علی اکبر محمد زاده، دانشجوی نخبه دانشگاه شریف، چندی پیش از سوی قاضی صلواتی به ۶ سال حبس محکوم شد جوانی دانشجو که به جز شوق به نگه داشتن انجمن اسلامی دانشگاهش و فضای باز دانشجویی دغدغه ای دیگر در سر نمی پروراند. وی اینک در بند ۳۵۰ زندان اوین شاگردی می کند.
دوستان دانشگاهیش اما یک لحظه نیز او را از یاد نبرده اند و بارها و بارها برای علی اکبر نوشته اند تا به علی اکبر و همه مردم سبز ایران یادآوری کنند که علی اکبرها فراموش نشده اند و در قلب هزاران ایرانی زنده اند.
بامداد مهرداد همکلاسی علی اکبر خطاب به او می نویسد: «همین که زندگی هنوز در دانشگاه مان جریان دارد، هنوز کوه رفتن هست، کنسرت موسیقی هست، تاتر هست، درس خواندن هست و امید به آینده هست، یعنی راه سبز امید در این دانشگاه جریان دارد. شکست واقعی جریان کودتا بر دانشگاه شریف همین زنده بودن دانشجویان است. راه سبز امید یعنی زندگی را زندگی کردن در همین شرایط سخت و امید به شرایط بهتر و این همان مسیری است که میرحسین موسوی عزیزمان و علی اکبر ها آرزو می کردند.»
یادداشت این دانشجوی دانشگاه شریف را بخوانید:
حکم علی اکبر را خواندند، آنچه خواندند، دورتر از آن بود که باور کردنی باشد. در محیطی که برای اکثرشان مدت حکم، بیشتر از یک چهارم طول عمر کنونیشان است کمتر کسی معنی شش سال زندان را می فهمد. در این روزها که امروزش ذره ای شباهت به شش ماه پیشش ندارد حرف شش سال کمی بیش از حد خیالی است. اما انگار همین عددهای خیالی با خود خیال های دیگری هم می آورند.
ما سرباز و فدایی خلق نیستیم که شش سال زندان برویم برای رهایی خلق، علی هم نمرده است، زندانی شده است. علی زنده است همانطور که میرحسین موسوی زنده است، مهدی کروبی زنده است، مصطفی تاج زاده زنده است و تمام زندانیان سیاسی دیگر هنوز زنده اند و علی اگر بود و فعالیتی می کرد برای آن بود که فکر می کرد خودش و دیگران شایسته ی زندگی بهتری هستند. اگر علی دو سال تمام تقریبا یک تنه جان کند که انجمن اسلامی دانشگاه را باز نگه دارد، اگر شب و روزش فعالیت انجمن بود، او نمی خواست زندانی شود تا روزی معروف شود و عکسش در خیابان های آمریکا دست به دست شود. علی اکبر اگر به دنبال قهرمان شدن بود، اگر قهرمان شدن را دوست داشت راه های کم دردسرتری برای شهرت یک شبه داشت.
علی اکبر محمدزاده قهرمان نیست، هرچند آن ها که می شناسندش حسرت توانایی هایش را می خورند. علی اکبر محمدزاده سند افتخار دوستانش هم نیست، علی نه یک عکس در لباس بیمارستان است و نه یک خاطره و نه کسی که راهی مقدس برگزیده است. علی اکبر محمدزاده یک انسان است، ورودی ۸۶ رشته ی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف که دو سال دبیر سیاسی انجمن اسلامی و چند ماه دبیر این تشکل در دانشگاه بوده است. علی اکبر محمدزاده معتقد بود تلاش بهبود شرایط اقتصادی کشور و توسعه ی سیاسی، در چارچوب قانون اساسی بهترین و عقلانی ترین کنش سیاسی در این زمان است او به درس گرفتن از تاریخ معتقد بود فعالیت اجتماعی دانشجویان در چارچوب یک تشکل قانونی نسبت به روش های آزموده شده ی دیگر در شرایط کنونی کشور نتیجه ی بهتری دارد.
علی اکبر محمدزاده بدون شک یکی از بزرگترین انسانهایی است که من در زندگی خود شناخته ام، علی اکبر شاید باهوش تر، خردمندتر و با تجربه تر از انسان های دیگر اطراف ما باشد اما اسطوره نیست، همانطور که هیچ کس دیگری اسطوره نیست، اگر ساده لوحانی گمان کردند به چماق شش سال حبس علی اکبر را ساکت می کنند و دانشگاهی را خفه، راه مقابله، قهرمان سازی نیست، این کشور تا کی باید تقاص این قهرمان سازی ها را بدهد؟
همین که حکمی به این سنگینی بر شانه ی این دانشگاه نشسته و دانشجویانش عزا نگرفته اند و زندگی می کنند، همین که هنوز راه مقابله با فضای امنیتی ای که به لطف دکتر روستا آزاد بر دانشگاه حاکم شده را چاپ نشریه های با مجوز و تلاش برای جذب ورودی های جدید می دانند، همین که زندگی در این دانشگاه جریان دارد، هنوز کوه رفتن هست، کنسرت موسیقی هست، تاتر هست، درس خواندن هست و امید به آینده هست، یعنی راه سبز امید در این دانشگاه جریان دارد. شکست واقعی جریان کودتا بر دانشگاه شریف همین زنده بودن دانشجویان است و اگر علی اکبر محمدزاده تمام عمر دانشجویی اش را به فعالیت دانشجویی گذراند، به امید دیدن نسلی سرباز نبود، به امید بهبود زندگی افرادی بود که لازمه ی اول بهبود زندگیشان این است که خودشان در شرایط سخت زندگیشان را تسلیم نکنند. جنبش سبز اگر قرار است فعالیت سیاسی کند، اگر قرار است انقلاب کند، اگر قرار است برای این کشور دموکراسی به ارمغان بیاورد و زندگی مردمش را بهبود بخشد، به وقتش خواهد کرد. جامعه نمرده است و سرکوب این دو سال آن را از بین نبرده است. راه سبز امید یعنی زندگی را زندگی کردن در همین شرایط سخت و امید به شرایط بهتر و این همان مسیری است که علی اکبرها و میرحسین موسوی عزیزمان آرزو می کردند.
دوستان دانشگاهیش اما یک لحظه نیز او را از یاد نبرده اند و بارها و بارها برای علی اکبر نوشته اند تا به علی اکبر و همه مردم سبز ایران یادآوری کنند که علی اکبرها فراموش نشده اند و در قلب هزاران ایرانی زنده اند.
بامداد مهرداد همکلاسی علی اکبر خطاب به او می نویسد: «همین که زندگی هنوز در دانشگاه مان جریان دارد، هنوز کوه رفتن هست، کنسرت موسیقی هست، تاتر هست، درس خواندن هست و امید به آینده هست، یعنی راه سبز امید در این دانشگاه جریان دارد. شکست واقعی جریان کودتا بر دانشگاه شریف همین زنده بودن دانشجویان است. راه سبز امید یعنی زندگی را زندگی کردن در همین شرایط سخت و امید به شرایط بهتر و این همان مسیری است که میرحسین موسوی عزیزمان و علی اکبر ها آرزو می کردند.»
یادداشت این دانشجوی دانشگاه شریف را بخوانید:
حکم علی اکبر را خواندند، آنچه خواندند، دورتر از آن بود که باور کردنی باشد. در محیطی که برای اکثرشان مدت حکم، بیشتر از یک چهارم طول عمر کنونیشان است کمتر کسی معنی شش سال زندان را می فهمد. در این روزها که امروزش ذره ای شباهت به شش ماه پیشش ندارد حرف شش سال کمی بیش از حد خیالی است. اما انگار همین عددهای خیالی با خود خیال های دیگری هم می آورند.
ما سرباز و فدایی خلق نیستیم که شش سال زندان برویم برای رهایی خلق، علی هم نمرده است، زندانی شده است. علی زنده است همانطور که میرحسین موسوی زنده است، مهدی کروبی زنده است، مصطفی تاج زاده زنده است و تمام زندانیان سیاسی دیگر هنوز زنده اند و علی اگر بود و فعالیتی می کرد برای آن بود که فکر می کرد خودش و دیگران شایسته ی زندگی بهتری هستند. اگر علی دو سال تمام تقریبا یک تنه جان کند که انجمن اسلامی دانشگاه را باز نگه دارد، اگر شب و روزش فعالیت انجمن بود، او نمی خواست زندانی شود تا روزی معروف شود و عکسش در خیابان های آمریکا دست به دست شود. علی اکبر اگر به دنبال قهرمان شدن بود، اگر قهرمان شدن را دوست داشت راه های کم دردسرتری برای شهرت یک شبه داشت.
علی اکبر محمدزاده قهرمان نیست، هرچند آن ها که می شناسندش حسرت توانایی هایش را می خورند. علی اکبر محمدزاده سند افتخار دوستانش هم نیست، علی نه یک عکس در لباس بیمارستان است و نه یک خاطره و نه کسی که راهی مقدس برگزیده است. علی اکبر محمدزاده یک انسان است، ورودی ۸۶ رشته ی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف که دو سال دبیر سیاسی انجمن اسلامی و چند ماه دبیر این تشکل در دانشگاه بوده است. علی اکبر محمدزاده معتقد بود تلاش بهبود شرایط اقتصادی کشور و توسعه ی سیاسی، در چارچوب قانون اساسی بهترین و عقلانی ترین کنش سیاسی در این زمان است او به درس گرفتن از تاریخ معتقد بود فعالیت اجتماعی دانشجویان در چارچوب یک تشکل قانونی نسبت به روش های آزموده شده ی دیگر در شرایط کنونی کشور نتیجه ی بهتری دارد.
علی اکبر محمدزاده بدون شک یکی از بزرگترین انسانهایی است که من در زندگی خود شناخته ام، علی اکبر شاید باهوش تر، خردمندتر و با تجربه تر از انسان های دیگر اطراف ما باشد اما اسطوره نیست، همانطور که هیچ کس دیگری اسطوره نیست، اگر ساده لوحانی گمان کردند به چماق شش سال حبس علی اکبر را ساکت می کنند و دانشگاهی را خفه، راه مقابله، قهرمان سازی نیست، این کشور تا کی باید تقاص این قهرمان سازی ها را بدهد؟
همین که حکمی به این سنگینی بر شانه ی این دانشگاه نشسته و دانشجویانش عزا نگرفته اند و زندگی می کنند، همین که هنوز راه مقابله با فضای امنیتی ای که به لطف دکتر روستا آزاد بر دانشگاه حاکم شده را چاپ نشریه های با مجوز و تلاش برای جذب ورودی های جدید می دانند، همین که زندگی در این دانشگاه جریان دارد، هنوز کوه رفتن هست، کنسرت موسیقی هست، تاتر هست، درس خواندن هست و امید به آینده هست، یعنی راه سبز امید در این دانشگاه جریان دارد. شکست واقعی جریان کودتا بر دانشگاه شریف همین زنده بودن دانشجویان است و اگر علی اکبر محمدزاده تمام عمر دانشجویی اش را به فعالیت دانشجویی گذراند، به امید دیدن نسلی سرباز نبود، به امید بهبود زندگی افرادی بود که لازمه ی اول بهبود زندگیشان این است که خودشان در شرایط سخت زندگیشان را تسلیم نکنند. جنبش سبز اگر قرار است فعالیت سیاسی کند، اگر قرار است انقلاب کند، اگر قرار است برای این کشور دموکراسی به ارمغان بیاورد و زندگی مردمش را بهبود بخشد، به وقتش خواهد کرد. جامعه نمرده است و سرکوب این دو سال آن را از بین نبرده است. راه سبز امید یعنی زندگی را زندگی کردن در همین شرایط سخت و امید به شرایط بهتر و این همان مسیری است که علی اکبرها و میرحسین موسوی عزیزمان آرزو می کردند.
0 comments:
ارسال یک نظر