موفقیت هر جنبش اجتماعی در گروی واقع بینی و تدبیر است. اگر نتوانیم انگاره های خود را مبتنی بر واقعیت های اجتماعی تنظیم نماییم بدون شک با اشتباهاتی که از خود نشان می دهیم رفته رفته هواداران خود را ناامید خواهیم نمود. باید انگاره های خود را مبتنی بر واقعیت های اجتماعی اصلاح نماییم و با خلاقیت به دنبال راه حل هایی جدید باشیم.
جنبش سبز باید در استراتژی ها و رویکردهایش تجدید نظر اساسی بنماید. باید واقع بین بود و از اشتباهات خود درس گرفت و از ادامه روشهایی که نتیجه ای جز شکست ندارد خودداری نمود.اینکه بگوییم هیچ مشکلی وجود ندارد و هیچ اشتباهی رخ نداده است
ساده اندیشانه است و با این گونه خوش باوری ها فرصت هرگونه یادگیری و اصلاح را از خود سلب نموده ایم.
اتفاقات 22 بهمن فرصتی است تا رهبران و هواداران جنبش سبز یک باز اندیشی عمیق از اتفاقات چند ماه اخیر داشته باشند و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی نماید. این نوشته در نظر دارد تا 5 اشتباه استراتژیکی را شناسایی نماید که در چند ماه گذشته دامان جنبش سبز را گرفته است و نمود عینی خود را در حضوری ضعیف و کور در 22 بهمن یافته است.
1. رهبران جنبش سبز نباید راه حل های غیرعملیاتی و مبهم ارائه نمایند:
در خصوص مراسم 22 بهمن اطلاعیه های و اظهار نظرهای مختلفی از سوی رهبران جنبش سبز اعلام گردید. موسوی، کروبی و خاتمی هر یک به صورت مجزا اعلام نظر نمودند. احزاب اصلاح طلب نیز به صورت مجزا بیانیه صادر نمودند و هوادارن خارج نشین جنبش سبز نیز راه حل های خاص خود را ارائه نمودند. ولی اگر واقعا سوال کنید که هدف و برنامه جنبش برای این روز چه بوده است پاسخ مشخص نمی گیرید. یکی گفته است بدون هر گونه نمادی حاضر بشوید. یکی گفته با نماد همه جا باشید و یکی دیگر مسیری را برای راهپیمایی اعلام نموده است. جرس نیز با طرحی تخیلی به دنبال اسب تراوای خود بوده است.
مگر می شود هوادران خود را به خیابان بخوانید و مشخص نکنید که اصلا اینها کجا باید بروند. چگونه همدیگر را پیدا کنند. چگونه خود را نشان بدهند.چگونه با هم هماهنگ بشوند و در مقابل دشمن تا دندان مسلح چگونه واکنش نشان بدهند.
2. نباید هزینه هواداری از جنبش سبز را سنگین کرد:
نباید هواداری از جنبش سبز مسئله مرگ و زندگی برای افراد شود و باید راه هایی ارائه نمود که کسانی از هواداران حکومت نیستند ولی حاضر به پرداخت هزینه های سنگین نیز نیستند حاضر به همراهی باشند. اینکه از مردم خواسته بشود سنگین ترین شعارها را در خیابانها در روزی بدهند که دولت همه امکانات خود را برای سرکوب بسیج نموده است واقعا انتظاری غلط است. متاسفانه بسیاری از رهبران خارج نشین جنبش سبز که عافیت نشین شده اند انتظار حرکتهایی انتحاری از هواداران جنبش سبز دارند. در صورتی که بسیاری از افراد در کنار خانواده هایشان حاضر به انجام فعالیتهایی که ممکن است آنها را از همه حقوق اجتماعی خود محروم نماید نیستند.
3. نباید از خطر نیروهای فاقد هویت و نفوذی در فضای مجازی غفلت کرد
بدون شک فضای مجازی می تواند ظرفیت خوبی برای شبکه سازی و هماهنگی جنبش سبز فراهم اورد اما اگر این فضا در دست نیروهای بی هویتی باشد که با حرکتهای کور موجب تحلیل و تضعیف جنبش سبز شود فضای مجازی می تواند به پاشنه آشیل جنبش سبز تیدیل شود.
متاسفانه افرادی فاقد هر گونه هویت رسمی به یک باره هواداران جنبش سبز را دعوت به فعالیتهای انتحاری می نمایند. روش کاری این افراد نیز تقریبا روتین شده است. مثلا لینکی در بالاترین منتشر می نمایند و دعوت به انجام کاری می نمایند که واقعا در ظرفیت فعلی جنبش سبز نیست. مثلا از هوادارن جنبش سبز می خواهند که مثلا امشب یک مکان مهم مانند صدا و سیما را تسخیر نمایند. جایی که حفاظت از ان برای نظام کمتر از بیت رهبری نیست.
در خوشبینانه ترین حالت کسانی که این برنامه ها را منتشر می نمایند افرادی فاقد بینش و درک صحیح از امکانات و ظرفیت های جنبش سبز و قدرت طرف مقابل است و در حالتی بدبینانه هیچ بعید نیست که این دعوت ها از سوی افراد نفوذی و اطلاعاتی جهت شناسایی هواداران پر و پا قرص جنبش سبز صورت پذیرد.
4. نباید وابستگی اقتصادی بخش اعظم مردم به حکومت را دست کم گرفت:
دولت ایران از نظر سطح دخالت در فعالیتهای اقتصادی یکی از بزرگترین دولتهای دنیاست. برخی با کج فهمی تصور نموده اند که حضور مردم در راهپیمایی های حکومتی برای گفتن ساندیس و مسائل پیش پا افتاده بوده است در صورتیکه وابستگی اقتصادی بخش زیادی از مردم به حکومت بسیار فراتر از اینهاست و اینها نه برای ساندیس بلکه برای حفظ تمام هستی شان به خبایان ها می آیند. بخش زیادی از مردم همه ثروت و درآمدشان به دوام و ثبات این حکومت وابسته است. این افراد در سه گروه قرار می گیرند.
گروهی مانند نیروهای نظامی، اطلاعاتی و ایثارگر همه چیزشان در گروی این نظام است. اینها زندگی شان به دوام این حکومت وابسته است. سرنگونی حکومت ریسکهای زیادی برای این افراد به همراه دارد و بالتیع اینها تا پای جان برای حفظ این نظام خواهند ایستاد.
گروهی دیگر مانند کارمندان دستگاههای دولتی ، بازنشستگان و کارمندان شرکتهای دولتی و شبه دولتی اگرچه ممکن است به لحاظ ایدئولوژیک با دولت همراه نباشند اما این افراد نیز زندگی شان به دولت وابسته است اما اینها حساب و کتاب خاص خودشان را دارند. اینها زمانی حاضر به همراهی در حرکتها گسترده خواهند شد که حس نمایند که وضعشان از این که هست بدتر نشود. اگر چشم انداز آینده طوری باشد که اینها حس نمایند که مملکت به سمت آسوب می رود و اینها ممکن است چیزی را که دارند هم از دست بدهند این گروه هم به هواداران پروپا قرص حکومت تبدیل می شوند.
گروه سوم طبقه متوسط و کاسب در جامعه است که اگرچه صورت مستقیم به دولت وابسته نیستند اما فضای آرام در جامعه لازمه کسب و کار و رونق اقتصادی آنها است. اینها کمترین حمایت را از دولت می نمایند ولی لزوما کسانی نیستند که در خیابانها حاضر بشوند و علیه دولت شعار بدهند. اینها تنها در شرایطی علیه دولت خواهند شد که تشخیص بدهند که دوران گذار به سرعت طی می شود و ریسکهای جانی و مالی قابل توجهی برای انها وجود نخواهد داشت.
5. نباید قدرت امنیتی طرف مقابل را دست کم گرفت:
جدای از وابستگی بخش زیادی از جامعه به حکومت، قدرت امنیتی و اطلاعاتی حکومت را نیز نباید دست کم گرفت. اتفاقات روز 22 بهمن نشان داده است که بخش امنیتی حکومت در طول 8 ماه گذشته تجدید قوا نموده است و حتی حرکتهای بسیار بزرگ شهری را می توانند کنترل نمانید و هم در صورت لزوم سرکوب نمایند و امکان هرگونه حضور گسترده را از طرف مقابل سلب نمایند.
0 comments:
ارسال یک نظر