روز گذشته دکتر مسعود پدرام نویسنده و فعال ملی – مذهبی در محل کار خود از سوی دایره اجرای احکام دادگاه انقلاب اسلامی تهران بازداشت و به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل گردید. مسعود پدرام، در جریان بازداشت فله ای نیروهای ملی مذهبی در اسفندماه ۷۹ دستگیر و بعد از پنج ماه حبس که بیش از سه ماه آن در سلول های انفرادی بازداشتگاه عشرت آباد سپاه پاسداران بوده، به قید وثیقه آزاد شد.
در سال ۸۱ این فعال ملی- مذهبی، در دادگاه انقلاب به ریاست قاضی حداد به چهار سال زندان و پنج سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم گردید، حکمی که در دادگاه تجدیدنظر متوقف ماند.
زهرا حیدرزاده همسر دکتر مسعود پدرام در خصوص علت بازداشت همسرش به جرس می گوید: "دیروز آقای پدرام را در محل کار خود از سوی اجرای احکام بازداشت کردند. بر اساس حکمی که دادگاه تجدید نظر برای ایشان در سال ۸۲ صادر کرده است ایشان را برای گذراندن دوران محکومیت به زندان بردند. البته این حکم به کسی ابلاغ نشده است."
دکتر مسعود پدرام، در اسفند سال ۷۹ همراه با جمعی دیگر از فعالان ملی_مذهبی (ازجمله مرحوم مهندس عزتالله سحابی، دکتر حبیبالله پیمان، دکتر رضا رییس طوسی، دکتر محمد ملکی، محمد بستهنگار، علیرضا رجایی، دکتر محمدحسین رفیعی، محمد محمدی اردهالی، تقی رحمانی، مرحوم هدی صابر، سعید مدنی، رضا علیجانی، مرتضی کاظمیان، و محمود عمرانی) بازداشت و در زمستان ۸۱ در دادگاه انقلاب محاکمه شد. قاضی حداد، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب برای تمامی متهمان پرونده، احکام زندان از ۴ سال تا ۱۱ سال و نیز احکام محرومیت از حقوق اجتماعی از ۵ سال تا ۱۰ سال صادر کرد. تمامی متهمان که از ۵ ماه تا ۱۵ ماه در حبس و سلول انفرادی بودند، با وثیقههای چند ده میلیون تومانی آزاد شدند.
پرونده این فعالان ملی مذهبی از آن هنگام در دادگاه تجدیدنظر مفتوح بوده است. تا اینکه ابتدا هدی صابر، بعد تقی رحمانی و آنگاه علیرضا رجایی برای تحمل محکومیت خود بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند. تقی رحمانی چندی بعد آزاد شد؛ اما هدی صابر پس از اعتصاب غذای اعتراضی، بر اثر بی توجهی مسئولان زندان و ضرب و شتم در بهداری اوین، به شهادت رسید. علیرضا رجایی مدت هفت ماه است که در بند ۳۵۰ اوین نگهداری می شود و روز گذشته مسعود پدرام به زندان اوین منتقل شد.
این نویسنده و پژوهشگر سیاسی حامی جنبش سبز، در ماه های اخیر، مورد احضار و تهدید مکرر نهادهای امنیتی قرار گرفته بود.
خانم حیدرزاده در این خصوص اضافه می کند: "در این مدت دو بار با همسرم تماس گرفته بودند که اینبار با ایشان تماس می گیرند و به محل کارشان می روند و او را با خود می برند. من تازه امروز فهمیدم که در دادگاه تجدید نظر حکم چهار سال ایشان به سه سال کاهش یافته که پنج ماه و چند روز که در سال هشتاد در زندان بوده است از روی آن کم شده و باقی مانده حکم را باید در زندان بگذرانند. الان در بند ۳۵۰ نگهداری می شوند و ظاهرا فردا هم قرار است یک ملاقاتی با ایشان داشته باشیم."
زهرا حیدرزاده در پایان با بیان اینکه "ما بیدی نیستیم که به این بادها بلرزیم"، به روحیه قوی همسرش اشاره کرده و تاکید می کند: "روحیه آقای پدرام و خانواده خیلی خوب است. ما یکسری اعتقادات و باورهایی داریم که بخاطر آنها هزینه هایش را هم می پردازیم تا انشالله روزی برسد که اینگونه برخوردها با انسان های معتقد و خوب صورت نگیرد."
گفتنی است، کتاب های«روشنفکران دینی و مدرنیته در ایران پس از انقلاب» و «سپهر عمومی روایتی دیگر از سیاست: نظریات آرنت و هابرماس» از آثار ارزنده مسعود پدرام است. وی همچنین مترجم کتاب «زندگی و زمانه دموکراسی لیبرال» و صاحب مقالات متعددی در نشریات داخلی کشور در تبیین آراء یورگن هابرماس و هانا آرنت و مفهوم «سپهر عمومی» است.
این فعال ملی مذهبی در یکی از مقالات تحلیلی خود با طرح این پرسش اساسی مبنی براینکه چگونه میتوانیم این نظام را اصلاح کنیم؟ بیان می کند: "نقطهی عزیمت برای تغییر اصلاحی در نظام کنونی توجه به معنای سپهر عمومی و معنای بدیل سیاست است. در سپهر عمومی اندیشه و کنشی جمعی در برابر حکومت سامان مییابد. گفتوگوهایی میان انبوهی از مردم در خیابانها در هنگام پیش از اعلام نتایج انتخابات درمیگیرد. پس از انتخابات، در کنار ماهها حضور پر مخاطرهی مردم در خیابان، در محافل و جمعهای خانوادگی و دوستانه و در مجامع سیاسی غیردولتی و در نهادهایی چون دانشگاه و نشریات مستقل، و به ویژه در فضای مجازی (ایمیلها و وبلاگها و سایتها و فیس بوکها و …) و حتی در لایههایی نزدیک به ساختار دولت، بحث و گفتوگوهایی در جهت ایجاد تغییر درمیگیرد، و این همه نمایانگر فعال شدن سپهر عمومی در گسترهای ملی است…."
او معتقد است: "با نگاهی دوباره به وقایع پیش و پس از انتخابات، میتوان از دریچهی نظریات دموکراسیخواهی این نظم را به تصویر کشید که سه فضای جنبش اجتماعی، سپهر عمومی و تکنیکهای گذار (از جمله گفتوگوهای مبتنی بر چانهزنی) میتواند راهگشای پیشرفت فرایند دموکراسیخواهی در ایران باشد. جنبش سبز ایران که همچون جنبشهای اجتماعی نوین ظهور یافته، پشتوانهی پرقدرتی است برای گفتوگوهایی که باید میان روشنفکران و نخبگان سیاسی غیرحکومتی از یک سو، و حاکمان از سوی دیگر، در فرایند تبدیل اقتدارگرایی به دموکراسی به انجام برسد. پر واضح است که هیچ حکومت اقتدارگرایی تمایل به گفتوگو در مورد کاستن از قدرت حاکم و مشروط شدن آن به قوانین دموکراتیک را ندارد، و در اغلب مواقع، این نوع حکومتها به مقاومت خشونتباری دست میزنند. اما این قدرت جنبشهای اجتماعی و اندیشهها و کنشهای مشترک حاصل از تعاملات در سپهر عمومی است که میتواند گفتوگو را به حکومت تحمیل میکند."
دکتر پدرام با اشاره به تجربه جوامع دموکراسیخواه ادامه داده است: "مهمترین عامل استمراربخش و نگهدارنده و متعادل ساز جنبشها در جهت خواستهایی چون دموکراسی، یا تحول در شیوهی زندگی، وجود یک سپهر عمومی وسیع و مقاوم و نیرومند است. آغاز از سپهر عمومی به سوی دموکراسیخواهی، راهی است که امکان بازگشت به استبداد را به حد اقل میرساند و میتوان آن را نتیجهبخشترین راه به حساب آورد. از آن جا که مشارکت در سپهر عمومی برای پیش برد دموکراسی به معنای قایل شدن وزن زیادی برای اراده و خلاقیت انسانی است، این رویکرد مسئولیت تاریخی سنگینی بر دوش روشنفکران و نخبگان سیاسی غیرحکومتی، و به طور کلی طبقهی متوسط شهری قرار میدهد. نقش این حاملان آن است که با تمامی قوا سپهر عمومی را گسترش دهند و تحکیم کنند و این رویه را به دیگر اقشار جامعه سرایت دهند، و در همین حال خواست تغییر از اقتدارگرایی به دموکراسیخواهی را به نحوی عملی و متناسب با اوضاع جامعه در راسگفتوگویی ملی قرار دهند."
در سال ۸۱ این فعال ملی- مذهبی، در دادگاه انقلاب به ریاست قاضی حداد به چهار سال زندان و پنج سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم گردید، حکمی که در دادگاه تجدیدنظر متوقف ماند.
زهرا حیدرزاده همسر دکتر مسعود پدرام در خصوص علت بازداشت همسرش به جرس می گوید: "دیروز آقای پدرام را در محل کار خود از سوی اجرای احکام بازداشت کردند. بر اساس حکمی که دادگاه تجدید نظر برای ایشان در سال ۸۲ صادر کرده است ایشان را برای گذراندن دوران محکومیت به زندان بردند. البته این حکم به کسی ابلاغ نشده است."
دکتر مسعود پدرام، در اسفند سال ۷۹ همراه با جمعی دیگر از فعالان ملی_مذهبی (ازجمله مرحوم مهندس عزتالله سحابی، دکتر حبیبالله پیمان، دکتر رضا رییس طوسی، دکتر محمد ملکی، محمد بستهنگار، علیرضا رجایی، دکتر محمدحسین رفیعی، محمد محمدی اردهالی، تقی رحمانی، مرحوم هدی صابر، سعید مدنی، رضا علیجانی، مرتضی کاظمیان، و محمود عمرانی) بازداشت و در زمستان ۸۱ در دادگاه انقلاب محاکمه شد. قاضی حداد، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب برای تمامی متهمان پرونده، احکام زندان از ۴ سال تا ۱۱ سال و نیز احکام محرومیت از حقوق اجتماعی از ۵ سال تا ۱۰ سال صادر کرد. تمامی متهمان که از ۵ ماه تا ۱۵ ماه در حبس و سلول انفرادی بودند، با وثیقههای چند ده میلیون تومانی آزاد شدند.
پرونده این فعالان ملی مذهبی از آن هنگام در دادگاه تجدیدنظر مفتوح بوده است. تا اینکه ابتدا هدی صابر، بعد تقی رحمانی و آنگاه علیرضا رجایی برای تحمل محکومیت خود بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند. تقی رحمانی چندی بعد آزاد شد؛ اما هدی صابر پس از اعتصاب غذای اعتراضی، بر اثر بی توجهی مسئولان زندان و ضرب و شتم در بهداری اوین، به شهادت رسید. علیرضا رجایی مدت هفت ماه است که در بند ۳۵۰ اوین نگهداری می شود و روز گذشته مسعود پدرام به زندان اوین منتقل شد.
این نویسنده و پژوهشگر سیاسی حامی جنبش سبز، در ماه های اخیر، مورد احضار و تهدید مکرر نهادهای امنیتی قرار گرفته بود.
خانم حیدرزاده در این خصوص اضافه می کند: "در این مدت دو بار با همسرم تماس گرفته بودند که اینبار با ایشان تماس می گیرند و به محل کارشان می روند و او را با خود می برند. من تازه امروز فهمیدم که در دادگاه تجدید نظر حکم چهار سال ایشان به سه سال کاهش یافته که پنج ماه و چند روز که در سال هشتاد در زندان بوده است از روی آن کم شده و باقی مانده حکم را باید در زندان بگذرانند. الان در بند ۳۵۰ نگهداری می شوند و ظاهرا فردا هم قرار است یک ملاقاتی با ایشان داشته باشیم."
زهرا حیدرزاده در پایان با بیان اینکه "ما بیدی نیستیم که به این بادها بلرزیم"، به روحیه قوی همسرش اشاره کرده و تاکید می کند: "روحیه آقای پدرام و خانواده خیلی خوب است. ما یکسری اعتقادات و باورهایی داریم که بخاطر آنها هزینه هایش را هم می پردازیم تا انشالله روزی برسد که اینگونه برخوردها با انسان های معتقد و خوب صورت نگیرد."
گفتنی است، کتاب های«روشنفکران دینی و مدرنیته در ایران پس از انقلاب» و «سپهر عمومی روایتی دیگر از سیاست: نظریات آرنت و هابرماس» از آثار ارزنده مسعود پدرام است. وی همچنین مترجم کتاب «زندگی و زمانه دموکراسی لیبرال» و صاحب مقالات متعددی در نشریات داخلی کشور در تبیین آراء یورگن هابرماس و هانا آرنت و مفهوم «سپهر عمومی» است.
این فعال ملی مذهبی در یکی از مقالات تحلیلی خود با طرح این پرسش اساسی مبنی براینکه چگونه میتوانیم این نظام را اصلاح کنیم؟ بیان می کند: "نقطهی عزیمت برای تغییر اصلاحی در نظام کنونی توجه به معنای سپهر عمومی و معنای بدیل سیاست است. در سپهر عمومی اندیشه و کنشی جمعی در برابر حکومت سامان مییابد. گفتوگوهایی میان انبوهی از مردم در خیابانها در هنگام پیش از اعلام نتایج انتخابات درمیگیرد. پس از انتخابات، در کنار ماهها حضور پر مخاطرهی مردم در خیابان، در محافل و جمعهای خانوادگی و دوستانه و در مجامع سیاسی غیردولتی و در نهادهایی چون دانشگاه و نشریات مستقل، و به ویژه در فضای مجازی (ایمیلها و وبلاگها و سایتها و فیس بوکها و …) و حتی در لایههایی نزدیک به ساختار دولت، بحث و گفتوگوهایی در جهت ایجاد تغییر درمیگیرد، و این همه نمایانگر فعال شدن سپهر عمومی در گسترهای ملی است…."
او معتقد است: "با نگاهی دوباره به وقایع پیش و پس از انتخابات، میتوان از دریچهی نظریات دموکراسیخواهی این نظم را به تصویر کشید که سه فضای جنبش اجتماعی، سپهر عمومی و تکنیکهای گذار (از جمله گفتوگوهای مبتنی بر چانهزنی) میتواند راهگشای پیشرفت فرایند دموکراسیخواهی در ایران باشد. جنبش سبز ایران که همچون جنبشهای اجتماعی نوین ظهور یافته، پشتوانهی پرقدرتی است برای گفتوگوهایی که باید میان روشنفکران و نخبگان سیاسی غیرحکومتی از یک سو، و حاکمان از سوی دیگر، در فرایند تبدیل اقتدارگرایی به دموکراسی به انجام برسد. پر واضح است که هیچ حکومت اقتدارگرایی تمایل به گفتوگو در مورد کاستن از قدرت حاکم و مشروط شدن آن به قوانین دموکراتیک را ندارد، و در اغلب مواقع، این نوع حکومتها به مقاومت خشونتباری دست میزنند. اما این قدرت جنبشهای اجتماعی و اندیشهها و کنشهای مشترک حاصل از تعاملات در سپهر عمومی است که میتواند گفتوگو را به حکومت تحمیل میکند."
دکتر پدرام با اشاره به تجربه جوامع دموکراسیخواه ادامه داده است: "مهمترین عامل استمراربخش و نگهدارنده و متعادل ساز جنبشها در جهت خواستهایی چون دموکراسی، یا تحول در شیوهی زندگی، وجود یک سپهر عمومی وسیع و مقاوم و نیرومند است. آغاز از سپهر عمومی به سوی دموکراسیخواهی، راهی است که امکان بازگشت به استبداد را به حد اقل میرساند و میتوان آن را نتیجهبخشترین راه به حساب آورد. از آن جا که مشارکت در سپهر عمومی برای پیش برد دموکراسی به معنای قایل شدن وزن زیادی برای اراده و خلاقیت انسانی است، این رویکرد مسئولیت تاریخی سنگینی بر دوش روشنفکران و نخبگان سیاسی غیرحکومتی، و به طور کلی طبقهی متوسط شهری قرار میدهد. نقش این حاملان آن است که با تمامی قوا سپهر عمومی را گسترش دهند و تحکیم کنند و این رویه را به دیگر اقشار جامعه سرایت دهند، و در همین حال خواست تغییر از اقتدارگرایی به دموکراسیخواهی را به نحوی عملی و متناسب با اوضاع جامعه در راسگفتوگویی ملی قرار دهند."
0 comments:
ارسال یک نظر