اعتراض شدید فاطمه ملکی به محکومیت محمد نوری زاد

نویسنده نامه های انتقادی به رهبر جمهوری اسلامی، بنا بود پس از دیدار ضرب الاجل دادستان تهران با وی در زندان و پس از شکستن اعتصاب غذا آزاد شود اما شامگاه روز گذشته حکم دادگاه بدوی و محکومیت وی مورد تایید دادگاه تجدید نظر قرار گرفت.

پیش از اين شعبه 26 دادگاه انقلاب اسلامي تهران محمد نوري زاد را به اتهام فعاليت تبليغي عليه نظام و توهين به 3 سال و نيم حبس و تحمل 50 ضربه شلاق محکوم کرده بود که اين راي در شعبه 54 دادگاه تجديدنظر تاييد شد.

آقای نوری زاد اخیرا در نامه ای افشا کرد که دادستان تهران از او درخواست کرده بود تا نامه عفو به رهبری جمهوری اسلامی بنویسد، جواد آرین منش یکی از نمایندگان اصولگرای مجلس نیز پیش از این به جرس گفته بود، اگر آقای نوری زاد در نامه های خود تجدید نظر کند مجلس نیز پیگیر آزادی او خواهد بود.

خبرنگار جرس با فاطمه ملکی همسر این مستند ساز دربند، گفتگویی در مورد روند پیگیری های این پرونده و دیدار این خانواده با جعفری دولت آبادی دادستان تهران و چرایی مقاومت دستگاه قضایی برای آزادی نوری زاد، انجام داده است که در پی می آید:

خانم ملکی!ماجرای اعتصاب غذای آقای نوری زاد در زندان ، حتی آقای دادستان را هم به واکنش وا داشت و وعده آزادی هم داده بودند، چه شد که ناگهان، حکم آقای نوری زاد در دادسرای عمومی و انقلاب تهران تایید شده است ؟

خودمان هم نمی دانیم، به وکیل آقای نوری زاد هم هیچ اطلاعی نداده اند و ما خبر تایید حکم زندان و شلاق ایشان را از طریق سایت ها مطلع شدید .

پس از آنکه شما در مصاحبه پیشین خود با جرس نسبت به ضرب و شتم شدید آقای نوری زاد اعلام نگرانی کرده بودید و به مسوولان نیز پیرامون در خطر بودن جان همسرتان هشدار دادید، مدتی سکوت اختیار کردید. مراحل پیگیری وضعیت آقای نوری زاد در این مدت چگونه بوده است؟

بعد از آن مصاحبه، من و دخترم را از طرف دادستانی تهران خواستند، ما هم به همراه پدر، مادر و برادران و خواهران آقای نوری زاد به دادستانی مراجعه کردیم. اما آنجا به ما گفتند که شما با مصاحبه تان کار را خراب کردید، گفتند مقامات بنا را بر آزادی آقای پناهی و آقای نوری زاد گذاشته بودند اما رسانه ای کردن اعتصاب غذای آقای نوری زاد و جار و جنجال های شما کار را خراب کرده است.

ولی در اعتصاب غذای آقای پناهی، کارگردان سینما، هم کار رسانه ای گسترده ای صورت گرفته بود، گمان می رود همانگونه که آقای نوری زاد خودشان هم در نامه اخیر اشاره کرده اند، مقاومت دادستانی تهران و تایید یکباره حکم زندان ایشان مربوط به همان نامه های انتقادی ایشان به رهبری باشد. شما اینطور فکر نمی کنید؟

تعجب ما هم از همین است که ما اساسا از دادستانی تهران هرگز وعده ووعید نخواسته بودیم. خودشان وعده دادند که اگر ما کار رسانه ای نکنیم یا به تعبیر خودشان سر و صدا نکنیم، آقای نوری زاد را آزاد می کنند. من تقریبا اعتمادی به قول های آقایان نداشتم. چشم امیدی هم نبسته بودم، واقعا هم نمی دانم پشت پرده چه می گذرد که ناگهان بدون هیچ اطلاعی به خانواده و وکیل، دادگاه تجدید نظر برگزار کرده اند و حکم دادگاه بدوی مبنی بر محکومیت آقای نوری زاد را تایید کرده اند. حکم دادگاه بدوی بیشتر شبیه یک بیانیه قبیله ای بود و در تعجبم که بعد از این همه وعده آزادی، ناگهان همان بیانیه سیاسی را در سایت های خبری شان تایید کرده اند. حکم توهین به رهبری هم بین دو ماه تا دوسال بود که در دادگاه تجدید نظر همان سقف دوسال را برای ایشان تایید کردند. یعنی اگر در نامه های آقای نوری زاد سراسر فحش و توهین هم بود همین سقف دوسال باید در نظر گرفته می شد در حالی که حالا برای یک نامه کاملا منطقی و دلسوزانه همان حکم دوسال را در نظر گرفته اند که تاسف آور است. ما شدیدا اعتراض داریم چون حتی یک مصداق کوچک برای توهین هم پیدا نکرده اند، یعنی نتوانستند پیدا کنند، برای آقای دادستان هم نامه نوشته ام و اعتراض به حکم دادگاه تجدید نظر را مکتوب کرده ام.

در دیدار تان با آقای دادستان مشخصا چه بحث هایی مطرح شد و آیا در همان دیدار وعده آزادی آقای نوری زاد مطرح شد؟

بله، در همان دیداری که خودشان تماس گرفتند و ما را به دفتر خواستند، تاکید اولیه شان سکوت خانواده بود و سپس تاکید دیگری داشتند که آقای نوری زاد هم به آن در نامه اخیر خود اشاره کرد. آقای دادستان بعد از مصاحبه من، تدارک یک ملاقات حضوری خانواده با آقای نوری زاد را خیلی فوری در اتاق خودشان داد. پیش از این من در طی شش ماه زندان فقط یک بار موفق به ملاقات حضوری با آقای نوری زاد شده بودیم اما اینبار خیلی عجیب بود که در ساعت غیر ملاقات و در حالی که من روز قبلش با آقای نوری زاد ملاقات کابینی هم داشتم و در مصاحبه ام از سر و روی آشفته ایشان گفته بودم، اینبار آقای دادستان ما را ملزم کرد که در یک ملاقات حضوری از آقای نوری زاد بخواهیم که اعتصاب غذای خود را بشکند و پس از آن ما هم سکوت کنیم. حتی از مادر پیر آقای نوری زاد هم خواسته بود که به دیدار آقای نوری زاد برود و از او درخواست کند تا اعتصاب غذای خود را بشکند. آقای دولت آبادی به مادری که یک جانباز بالای هفتاد درصد در خانه دارد، گفت؛ اگر آقای نوری زاد را با سر و روی آشفته در زندان دیدید، نگران نشوید مربوط به اعتصاب غذای او است و مباد کار رسانه ای بکنید و در مورد وضعیت او دوباره سر و صدا کنید.


مادر آقای نوری زاد نیز به دادستان تهران پاسخ داد؛ فرزند من بارها زخمی از جبهه به خانه برگشته است و من هراسی از دیدن سر و روی زخمی احمد فرزند دیگرم که در جبهه زخمی شده و قدرت تکلم هم ندارد، نداشته ام. مادر و پدر پیر آقای نوری زاد در این دیدار حرف های مهمی را به آقای دادستان گفته اند که امیدوار بودم در ایشان اثر بگذارد. مادر آقای نوری زاد به ایشان گفته بود؛ اگر در یک خانواده اختلافی رخ داد معمولا دیگران برای حل این اختلاف پیش قدم می شوند ولی اینجا ظاهرا کسانی هیزم این آتش را زیاد می کنند و فرزند مرا دارند می سوزانند. در عین حال مادر آقای نوری زاد به آقای دادستان گفت؛ اگر آزادی بیان و آزادی قلم نیست، پس بگویید که خفقان است تا همه خفه شویم و شما هم کار خودتان را بکنید. در شگفتم که چگونه آقای دادستان از حرف های مادر یک جانباز و پشت خمیده یک پیرمرد شرمنده نشد و وعده دروغ داد.


آیا از طریق دادستانی پیگیر شده اید که چرا پس از سکوت خانواده ، به وعده شان عمل نکردند و به جای آزاد ساختن نوری زاد، حکم محکومیت وی را در دادگاه تجدید نظر تایید کرده اند؟


من دیگر از طریق هیچ کسی پیگیر نخواهم بود، همه آقایان می دانند در کشور و در زندان ها چه خبر است. اما مصداق همان سوره بقره قرار گرفته اند که پرده ای بر گوش آنها قرار گرفته است و هیچ نمی شنوند.


نمایندگان مجلس پیشنهاد داده اند که با درخواست عفو از رهبری وضعیت زندانیان بهتر خواهد شد. نظرتان در این مورد چیست؟


ببینید، در مجلس نمایندگانی هستند که به ما می گویند اگر ما پیگیر وضعیت آقای نوری زاد باشیم در دوره بعدی صلاحیت نمایندگی ما برای مجلس توسط شورای نگهبان رد می شود. من با این نمایندگان که کشور دارد در بحران امروز می سوزد و آنها نگران تایید صلاحیت فردای خود در قدرت هستند حرفی ندارم بگویم. اما پیشنهاد من این است؛ رهبری همانگونه که با اقشار گوناگان ، اعم از معلمان، کارگران، شاعران و گروه های دیگر گفتگو می کند می تواند خانواده زنداینان را نیز به عنوان یک گروهی که دیگر قابل چشم پوشی در جامعه نیستند، دعوت کند و در دیداری با این خانواده ها، حرف های آنان را بدون هیچ فیلتر و سانسوری بشنود. اگر ایشان می خواهند اوضاع کشور رو به آرامش پیش برود می باید حرف های خانواده های زندانیان را بشنود.


حرف آخرتان چیست در حالی که همه روزنه های پیگری بسته به نظر می رسد، چه باید کرد؟


به آقای دادستان تاکید کردم که ما گریزی از دادخواهی نداریم .وقتی بر زندانی ظلم می شود، خود آقای دادستان هم همان زمان به صورت تلویحی تایید کرد اما تاکید کرد؛ همانگونه که ازخانواده آقای پناهی خواسته ایم جنجال خبری نکنند، شما هم باید سکوت کنید تا ما کار را پیش ببریم. نمی توانستم این سکوت را به طور بی مرز و مطلق بپذیرم برای همین زمان تعیین کردیم و بنا شد تا شنبه ما هیچ نگوییم و آنها مراحل قانونی کار را پی بگیرند و آقای نوری زاد آزاد شود اما دیدیم که به جای آزادی، چه حکم ناعادلانه ای را برای آقای نوری زاد تایید کردند. حتی در روز شنبه خانواده ما که بر اساس وعده قبلی آقای دادستان به دفتر ایشان مراجعه کرده بودند، به مدت پنج ساعت در پشت درهای بسته آقای جعفری دولت آبادی معطل نگاه ماندند، نه تنها اجازه دیدار ندادند بلکه از یک تماس تلفنی ساده هم چشم پوشیدند و با ما مثل عروسک خیمه شب بازی رفتار کرد، ما دیگر به هیچ کس اعتماد نخواهیم کرد. بسیار بسیار تاسف می خورم با خانواده ای که در تمام روزهای جنگ برای دفاع از کشور و ارزش های این کشور تنها بودند، کسانی دارند ظالمانه برخورد می کنند که اصلا نمی دانیم در آن روزهای جنگ این حضرات کجا بودیند.

(مسیح علی نژاد؛ جرس)

0 comments:

ارسال یک نظر