ناگفته های زهرا مجردي: می خواستند تواب سازی کنند

زهرا مجردی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و همسر محسن میردامادی دبیر کل این تشکل اصلاح طلب است که خودش، فرزندانش، و همسرش، بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری تجربه بازداشت و زندان پيدا كرده اند. این زن اصلاح طلب در آستانه خرداد ماه نيز به دادسرای اوین احضار شده بود. در سالگرد انتخابات و در آستانه یکساله شدن جنبش سبز با زهرا مجردی به عنوان عضوی از یک خانواده سیاسی که حتی عکسهای مربوط به عروسی فرزند او نیز توسط هواداران دولت به عنوان مدرک جرمی علیه شرکت کنندگان در آن مراسم استفاده شده بود، گفتگویی انجام دادیم که در پی می آید.

خانم مجردی یک سال از بحران انتخاباتی ایران گذشت و یک سال هم از عمر همسر شما در زندان سپري شد. شما همسر رئیس کمیسیون امینت ملی و سیاست خارجی مجلس بوده ايد و حالا همسر یک زندانی سیاسی هستيد؛ هر دو هم در جمهوری اسلامی. به نظر شما چرا جمهوري اسلامي به اين نقطه رسيده و شما وظيفه خود را در اين شرايط چه مي دانيد؟

متأسفانه در طول سالي كه گذشت، تعدادي از شهروندان ایرانی برای دفاع از باورهای خود، جانشان را از دست داده اند، عده ای سلامتی خود را از دست داده اند، خانواده هایی متلاشی شده اند و خیلی هاي دیگر دارند رنجهای دشوارتری را تحمل می کنند؛ این هم سهم ماست. به هر حال از اینکه از اين حيث در کنار این خانواده ها هستیم خوشحالیم.

شايد بتوان گفت علت اصلي تمام ماجراها نگاه غلط به جامعه و حكومت داري بود، نگاه غلطي كه در مقام عمل و براي كنترل و اداره جامعه متوسل به زندان و اعدام مي شود. اما تردید ندارم این صحنه هم روزی عوض خواهد شد اما فعلا همه تلاش ما باید این باشد که خانواده های ديگر زندانیان و آسیب دیدگان حوادث اخیر خصوصاً افراد گمنام تر را فراموش نکنیم. دلجویی از خانواده های زندانیانی که فقط به نتیجه یک انتخابات اعتراض داشتند و جوابشان زندان شد، کمترین کاری است که باید انجام داد.

اما همسر شما پیش از هرگونه اعتراض به انتخابات دستگیر و بعد هم به عنوان يكي از متهمان انتخابات دادگاهی شد. به نظر شما دستگيري سران و تلاش براي تعطيلي احزاب اصلاح طلب نوعي انتقامجوئي سياسي بود يا واقعاً به قصد كنترل اوضاع و آرام كردن فضاي سياسي كشور قبل از شكل گيري راهپيمائيها و اعتراضات صورت گرفت؟

البته اين روشن بود كه عده اي سالها به دنبال فرصتي بودند تا با جبهه مشاركت و اصلاح طلبان برخورد قهرآميز كنند. حتي در گفتگوهاي داخل زندان هم به بعضي گفته بودند كه ما سالها است با شما هستيم و كوچكترين حركات شما زير نظر بوده است. به هر حال شرايط بعد از انتخابات اين فرصت را برايشان فراهم كرد.

اتفاقاً خودم هم به یکی از مسئولین در همين زمينه اعتراض کردم و گفتم حکم دستگیری آقای میردامادی و برخي دوستان ديگر چند روز قبل از روز انتخابات صادر شده است، كه پاسخ داد در شرایط ویژه این موضوع سابقه دارد و برای کنترل جامعه این کار مي تواند بدين صورت انجام شود!

اگر به سیر پرونده های فعالین سیاسی نگاه کنید، اساساً احكامي كه مبناي بازداشتها بوده، نحوه دستگیریها، بازداشتهای موقت طولاني، سلولهای انفرادی طويل المدت، بازجوئيهاي مكرر، مرخصی هاي دلبخواهي، بازگرداندن متهم قبل از قطعی شدن حکم، و همه و همه کاملاً غیرقانونی بوده است و گويا عاملان اين قضايا اصرار دارند به جامعه بفهمانند كه هيچ الزامي به رعايت آئين دادرسي و ساير قوانين موضوعه بعنوان مبناي كار ندارند.

رهبران احزاب سیاسی و چهره های شاخص حزب مشارکت و سازمان مجاهدین مشخصاً با چه اتهامی پیش از آغاز اعتراضات دستگیر شده اند؟

در مورد رهبران احزاب سیاسی و فعالین احزاب منتقد دولت، امثال آقای میردامادی و دوستان دیگر ایشان عمدتاً اتهامات امنيتي بوده كه هيچيك را نتوانستند برايش دلايل محكمه پسند ارائه و ثابت کنند، و بعد از ماهها بازجویهای بی سر و ته و ایدئولوژیک که به قول آقای میردامادی «بر اساس قصه پردازی تخيلي و كاملاً غيرواقعي بود» باز هم دنبال تواب سازی رفتند.

مثلاً به عنوان ادله جرم آمده اند و جلسات احزاب سیاسی را شنود کرده اند كه خود كاري غيرقانوني است، اما در مطالب شنود هم رعايت امانت نكرده اند و در آن دست برده اند و برخي موارد را حتي بصورت معكوس گزارش و مكتوب كرده اند تا بتوانند بر اساس آن مستمسكي جهت صدور رأي محكوميت بيابند.

یعنی شنود جلسات جبهه مشارکت به عنوان مستندی علیه آنها استفاده شد؟

حتی عمده کیفرخواست علیه اصلاح طلبان با استناد به همان شنودها آن هم با اين كيفيتی که گفتم نگاشته شده و بر اساس همان گزارشات بي اساس و واهي، الان آقای دكتر داوود سلیمانی عضو حزب مشارکت و نماینده سابق مجلس و برخی دیگر از دوستان ایشان نزدیک به یک سال است که در زندان هستند و مرخصي هم به آنها داده نشده است.

متأسفانه در این جریانات با وجود اینکه تنها چند قاضی خاص درگیر این پرونده ها هستند، اعتبار كل دستگاه قضایی زیر سؤال رفته است و به نظر می رسد صدور احکام سنگین هم براي این بود که بعد از آن بتوانند اصلاح طلبان را به نگارش نامه هاي درخواست عفو وادار كنند و مسئله را در نظر خودشان به اين صورت رفع و رجوع نمايند.

فكر مي كنيد برگرداندن آقاي ميردامادي به زندان به چه علت است درحاليكه افرادي با شرايط مشابه مرخصي هايشان تمديد مي شود؟

فكر مي كنم اينكه بعد از مدتها همه دوستان اصلاح طلب در مهماني عروسي پسرم شركت كردند و شائبه اينكه ميان سران اصلاحات اختلاف جدي وجود دارد با اين اتفاق بكلي از ميان رفت، بعضي آقايان را عصباني كرد. شما ببينيد براي نشر اين اكاذيب خصوصاً در اين يك سال حتي در مواقعي با بودجه بيت المال چه تهمتها و دروغهايي در بولتنهاي ويژه براي بزرگان فرستاندند تا آنان را هم جهت با منويات خود كنند. يا برخورد سخيفي كه با حجت الاسلام سيد حسن خميني در روز 14 خرداد در حرم امام در جلو ديدگان دنيا انجام شد كه كاملاً با برنامه و زمينه چيني هاي قبلي بود و گويا مدتها به دنبال چنين فرصتي بودند نشان از عصبانيت زيادشان دارد كه فرصت كمي تعقل را هم از آنها گرفته است. ولي غافل از اين هستند كه سنت آفرينش، دفاع از حقيقت و بر ملا كردن دروغ و فريب و نيرنگ است و اتفاقي كه در حرم حضرت امام افتاد قطعاً برخلاف خواست آنها بر محبوبيت سيد حسن خميني كه سرمايه ارزنده اي براي نظام ما است مي افزايد.

به لحاظ اجتماعي از نظر شما چرا اينبار كار اعتراضات به اينجا كشيد؟

نباید نقش آگاهي و هوشیاری مردم را از نظر دور داشت. خیلی ها باور نمی کردند نسل سومی که برخی نسبت به بی توجهی آنها به مسایل سیاسی کشور انتقاد می کردند به میدان بیاید و فریاد بزند «رأي ما يك كلام، نخست وزير امام» و بعد از اعلام نتايج مغشوش انتخابات هم تا اين حد قاطع و تمام قد روي خواسته مشروع خود پافشاري كند. این نسل خودش به میدان آمد و از جوانی و زندگی اش هزینه کرد، همه خطرات را به جان خرید و متأسفانه حکومت گران با نادیده گرفتن اين مسائل یک فرصت طلایی و تاریخی براي جلب حمايت مردمي و خصوصاً اين نسل را از دست دادند. حمايت اين نسل مي توانست خون جديدي در رگهاي نظام جاري كند.

همین نسل در زندان نیز هزینه هاي زيادي داد و حکم هایی برابر يا سنگين تر از احکام رهبران احزاب سیاسی هم دریافت کرد. ارزیابی شما چیست؟

متأسفانه همينطور است و نمی دانم این طنز تلخ را چگونه مي توان توجيه كرد. مثلاً در صدور احکام از میان سه میلیون نفری که طبق آمار خودشان در راهپیمایی شرکت کرده اند چند نفر را دستگیر کرده و به آنها حکمهای طولانی مدت داده اند؛ يا فاجعه بار تر اينكه مثلاً خانم سارا توسلی یکی از دلایل محکومیتش در دادگاه، حضور در منزل شهید موسوی - خواهر زاده مهندس موسوی - و تسلیت به خانواده ایشان بود درحالیکه در همان شب اول حادثه، یک پيك ویژه هم از بیت رهبری برای تسلیت گویی در منزل ایشان به سر مي برد. پس چگونه است كه تسلیت گویی در برخی موارد جرم می شود و بر اساس آن، حکمهای چندساله برای مردم معمولی صادر می گردد؟ یا مطالبي كه در مورد صدور احكام اعدام مثل حکم اعدام برای یک جوان بیست ساله به دلیل پرتاب سنگ يا حکم اعدام تنها به خاطر کمک مالی متهم به برادرش مطرح مي شود واقعاً حيرت آور است.

از سوي ديگر يكنفر مثل آقای نوری زاد به دلیل جسارت در گفتار در زندان تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار می گیرد و کسانی نظير زید آبادی، بداغی، محمودیان، سحرخیز به زندانی در کنار قاتلین و معتادین منتقل شده اند. کسی هم نیست پاسخ دهد کدام یک از این حرکات بر مبنای قانون اسلامی است؟ متأسفانه همه مصالح مردم را نادیده گرفته اند تا شايد چند روز بیشتر در قدرت دوام بياورند.

تا چه اندازه فشارهایی که بر مردم وارد کردند را می توان در راستای متوقف ساختن روند پیگیری مطالبات و تداوم اعتراضات دانست؟

اتفاقات دردناك و فاجعه باري که در کهریزک افتاد، حمله به کوی دانشگاه، رخدادهاي سی ام تیر، وقايع روز عاشورا، همه این موارد نشان از بی تدبیری کسانی دارد که فکر می کردند با خشونت می شود جامعه را کنترل کرد. دیدیم که از طرفداران امام و انقلاب و حتی مردمی که به هواداری از آنها به میدان آمده بودند، چه انتقام سختی هم گرفته شد اما مردم مصمم تر شدند. امروز بیشتر از گذشته نسبت به سرنوشت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورشان حساس شده اند و از حکومت، اصلاح امور را قدرتمند تر از گذشته طلب می کنند. همبستگی بوجود آمده بین اقشار مختلف مردم را شايد بتوان نظيري براي همبستگی روزهای اول انقلاب دانست.

آیا حکمهای طولانی مدت زندان که کسانی از جمله همسر خود شما و بسیاری از زندانیان گمنام دیگر برای این همبستگی و آگاهسازی دريافت كرده اند از نظر شما هزينه زيادي نيست؟

به هر حال افراد زیادي در حال تحمل شرایط سخت و زندان هستند و این همدلی و همبستگی مهم تاریخی که این روزها در میان ملت ایران به وجود آمده اتفاق نمی افتاد مگر به برکت تحمل زندان ها توسط افراد معتقد. همسر من در این مدت همیشه می گفت «با وجود سختی سلول انفرادی و شرایط دشوار زندان، آنچه به ما گذشت در مقایسه با آنچه بر مردم گذشت هیچ بود» و من هم باور دارم بسياري افراد که در زندان هم نیستند روزهای دشواری را در این يکسال پشت سر گذاشته اند و هزینه های سنگینی پرداخت کرده اند.

وقتی فکر می کنم برخی از جوان های کشور در زندان زیر شکنجه جان دادند و خانواده های آنان برای همیشه چشم به راه بچه هایشان ماندند قلبم آتش می گیرد. وقتي تصور می کنم برخی از جوان های کشور در جریان یک اعتراض ساده به انتخابات جان خود را از دست دادند با خودم می گویم شاید دفعه اول شان بود که به خیابان می آمدند و دیگر هم به خانه برنگشتند. متأسفانه نامردمی ها ادامه دارد و حتی بعد از مرگ جوانان باز هم داستان پردازی می کنند؛ مثل قصه اي که برای کشته شدن ندا آقا سلطان سر هم کردند و به جاي جبران اشتباهاتشان، به دروغ پردازی ادامه دادند تا دامن خود را از ننگ آن بشويند و آنرا به عوامل خارجي نسبت بدهند.

فکر می کنید حاكميت چگونه مي توانست اعتراضات را مديريت كند كه وضعيت اينچنين نشود؟

متأسفانه راهپيمایی پرشكوه و عظيم سکوت مردم در 25 خرداد 88 با بی تدبیری و خشونت مأموران مواجه شد. مردم با یک درد مشترک علیرغم اطلاع رسانی در شرایط زمانی محدود، یک راهپیمایی بی نظیر را شکل دادند ولی این حضور فوق العاده و مطالبه مردم چنان نادیده گرفته شد که حتی برخی از افراد منصف در طیف مخالف اين جريانات هم هم صدای اعتراضشان بلند شد.

امسال هم احزاب در خواست مجوز کرده اند اما همانطور که می بینید متصديان دولتي از انواع و اقسام ترفندها براي دفع الوقت و شانه خالي كردن از اعطاي يك مجوز ساده كه طبق قانون اساسي ملزم به ارائه آن هستند استفاده مي كنند.

با وجود تمام سختیهای سالي كه گذشت، به نظر من که همیشه کار حزبی را مقدم بر همه چیز می دانم، باید بگویم در این یک سال شاهد رشد آگاهی در جامعه بوده ایم. تا قبل از بیست و دوم خرداد شاید تنها افراد علاقمند به سیاست پیگیر برخی مسایل بودند اما این روزها مسائل مهمی در انظار عمومی و در مقابل چشمهای مردم به صورت عریان قرار گرفته است و مردم خودشان پیگیر مسایل هستند.

همسر شما مسؤول کمیسیون سیاست خارجی مجلس بود. به نظر شما این روزها در مورد جايگاه ایران در عرصه های بین المللی چه مي توان گفت؟

در اين چند سال مي توان به بيانيه هاي اصلاح طلبان در عرصه سیاست خارجی رجوع كرد. با رفتاري كه دولت حاكم در پيش گرفته بود، پیش بینی این روزها مي شد و اگر به توصیه های راهبردی اصلاح طلبان در زمینه سیاست خارجی كمي توجه شده بود، این روزها در عرصه های خارجی كمتر در تنگنا بوديم.

اگر یکی از این به اصطلاح دستاوردهاي دولت فعلی كه با افتخار آنها را در بوق و كرنا مي كند در دولتي اصلاح طلب رخ می داد، کاروان کفن پوشان برای بر باد رفتن کیان اسلام و كشور چه فريادها كه در سراسر کشور سر نمي داد. به نظر می رسد برای رخ ندادن اعتراضات به چنين دستاوردهای درخشانی (!) لازم دیدند فضای داخلی را روز به روز تنگ تر کنند.

جای تأسف است كه به بهانه حفظ امینت و نظام، تمامی این خطاها از خشونت سياسي و هتک حقوق شهروندان گرفته تا بی برنامگی اقتصادی چنان وضعيتي بر سر كشور آورده که فریاد برخي اصولگرایان منصفتر را هم بلند کرده است.

خود شما هم گويا به تازگی احضار شده اید.

بله من را هم احضار کرده بودند تا در مورد فعالیت خانواده ام سؤال کنند. به بازپرس گفتم شما فقط ببينيد در شعاع اطراف یک زندانی سیاسی چه ضایعات جبران نشدنی به وجود می آوريد. مسائل خانواده ها، مریضی، افسردگی، از هم پاشیدن کانون خانواده و مسايل مادی و معنوی از چشم همه پنهان می ماند؛ و بار سنگین آن پشت مادر خانواده را می شکند.

و سؤال آخر، اينكه به عنوان یک همسر که رابطه صميمانه شما با آقای میردامادی براي دوستانتان هم آشكار است، دشوار نیست تحمل روزهای زندان؟

قطعاً اين دوري مشكل است. شخصيتي مثل او كه هميشه مشكل گشا و دوست و همراه متواضعي بوده، هر لحظه نبودنش براي من مصيبت است، ولي محسن خودش را برای زندان آماده کرده بود و امروز هم در اندرزگاه هفت، در یک اتاق بیست و چهار متری که بیست نفر در آن زندانی هستند روزگار می گذراند. این نقطه تاریکی است برای نظامی که مدعی عدالت محوري است. حضور امثال محسن میردامادی به خودی خود افشاگری علیه کسانی است که او را به زندان انداخته اند؛ اما من بیشتر نگران وضعیت زنان زندانی و زندانيان جواني هستم كه ممكن است روزهاي سخت زندان اثر بد و جبران ناپذيري در زندگي آينده آنها بگذارد.
ولي با وجود تمام اين سختيها نگاه و اميد ما رو به آينده است؛ آينده اي روشن و متعالي كه در سايه صبر و استقامت فرزندان صبور اين مرز و بوم رقم خواهد خورد. تاريخ به ما آموخته كه اگر بخواهند اين رفتارها را ادامه بدهند، قدم در راه بي بازگشتي گذاشته اند كه سرانجام آن، زوال حتمي خود مسببان اين رفتارها است و اوضاع به همين منوال نمي ماند.

با تشکر از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید

 

0 comments:

ارسال یک نظر