دیالکتیک اتهامات

سوسن شریعتی
نظام باشی یا نهضت، حضور تشویش‌گرانی چون محمد حیدری، برای امنیت غنیمت بوده است.

 

برای محمد حیدری
 
مهری خانم می گفت، همسرش محمد حیدری را به اتهام "تبلیغ علیه نظام» فراخوانده اند. معنی حقوقی این تعبیر را نمی دانم اما به او «تشویش اذهان» بیشتر می آید: اذهان، عمومی باشد یا خصوصی.
 
 حقیقت این است که طی این سالها که از آشنایی  با محمد حیدری می گذرد دیده ام که نظام و نهضت نمی شناسد، دوست و دشمن، بزرگ و کوچک، به هردو می تازد، نقد می کند و شده است لغز هم بخواند. نام این رفتار را البته می شود تشویش گذاشت. خصلت جوانی است و یا عادت روزنامه نگار حرفه ای و یا تربیت فلسفی و... به هر سه صفت بارها شده است در برابر چشمان من و ما و عده ای ، افکار عمومی جمع را مشوش کرده است. علیه من، علیه ما . تاخته است و بی رودربایستی. بی اعتنا به این «ما»یی که می توانسته خودی باشد یا غیر خودی. گاه با نقد فلسفی، گاه با رو کردن برگه هایی از تاریخچه ات ، گاه با به رخ کشیدن  تناقضاتت و در بسیاری اوقات با طنز و همه اینها بی آنکه از جنس تبلیغ علیه تو باشد و یا اقدام علیه امنیتت.  مثل این که عمدی در کار باشد مثلاً تست تساهل ما و یا بالا بردن بزرگواری مان.
 
همین که خطوط قرمز رنگ ببازند و مرزهایشان عقب تر رانده شود. هیچ اقدامی یا تبلیغی علیه هیچ امنیتی نکرده ، امنیت ما باشد یا آنها، برعکس با لغزهایش ما را عادت داده تا پوست کلفت تر شویم و مصونتر، زودرنج نباشیم و...خوب همه این عادتهای جدید، یعنی اینکه مصونیتمان بیشتر شده است و لابد که ضربه پذیری مان بیشتر و امنیتمان مستحکم تر . یعنی اینکه دیگر به این راحتی هر جوانِ روزنامه نگارِ فیلسوف مشربِ منقدِ معترضی نمی تواند با دو تا لغز و چند تا نقد و مقداری تاخت و تاز امنیت ما بزرگترها را به خطر اندازد و احتمالاً همین  دیالکتیک ِ مشوش سازی از آن سو و ارتقاء تساهل از این بر باعث شده دوستی ها ادامه یاید و گفتگو میان نسل ها ممکن گردد.
 
 در این هزارتوی اتهامات ، هیچوقت درست نفهمیده ام که فرق میان «تبلیغ علیه» با «تشویش اذهان» و..چیست؟ فقط تجربه چند ساله نشست و برخاست با جوانانی از این دست - مستقل، منصف و شفاف، صریح الهجه، دلسوز و پرکار، پر طنز و رند، آگاه و متعهد نیز- اثبات کرده است که نظام باشی یا نهضت، حضور چنین تشویش گرانی برای امنیت  غنیمت بوده است، ارتقاء امنیت و کیفیت آن، از امنیت فردی گرفته تا امنیت اجتماعی و بی تردید امنیت سیاسی.  
 
این جوانها با این نوع عادتها غنیمتند به شرط آنکه طبع لطیف نداشته باشی.اما افسوس که به قول شاعر:
چه کنم که تو را نازکی طبع لطیف
آنچنان است که آهسته دعا نتوان کرد.
 
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

0 comments:

ارسال یک نظر