دوباره، آن ۹ روز

کلمه: دکتر علی شکوری راد در یادداشتی که در اختیار کلمه قرار داده به بازخوانی مختصر آنچه که در روزهای ۲۲ تا ۳۰ خرداد سال ۱۳۸۸ روی داد پرداخته است.

متن این یادداشت به شرح زیر است:


جنبش سبز که اینک یک ساله و ستبرشده است در آن نه روز، از ۲۲ تا ۳۰ خرداد سال ۸۸، پدیدار و سپس ماندگار شد.


در جمعه ۲۲خرداد با رأی هایی که به صندوق ریخته شد پیوندها برقرار شد.


در شنبه ۲۳ خرداد با شنیدن نتیجه غیر واقعی برای انتخابات در حیرت فرورفت و اعتراض در او جوانه زد.


در یک شنبه ۲۴خرداد با شنیدن سخنان آنکه مردم به او رأی نداده بودند ولی اکنون خود را پیروز انتخابات می نامید و آنان را تحقیر می کرد و خس و خاشاک نامیدشان بپا خاست.


هنگامی که در ۲۵ خرداد مردم به خیابان آمدند و به راه افتادند، جنبش سبز نام خود را یافت. مردم در آن روز همچون خون تازه در رگهای شهر حیرت زده جاری شدند و حیاتی نو به آن بخشیدند. آنان اگرچه بر اساس طبیعت اجتماعات می بایست می خروشیدند اما سکوت کردند تا ثابت کنند که این حرکت از شعوری بسیار فراتر از یک واکنش برخوردار است. دوشنبه ۲۵ خرداد نمایه شعور ملت ایران در مسیر آزادی شد. این روز از یک سو در نزد آزادیخواهان احترام برانگیخت و در سوی دیگر خشم مخالفان آزادی را برانگیخت و همان بود که موجب شد در پایان آن روز نمایش بزرگی و شعور ملت با خون آنان امضا و جاودانه شود. انبوه جمعیت خودجوش مردم در ۲۵ خرداد برای کسانی که ایمان به امداد الهی دارند، جز چنین مفهومی نداشت و کسی نبود که از آن انبوهی و شعور خود انگیخته به حیرت در نیامده باشد. گمان برآن است، بزرگترین آن نه روز که جنبش در آن زاده شد همین ۲۵ ام است که شباهت عجیبی به ۱۵ خرداد دارد و از همین رو می توان از آن انتظار فرج کشید.


سه شنبه ۲۶ خرداد روز نمایش هیچ بودن مخالفان جنبش بود. خواستند خودی نشان بدهند ولی نشان دادند رائی که برای خود خوانده اند جمعیتی ندارد که بتوانند گرد آورند و نمایشی بدهند. پر امکانات و پر سرو صدا آمدند و نمایش لاف و گزاف دادند. آنکه برایشان سخن گفت هیچ اندرهیچ بود و بی مایگی سیاسی او آشکار. در آن روز جمعیتشان میدان کوچک ولی عصر را حتی به اندازه ای که سبز ها میدان بزرگ آزادی را انباشته بودند پر نکرد و جز رسوایی برایشان حاصلی نداشت. مکروا و مکرالله ولله خیرالماکرین.


چهارشنبه ۲۷ خرداد بی هیچ برنامه ای میدان بزرگ هفت تیر میعادگاه سبزها شد چرا که جنبش سر ایستادن نداشت.


پنجشنه ۲۸ خرداد با فراخوان مهندس موسوی مردم به یاد شهدای ۲۵ خرداد در میدان امام خمینی گردآمدند. شهر اشتیاق داشت هر روز در میدان جدیدی با جمعیتش ملاقات کند. در آن روز هیبت جمعیت بار دیگر غوغا کرد. لذا آنان که نظاره گر این نمایش های مردمی بودند، اندیشیدند اگر جلوی این جمعیت گرفته نشود بطلان انتخابات عینی خواهد شد.


جمعه ۲۹ خرداد می توانست روز خوبی باشد. می توانست نشان بدهد که ظرفیت رهبری نظام آن قدر هست که فیصله بخش دو قطبی بزرگی باشد که بر سر انتخابات شکل گرفت. اما چنین نبود. مردمی که گوش به سخنان رهبر در نماز جمعه سپرده بودند تا از آن راهی برای بازیابی رأی های به یغما رفته شان بیابند او را در کنار خود و ملجاء و پناه نیافتند، سر خورده شدند و باورهایشان فروریخت. پس از سخنانی که روز یک شنبه شنیده بودند و آنها را برانگیخته بود این سخنان قلب آنها را فشرد و امیدشان را ناامید کرد.


و چه باید گفت از شنبه سی ام خرداد، آن روز خونین. در برابر مردمی که از ابتدا مسالمت را در همه حال پیشه کرده بودند خشونت قرار داده شد آن هم چه خشونتی که هرگز گمان نمی رفت در جمهوری اسلامی امکان و پتانسیل آن وجود داشته باشد. چنین خواسته شده بود که درسی خرداد جنبش نو پای سبز درهم پیچیده شود و نقطه پایان بر آن گذاشته شود. اما چنین نشد. چرا که نخواستند بدانند با چه پدیده ای مواجه هستند و خود را با چه مردمی طرف کرده اند. در شامگاه روز سی ام خرداد زمانی که فریاد الله اکبر مردم آسمان شهر را فرا گرفت و معلوم شد جنبش در هماورد سنگین آن روز نهراسیده، از پا نیافتاده و پا برجا و مصمم است، نقطه عطفی شد برای بقا و تداوم آن. بقای جنبش در پایان آن شب " پیروزی" بود. معلوم بود که دیگر کسی را یارای براندازی جنبش نخواهد بود و این جنبش تا حصول خواسته، که بتدریج و با دور شدن از زمان انتخابات از پرسش "رأی من کو" فراتر رفته و اکنون " اجرای بدون تنازل قانون اساسی و برگزاری انتخابات آزاد و سالم" را وجهه همت خود کرده است، از پای نخواهد نشست.


ملت شهدای بسیاری را تقدیم آرمان جنبش مسالمت آمیز سبز نموده است و خون این شهدا ضامن ادامه راه آنهاست. مردان و زنان بسیاری گمنام وناشناس سلامتی خود را در این راه ازدست داده اند و خانواده های بسیاری گرفتار درد و درمان آنها هستند. بسیاری تمام یا قسمتی از سال گذشته را در زندانها گذرانده و دوران های سختی را سپری کرده اند. خانواده های آنان همچنان نگران و گرفتار سرنوشت آنها هستند. افرادی نیز از بیم بگیر و ببندها راهی دیار غربت شده اند. مردم از پا ننشسته اند و نخواهند گذاشت این دردها و رنج ها بی حاصل بماند. سرکوبگران تلاش نموده اند با ایجاد جو رعب و وحشت، مردم را از اظهار آرمان سبز خود پرهیز دهند و بین آنها فاصله بیاندازند. آرمان جنبش سبز غیر قانونی نیست که کسی از ابراز آن بهراسد. آرمان جنبش سبز دعوت به قانون است. همان قانون اساسی که میثاق ملی ست. پرهیز از دروغگویی و فساد است. دعوت به عدالت و خدمت به مردم است. جنبش سبز می خواهد دولت مردان و حاکمان شایستگی حکمرانی بر ملت بزرگ ایران را داشته باشند و آنان را در انظار جهانیان و تاریخ سربلند سازند. اگر شما نیز چنین خواسته هایی دارید شما نیز در زمره این جنبش هستید. پس برای پیروزی آن بکوشید

0 comments:

ارسال یک نظر