسلامی مجاز میداند؛ کما این که معصومین نیز به همین راه رفتند. اما نظر دوم هر عملی را (که نمونههای آن را در یک سال اخیر دیدهایم) برای حفظ حکومت اسلامی جایز میداند. به بیان دیگر اگر برای حفظ حکومت اسلامی، چهرهی رحمانی اسلام مخدوش شد اشکالی ندارد و هر هزینهی دیگری هم برای حفظ حکومت اسلامی لازم باشد باید پرداخت.
حال میتوان دریافت که وقتی فرماندهان و سرکوبگران و حامیان کودتا در سال گذشته به استدلالات منتقدان مشفق خود در مقابل این تحریف وقعی نمینهادند، ریشه از کجا بوده است: آنها از سوی ولی امر خود مأذون بودهاند.
0 comments:
ارسال یک نظر