چند خبر از جنبش راه سبز - جرس



در مظلومیت معلم مبارزه دکتر ابراهیم یزدی

Posted:



مهدی نوربخش -

او که در حال حاضر سالمندترین زندانی سرزمین ماست، از پرسابقه‌ترین مبارزین سیاسی جنبش ضد استبدادی وطن نیز بشمار میرود. به روایت دوست و دشمن، یکی از پرنفوذترین شخصیت‌های سیاسی دوران انقلاب اسلامی ایران و صحنه سیاست بعد از انقلاب بوده است. به توصیه او آیت‌الله خمینی از عراق به فرانسه رفت تا با سرنگونی رژیم پهلوی، انقلاب اسلامی ایران را بنیان نهد. او یکی از پایه‌گذاران این انقلاب و یکی از سرسخت‌ترین مخالفین رژیم استبداد دینی که بذر آن به دست روحانیون تشنه قدرت و خودکامه نشانده شده می‌باشد.

او دکتر ابراهیم یزدی است که از ۱۶ سالگی وارد مبارزات سیاسی و عقیدتی بر ضد رژیم شاهنشاهی و خودکامه پهلوی گردید. در زمان مبارزات صنعت ملی شدن نفت به رهبری رهبر فقید ملی ایران، دکتر محمد مصدق، از فعالترین دانشجویان جنبش ملی و بعدها به عنوان مسئول کمیته نهضت مقاومت ملی در دانشگاه تهران انتخاب گردید. سال‌های تبعیدش را در لبنان، مصر و آمریکا سپری نمود. همراه مهندس محمد توسلی، صادق قطب‌زاده و دکتر مصطفی چمران و تعداد دیگری در لبنان و مصر به تدارک تشکیلات برای مبارزه مسلحانه بر ضد رژیم شاه پرداخت. به علت ایجاد مشکل بین گروه او و دولت عبدالناصر در مصر، عازم اروپا و آمریکا گردید تا با کمک دوستانش پایه‌‌گذار یک حرکت سیاسی و عقیدتی مقاوم و ماندگار باشد. در آمریکا و اروپا، همراه دکتر علی شریعتی، صادق قطب‌زاده و مصطفی چمران به ایجاد نهضت آزادی ایران در خارج از کشور، فعالیت در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و بعدها به تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان توفیق یافت. او سردبیری ماهنامۀ «پیام مجاهد» یکی از پرنفوذترین و پرتیراژترین نشریات سیاسی خارج از کشور را به عهده داشت.

 

با پشتیبانی او و نهضت آزادی ایران خارج از کشور، اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران به لبنان رفته تا با دیدن تعلیمات نظامی لازم توسط فلسطینیان، به مبارزه مسلحانه در ایران ابعاد جدیدی بخشند. او رابطه تنگاتنگی با امام موسی صدر داشت. شهید مصطفی چمران بعدها بنا به توصیه او و نهضت آزادی ایران خارج از کشور در لبنان مستقر گردید. در اوج مبارزات سیاسی و مذهبی خود، آیت‌الله خمینی او به به نمایندگی خود در اروپا و آمریکا انتخاب نمود. انتخاب یک روشنفکر مذهبی از طرف آیت‌الله خمینی به عنوان نماینده خود، دلالت بر میزان اعتماد وافر او به یزدی بود. در آمریکا لحظه‌ای از کار آکادمیک و سیاسی باز نایستاد. او از اولین محققینی بود که رابطه بین اسپستوز و سرطان ریه را کشف کرد. او سال‌ها مشغول تدریس در دانشکده پزشکی بیلور بود، اما توفیق او در کار علمیش هرگز و لحظه‌ای او را از فکر به وطن و کار سیاسی‌اش غافل نساخت. کار سیاسی – عقیدتی و مبارزه با رژیم استبدادی پهلوی مهمترین بخش زندگی او و خانواده‌اش را تشکیل میداد.

 

دکتر یزدی اکثر سرمقاله‌های «پیام مجاهد» را می‌نوشت. او مرکز ثقل فعالیت‌های انجمن‌های اسلامی دانشجویان در آمریکا و اروپا بود و فعالیت‌های او در خارج از کشور نه تنها پشتوانه جنبش دانشجوئی اسلامی – ملی بود، بلکه اعظم تلاش سیاسی مبارزین داخل کشور از طریق او و گروه او پشتیبانی میگردید. آیت‌الله بهشتی، هاشمی رفسنجانی و بسیار دیگری برای دیدن او به آمریکا مسافرت می‌نمودند. شخصیت، اندیشه، تدبیر و قدرت او در ایجاد تشکیلات برای کار سیاسی و مبارزه بسیاری از مبارزین داخل کشور را به خود جذب نموده بود. بخشی از تلاش او مصروف نزدیک‌تر کردن روشنفکران و روحانیون به یکدیگر میگردید. از روحانیون بنام کسانی بودند که خصوصا" دکتر علی شریعتی و عقاید او را بر نمی‌تابیدند. آنان به طور مداوم در جهت ایجاد و تشدید سوءظن و از هم گسیختگی رابطه خصوصا" بین آیت‌الله خمینی، روحانیون نجف و مبارزین داخل و خارج از کشور تلاش می‌کردند. زمانی که معلم انقلاب دکتر علی شریعتی به رحمت ایزدی پیوست، دکتر یزدی از دانشجویان و انجمن‌های اسلامی خارج از کشور خواست که پیام‌های تسلیت خود را به آیت‌الله خمینی ارسال نمایند. او بر این باور بود که با این تدابیر رابطه و قلوب دو طرف را به یکدیگر نزدیک کند تا در صفوف انقلابیون روحانی و روشنفکران تزلزل و شکافی ایجاد نگردد. در پاسخ به این پیام‌های تسلیت، آیت‌الله خمینی در پیامی به دکتر یزدی از انجمن‌های اسلامی دانشجویان تشکر نمود.

 

زمانی که دکتر علی شریعتی دار فانی را وداع گفت، دکتر یزدی با تدبیر و مدیریت ویژه خود و با همکاری و همفکری دوستانش اجازه نداد که رژیم استبداد از فوت او و تدفین جنازه‌اش در ایران استفاده تبلیغاتی بنماید. رژیم استبداد تلاش می‌کرد که جنازه او را به ایران منتقل نموده و با یک تشریفات دولتی و درباری به خاک سپرده تا به فکر و آرمان انقلابی او صدمه وارد آورد اما یزدی و یارانش نگذاشتند این دسیسه به کرسی عمل نشانده شود. با حمل جنازه او به دمشق، اقامه نماز بر بدن مطهر او توسط امام موسی صدر و شرکت مبارزین ایرانی و فلسطینی در مراسم خاکسپاری او در زینبیه، یزدی و دوستان او اجازه ندادند حرمت فکر و اندیشه جاودانه او را رژیم استبداد درهم کوبد.

 

بسیاری که بعدها پست‌های دولتی بالا و ویژه‌ای را در دولت‌های بعد از انقلاب به خود اختصاص دادند با شاگردی او به کار سیاسی در خارج از کشور روی آورده بودند. تعدادی از آنان با کناره‌گیری او از دولت، بر وجدان انسانی و اخلاقی خود تکیه کرده و از کار حکومتی کناره گرفتند، اما گروه دیگری نزدیکی خود به قدرت را بر دیانت و وجدان خود ترجیح داده و کارگزار دولت‌های استبداد شدند. یکی از شاگردان او که بعدها به پست وزارت امور خارجه رسید، نظر یزدی را در مورد پذیرش پست اول خود در سازمان ملل متحد جویا شده بود. یزدی به او گفته بود که اگر در انظار جهانی و وجدان خود جوابی در دفاع از خودکامگی دولتمردان و شکستن حریم مردم توسط آنان را دارد، آن پست را قبول کند.

 

بعد از سال‌ها مبارزه سیاسی و عقیدتی در خارج از کشور، با آیت‌الله خمینی از عراق به پاریس رفت. مسئولیت مدیریت کمپ انقلاب در پاریس را به عهده گرفت. او بود که نه تنها می‌بایست فعالیت‌های پاریس را سر و سامان دهد، بلکه همیشه در مصاحبه‌ها و فعالیت‌های کلیدی رهبر انقلاب حضور داشت تا امور با تدبیر و درایت صورت گیرد. هر روزه پس از اقامه نماز صبح، رهبر انقلاب را از اوضاع جهان و اخبار مربوط به ایران و انقلاب مطلع مینمود. تصمیمات اتخاذ شده در پاریس را مدیریت مینمود تا بر صواب و مصلحت انقلاب استوار باشند. در پاریس رابطه او با آیت‌الله اشراقی، داماد آیت‌الله خمینی، و آیت‌الله لاهوتی، دو روحانی که به زودی به صف منتقدین سیاست‌های بعد از انقلاب پیوستند، نزدیک بود. بجز مدیریت موفق کمپ انقلاب و مشاوره با رهبر انقلاب، در تدوین قانون اساسی تهیه شده در پاریس که مورد قبول آیت‌الله خمینی و به امضای او رسیده بود، اندیشه ایجاد سپاه پاسداران به عنوان یک نیروی نظامی – مردمی و تشکیل جهاد سازندگی بعد از انقلاب نقش مهمی را ایفا نموده بود.

 

بعد از بازگشت به ایران قصد قبول هیچگونه پست و سمت حکومتی را نداشت زیرا می‌خواست پس از سال‌ها دوری از وطن به کار مردمی درون وطن روی آورد و نهضت آزادی ایران را در کنار دوستان و معلم اخلاقش، مهندس مهدی بازرگان، به یک حزب فراگیر مؤثر و فعال‌تر تبدیل نماید. به همین علت در هواپیمای عازم به ایران از پاریس از آیت‌الله خمینی خداحافظی نمود. رهبر انقلاب در پشت قرآن او از فعالیت، همکاری و همراهی او قدردانی نمود. یزدی در هواپیما و در باند فرودگاه تهران ماند تا در بین همراهان آیت‌الله خمینی در فرودگاه تهران دیده نشود. او نمی‌خواست به عنوان یک انقلابی و نزدیک‌ترین فرد به رهبری انقلاب وارد تهران شود. او خود را یک شهروند وطن می‌دید که می‌خواست بدون سر و صدا و به دور از رؤیت تصویری عکاسان بر خاک وطن در فرودگاه مهرآباد بوسه زند. تصویر یزدی در این فاصله و تا چند روز دیگر با آیت‌الله خمینی دیده نشد تا این که رهبر انقلاب از او خواست به جمع مدیریتی انقلاب برگردد. پس از مشورت با دوستان خود و بالاجبار مسئولیت بازگشت به دولت بعد از انقلاب را پذیرفت زیرا نمی‌خواست که در تاریخ آینده وطن مورد سرزنش و شماتت قرار گیرد که چرا کار مؤثری را که در پاریس شروع نموده بود در ایران بعد از انقلاب ادامه نداد.

 

اما از همان ابتدای انقلاب مورد غضب تشنگان قدرت و خودکامگی قرار گرفت. نقش او در انقلاب، مدیریت مؤثر او و نزدیکیش به رهبر انقلاب و بسیاری از روحانیون درستکار نظیر آیت‌الله طالقانی، پسندیده، منتظری و غیره حسادت‌ها برانگیخت و بر غضب تشنگان قدرت افزود. اما نه تنها روحانیون خودکامه بر او غضب ورزیدند، بلکه بودند روشنفکرانی که با طمعکاری، تشنگی قدرت و حسادت، هیزم به آتش دشمنی با او و معلم پرهیزکارش بازرگان می‌ریختند. در شورای انقلاب با سیاست‌های دولت او مخالفت کردند و در درون جامعه همراه با توده‌ای‌ها و سلطنت‌طلبان، آرمان آزادی‌خواهی و حیثیت انسانی او و دوستانش را به سئوال کشیدند. وقتی بازرگان با تندروی‌ها مخالفت می‌ورزید، گروهی از این روحانیون و روشنفکران ادعا می‌کردند که باید تندتر از چپی‌ها و کمونیست‌ها شعار داد تا مردم جذب حرکت و شعار آنان نگردند. این باور پوچ تیشه بر ریشه انقلاب زد و به بسط فرهنگ رادیکال، هتاک و افترا فکن کمک شایان نمود.

با گرفتن سفارت آمریکا در ایران که برای سرنگونی دولت مهندس بازرگان و پایان دادن به عمر یک دولت معتدل، مدیر و طرفدار آزادی و قانون طراحی شده بود، دولت موقت و وزیر خارجه او ابراهیم یزدی، از قدرت استعفا نمودند. آنها که نه برای کسب قدرت بلکه برای خدمت به انقلاب و وطن به سیاست روی آورده و وارد حکومت شده بودند نجیبانه از قدرت کناره گرفتند. بازرگان برای ورود به سیاست در زمان مبارزات ملی به رهبری محمد مصدق گفته بود که ایمان او پشتوانه و انگیزه او برای ورود به سیاست بوده است. این بار با تأسی به معلم اخلاق خود، ابراهیم یزدی بر این باور بود که با پشتوانه ایمان خود و در خارج از عرصه قدرت و دولت بتواند از تدبیر و مدیریت خود برای انقلاب و سازندگی ایران بهره گیرد. به همین علت مسئولیت جدیدی را که آیت‌الله خمینی به او پیشنهاد و واگذار نمود تا به حل مشکلات کردستان بپردازد پذیرفت. بعدا" که رهبر انقلاب مسئولیت مدیریت روزنامۀ کیهان را به او داد، او با آن عزم که بتواند در حد توان با قلم مؤثر خود، التهابات سیاسی و اجتماعی را تقلیل دهد، آن مسئولیت را پذیرفت. او در مدت بسیار کوتاهی کیهان را تبدیل به یکی از پرتیراژترین نشریات روزانه داخل کشور نمود و آن را از نظر مالی به مرحله خودکفائی کامل رساند.

 

اما عرصه سیاست بعد از گرفتن سفارت، عرصه کار خلاق و سازنده نبود. آن عرصه و فضا، فضای احساس، دشنام، نفرت، خون، ویرانی و انتقام از خادمان مدیر دوران انقلاب بود. فرصتی بود تا صحنه سیاسی ایران از مردان متعهد به آزادی، قانون و حقوق شهروندی مردم پاکسازی گردد. آن صحنه، صحنه معماری یک ایران ویران بود.

یزدی که همراه با بازرگان انتقاد به سیاست دولتمردان و روحانیون تشنه قدرت در سیاست ایران را وظیفه عقیدتی و دینی خود قلمداد می‌نمودند، هر روز با فریادهای «مرگ بر لیبرال»، «مرگ بر ضد ولایت فقیه» وارد مجلس اولی که به نمایندگی آن انتخاب شده بود وارد می‌شد. این شعار همچنان شعار دانش‌آموزان در صف صبحگاهی مدارس بعد از خواندن قرآن و ورود به کلاس شده بود. بعد از گرفتن سفارت آمریکا به او پیشنهاد شده بود که در صورت عدم انتقاد به سیاست دولتمردان روحانی و کنار گذاشتن نهضت آزادی و بازرگان، رهبر انقلاب حاضر است هر امتیازی را برای او قائل گردد. اما جواب او به این سئوال بسیار روشن بود. او هرگز حاضر نبود با خودکامگی همراهی کند و راه خود را از راه معلم فکری و باتقوی خود مهندس مهدی بازرگان جدا نماید.

 

در شورای انقلاب، روحانیون، بازرگان و یزدی وارد یک سلسله بحث‌های بنیادین در عرصه قدرت و سیاست مملکت شده بودند. در جواب به آیت‌الله بهشتی که به او گفته بود روشنفکران می‌بایست زیر چتر روحانیون امور سیاسی مملکت را به دست گیرند، پاسخ گفته بود هرگز به چنین کاری تن نخواهند داد. بحث او آن بود که ما کار و عملمان را در کپه ترازوی محاسبه ملت قرار می‌دهیم، شما هم چنین کنید و اجازه دهید که صاحبان اصلی این ملک قضاوت کنند. با تز «دیکتاتوری صلحای» آیت‌الله بهشتی به شدت مخالف بود زیرا آن را جمع اضداد تلقی مینمود و حاضر نبود دیکتاتوری را پهلوی صلحا بنشاند. با گرفتن سفارت آمریکا مخالف بود زیرا می‌دانست این کار به صلاح ملک و ملت نیست و نهایتا" تشنگان قدرت برای استقرار خودکامگی از آن سیراب خواهند شد. او می‌گفت این کار به حیثیت انقلاب و ایران ضربه خواهد زد و با اصول دموکراسی، آزادی، اخلاقی و حقوق بین‌المللی منافات دارد.

او با خشونت انقلابی و صدور فیزیکی انقلاب سخت مخالف بود زیرا ایمان داشت که اگر انقلاب مردمی و دموکراتیک بماند و به حقوق شهروندی مردم احترام گذارد، خود را به عنوان یک مدل سیاسی در اندیشه ملت‌های برون مرز صادر خواهد نمود. چه تهمت‌ها و افتراهائی شنید زمانی که با صدای بلند به صدور فیزیکی انقلاب و این اندیشه عبث اعتراض نمود. با ادامه جنگ بعد از بیرون راندن ارتش متجاوز صدام از خرمشهر به شدت مخالف بود. استدلال‌های نهضت آزادی ایران را در مورد جنگ و صلح و آتش‌بس در چهار جزوه طولانی بسط و عرضه کرده بود. ادامۀ جنگ را ضربه‌ای به وطن، راهی برای ویرانی ایران و صدمه به اعتماد بین‌المللی ایران می‌دانست. کارگزاران جنگ از جمله آقای خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی مواضع نهضت در مورد جنگ را کاملا" مطرود و غیرقابل قبول قلمداد می‌نمودند. پس از چندین سال جلوگیری از تماس او با آیت‌الله خمینی، رهبر انقلاب از احمد خمینی خواسته بود که از او دعوت کند که به ملاقات او بیاید تا در مورد جنگ با او مشورت کند. دکتر یزدی به این دعوت لبیک گفته و به بیت رهبر انقلاب رفته بود. در این ملاقات که او ابتدا به علت عدم تماس با آیت‌الله خمینی مورد سئوال رهبر انقلاب قرار گرفته بود، یزدی کوشش نموده بود مواضع شفاف خود را در مورد جنگ با آیت‌الله خمینی در میان گذارد.

 

پس از ارائه تفسیر و تحلیل خود از جنگ و مخالفتش با تصمیم ورود ایران به خاک عراق، رهبر انقلاب به او گفته بود که با تمامی مواضع او برای یک آتش‌بس موافق است اما ابتدا باید بغداد به محاصره آورده شود. یزدی به رهبر انقلاب گفته بود که این کار برای ارتش ما میسر نخواهد بود و بر فرض تسخیر خیالی بغداد، نگهداری آن شهر و تأمین مایحتاج زندگی مردم چند میلیونی آن شهر کار آسانی نیست و برای ایران غیرممکن است. دست‌اندرکاران جنگ که از ابتدا به طور آشکارا نشان داده بودند که قادر به مدیریت جنگ و اتخاذ تصمیم‌های صواب برای پایان آن در جهت منافع ملی ایران و انقلاب نیستند، رهبر انقلاب را قانع نموده بودند که گرفتن بغداد در امکان ایران بوده و هدف نهائی آنان ادامه جنگ و تسخیر بغداد می‌باشد. رهبر انقلاب تصمیم نهائی قبول آتش‌بس و اعلام آن که این تصمیم چون نوشیدن جان زهری برای اوست را در اوج بی‌تدبیری و بی‌کیاستی دست‌اندرکاران جنگ اعلام نمود. انسان‌هائی که از ادامه جنگ برای بقای سیاسی خود بهره می‌گرفتند، چگونه می‌توانستند با رهبر انقلاب از سر اخلاص، درستی و تدبیر به شور بنشینند.

بعد از انتخاب هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری، دکتر یزدی به او نوشته بود که اگر قصد او برپائی یک حکومت چینی است که در آن از آزادی‌ها و حقوق شهروندی مردم خبری نیست، در حد توان خود با آن سخت مخالفت خواهد کرد. اما اگر او به حقوق مردم احترام گذارد و پایه‌گذار یک دولت دموکراتیک باشد، از هرگونه تلاشی برای پشتیبانی از دولت او دریغ نخواهد کرد.

انتقادهای صریح و شفاف او و نهضت آزادی ایران که از سر پاکی، صداقت و صلاح مملکت به مردان سیاست ایران می‌شد، هرگز مورد قبول آنان قرار نگرفته بلکه بر دشمنی آنان با او و نهضت آزادی ایران اضافه می نمود. در جواب هر اعتراض به دولتمردان او و اعضای نهضت آزادی با فشارهای جدیدی روبرو می‌گردیدند. به خانۀ او با مواد منفجره حمله کردند که اگر او و یا هر کس دیگری در آن زمان در آن مکان بود، هرگز جان سالم بدر نمی‌برد. یک نمونه از بی‌عدالتی‌ها که سخت‌ترین زمان را برای او، رهبر فقید نهضت آزادی و گروهش به ارمغان آورد زمانی بود که نامه اعتراض‌آمیز آنان به رئیس جمهور وقت، هاشمی رفسنجانی، به دستگیری و زندانی شدن ۲۲ تن از اعضاء و علاقه‌مندان به نهضت آزادی انجامید. در بین این زندانیان مهندس عبدالعلی بازرگان، مهندس محمد توسلی، مهندس هاشم صباغیان و تعدادی از جوانان و اعضاء نهضت به حبس‌های طویل‌المدتی همراه با شکنجه و فشار محکوم شدند. نقل کرده‌اند که رهبر فقید نهضت آزادی، مهندس مهدی بازرگان، این دوران را از سخت‌ترین دوران حیات خود یاد کرده است.

 

او با تسلط روحانیون بر ارکان دولت سخت مخالف بود و حکومت ولایت فقیه را یک خودکامگی و استبداد می‌دانست. او می‌گفت اصل ولایت فقیه بر پیش فرض و باور صغار و مهجور بودن مردم استوار است نه بر داده‌های قرآن که او را خلیفه خدا در زمین می‌داند. او می‌گفت این عقیده با کرامت انسانی و خدائی انسان، هدف بعثت انبیاء و آموزه‌های دینی کاملا" مغایر است. در کتابی که ۹ سال بعد از انقلاب و در زمان حیات آیت‌الله خمینی زیر عنوان «تفصیل و تحلیل ولایت مطلقه فقیه» توسط نهضت آزادی ایران به رشته تحریر آمده بود، می‌نویسد «ولایت فقیه یک اصل و نظریه فقهی سیاسی است که از اصالت و اعتبار کافی برخوردار نبوده. نه در قرآن آیه‌ای آن را اعلام یا تأیید می‌نماید، بلکه شدیدا" نفی می‌کند... نه در سنت رسول خدا سابقه‌ای و تجربه‌ای برای آن می‌توان یافت... از نظر اجتماعی – سیاسی ولایت مطلقه فقیه چیزی جز خودکامگی یا استبداد دینی و دولتی نبوده و موجب محو آزادی و شخصیت و استقلال می‌گردد.» زمانی او و حزب او به تجزیه و تحلیل این خودکامگی نشست که هیچ گروه و یا فرد دیگری این چنین به محکوم کردن این تئوری و مدل حکومتی نپرداخته بود. بسیار که بعدها خود را اصلاح‌طلب نامیدند با این نگرش نهضت آزادی سخت مخالف بودند و این گروه را به خاطر این اندیشه و بسیار دیگری از خودی‌ها جدا می‌دانستند. نگرش خودی و بی‌خودی تا همین سال‌ها و پیش از این فاجعه بزرگ انتخاباتی طرفداران بسیاری در بین اصلاح‌طلبان طرفدار تز حکومتی ولایت مطلقه فقیه داشت.

در اولین انتخابات ریاست جمهوری بعد از آقای خاتمی، دکتر یزدی اعلام نموده بود که انتخابات بدون نظارت بین‌المللی در ایران نمی‌تواند سالم برقرار گردد و فاقد اعتبار می‌باشد. او سخت بر این باور بود که رژیم خودکامه ایران بعد از انتخاب خاتمی هرگز حاضر نیست به رأی مردم احترام گذارد و اجازه دهد که مردم به طور آزادانه رئیس دولت خود را انتخاب نمایند. بسیاری از اصلاح‌طلبان بر این موضع او خرده گرفتند و رژیم را مورد اعتماد برای برقراری یک انتخاب آزاد دانستند. دو سال پیش علنا" اعلام نمودکه ولایت مطلقه فقیه باید از قانون اساسی ایران حذف گردیده و می‌بایست به همان قانون اساسی تدوین یافته در پاریس که مورد تأیید آیت‌الله خمینی نیز قرار گرفته بود برگشت تا مشکلات ساختاری سیاسی و حکومتی ایران حل گردند. او ریشه مشکلات ایران را در استبداد و استبداد دینی می یافت و معتقد بود که استبداد دینی همراه با جهل دولت‌مردان زمینه‌های خودکامگی و استیلای خارجی را فراهم خواهد نمود.

 

از ابتدای انقلاب مورد خشم، بی‌مهری و بی‌انصافی چهار گروه قرار گرفت: سلطنت‌طلبان، کمونیست‌ها، روحانیون تشنه قدرت و همکاران آنان و گروه‌های رادیکال که تعداد بسیاری از آنان بعدها به صف اصلاح‌طلبان پیوستند. سلطنت‌طلبان او را انقلابی و عامل کشتار درجه‌داران و مردان رژیم گذشته می‌پنداشتند. بعد از انقلاب در یک برنامه تلویریونی، ابراهیم یزدی از افسران بالا رتبه ارتش خواسته بود که اعلام کنند که کار رژیم پهلوی تمام شده است و از ارتش بخواهند که در مقابل انقلاب و مردم مقاومت نکند. ترس رهبران انقلاب آن بود که ارتش با مقاومت خود دست به جنایت و خونریزی مردم بزند و انقلاب وارد یک مرحله جدیدی از خشونت و خونریزی گردد. زمانی که این ارتشیان پیشنهاد او را نپذیرفتند و خود را ملزم به پیمان و وفاداری با سلطنت دانستند، او به شدت برافروخت. فردای آن روز، آیت‌الله خمینی حکم اعدام همۀ این درجه‌داران ارتش شاهی را صادر نمود زیرا بیم آن می‌رفت که با دسیسه و در کودتائی خون‌های بیشتری از مردم ریخته شود. سلطنت‌طلبان این صحنه و اکاذیب دیگری را که ساخته ذهن آنها بود سند دخالت او در قتل‌ها دانستند بدون آن که بپذیرند که در مملکتی که جنایتکارانی نظیر خلخالی که خود را حاکم بر حیات، ممات و مال مردم می‌دانستند، یزدی چگونه می‌توانست در این‌گونه تصمیمات دخالت داشته باشد.

 

آنان ریختن خون مردم و بقاء رژیم پهلوی را گرانقدرتر از مردم و حفظ جانشان می‌دانستند. او با اعدام هویدا و همۀ ارتشیان دولت شاه بدون داشتن دادگاه علنی، با نظارت بین‌المللی و حق داشتن وکیل مخالف بود زیرا دادگاه علنی عادلانه را به نفع انقلاب و ایران می‌دانست. همانند معلم اخلاق خود بازرگان، بیم آن داشت که به حریم قانون تجاوز کنند و با بی‌حرمتی به اخلاق و قانون فاجعه بیافرینند که آفریدند. او اعتقاد داشت که پایبندی به قانون و حقوق مردم به استحکام نظام از نظر داخلی و خارجی خواهد انجامید. زمانی از خلخالی شکایتی به بالاترین مقام حکومت برده بود. در جواب به او گفته شده بود که هر انقلابی به شمری نظیر خلخالی نیازمند است. با برافروختگی تمام گفته بود آیا در انقلابی حسینی و به نام اسلام به شمری مثل او نیازمندیم؟

 

احمد خمینی در روزهای آخر حیات بازرگان در بیمارستان به تخت او نزدیک شد و از این بزرگمرد حلالیت طلبید. خلخالی که در کتاب خاطرات خود، خود را قاضی‌القضات این اعدام‌ها می‌داند، در مراسم تدفین بزرگمرد مهدی بازرگان در قم حاضر شد و با شیون و زاری از او درخواست بخشایش نمود.

توده‌ای‌ها او را آمریکائی قلمداد می‌نمودند زیرا می‌دانستند او با سابقه مبارزاتی خود تاریخ خیانت این گروه را به مصدق و نهضت ملی ایران خوب می‌داند و چنانچه در مصدر قدرت سیاسی بماند هرگز نخواهد گذاشت این گروه برای دگر بار به وطن و آرمان‌های ملی مردم خیانت کنند. اما توده‌ای‌ها نه تنها با او سر عناد داشتند، بلکه با دولت‌مردان دولت بازرگان، خود او و مصطفی چمران نیز چنین می‌کردند. دولت بازرگان را عامل امپریالیست می‌دانستند و از هرگونه هتک حیثیت و کارشکنی با آن فروگذار نکردند.

سابقه مبارزاتی ضد کمونیستی و ضد توده‌ای دکتر یزدی جدا از مبارزه او با رژیم سلطنتی نبود. در زمان مبارزات ملی شدن صنعت نفت، توده‌ای‌ها با تشکیلات منسجم خود جو سیاسی و جنبش روشنفکری سکولار ایران را به دست گرفته بودند. دانشجویان مسلمان و فعال سیاسی درون دانشگاه و جنبش دانشجوئی را عقب‌مانده و دینشان را افیون ملت می‌دانستند. یزدی، عزت‌الله سحابی و بقیه دانشجویان مسلمان نه تنها در درون دانشگاه در صف اول جبهه دفاع از مصدق و تز موازنه منفی او قرار داشتند، بلکه از نظر عقیدتی نیز با ایدئولوژی غیر بومی و جزم مارکسیستی به مبارزه برخاسته بودند. کمونیست‌ها نه تنها اسلام را یک دین افیونی برای ملت می‌دانستند بلکه حق حیات عقیدتی و سیاسی برای دانشجویان مسلمان درون دانشگاه قائل نبودند. با ایجاد محافل اسلامی دانشجوئی نظیر انجمن‌های اسلامی دانشجویان، یزدی و بقیه مبارزین مسلمان دانشجوئی به کسب هویت سیاسی و عقیدتی در محیط دانشگاه توفیق حاصل نموده بودند. یزدی و معلمین عقیدتی‌اش نظیر بارزگان، طالقانی و سحابی بر عکس رژیم پهلوی که کوشش می‌نمود با خشونت دستگاه پلیسی‌اش با کمونیست‌ها مقابله کند، با حربه منطق و مقابله ایدئولوژیکی به کارزار با آنان رفته بودند. مبارزات عقیدتی دانشجویان مسلمان در ایران و بعدها در آمریکا و اروپا، حرکت‌های مارکسیستی را کاملا" خلع سلاح نموده بود. فرصت بعد از انقلاب فرصت مغتنمی بود برای توده نفتی‌ها تا انتقام خود را از طریق نشر اکاذیب در مورد شخصیت او بگیرند. لیبرال، آمریکائی و عامل امپریالیست خواندن او و دوستانش سوژه‌های تبلیغاتی به اثر نشسته دشمن بود که به سرعت در بین گروه‌های رادیکال اسلامی بعد از انقلاب جایی پیدا نمود و همه را به خود جذب نمود.

روحانیون تشنه قدرت و عاملان خودکامگی هرگز با او سر آشتی نداشتند و او را از ابتدا مخالف استیلای کامل خود بر قدرت و حکومت می‌دانستند. از ابتدای انقلاب یزدی و بازرگان در مقابل بی‌عدالتی و جفای اعدام‌ها توسط روحانیون تأثیرگذار بر این روند ایستادگی کردند و به طور شفاف به مقابله با سیاست‌های دولت‌های بعد از انقلاب روی آوردند. بر خلاف آنچه تصور می‌شود که بازرگان به سادگی قدرت را تحویل روحانیون تشنه قدرت داد، او و یزدی پس از یک دوران پرتلاطم ۹ ماهه که از هرگونه تلاش و منطقی برای جلوگیری از قبضه قدرت توسط این خودکامگان استفاده نموده بودند بالاجبار دولت را تحویل داده و از قدرت حکومتی کناره‌گیری نمودند.

 

این روحانیون که از هر کوششی برای سقوط دولت بازرگان فروگذار نکرده بودند، از غیبت چندروزه او در سفر به الجزایر استفاده نموده تا تصمیم خود را عملی نمایند. آنان در این صحنه هم مراعات عدالت و تقوی را نکردند که در یک مصاف عادلانه و منطقی از دولت او بخواهند استعفاء نماید. در غیبت بازرگان، یزدی و چمران سفارت آمریکا را تسخیر نمودند و پیش از آن که بازرگان و یزدی وارد ایران شوند با کار تبلیغاتی و بسیج احساسات، دولت را مجبور به استعفاء نمودند. سد راه استعفای دولت بازرگان آیت‌الله خمینی بود که می‌دانست بازرگان هم تدین و هم مدیریت دارد. بازرگان حداقل دو بار دیگر استعفای خود را تقدیم رهبر انقلاب کرده بود و مورد پذیرش او قرار نگرفته بود. این بار با نامگذاری «دانشجویان پیرو خط امام» که او را از نظر روانی خلع سلاح می‌نمود و با کشیدن هزاران نفر به خیابان‌ها، استعفای بازرگان را به رهبر انقلاب تحمیل کردند. اما این ناجوانمردانه‌ترین مصاف با بازرگان و یزدی بود که با هتک حرمت آنان زمینه را برای استعفای آنان مهیا می نمود. آنان تا آن حد شهامت و جسارت اخلاقی نداشتند که مدیریت او را به طور اصولی به زیر سئوال برند، بلکه او را به خاطر مشی آزادی‌خواهی‌اش و مدیریت صحیحش با رادیکالیسم کور خود محکوم نمودند.

 

اما آنچه بیش از هرچه بر شگفتی می‌افزاید برخوردی است که گروه‌های شناخته شده به اصطلاح خودی که بعدها بعضا" به اصلاح‌طلب شناخته شدند با او و حزب او و عزیزان هم‌حزبی‌اش نمودند. در طول سال‌های پرتلاطم جنگ و بعد از آن، گروه‌های فشار که بعضا" به دولت و مردان حکومت متکی بودند، کرارا" به جلسات نهضت آزادی ایران حمله کردند، بازرگان و تعدادی از افراد این گروه را ربودند، از اجازه برگزاری جلسات این گروه حتی تجمعات مذهبی امتناع نمودند. نهضت را غیرقانونی اعلام نموده و این گروه را از هر امتیاز شهروندی محروم نمودند. این جفای دولتمردان بر یزدی و گروهش با سکوت کامل همگی آنها روبرو بود.

 

در سال ۱۳۶۹ دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، تعداد زیادی از اعضاء نهضت آزادی ایران به علت یک نامه اعتراض‌آمیز به رئیس جمهور دستگیر و به حبس‌های طویل‌المدت محکوم گردیدند. در بین این زندانیان عبدالعلی بازرگان، محمد توسلی، هاشم صباغیان و غیره طولانی‌ترین و سخت‌ترین زندان‌ها را همراه با شکنجه تحمل کردند.

 

در سال ۱۳۸۱ مجددا" ۲۱ تن از افراد نهضت آزادی دستگیر و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی محاکمه و تا به ده سال حبس محکوم گردیدند. در پی اعتراض وکلای آنان و با قید ضمانت مالی هنوز هیچ حکم قطعی برای این افراد صادر نشده است.

 

ابراهیم یزدی که به طور غیرمترقبه از بیماری سرطان خود در یک سفر به آمریکا اطلاع پیدا نموده بود، پس از چندین ماه اقامت برای معالجه و با نیمه تمام گذاشتن آن به ایران بازگشت تا در بیدادگاه رژیم استبدادیان در مقابل اتهامات واهی آنان از خود دفاع کند. دولت که در طول اقامت موقت او در آمریکا او را تهدید به دستگیری از طریق پلیس بین‌الملل مینمود، او را متهم به براندازی نظام از طریق مسلحانه نمود. فریبکاران بدون اجازه او در غیبت او و همسرش به خانه مسکونی او وارد شده بودند و با یک حیله و از طریق عکسبرداری از اسلحه‌هائی که خود به خانه او برده بودند، او را متهم به براندازی مسلحانه کرده بودند. اتهامی که اگرچه با دروغ و نیرنگ خودکامگان بر او زده شده بود اما دادگاه فرمایشی‌ آنها هرگز قادر به اثبات آن نشد.

 

پنج سال پیش در طی چندین ماه در ۵۱ جلسه چندین ساعته مجددا" مورد بازجوئی قرار گرفت. پس از این بازجوئی‌ها، دکتر یزدی آرام گذاشته نشد. بارها برای بازجوئی به خانه او می‌آمدند و ساعت‌ها استدال‌های خود را که از سر ترس و خودکامگی ابراز میشد در مقابل منطق، ایمان و تعهد او به آزادی و قانون قرار می‌دادند. بعد از عاشورای حماسی سبز، او را در حصار خانه‌اش محدود نموده بودند و از رفت و آمد با او جلوگیری می‌کردند. جلسات درس و قرآن او را تعطیل کرده و اجازه ملاقات همزمان بیش از ۵ نفر در خانه را به او نداده بودند.

 

اما او هرگز از تلاش و دفاع از آزادی باز نایستاد. در ۳۰ سال بعد از انقلاب بیش از ۱۵ اثر از خود منتشر کرده است. دو کتاب او بر روی ژنتیک مولکولی و ترجمه و ویراستاری کتاب «جهان سه پوندی مغز» او به دانشجویان و استادان این حوزه علم کمک نمود تا با تحول علم و تحقیق در این زمینه‌ها بیشتر آشنا گردند. بیشترین کار او بر روی موضوعات سیاسی بعد از انقلاب است، اگرچه چندین کار او به مباحث دینی و عقیدتی اختصاص دارد. در آخرین کتاب خود «روشنفکری دینی و چالش‌های جدید» می‌گوید: «دو نوع نگرش و نگاه به شهروندان از نظر فرهنگی، سیاسی و اقتصادی وجود دارد. در نگرش مردم‌سالانه و حکومت مردم‌مدار که با خواست و رأی اکثریت مردم، شکل گرفته و ارزش‌های دینی محتوای آن را تشکیل میدهد، مردم شهروندانی با حقوق مساوی چه از نظر سیاسی، فرهنگی و یا اقتصادی محسوب می‌شوند. در این نگرش مردم صاحبان اصلی و مالکین مشاعی سرزمین خودشان، یعنی محدودۀ ملت و کشور «ایران» می‌باشند. در نگاه مستبدانه سنتی، براساس تصویر تاریخی از حکومت دینی، مردم شهروند محسوب نمی‌شوند بلکه «رعیت» می‌باشند و هیچ حقی ندارند. بلکه تنها تکلیف دارند و تکلیف آنها شناخت حاکم منصوب از جانب خداست. حکومت دینی می‌تواند اجرای احکام اولیه دینی را هم تعطیل نماید. حاکم دینی بر اساس این تصویر تاریخی، منصوب از جانب خداست و قداست دارد. بنابراین در چنین نظامی مردم حق سئوال و مؤاخذه از حاکمان دینی و حق تغییر او را ندارند. حاکم مجبور به پاسخگوئی به مردم نیست. او فقط جوابگوی خداوند است. او از همه حق سئوال و بازخواست را دارد. اما کسی حق بازخواست از او را ندارد. روشن است که در نظام مردم‌سالاری متکی به آرای مردم مسلمان، که ارزش‌های دینی محتوای آن را تشکیل میدهد، حاکم قداست ندارد و باید پاسخگوی مردم باشد. مردم حق نظارت، انتقاد و تغییر او را دارند.» سی سال بعد از انقلاب اسلامی، باور او در مورد حکومت دموکراتیک و تعهد او نسبت به آزادی دچار هیچگونه تغییر و تحولی نشده است. آنچه در او و دوستانش بیشتر مشهود می‌گردد، آرمان‌خواهی آنان و تعهد به مبارزه با خودکامگی و استبداد است.

 

او که در پرونده مبارزاتی و سیاسی خود کمترین میزان خطا را در مقایسه با دیگران مرتکب و به خود اختصاص داده است با بیشترین بی‌مهری از طرف طرفداران انقلاب روبرو بوده است. زمانی که دکتر یزدی، حزب او و دوستانش مورد شدیدترین حملات و بی‌انصافی‌های بعد از انقلاب قرار گرفتند بودند بسیاری که بعدها به اصلاح‌طلب معروف شدند، سکوت را بر دفاع منصفانه از آنان ترجیح دادند. در جلسات علنی که او و دوستانش شرکت داشتند و به طور تصادفی در مقابل آنان قرار می‌گرفتند، اصلاح‌طلبان از یک سلام به او و دوستانش ابا داشتند. آنان اسیر جو و توهمی شده بودند که نظام خودکامه برای آنان ترسیم نموده بود. آنان «لیبرال» بودند، به ولایت فقیه اعتقاد نداشتند، طرفدار آزادی و عدم استیلای روحانیون بر قدرت و حکومت بودند. همه آنها جرمی بود که نظام استبداد یزدی و دوستانش را به خاطر این عقاید محکوم می‌نمود.

 

اما چرا در این زمان باید از این بی‌مهری یاد کرد و بر آن انگشت‌ گذارد و ابراز شکوه و درد کرد؟ نالیدن بر این درد از سر دفاع از یزدی و یاران او نیست که این انسان‌های سر بلند تاریخ ما با عمل و عقیده خود از خود دفاع کرده‌اند. بعد از انقلاب گروه‌های تندرو طرفدار انقلاب، از سر تندی و خودبینی عقیدتی مرتکب خطاهای جبران‌ناپذیر و پرهزینه‌ای در عرصه سیاست این مرز و بوم شده‌اند. تنگ‌نظری‌ها، بی‌مهری‌ها وخودبینی‌های عقیدتی و ایدئولوژیک، صحنه سیاست بعد از انقلاب را از مردان باتدبیر و پاک خالی نمود. خالی بودن صحنه سیاست از چندصدائی و تکثر آراء و عقاید راه را برای فرصت‌طلبی سیاسی هموار نمود. ۵ سال پیش چه کسی باور داشت که مردان افترا، دروغ، جهل، بی‌لیاقتی و کیاستی بازیگر صحنه سیاسی ایران گردند. چه کسی باور داشت که سپاهیان پاسدار که برای دفاع از این مرز و بوم و با هدفی مقدس تشکیل شده بودند، پشتوانه مسلحانه برای خشونت استبداد و مردان خودکامه قرار گیرند. چه کسی می‌پنداشت که کسانی که روزی خود را مالک این انقلاب و ملک و ریش‌سفیدان این نظام و از طبقه ممتاز سیاسی می‌پنداشتند، امروز از اریکه قدرت به ضعف کشیده شده و با حیثیت آنان این چنین بازی گردد. چه کسی باور داشت که حامیان نظام ولایت فقیه که خود را خودی و مخالفین ولایت را غیرخودی قلمداد می‌نمودند، روزی به دست نظام ولایت فقیه و اسلحه به دستان محافظش به زندان، اسارت و شکنجه کشیده شوند.

 

امروز باید با درس از روزگار تلخ گذشته اجازه نداد که جنبش سبز به راهی کشیده شود که نسبت به حقوق مدنی هر شهروند ایرانی بدون در نظر گرفتن دین، عقیده و منش سیاسی بی‌تفاوت بماند. نباید اجازه داد که این حرکت با عقیده و آرمان هیچ گروه و طبقه‌ای پیوند و هویت پذیرد. این حرکت بومی و اصیل باید از اندیشه طبقه «ممتاز» و خودبینی‌‌های عقیدتی و ایدئولوژیک پاک و مبرا بماند و راه را برای یک باور و آرمان متعهد به آزادی و دموکراسی هموار نماید.

 

در دوران پرتلاطم گرفتن سفارت و جنگ، روزی رهبر انقلاب به دکتر یزدی گفته بود از این که نمی‌تواند در جو آن زمان از او دفاع نماید پوزش می‌طلبد. در وصیتی توصیه نمود که بعد از او رژیم متعرض سه فرد نشود. یکی از آنان دکتر ابراهیم یزدی است. در جواب گروهی که در ابتدای انقلاب و از سر عناد خواسته بودند با اجازه رهبر انقلاب کار نهضت آزادی را تمام کنند، او گفته بود که آنان مخالفین متدین ما هستند. اما هرگز تصور آن نمی‌رود که نظامی که به خود اجازه میدهد که اصول دین را تعطیل و به شکنجه و تجاوز به شهروندان این مرز و بوم روی آورد، حرمتی برای وصیت و توصیه آیت‌الله خمینی قائل باشد. از خدای بزرگ بخواهیم که او و تمامی مبارزین راه آزادی را توان کشیدن رنج زندان عطا نماید. از او مسئلت نمائیم که به او قدرت دهد که درد و بیماری تن رنجورش، روح و روان مقاوم و مبارزش را در اوین تنها گذارد تا او به راهش ادامه دهد.

محکومیت شبنم و فرزاد مدد زاده به 5 سال حبس

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): شبنم و فرزاد مددزاده به ۵ سال حبس و تبعید به زندان رجایی‌شهر محکوم شدند

به گزارش جرس، محمد اولیایی‌فرد با اعلام این خبر گفت: این حکم که امروز صبح به موکلانش ابلاغ شده ، همراه با تبعید به زندان گوهردشت (رجایی شهر کرج) است.

وکیل شبنم و فرزاد مدد زاده این حکم را غیر قانونی دانست و اعلام کرد: به زودی به این حکم اعتراض خواهد کرد.حکم این دو در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه‌ای صادر شده است.

شبنم مددزاده؛ دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم روز دوم اسفندماه سال ۸۷ توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شد. وی سپس به بند ۲۰۹ منتقل شد و به مدت ۳ ماه در سلول انفرادی به سر برد. مددزاده پس از ۷ ماه بازداشت در بند ۲۰۹ به قرنطینه متادون و بند عمومی نسوان انتقال یافت.

یک نفر دیگر به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد

Posted:



حكم 9 نفر دیگر از بازداشت شدگان حوادث روز عاشورا از سوي دادسراي عمومي و انقلاب تهران صادر شد. -

جنبش راه سبز (جرس) : حكم  9 نفر دیگر از بازداشت شدگان حوادث روز عاشورا از سوي دادسراي عمومي و انقلاب تهران صادر شد.

به نقل از روابط عمومي دادسراي عمومي و انقلاب تهران، در احكام صادره، يك نفر از محكومين به اعدام و هشت نفر ديگر به تحمل حبس تعزيري محكوم شده‌اند. اين گزارش اضافه كرد: جلسات رسيدگي به اتهامات محكومان ياد شده هفته گذشته طي دو جلسه با حضور وكلاي محكومان و نماينده مدعي‌العموم به صورت علني در دادگاه انقلاب برگزار شد.

محاربه، اجتماع و تباني عليه نظام از جمله جرايم ارتكابي توسط محكومان ياد شده مي‌باشد. احكام صادره در صورت اعتراض محكومان، وفق مقررات به دادگاه‌هاي تجديدنظر استان تهران ارسال خواهد شد و در صورت قطعيت، قابل اجرا خواهد بود.

هاشمی رفسنجانی : فضایی بر جامعه حاکم نشود که هر انتقادی مورد حمله قرار بگیرد

Posted:



جنبش راه سبز (جرس) : « نباید فضایی بر جامعه حاکم شود که هر انتقادی بدون توجه به روح و ماهیت آن ، موج حملات، تخریب و تهمت را از سوی افراطیون به همراه داشته باشد.»

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام که در دیدارهای جداگانه با دبیر کل و اعضای هیات مدیره کانون زندانیان سیاسی مسلمان و هیات مدیره مسجد همت شمیران سخن می گفت ‌از مبارزان و زندانیان سیاسی مسلمان دوران رژیم ستمشاهی به عنوان یکی از ذی‌حق‌ترین اقشار جامعه نام برد و گفت: « کسانی که در شرایط خفقان و استبداد رژیم پهلوی شجاعانه مبارزه کردند و دستگیر و شکنجه شدند افرادی باریشه و مقاوم هستند که باید در دهه مبارک فجر و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی از آنان تجلیل کرد. »

وی در ادامه درباره مراسم 22 بهمن گفت: « این روز به همه وفاداران به نظام متعلق است و باید تجلی وحدت، همدلی، عشق و وفاداری به انقلاب، اسلام، قرآن و ایران باشد و به دشمنان استکباری نشان دهد که عامه مردم ایران پای انقلاب ایستاده‌اند و انتقادات و اختلاف‌ سلیقه‌ها در حفظ انقلاب و رفع نواقص و پیشرفت بهتر است.» رییس مجلس خبرگان رهبری در ادامه با اشاره به ایام سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی گفت: « یکی از اهداف انقلاب رسالت الهام بخشی به جهانیان است؛ از این رو باید اسلام به گونه‌ای معرفی شود که برای نسل‌های آینده و جهانیان الگو و نمونه باشد.» هاشمی استدلال صحیح وقایع، تبادل فکر و اندیشه و اقناع افکار را در عصر ارتباطات برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و همراهی افکار عمومی بسیار موثر دانست و از بی‌تدبیری در امور به عنوان آفت ترویج افکار صحیح و مانع تحقق اهداف انقلاب نام برد. رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام هم‌چنین با توجه به ماهیت دینی ـ‌ فرهنگی انقلاب اسلامی مشی اعتدال و پرهیز از افکار افراطی را که آستانه تحمل پایینی در برابر انتقاد دارند از ضرورت‌های رشد و بالندگی جامعه برشمرد و گفت: « متاسفانه انواع دسیسه‌ها و آفت‌های فرهنگی و اجتماعی با توطئه‌های گسترده خارجی و برخی بی‌تدبیری‌های داخلی قشر جوان ایران را تهدید می‌کند و باید دستگاه‌ها و نهادهای ذی‌ربط به ویژه در حوزه فرهنگی در این ارتباط هوشیار باشند و برای اقناع و توجیه جوانان به ویژه قشر دانشجو و تحصیل‌کرده برنامه‌ریزی و تدبیر ویژه داشته باشند.»

حکم پنج سال حبس بهزاد نبوی قطعی شد

Posted:



جنبش راه سبز (جرس ) : حكم بدوي محكوميت بهزاد نبوي از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات به 5 سال حبس در دادگاه تجديد نظر قطعي شد.

به نقل از روابط عمومي دادسراي عمومي و انقلاب تهران، حكم محكوميت 35 نفر دیگر نیز پس از قطعيت در محاكم تجديدنظر جهت اجرا به واحد اجراي احكام دادسراي عمومي و انقلاب تهران ارسال شد.

محكومان ياد شده حسب احكام صادره توسط دادگاه‌هاي انقلاب اسلامي تهران به حبس تعزيري و جزاي نقدي محكوم شده‌اند و احكام صادره در مورد اكثر آنان نيز در حال اجرا است. اجتماع و تباني عليه امنيت، تبليغ عليه نظام، حمله به مامورين انتظامي و تخريب و آتش‌سوزي از جمله جرايم ارتكابي محكومين ياد شده است. اين گزارش افزود: از جمله احكام صادره در مورد محكومان فوق، تاييد محكوميت بهزاد نبوي به 5 سال حبس است.

گفتني است بهزاد نبوي از اعضاي ارشد سازمان مجاهدين انقلاب است که بعد از انتخابات و در تاریخ 24 خرداد دستگیر شد .

محمدرضا تاجیک امشب به صدا و سیما می رود

Posted:



جنبش راه سبز (جرس) : گفت وگوی ویژه خبری امشب با حضور محمد رضا تاجیک برگزار می شود.

به گزارش برنا محمدرضا تاجیک مشاور ارشدخاتمی در دولت اصلاحات و مشاور اقتصادی و عضو ارشد ستاد میر حسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری بعد از اخبار 22:30 شبکه دوم سیما با موضوع تحلیل مسائل بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم  به گفت و گو خواهد پرداخت.

محمد رضا تاجیک رئیس مرکز مطالعات استراتژِیک ریاست جمهوری در دولت خاتمی بود و چندی پیش دستگیر شد.

ادعای مداخله لندن در اعتراضات ایران واهی است

Posted:



جنبش راه سبز(جرس): در حالى که سفیر بریتانیا در تهران با «بى‌پایه و اساس» دانستن ادعاى رهبران ایران در مورد دخالت کشورش در امور داخلى جمهورى اسلامى نسبت به کاهش سطح روابط تهران با لندن هشدار داده است، سخنگوى وزارت خارجه ایران از «تنظیم دوباره» روابط با بریتانیا سخن گفته است.



به گزارش خبرگزارى فرانسه، سایمون گس، سفیر بریتانیا در تهران، در نامه‌اى سرگشاده به علاء‌الدین بروجردى، رییس کمیسیون امنیت ملى و سیاست خارجى مجلس شوراى اسلامى، ادعاى برخى مقام‌هاى ایرانى مبنى بر پرداخت پول از سوى بریتانیا به منظور دامن زدن به اعتراض‌هاى پس از انتخابات ریاست جمهورى را «واهى» خوانده است.
 
 
 
وى در این نامه که روز دوشنبه از سوى وزارت امور خارجه بریتانیا منتشر شده است، با «کاملاً نادرست» خواندن اتهام دخالت بریتانیا در امور داخلى ایران افزوده است: «تکرار چنین اتهام‌هایى مایوس‌کننده است. نه سفارت بریتانیا و نه کارکنان آن در هیچ اقدامى با هدف ضربه زدن به جمهورى اسلامى ایران مشارکت نداشته‌اند.»


 
 گس، سفیر بریتانیا در تهران، در نامه خود به رئیس کمیسیون امنیت ملى و سیاست خارجى مجلس با اشاره به اظهارات برخى از اعضاى این کمیسیون در خصوص کاهش سطح روابط با لندن آورده است: «چنین اقدامى تاسف‌برانگیز خواهد بود. این کار به نفع دو طرف نیست و پیامدهاى جدى براى فعالیت‌هاى تجارى و نیز ارتباطات خصوصى ایرانیان در بریتانیا خواهد داشت.»


تعداد روزنامه نگاران زندانی در ایران بی شرمانه است سازمان گزارشگران بدون مرز:

Posted:



شبکه جنبش راه سبز(جرس): طی روزهای گذشته بسیاری از روزنامه‌نگاران وفعالان عرصه‌ی مطبوعات به دلائل نامشخص بازداشت شده و از سرنوشت بسیاری از آنان اطلاعی در دست نیست. در آخرین نمونه‌ها وحید پوراستاد روزنامه‌نگار با سابقه و همکاری بسیاری از روزنامه‌های اصلاح‌طلب نیمه شب گذشته در منزل بازداشت شده است.

 

 

سازمان گزارشگران بدون مرز با «شرم‌آور» خواندن این تعداد روزنامه‌نگار زندانی در ایران، این رکود را از بدو تاسیس خود «بی‌سابقه»عنوان کرده است.

 

ژان فرانسوا ژولیارد دبیر اول گزارشگران بدون مرز در این باره اعلام کرده است: « در پی دستگیری‌های گسترده چند روز گذشته آمار روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران زندانی از مرز ۶۵ نفر گذشته است. این تعداد روزنامه نگار زندانی در یک کشور در ٢۵ سال گذشته و از تاریخ تاسیس گزارشگران بدون مرز بی‌سابقه است. این دستگیری‌ها فقط منحصر به تهران نیست، در بسیاری از شهرستان‌های ایران روزنامه‌نگاران و فعالان مطبوعاتی احضار و زندانی شده‌اند.»

 

سازمان گزارشگران بدون مرز با در نامه‌ای خطاب به کمیسرحقوق بشر سازمان ملل «مراتب نگرانی عمیق خود را از وضعیت نقض حقوق بشر و آزادی بیان و مطبوعات در ایران» ابراز داشته و از ایشان خواستند به مقامات مسئول جمهور اسلامی در باره عدم رعایت تعهدات بین المللی هشدار دهند.

 

تا آخر بخوانید؛ هشدارهای كليدي برای راهپيمائي 22 بهمن

Posted:

 
سرویس سیاسی جرس -

 

 

 الف – قبل از روز راهپيمايي

1-حضور حداكثري در راهپيمايي – از هر طريقي كه مي‌توانيد طرفداران جنبش سبز را براي حضور در راهپيمايي تشويق كنيد – به آنها اطمينان دهيد كه خطري آنان را تهديد نمي‌كند زيرا احتمال خشونت دولتمردان در روز ملي در حضور سيصد خبرنگار خارجي وجود ندارد.

2- براي تشويق مردم به حضور در راهپيمايي 22 بهمن در هر جايي كه مي‌توانيد شعارنويسي كنيد.

3- به دوستان و بستگان شهرستاني خود بگوئيد اگر شرايط آن شهرامكان راهپيمائي سبزها رانمي‌دهد ميهمان شما شوند و به تهران بيايند.

4- مي‌توانید كودكان كوچك را با كالسكه و نماد سبز به راهپيمايي بياوريد.    

5-از حالا در تدارک نماد سبز باشید. نه تنها براي خود بلكه براي هديه دادن به كساني كه نياز دارند . (این نمادها می تواند چتر، نقاب، بازوبند، بادكنك، نوشتار و ... باشد.)

6-تنها به راهپيمايي نيائيد. از حالا دوستان و بستگان را خبر كنيد كه حتي الامكان در مجموعه‌هاي بيش از سه نفر در اين راهپيمايي حاضر شويد.

7-پيش‌بيني لباس و پوشش مناسب را از حالا بنمائيد. حتي الامكان از پوششی استفاده نمائيد كه انگشت نما نباشيد و ضمناً امكان استتار نمادهاي سبز را در درون آن داشته باشيد.

8-بهتر است پوشش ظاهري "غير متمايز" و حتي الامكان محافظه كارانه داشته باشيد.

9-از بردن موبايل دائمي خود (اگر اطلاعات مهمي در آن وجود دارد) خود داري كنيد. به جای آن از تلفن همراه اعتباري يا كارتي استفاده نمائيد.

 10-چون به شما كيك و سانديس!! نمي‌دهند، پيش‌بيني خوراكي مختصر را بنمائيد.

11-در صورت امکان پلاکاردها و نمادهای سبز را قبل از روز 22بهمن به اماکن مشرف به خیابان آزادی و انقلاب منتقل نمائید.

12-     شب 22 بهمن ، درفاصله ساعت ده تا ده و پانزده دقيقه ، در پشت بام ها ويا پارك ها ويا هر محل ديگري كه بتوان اطلاع رساني كرد نداي الله اكبر سر دهيد و حضور سبز مردم را در راهپيمائي 22 بهمن خواستار شويد .

13-    ساعت خود را به دقت تنظيم نمائيد تا بتوانيد در حركت موج سبز (بعداً توضيح داده مي‌شود) مشاركت فعال داشته باشيد

ب- روز راهپيمائي


1- به دليل فقدان رسانه، از حالا به دوستان خبر دهيد، هر ساعتي كه تظاهرات دولتي اعلان مي‌شود سبزها يك ساعت قبل از آن خود را به محور خيابان آزادي و ميدان آزادي برسانند.

2- تا زماني كه به محور اصلي راهپيمائي يعني خيابان انقلاب و آزادي نرسيده‌ايد از بيرون آوردن نماد سبز خودداري كنيد ، چرا كه ممكن است مانع از رسيدن شما به مسير اصلي راهپيمائي شوند.

3- حتي در مقابل خشونت، خشونت نورزيد.

4- در ذهن راهپيمايانی كه سبز نيستند بذر عشق و محبت بكاريد و بدانيد كه روزي اين بذر سبز خواهد شد. به عقايد آنان احترام بگذاريد و شعارهاي هنجارشكن ندهيد.

5- از شعارهاي متين و محترمانه‌اي استفاده كنيد كه مورد پذيرش همه سبزها و رهبران جنبش سبز باشد و به مخالفان بهانه ندهيد.

6- در مقابل شعارهاي توهين آميز به رهبران سبز صبور باشيد و کریمانه بگذريد.

7- با شعارهاي متعادل غير سبزها را سبز كنيد.

8- هرگز متعرض غیر سبزها ولو اینکه شعار علیه رهبران جنبش سبز بدهند نشوید ، اما اگر اتومبیل آنها با بلند گو به میان جمعیت سبزها آمد و با بلندگو در صدد اخلال بر آمد ، اتومبیل را پنچر و بلندگو را قطع کنید تا توان ادامه اخلال نداشته باشد.

9- مواظب باشيد صدا و سيما نتواند سناريوسازي كند (مانند کارناوال عاشورا، پاره كردن تصوير امام خميني، توهين به امام حسين و ....)

10- تا مي‌توانيد عكس و فيلم بگيريد.

11-اهميت نماد سبز و نوشتارهای مكتوب ،از شعارها بيشتر است. حتي مي‌توانيد سكوت كنيد اما نماد سبز را فراموش نكنيد.

12 - كساني كه با مترو مي‌آيند در ايستگاه‌هاي نواب، آزادي، دانشگاه شريف پياده شده و به راهپيمائي بپيوندند.

13- با غير سبزها و حتي بسيجي‌ها با محبت برخورد نمائيد.

14- مراقب دام و فريب شيادان باشيد – ممكن است با نماد سبز شعارهاي هنجار شكن بدهند، عكس پاره كنند، اتوموبيلي را آتش بزنند و ...  هرگز با آنان هم صدا نشويد.

15 -    احتمال كشف حجاب، آتش زدن پرچم و .... وجود دارد. مراقب باشيد فریب نخورید و بهانه به دست بازیگران ندهيد.

16- از نشان دادن نماد سبز قبل از پيوستن به مسير اصلي راهپيمائي خودداري كنيد.

17- علاوه بر آنكه در طول راهپیمائی از نماد سبز استفاده می کنید ، اما جهت فيلمبرداري و عكس‌برداري خبرنگاران و هلي‌كوپترها لازم است هر 15 دقيقه يكبار ( به عنوان مثال يازده ، يازده و پانزده دقيقه، يازده و نيم و ...) نمادهاي سبز با دست‌هاي افراشته به مدت يك دقيقه به همراه شعارهای الله اکبر  به نمايش درآيند.

18- سلاح جنبش سبز اخلاق است. هرگز به كساني كه عكس احمدي نژاد يا رهبر را دارند توهين نكنيد. به بسيجيان توهين نكنيد. يادتان نرود كه مردم در سال 57 با شعار : ارتش برادر ماست، خميني رهبر ماست و قرار دادن گل د ر لوله تانك ديكتاتور را به زانو درآوردند.

19-  با آغاز صحبت احمدي نژاد  د رميدان آزادي پشت به سخنران ايستاده و بادكنك و نمادهاي سبز را بلند نمائيد.

20- حتي الامكان پارچه سبز (پهن و بلند) هنگام سخنراني احمدي نژاد در ميدان آزادي گشوده شود.

21-  قطعنامه جنبش سبز: اجراي بيانيه 17 ميرحسين موسوي (پاسخگويي حاكميت، آزادي مطبوعات، آزادي زندانيان سياسي، آزادي تجمعات و احزاب، برگزاري انتخابات آزاد و سالم)

22-  جهت راهپيمائي و حركت سبزها از سوي كليه خيابان‌ها به سوي ميدان آزادي است. اما به محض شروع سخنراني احمدي نژاد جهت حركت وارونه مي‌شود.


23- پس از اتمام سخنراني احمدي نژاد، کلیه نمادهای سبز را مخفی ویا معدوم نمائید و همراه باسایر مردم به سوی خانه هایتان بروید. تداوم راهپیمایی با نماد سبز مخصوصا در مسیرهای فرعی بهیچ وجه به مصلحت نمی باشد.

 ج- شعارها

  • الله اکبر
  • استقلال ، آزادي ، جمهوري اسلامي
  • جمهوری اسلامی آری- حکومت خودکامان هرگز
  • هم غزه هم لبنان ، جانم فداي ايران .
  • خوني كه در رگ ماست ، هديه به ملت ماست .
  • font size="4" f

0 comments:

ارسال یک نظر